:
نقش صنعت حملونقل دریایی در تبادلات تجاری بینالمللی و پیشرفت سریع و روند رو به رشد این صنعت به جایگاهی رسیده است كه توسعه حملونقل بهعنوان اصلیترین سیستم توسعه همهجانبه در كشورها شناختهشده، و در حال حاضر بیش از 90% جابجایی كالا از طریق دریاها و راههای آبی صورت میگیرد. در کشور پرتوان جمهوری اسلامی ایران، علیرغم الحاق به تعداد قابلتوجهی از کنوانسیونهای بینالمللی مرتبط، هنوز موانعی بر تأیید کلی این کنوانسیون وجود دارد. درواقع دولت ایران، کنوانسیون 1982 حقوق دریاها را امضا نموده است، اما طی چند سال گذشته همواره از تصویب آن امتناع نموده و هیچ طرح یا لایحهای در دولت و مجلس برای تصویب آن ارائه نشده است. در این پژوهش تلاش میشود با تمركز بر نقش محوری این كنوانسیون بهعنوان مرجع اصلی قوانین و الزامات در حوزه دریانوردی، برخی تردیدهای حقوقی، سیاسی و اقتصادی ایران نسبت به کنوانسیونهای دریایی و کنوانسیون مزبور که در آثار و گفتار ناظران سیاسی، اقتصادی و حقوقی بازنمود داشته واکاوی شده و دلایل عدم تصویب کنوانسیون موردبررسی قرار گیرد. برخی از این تردیدها عبارتاند از موضوع حل اجباری اختلافات اعضای کنوانسیون بخصوص در اختلافات ایران و امارات متحده عربی بر سر جزایر سهگانه، موضوع عبور کشتیهای نظامی از دریای سرزمینی و نیز مسئله عبور ترانزیتی از تنگههای بینالمللی که ازنظر نظامی، سیاسی و اقتصادی در منطقه خلیجفارس و تنگه هرمز و نهایتاً موضوع تحدید حدود مناطق دریایی. بر اساس فرضیه این تحقیق، محدودیتهای سیاسی و اقتصادی از اصلیترین عوامل مؤثر در عدم تصویب كنوانسیون حقوق دریاها توسط جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود و تلاش میشود با واکاوی و تحلیل آن ها، تصویری علمی از این مسئله ارائه گردد.
فصل اول
كلیات پژوهش
1-1 بیان مسئله
حجم بالای فعالیتهای دریایی از قبیل حملونقل کالا، مسافر، صیادی، بهره برداری از منابع دریایی و دهها فعالیت دیگر که در آنها کشتیها نقش اصلی را ایفا مینمایند باعث گردیده تا کشتیرانی به یکی از صنایع بزرگ بین المللی تبدیل گردد. صنعتی که علیرغم پیشرفتهای روزافزون بشر در عرصه های مختلف فناوری همچنان یكی از پرخطرترین صنایع محسوب میشود، بهگونهای که همهساله وقایع و سوانح دلخراش دریایی باعث تأسف و تأثر متصدیان امور ایمنی در بخش دریانوردی میشود. از طرفی از دیرباز فعالان عرصه دریا به دنبال وضع قوانینی برای کاهش خطرات و سوانح دریایی و افزایش ایمنی سفرهای دریایی بوده اند، قوانینی بین المللی که همه کشورها
ملزم به رعایت و پیروی از آنها باشند. لذا در این راستا سازمان بینالمللی دریانوردی برای اعمال حاکمیت در عرصه بین المللی در دریاها به تصویب عهدنامهها (کنوانسیون) در زمینه های متعدد دریانوردی مبادرت ورزیده که برای كشورهای عضو، وظیفه دوگانهای ایجاب میكند كه شامل پذیرش تعهد مندرجات عهدنامه و قبول نظارت بینالمللی است بهگونهای که با اجرای كامل مفاد كنوانسیون میتوان جلوی بسیاری از حوادث و سوانح دریایی را گرفت. امروزه تهدیدات دریایی كه شامل دزدی کشتیرانی تجاری توسط دزدان دریایی و ترور سیم دریایی به یک مشكل بسیار مهمی تبدیلشده است. سازمانها و نهادهای بینالمللی در راستای رسالت خود با انجام تمهیداتی نسبت به موضوع امنیت دریانوردی در دریاهای آزاد و بینالمللی واكنش نشان داده و به دنبال راهحل بهینه برای مواجهه با این پدیده هستند. گرچه تهدیدات دریایی پدیده جدیدی محسوب نمیشود، امّا امروزه در منطقه خلیج عدن، دریای سرخ و شرق كشور سومالی به علّت وجود مسائل خاص داخلی كشور سومالی، تهدیدات و تعرضها جدی به کشتیرانی بازرگانی صورت میپذیرد. در این میان كشور ایران با دارا بودن ناوگان بازرگانی بزرگ اعم از کشتیهای كالا بر و تانكری از این تمهیدات مستثنی نیست و دزدان دریایی تعدادی از کشتیها را تهدید و خدمه آن ها را به گروگان گرفتهاند.
