خشنودی زناشویی یکی از عوامل مهم مؤثر بر سلامتی زنان و رضامندی زناشویی یکی از مهمترین شاخصهای
رضایت از زندگی است ( صالحی، 1380) که بر میزان سلامت روانی، میزان رضایت از زندگی و حتی بر میزان درآمد، موفقیت تحصیلی و رضایت از شغل زوجین تأثیر میگذارد. از سویی ناسازگاری در روابط زوجین موجب اختلال در روابط اجتماعی گرایش به انحرافات اجتماعی و افول ارزش های فرهنگی بین زن و شوهرها می شود(جنیدی و همکاران ، 1387). خسروی در سال 1380 نشان دادکه بین نمرة کلی اختلالات روانی با رضایت زناشویی، رضایت از زندگی به طور کلی و امیدواری نسبت به آیندة زندگی زناشویی همبستگی منفی ومعنی داری وجود دارد( خسروی، 1380؛ جنیدی و همکاران، 1387).یکی از مواردی که احتمالا بر خشنودی زنان موثر است هوش معنوی است این هوش برخلاف هوش عقلانی که کامپیوترها هم از آن بهره مندند و نیز هوش عاطفی که در برخی از pestanداران رده بالا دیده میشود، خاص انسان است. زوهار و مارشال هوش معنوی را یک بعد جدید از هوش انسانی معرفی کردند و به نظر آنها هوش نهایی است و برای حل مسائل مفهومی و ارزشی استفاده می شود. تحقیقات نشان میدهند که باورهای مذهبی، آیینها و تعهدات، با نتایج مثبت مانند بهبود کیفیت زندگی بهتر، بهزیستی، سلامت جسمی و روانی، رضایت زناشویی و زندگی پایدار و عملکرد کارایی مثبت مرتبط هستند (سایبولد هیل، 2001). اعتقادات دینی و تقیدات مذهبی، بر تمامی ابعاد زندگی انسان و از جمله روابط خانوادگی تأثیرگذار است. رضایت زناشویی، یکی از مهمترین تعیینکنندههای عملکرد سالم نهاد خانواده است (گریف، 2000). الیس رضامندی زناشویی را حاصل مبادله رفتارهای پاداشبخش میداند. این نظریهپرداز، رضایت زناشویی را زمانی لذت تجربهشده توسط زن یا شوهر میداند که همة جنبههای ازدواجشان را در نظر گرفته باشند. رضایت در این دیدگاه، یک متغیر نگرشی است که از خصوصیات فردی زن و شوهر محسوب میشود (صالحی فدری، 1378). كسی كه ازدواج میكند انتظار دارد که زندگی او با خوشبختی و رضایت همراه باشد و از هر لحظه زندگی خود لذت ببرد. از اینرو، آنچه از خود ازدواج مهمتر است، موفقیت در ازدواج و رضامندی در بین زوجین است. رضامندی زناشویی وضعیتی است كه در آن زن و شوهر از ازدواج با یكدیگر و با هم بودن احساس شادمانی و رضایت دارند.رضایت زناشویی فرایندی است كه در طول زندگی زوجین به وجود میآید؛ و لازمة آن، انطباق سلیقهها، شناخت ویژگیهای شخصیتی، ایجاد قواعد رفتاری و شكلگیری الگوهای مراودهای است. زوجین دارای رضامندی و سازگار در حیطههای مختلف زندگی، با همدیگر توافق دارند. این زن و شوهرها از نوع و سطح روابط كلامی و غیركلامیخود راضیاند، روابط جنسی را لذتبخش و ارضاكننده میدانند، پایبندیهای مذهبی مشتركی دارند، مسائل مالیخود را به خوبی برنامهریزی و مدیریت میكنند، در تعارض و اختلاف نظرها، مصلحت زندگی و خانواده را بر مصلحت خود ترجیح داده و از انعطافپذیری
/%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af%d9%86%d9%82%d8%b4-%d9%be%db%8c%d8%b4-%d8%a8%db%8c%d9%86%db%8c-%da%a9%d9%86%d9%86%d8%af%da%af%db%8c-%d8%a7%d9%86%d8%b9/
بالایی برخوردارند، از نوع و كیفیت گذران اوقات فراغت و رفت و آمد با اقوام و دوستان رضایت دارند و نهایتاً، در تعداد و نوع تربیت فرزندان با هم اشتراك نظر دارند. رضایت زناشوئی یکی از عوامل موثر در ثبات و پایائی خانواده ها و در عین حال بهداشت روانی همسران و فرزندان است. در روابط زناشوئی عوامل متعددی باعث رضایت همسران از یکدیگر می شود:
شاملو مهمترین عوامل موفقیت در زندگی زناشوئی را رشد عاطفی و فکری , تشابه علائق و طرز تفکر , تشابه مذهبی , تشابه تحصیلی و طبقاتی, و تشابه طرز تفکر نسبت به امور جنسی, تشابه علایق در زندگی و سرعت عمل در کارها و بالاخره رابطه با خانواده زن و شوهر می داند(مید،2005).
