واژه اعتیاد در ذهن همه ما فروپاشی خانواده، فقر و فلاکت را تداعی می کند. یک فرد معتاد نه فقط سلامت جسمی و روحی خود را تباه می کند بلکه جامعه را نیز از حضور خود و عارضه ای که به آن مبتلا شده است، متاثر می کند. واقعیت این است که اعتیاد به عنوان پدیده ای چند بعدی و معلولی چند علتی شناخته شده است از این رو چه در ریشه یابی گرایش به آن، چه در فرایند درمان و چه در پیامدها و عوارض آن باید تمامی ابعاد و پس زمینه ها را بررسی کرد. نکته این جاست که اعتیاد مرد خانواده که رکن اصلی خانواده محسوب می شود امری بسیار تهدیدآمیز است. زنان و کودکانی که با یک فرد معتاد زندگی می کنند بدون تردید بیشترین آسیب ها را می بینند و ممکن است تحت خشونت فیزیکی یا روانی فرد معتاد قرار بگیرند. (ستوده، 1380)
بر اساس یافته های پژوهشهای بدست آمده بین خانواده و بهداشت روانی حاكم بر آن رابطه وجود دارد، یعنی بین سبكهای فرزند پروری و بهداشت روانی افراد ارتباط می باشد. در صورتیكه والدین مستبد بیش از سایر والدین، اضطراب[1] فرزندان را فراهم می آورند، بعد از این سبك والدین بی اعتنا قرار دارند.(هواسی، 1380)
میزان افسردگی[2] و اضطراب دختران خانواده های گسسته بیشتر از پسران می باشد هر قدر وابستگی[3] نوجوان به خانواده قوی تر باشد، از شدت عمل خلاف او كاسته می شود. بین عملكرد خانواده و سلامت روانی نوجوانان رابطه معنا داری وجود دارد والدین بی اعتنا و مستبد زمینه افسردگی را برای فرزندان خود فراهم می كنند بین شیوه های فرزند پروری و روابط درون خانواده با ابتلاء به اعتیاد رابطه وجود دارد، تحقیقات نشان می دهد كه طرد شدگی و فقدان رابطه گرم و عاطفی در بین خانواده های معتادین بسیار بالاست. روش های انضباطی والدین با سوء مصرف مواد در فرزندان ارتباط دارد. والدین نوجوانان معتاد، بیشتر از سبك والدینی استبدادی و طرد کنندگی استفاده می كنند.( هواسی، 1380 )
در بین معتادین اختلالات شخصیت ضد اجتماعی افسردگی و اضطراب شایعترین اختلالات روانپزشكی است خصوصیات شخصیتی مرزی[4] و ضد اجتماعی[5]، پارانوئید[6] ،اسكیزو تایپال[7]، پرخاشگر- منفعل[8] وابسته، اجتنابی[9] و اسكیزوئیدی[10] در مردان معتاد شیوع دارد ، در بین معتادین خیابانی اختلالات دو قطبی[11] و اسكیزوفرنی[12] دیده می شود ؛ افسردگی بیشتر از اختلالات روانی دیگر در بین معتادین رواج دارد. در بین اختلالات خلقی و اضطراب ، افسردگی اساسی و اختلال اضطراب منتشر شایع می باشد، خود پنداره ضعیف و اعتماد به نفس پائین یكی از علل گرایش به اعتیاد است. شخصیت مرزی، خودشیفته[13] و ضد اجتماعی، و وضعیتهای روانی مثل سطح تحمل پائین، ناامیدی، رفتارهای ضد اجتماعی، احساس حقارت[14]، وابستگی[15] و اضطرابهای شدید در بین معتادین رواج دارد. كسانی كه در كودكی اختلال كم توجهی و بیش فعالی دارند، در صورت عدم درمان در آینده به مواد مخدر، الكل و سیگار پناه می برند،گرایش به اعتیاد مشكلات اجتماعی و روانشناختی فرد را افزایش می دهد. كشیدن سیگار و مصرف الكل اختلالاتی مثل اسكیزوفرنی، اسكیزوافكتیو[16] را وخیم تر می كند استفاده از الكل و حشیش، حافظه و توانایی عملكرد افرادی را كه دارای اختلالات خلقی یا روان پریشی هستند، پائین می آورد مصرف مداوم الكل باعث دلشوره، فوبیاهای[17] شدید و حمله هراسی می شود.)انیسی، رئیسی، یزدی، زمانی و رشیدی، 1387).