البته در برخی موارد نیز با مداخله نیروی دریایی ارتش، دزدان دریایی ناکام ماندهاند. با توجه به این توضیحات ارزیابی معضل حوادث دریایی در چارچوب تعهدات عرفی كنوانسیون حقوق دریاها و نقش سازمان بنادر و دریانوردی در مجامع بینالمللی بهویژه سازمان بینالمللی دریانوردی (آیمو) بسیار میتواند قابلتوجه باشد. لذا در این گفتار سعی بر آن است تا با تشریح کنوانسیونهایی که سازمان بینالمللی دریانوردی بدان ملحق گشته و همچنین به بررسی كنوانسیون 1982 و شرایط موجود اقدامات اجرایی كنوانسیونهای موصوف كه یكی از کنوانسیونهایی میباشد كه به مقوله امنیت دریانوردی و حوادث دریایی پرداخته و در صنعت دریانوردی برای كشورهای عضو سازمان بینالمللی دریانوردی از اهمیت بسزایی برخوردار است اشاره نموده و اینكه رویکرد ایران به کنوانسیون 1982 حقوق دریاها چه بوده و چرا تاکنون ایران علیرغم امضا، از تصویب و لازمالاجرا شدن آن نسبت به خود امتناع می کند؟ این پرسشی است که در این پژوهش در پی یافتن پاسخی برای آن هستیم. درواقع ازنظر حقوقی آنچه اینک مطرح است «تصویب» یا «عدم تصویب» کنوانسیون توسط ایران است. ازآنجاکه ایران کنوانسیون را امضا نموده است لذا اصطلاح صحیح و مناسب در اینجا «تصویب» است و نه «الحاق». ایران در حال حاضر یک «طرف» معاهده نیست امّا ازآنجاکه بهعنوان یک کشور مشارکتکننده در اجلاس سوم حقوق دریاها آن را امضاء کرده است طبق حقوق معاهدات میتواند تعهدات حقوقی در قبال کنوانسیون مزبور داشته باشد که مهمترین آن ها طبق ماده 18 کنوانسیون 1969 وین این است که اقدامی انجام ندهد که به هدف و منظور معاهده (حقوق دریاها) لطمه وارد کند. البته کنوانسیون حقوق دریاها یکی از چند معاهده مهم بینالمللی است که دولت ایران از تصویب نهایی آن ها خودداری نموده است و هریک نیز بحث خاصی در جای خود میطلبد مثل معاهده 1969 وین، کنوانسیون منع شکنجه، کنوانسیون مبارزه با تروریسم هستهای و چند سند دیگر در این زمینه، کنوانسیون منع تبعیض علیه زنان، اساسنامه دیوان کیفری بینالمللی و… چهبسا اگر حساسیتهای کنونی 62 سال پیش هم وجود داشت، ایران عضو سازمان ملل متّحد نیز نمیشد.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
در سیستمهای مدیریت یادگیری، یکی از مهمترین مشکلات عدم شناخت و عدم توجه به رفتار فردی هر یادگیرنده نسبت به آموزش چهره به چهره است. یادگیرندگان در محیطی که با اولویتهای یادگیری آنان تطابقی نداشته باشد، بهرغم توانمندی بالا با مشکلات متعددی مواجه میشوند که این مشکلات هم از بعد یادگیرنده است و هم بر تلاش یاد دهنده (معلم) اثر میگذارد. زیرا یاد دهنده نیز بهرغم تلاش و پیگیری فراوان، رضایتی از یادگیرنده نخواهد یافت و احساس میکند یادگیرنده بدون میل و رغبت به دوره ادامه میدهد. این ناهماهنگی در محیط آموزش الکترونیکی به دلیل نبود آموزشگر انسانی