سلامت فیزیکی و عاطفی و بهداشت روانی افراد در جامعه در گرو سلامت روابط زناشویی و تداوم و بقای ازدواج می باشد. رضایت یک فرد از زندگی زناشوئی به منزله رضایت وی از خانواده محسوب می شود ورضایت از خانواده به مفهوم رضایت از زندگی بوده ودر نتیجه تسهیل در امررشد و تعالی و پیشرفت مادی و معنوی جامعه خواهد شد. بنابراین با توجه به اهمیتی که روان شناسان , جامعه شناسان و حتی همه مذاهب به خانواده و ارتباط زناشویی موثر می دهند و اینکه تشکیل خانواده جایگاهی برای نارضایتی نیست این سوال به ذهن می رسد که چرا زوجین دچار نارضایتی می شوند به چه علل و عواملی می تواند بر رضایت مندی آن تاثیر گذارد؟ عوامل مختلفی بر رضایتمندی زناشویی و شادکامی زناشوییاثرمیگذارد.
نگرش مذهبی میتواند در ارتباط زناشویی مؤثر باشد؛ زیرا مذهب شامل رهنمودهایی برای زندگی و ارائهدهندة سامانه باورها و ارزشهاست که این ویژگیها میتوانند زندگی زناشویی را متأثر کنند (هانلر جنکز،2005).
هوش معنوی زمینه تمام آن چیزهایی است که ما به آنها اعتقاد و باور داریم. سوال های جدی در مورد اینکه از کجا آمدهایم، به کجا میرویم و هدف اصلی زندگی چیست، از نمودهای هوش معنوی است. این هوش برای کارکرد اثربخش هوش عقلانی و هوش عاطفی ضرورت دارد. در واقع هوش عقلانی دروازه ورود فرد برای کسب موفقیت در رشته تحصیلی مورد علاقه اش است، اما آنچه او را در زمره بهترین ها در شغل و حرفه او قرار می دهد، هوش عاطفی است. بهره مندی از حداقل هوش عاطفی آغاز راه سفر به سوی معنویت، خودآگاهی و هوش معنوی است که خود موجب تقویت هوش عاطفی میشود.
از طرف دیگر هوش عاطفی نیز می تواند در رشد و ارتقای هوش معنوی موثر باشد. دو هوش عاطفی و هوش معنوی تاثیری مستقیم و مثبت بر یکدیگر دارند. رشد و توسعه هر یک باعث پرورش و توسعه دیگری میشود. هوش معنوی به عنوانی یکی از مفاهیم جدید هوش ، در بردارنده نوعی سازگاری و رفتار حل مساله است که بالاترین سطوح رشد را در حیطه های مختلف شناختی ، ا خلاقی ، هیجانی ، بین فردی و …. شامل می شود و فرد را در جهت هماهنگی با پدیده های اطراف و دستیابی به یکپارچگی درونی و بیرونی یاری می نماید، همچنین برخی از تحقیقات نشان داده است هوش معنوی با انعطاف پذیری شناختی رابطه دارد. زارع و همکاران (1390) در پژوهش خود نشان دادند بین پنج عامل شخصیت انعطاف پذیری شناختی نیز با هوش معنوی رابطه معنی داری وجود دارد همچنین انعطاف پذیری با برونگرایی رابطه ی مثبت قوی دارد، زیرا افراد برونگرا راحتتر با دیگران ارتباط برقرار میکنند و در جستجوی روابط اجتماعی بیشتر میباشند(فرهودیان، 1384). انعطاف پذیری برای یک زندگی سالم خانوادگی و اجتماعی نیز بسیار حیاتی می باشد. برای اینکه، ظرفیت تعبیه کردن، تغییر روش ها و دیدگاه ها،انطباق با موقعیت ها و شرایط جدید،را در بر می گیرد. انعطاف پذیری اغلب در تعاملات اجتماعی و عضویت در انجمن ها و مراکز کاربرد دارد. یک کودک در مواقعی به مقابله با نا امیدی، تغییر انتظارات به دلیل تغییرات و شرایط غیر منتظره در روال عادی زندگی، نیاز دارد، در این شرایط او از مهارت انعطاف پذیری استفاده خواهد کرد. حال در این پژوهش مساله اساسی این است که آیا بین انعطافپذیری شناختی و هوش معنوی با خشنودی زناشویی رابطه وجود دارد ؟ و آیا این متغیرها می توانند پیش بینی کننده مناسبی برای خشنودی زناشویی باشند؟
فرم در حال بارگذاری ...