افرادی كه سوء مصرف تریاك و هروئین دارند سطح هیجان طلبی بالاتری نسبت به افراد عادی دارند در نتیجه تحقیقات ذكر شده می توان نتیجه گرفت بین شیوه های فرزند پروری، بهداشت روانی و گرایش به اعتیاد روابطی وجود دارد از جمله تحقیقات گذشته نشان می دهند كه تربیت والدین بر روی میزان رفتارهای ناسازگارانه مانند ابتلاء به اعتیاد تاثیر دارد. در صورت فقدان پدر و كاذب بودن وجود وی باعث پائین آمدن اعتماد به نفس در پسرها می شود كه می تواند از جمله علل خانوادگی اعتیاد باشد. ارتباط معناداری بین استعمال سیگار و سایر مواد در والدین و فرزندان سایكوپات وجود دارد. كودكان پدران دچار اعتیاد، اختلالات رفتاری – هیجانی بیشتری نسبت به كودكان پدران غیر معتاد دارند. تفاوت معنا داری در وضعیت تحصیلی، اختلال در روابط متقابل و میزان اضطراب نوجوانان پدر معتاد دیده شده است. بین اختلالات روانی از جمله افسردگی و ابتلاء به اعتیاد در خانواده های معتاد روابط معناداری وجود دارد. شیوه های فرزند پروری نقش مهمی در كاركرد خانواده و كاركرد خانواده نقش موثری در سلامت روانی كودكان دارد بین افت تحصیلی، اضطراب، اختلال در روابط متقابل و ابتلا به اعتیاد رابطه معنا داری وجود دارد شخصیتهای بیمار گونه در بین معتادین عبارت است از ضد اجتماعی بودن، دچار خود شیفته شدن و وابسته بودن، كه اغلب در پدران این گروه بیشتر مشهود می باشد. (جمشیدی منش، سلیمانی فر و حسینی ، 1383)
بیان مسأله :
موضوع دستیابی به سلامت، کسب آرامش و اطمینان در زندگی و نیز دوری و مقابله با عوامل تهدید کننده سلامتی از دیرباز مورد توجه آدمی بوده است و از اساسی ترین نیازهای فطری انسان ها به شمار می رود؛ اما هر گاه از سلامتی سخن به میان آمده، عموماً بعد جسمانی آن مد نظر قرار گرفته و کمتربه بعد روانی آن توجه شده است و این در حالی است که بهداشت و سلامت روان[18]به عنوان یکی از ارکان سلامتی، لازمه یک زندگی مفید، مؤثرو رضایت بخش فردی است.سازمان بهداشت جهانی (2004)سلامت روانی را به عنوان حالتی از بهزیستی که در آن فرد توانمندی خود را شناخته، از آنها به نحو مؤثر و مولد استفاده کرده و برای اجتماع خویش مفید است تعریف می کند. به طور کلی بهداشت روانی ایجاد سلامت روان به وسیله پیشگیری از ابتلاء به بیماری های روانی، کنترل عوامل مؤثر بر بروز آن، تشخیص زودرس، پیشگیری از عوامل ناشی از برگشت بیماری های روانی و ایجاد محیط سالم در برقراری روابط صحیح انسانی است (میلانی فر، 1386).
سلامت روانی به عنوان یکی از نیازهای اجتماعی نیز مطرح می شود و از اساسی ترین محورهای ارزیابی سلامت جوامع مختلف به شمار می رود چراکه عملکرد مطلوب جامعه مستلزم برخورداری از افرادی است که از حیث سلامتی و بهداشت روانی در وضعیت مطلوبی قرار داشته باشند. در این میان تأمین سلامت روانی والدین و نیز شناسایی و حذف عوامل منفی مؤثر بر سلامت روان آنان که از اقشار مستعد، مؤثر، کارآمد و برگزیده ی جامعه میباشندو نیز توجه به نقش برجسته آنان به عنوان راهنما و آموزش ده زندگی به فرزندان از اهمیت ویژه ای در پویایی، بالندگی و اعتلای جامعه برخوردار است (حسینی،1387).
فرم در حال بارگذاری ...