نمود بیشتری پیدا میکند. [1] ناتوانی معلمان به شناخت (فهمیدن) سبکهای یادگیری دانشآموزان و افزایش آگاهی دانشآموزان از سبکهای یادگیری و درک دانشآموزان در فرایند یادگیری به معلمان اجازه میدهد تا پشتیبانی بهتر برای خود دانشآموزان و درنتیجه پتانسیل بالا بهمنظور ارتقا دانشآموزان و یادگیری ارائه دهند. به همین دلیل توجه به نظریات یادگیری، بسیار منطقی جلوه میکند. بهطورکلی روش معمول فرد در حل مسئله، تفکر، ادراک، شیوه پردازش اطلاعات و یادآوری که ریشه در ویژگیهای شناختی، عاطفی، فیزیولوژیکی و عوامل شخصیتی دارد، سبکشناختی نامیده می شود. در مقابل به باورها، اولویتها، رفتارهای ترجیحی در شیوه تعامل با یاد دهنده، سایر یادگیرندگان، محتوای درس و همچنین نحوه پردازش اطلاعات، پاسخدهی و استفاده از محرکهای موجود درزمینهی یادگیری و نیز تمایل فرد به یادگیری و انطباق او با محیط سبک یادگیری گوید.[2]
این پژوهش پردازش خودکار برای معرفی سبکهای یادگیری دانشآموزان در سیستمهای مدیریت یادگیری میپردازد و همچنین ابزاری است که معلمان را در استفاده از این رویکرد پشتیبانی میکند. علاوه بر این، بسیاری از نظریهپردازان آموزشی و محققان معتقدند که سبکهای یادگیری بهعنوان یک عامل مهم در فرایند یادگیری است.
یکی از مسائل مهم در نظامهای آموزشی بهویژه نظامهای یادگیری الکترونیکی، شناسایی نیاز یادگیرنده و طراحی برنامه درسی متناسب با تواناییهای کاربر و ارائه توصیههای مناسب به اوست. پایش مستمر و توجه به بازخوردهای یادگیرنده در فرایند یادگیری در این مسیر راهگشاست. شخصیسازی برنامه آموزشی در این نظام، بنا به دلایلی همچون دانش پیشزمینه، تجربیات، انگیزه و تواناییهای رفتاری متفاوت یادگیرندگان، سطوح مختلفی از کاربرد را میطلبد.
داشتن سبکهای یادگیری دانشآموزان میتواند در بسیاری از زمینهها بهمنظور افزایش یادگیری و تدریس کمک کند، در ابتدا معلمان میتوانند از مزایای گرفتن اطلاعات در مورد چگونگی یادگیری دانشآموزانشان استفاده کنند، تا برای آن ها زمینهای را فراهم کند که با درک عمیقتر یاد بگیرند. و ممکن است هنگام توضیح و یا آمادهسازی مواد یادگیری کمک کند، علاوه بر این آگاه کردن دانشآموزان از سبکهای یادگیری و نشان دادن نقاط قوت و ضعف فردی، خود آن ها میتواند به دانشآموزان کمک کند. علاوه بر این دانشآموزان میتوانند با تطبیق سبک آموزشی با سبک یادگیری خودشان پشتیبانی شوند که به پیشرفت دانشآموزان با مواد یادگیری و فعالیتهای موردنظر دانشآموزان از آموزش مناسب، باعث میشود که یادگیری برای آن ها آسانتر شود. با توجه به موارد گفتهشده در بالا و ماهیت سیستمهای مدیریت یادگیری نیاز به یک رویکرد خودکار است که بتواند با کمترین خطا سبک یادگیری یادگیرنده را شناسایی کند تا بتوان بر اساس سبک یادگیری شناختهشده توصیهها و محتوای آموزشی مناسب را به یادگیرنده داد.
با توجه به اهمیت سیستمهای آموزشی به خصوص سیستمهای آموزش از راه دور که یادگیرندگان با نیازهای آموزشی متفاوت محتوای آموزشی متفاوت را فرامیگیرند این مسئله مورد تأکید میباشد که با توجه به نیاز آموزشی یادگیرنده بهترین فرایند آموزشی برای یادگیرنده اعمال شود. درحالیکه مدلسازی مشترک دانشآموزان به فراهم کردن اطلاعات واضح درباره اولویتها و رفتارهای آن ها نیاز دارد، یک رویکرد خودکار مدلسازی دانشآموزان بر مبنای این مفهوم است که بر مبنای فعالیتی که دانشآموزان واقعاً در یکرشته انجام میدهند و از رفتار و اعمال آن ها در رشته به اولویتها و نیازهای آن ها پی ببرد. این رویکرد میتواند بر بعضی از مشکلات کشف روش یادگیری با بهره گرفتن از پرسشنامهها غلبه کند.
در یک رویکرد خودکار مدلسازی دانشآموزان، هیچ تلاش اضافهای از طرف دانشآموزان موردنیاز نیست تا سیستم بتواند اطلاعاتی درباره روشهای یادگیریشان جمع آوری کند. آن ها فقط باید از سیستم برای یادگیری استفاده کنند تا اطلاعات مربوطه درباره رفتارشان فراهم شود. بنابراین، میتواند بر چندین مشکل به سبب پرسشنامههای روش یادگیری غلبه کرد. با توجه به اینکه اطلاعات به دست آمده از رفتار یادگیرندگان بدون ابهاماتی است که هنگام پر کردن پرسشنامه بوجود میآید. ابهاماتی که میتواند از فقدان انگیزش برای درست پر کردن پرسشنامه، تأثیر انتظارات از دیگران، و فقدان آگاهی از خود درباره اولویتهای یادگیری شخص بیاید. بهعلاوه پرسشنامهها ساکن هستند و روش یادگیری یک دانشآموز را در یک نقطه زمانی خاص توصیف میکنند. این موضوع رویکرد ما را مستعد خطا میکند. مثلاً اگر یک دانشآموز با گروه یادگیری خودش مخالفت کرده باشد، ممکن است همه سؤالات درباره یادگیری مشترک را با اولویت منفی جواب دهد. هرچند اگر مشکلات در روز بعد رفع شوند یا اگر دانشآموز بخواهد سؤالات را یک روز بعد پاسخ دهد، ممکن است سؤالات را کاملاً متفاوت پاسخ دهد. بهعنوان نتیجه ممکن است به خاطر اهمیت زمان دقیق و بنابراین حالت دانشآموزان در زمان پر کردن پرسشنامه روش یادگیری، از پرسشنامه فرضیه، اشتباهی نتیجهگیری شود.
در موقعیتی که در بالا بحث شد، دانشآموز یک روش یادگیری متفاوت را برای کوتاهمدت ترجیح میدهد، اما به این معنا نیست که گرایش کلی او برای روش یادگیری تغییر کرده است. هرچند اگر مثلاً دانشآموزان اولویتهای ضعیف روش یادگیریشان را آموزش ببینند، روشهای یادگیریشان هم میتواند تغییر کند. اگرچه به خاطر احتمال جمع آوری و تحلیل مکرر رفتار و اقدامات دانشآموزان، رویکرد خودکار مدلسازی دانشآموزان میتواند این تغییر را کشف کند و اطلاعات در مدل دانشآموز را بر طبق آن بهروزرسانی کند.
با توجه به مطالب گفتهشده هدف این پژوهش ایجاد یک رویکرد خودکار مدلسازی برای تشخیص و بهروزرسانی سبک یادگیری یادگیرنده در محیطهای یادگیری تحت وب است. که شامل مراحل زیر است:
به منظور بهبود فرایند تشخیص دقیق سبک یادگیری در سیستمها مدیریت آموزش به ایجاد و توسعهٔ یک مدل میپردازیم. این مدل به توسعهدهندگان سیستمهای آموزشی این امکان را میدهند که برای مکانهایی که به محیط آموزشی سنتی مناسب دسترسی ندارند، سیستمهای آموزشی تحت وب را بهصورت مناسب و انعطافپذیر و متناسب با نیازهای آموزشی یادگیرندگان ایجاد و توسعه دهند.
در این مدل یادگیرندگان در گروههای مناسب قرار میگیرند و فرایند شخصیسازی آموزش به گروهها برای همکاری و یادگیری بیشتر مورد بررسی قرار میگیرد و با تحلیل دادهها و رفتار قبلی کاربران، محتوای آموزشی مناسب به آن ها ارائه میشود.
این تحقیق از روش تحقیق توصیفی تحلیلی، از شاخه پیمایشی و ازلحاظ ماهیت کاربردی و ازلحاظ زمانی مقطعی است. درروش تحقیق توصیفی هدف توصیف کردن شرایط یا پدیدههای موردبررسی است و روش زمینهیابی بهعنوان یکی از زیر بخشهای روش تحقیق توصیفی به چگونگی پراکندگی متغیرهای موردبررسی میپردازد. در این پژوهش به دنبال بررسی و تعیین روشی خودکار برای ارزیابی سبک آموزشی یادگیرندگان بر اساس اطلاعات و دادههای موجود به کمک استفاده از روشهای داده محور و رفتار محور است. لذا تحقیق از نوع توصیفی و از شاخه پیمایشی است.
برای جمع آوری اطلاعات مربوط به ادبیات موضوع و پیشینه تحقیق از کتب، پایاننامهها، مقالات، شبکه جهانی اینترنت استفادهشده است و برای جمع آوری اطلاعات موردنیاز مربوط به فصل سه و چهار، با مراجعه به دانشگاه تربیت مدرس، اطلاعات لازم در مورد متغیرهای مورد نظرجمع آوری شده است. جامعه آماری تحقیق شامل 45 دانشجوی دانشگاه تربیت مدرس میباشد.
در فصل دوم به با تعاریف و معانی سبک یادگیری اشنا میشویم و بر اساس نظریه های معتبر آموزشی انواع سبک های یادگیری را تعریف و با یکدیگر مقایسه می کنیم و همچنین انواع سیستم های مدیریت یادگیری که بر پایهٔ تخصیص سبک یادگیرنده است را بررسی میکنیم در فصل سوم به توسعه و ایجاد یک مدل برای رویکرد خودکار مدلسازی تشخیص سبک یادگیری یادگیرنده میپردازیم و در فصل چهارم به بررسی و ارزیابی نتایج میپردازیم.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
. 80
نتایج آزمون ها 81
نتایج آزمون مربوط به مناسب بودن موقعیت دانشگاه های لارستان از لحاظ شاخص سطح مدیریت دانش… 81
نتایج آزمون مربوط به مناسب بودن موقعیت دانشگاه های لارستان از لحاظ شاخص سطح خلق دانش… 82
نتایج آزمون مربوط به مناسب بودن موقعیت دانشگاه های لارستان از لحاظ شاخص سطح تبدیل دانش… 82
نتایج آزمون مربوط به مناسب بودن موقعیت دانشگاه های لارستان از لحاظ شاخص سطح اکتساب دانش… 82
نتایج آزمون مربوط به مناسب بودن موقعیت دانشگاه های لارستان از لحاظ شاخص سطح ذخیره دانش… 83
نتایج آزمون مربوط به مناسب بودن موقعیت دانشگاه های لارستان از لحاظ شاخص سطح توزیع دانش… 83
نتایج آزمون مربوط به مناسب بودن موقعیت دانشگاه های لارستان از لحاظ شاخص سطح بکارگیری دانش… 84
نتیجه گیری و پیشنهادهای حاصل از تحقیق. 84
پیشنهادها برای تحقیقات آتی.. 86
بیان مساله
بر خلاف رویکردهای سنتی كه موفقیت سازمانی را در گرو توجه و تاکید بر عوامل بیرونی می دانستند، در ادبیات اخیر مدیریت استراتژیك، تمرکز بر روی منابع داخلی، علی الخصوص نیروی انسانی می باشد. از این روی، مقوله دانش سازمانی مورد توجه روز افزون سازمان ها قرار گرفته است و حتی برخی از نویسندگان نظیر گرنت (۱۹۹۶)، نوناكا( ۱۹۹۶) و نوناكا و دیگران (۲۰۰۱) اظهار نموده اند كه دانش سازمانی، منبع عمده مزیت رقابتی پایدار است. مدیریت دانش نیز به عنوان فرایندی تلقی شده است که طی آن دانش سازمانی از دانش اعضای موسسه به وجود می آید (لاجوردی و خانبابایی، 1386).
ایجاد نوآوریها و در نتیجه خلق دانش جدید از دیرباز از مهمترین کارکردهای مؤسسات دانشگاهی به شمار می آمده و در این راستا بیشترین اهتمام جامعه دانشگاهی در ارتقا دانش و تقویت سرمایه های فکری با بهره مندی از منابع موجود بوده است. لازم به ذکر است که مؤسسات دانشگاهی به عنوان مراکز تولید و اشاعه دانش بیش از هر سازمان دیگری نیازمند اجرای مدیریت دانش هستند. با اینکه دانشگاه ها خود مخازن دانش هستند، تاکنون توجه کافی به سرمایه های فکری و دانش تولید شده بوسیله جامعه دانشگاهی مبذول نشده است. این ضعف مدیریتی سبب شده است که بسیاری از سرمایه های ارزشمند موجود برای همیشه ناشناخته بمانند. از سوی دیگر عدم توجه به دانش تولید شده در داخل و فقدان یک رویکرد تجاری دانشگاه ها را به لحاظ مادی نیز متضرر نموده و سبب شده است که بسیاری از این دانشها، آثار و تحقیقات علمی اساتید توسط ناشران خصوصی منتشر و در قالب منابع اطلاعاتی دوباره به خود دانشگاه ها فروخته شود(حاضری و دیگران، 1385). البته تردیدی نیست که گسترش فنآوری های پیشرفته اطلاعات و ارتباطات از جمله اینترنت در سالهای اخیر کمک فراوانی به این مهم نموده و مدیریت اثربخش کلیه منابع را در تمامی بخشها امکان پذیر ساخته است.
اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
در دسته بندی كه از سوی صاحب نظران كسب و كار ارائه گردیده، دهه ١٩٨٠ را دهه جنبش كیفیت (تاكید بر این كه برای دستیابی به كیفیت برتر، همه كاركنان باید از قدرت فكری خود بهتر استفاده كنند)، دهه ١٩٩٠ را دهه مهندسی مجدد (استفاده از فناوری برای بهبود فرایندهای كسب و كار و كاهش هزینه ها) و دهه ٢٠٠٠ را دهه مدیریت دانش لقب داده اند(لاجوردی و خانبابایی، 1386). مدیریت دانش ابزاری است که امکان بهره گیری مؤثرتر از دانش در راستای اهداف و برنامه های سازمانها فراهم آورده و رقابت پذیری یک سازمان را ممکن خواهد ساخت. امروزه حضور دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی در بازار دانش و استفاده از مدیریت دانش در جهت تحقق اهداف
سازمانی، به عنوان یک امر ضروری شناخته شده است. توسعه آموزشها در یک ساختار مناسب هر چند می تواند مفید باشد، اما اگر دانش کسب شده مدیریت نشود و توسعه دانش در راستای نیازهای جامعه نباشد نمی تواند مشکلات زیادی را حل کند. بدین منظور باید این تفکر بین محققان و دانشگاهیان القا شود که آنچه باعث ماندگاری و پیشرفت علمی می شود، تسهیم و به اشتراک گذاشتن دانش تولید شده با دیگران است، نه عدم انتشار آن. بر این اساس برای دستیابی به پیشرفت های سریع علمی کشور و برای دستیابی به قدرت برتر منطقه طبق چشم انداز بیست ساله نظام جمهوری اسلامی ایران، هم افزایی در تحقیقات و فعالیتهای دانشگاهی و کم کردن شکاف علمی با کشورهای پیشرفته تنها در نتیجه توجه به مدیریت دانش میسر خواهد بود. در صورت ایجاد چنین رویکردی می توان از کلیه منابع به طور مستمر و بهینه در جهت دستیابی به اهداف مورد نظر استفاده نمود و از دوباره کاریها و پرداختن به کارهای موازی جلوگیری کرد، و دانش ذهنی ایجاد شده در نزد پژوهشگران به دانش عینی تبدیل می گردد و ضمن جلوگیری از از بین رفتن تجربیات و اطلاعات، نشر آن امکان پذیر می شود و شرایط لازم برای ماندگاری و موفقیت دانشگاه ها در عرصه رقابتی فراهم خواهد بود. باید به این باور دست یافت که تمام دانشگاه های رقیب، از پیش به چنین اقدامی متوصل شده اند و این امر یک نیاز مبرم برای تمام مدیران نظام آموزش عالی کشور محسوب می شود. بنابراین بررسی وضعیت موجود دانشگاه ها از لحاظ میزان برخورداری از مدیریت دانش یک فعالیت مقدماتی و مهم می باشد.
سؤالات تحقیق
هر تحقیقی با سؤالی در ذهن محقق شروع می گردد که این سؤال از مشاهده مسائل و مشکلات موجود ناشی می شود. در صورتیکه با توجه به بررسی ادبیات موضوعی تحقیق نتوان جهت خاصی را برای توصیف، بیان رابطه و یا بیان تفاوت بین متغیرها، پیش بینی کرد، باید به بیان سؤال ویژه پرداخت (سرمد،بازرگان و حجازی،1384). تحقیق حاضر در پی پاسخگویی به سؤالات زیر می باشد:
-سؤالات اصلی تحقیق:
مدیریت دانش در دانشگاه ها در چه سطحی قرار دارد؟
اهداف تحقیق
هر محقق و پژوهشگری از انجام تحقیق و پژوهش خود اهدافی دارد که کلیه فعالیتهای محقق در جهت آن صورت می پذیرد. لذا در تحقیق حاضر می خواهیم سطح مدیریت دانش دانشگاه ها را با بهره گرفتن از ابعاد ششگانه مدیریت دانش و گویه های مربوط به این ابعاد مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم. در واقع در این تحقیق میزان مدیریت دانش در دانشگاه ها با توجه به شاخصهای مشخص شده برای الگوی سیستم مدیریت دانش مورد ارزیابی قرار گرفت.
– هدف اصلی
ارزیابی مناسب بودن سطح مدیریت دانش در دانشگاه ها
.تعریف واژه ها و اصطلاحات
دانش سازمانی: ترکیب سیالی از تجربیات، ارزشها، اطلاعات موجود و نگرش های کارشناسی نظام یافته است که به فرایندهای کاری و حل مسایل یک سازمان کمک می کند(لاجوردی و خانبابایی، 1386).
دانش ضمنی: دانشی است که ما در ذهن خود داریم و ممکن است به سختی قابل ارائه و نشان دادن باشد.
دانش صریح: دانشی رسمی و نظام یافته بوده و به آسانی قابل به کارگیری مشترک است، از قبیل مشخصات محصولات، دستورالعملها و برنامه های کامپیوتری.
مدیریت دانش: فرایند شناسایی، در اختیار گرفتن، سازماندهی و پردازش اطلاعات برای خلق دانش می باشد که پس از آن توز یع و منتقل می شود و در دسترس دیگران قرار می گیرد تا برای خلق دانش سازمانی بیشتر به کار گرفته شود(لاجوردی و خانبابایی، 1386).
اکتساب دانش: درک و شناخت روابط بین اجزا، عناصر و عوامل مختلف بواسطه طبقه بندی، مرتب سازی، ارزیابی تطبیقی و مقایسه ای، شهود ذهنی و ادراکات حسی، بحث و گفتگو و … را می گویند.
خلق دانش: عبارت است از ایجاد ایده ها و راه حلهای نوین و مفید(لاجوردی و خانبابایی، 1386).
ذخیره: معرفی حافظه یكی شده در مخزن دانش با انواع الگوهای آن(زعفریان و دیگران، 1387).
تبدیل دانش: اشاره به فعالیتهایی دارد که در ارتباط با جریان دانش از یک بخش یا یک نفر به بخش یا نفری دیگر را شامل میشود و شامل ارتباطات ترجمه، تبدیل، تفسیر و تصفیه دانش می شود.
توزیع دانش: انتقال ایدهها، اطلاعات و دانش صریح و ضمنی بین کارکنان یک سازمان و بین سازمان های همکار بوسیله ارتباطات رسمی و غیر رسمی حاصل از شبکه سازی، آموزش رسمی، گزارشات کاری، مصاحبه تخصصی، کارگاه های آموزشی، تیم سازی، جلسات گفتگو و … را توزیع دانش می گویند.
بکارگیری دانش: بهبود یا نوآوری در سیستمهای موجود اعم از سیستمهای مادی (مثل ماشین آلات و ابزارها و …) و سیستمهای غیر مادی (مثل ساختارهای سازمانی، قوانین و مقررات و …) با هدف سعادت و رفاه زندگی بشر را گویند. از شاخص های بکارگیری دانش میتوان به سطح نوآوریهای شرکت (مثل تعداد محصولات جدید ابداعی) و میزان بهره وری سازمانها نیز از شاخصه های مرتبط با سطح بکارگیری دانش می باشد.
افزایش شدید جمعیت، كاهش ذخایر نفتی و تنزل تدریجی بازده چاهها، و بیاعتمادی نسبت به آینده این كالا در بازار جهانی و افزایش قیمت آن، لزوم ترمیم خسارات ناشی از جنگ تحمیلی و بازسازی اقتصاد ایران، بیتردید، نیاز ایران را به ارز خارجی افزایش خواهد داد و قابل پیشبینی است كه اقتصاد ایران برای بازسازی و توسعه به ارز بیشتری نیازمند است و لذا راهی جز تأكید بیشتر بر روی صادرات غیر نفتی در پیش رو ندارد. از دیگر منظر كهنگی عمومی ماشین آلات بنگاه های تولیدی كشور، نیاز بخش نقت به ترمیم، روند افزایش مصرف داخلی، مجوعه عواملی هستند كه تداوم صادرات نفت را در آینده با تردید مواجه نموده و نیاز به صادرات خصوصاٌ كالاهای صنعتی را به جهت ارزآوری آن قوت می بخشد. بنابراین موارد یاد شده فوق، ما را بر آن میدارد كه استراتژی توسعة ملی و صادراتی كشور را مورد بازنگری قرار میدهیم و حضور اقتصادی ایران را در بازارهای جهانی افزایش دهیم. ] 2 [ امروزه سیمان به عنوان اساسیترین و
بیرقیبترین كالای ساختمانی و عمرانی شناخته شده است و اصولاٌ انجام و بنا نمودن هر پروژه و طرحی بدون حضور مؤثر این مصالح غیر ممكن به نظر میرسد. خواص چسبندگی سیمان در كنار مكملهایی چون شن و ماسه و فولاد و ویژگیهایی مانند محافظت از سطوح فلزی و خوردگی، ضریب انتقال حرارت كم، مقاومت در برابر گرما و آتش، . .. جایگاه سیمان را در رفیعترین نقطة جداول مواد ومصالح در جهان قرار داده است. این موضوع تا بدان جا پیش میرود كه میزان تولید ومصرف سیمان به عنوان یكی از شاخصهای رشد اقتصادی ملل محسوب میگردد. این كالای با اهمیت و پر مصرف به دلایلی چون وزین بودن، حجیم بودن، عدم انبارش بلند مدت، فساد پذیری سریع بر اثر رطوبت، حمل و نقل گران و موارد مشابه و مرتبط دیگر، جهت حضور در بازارهای جهانی نیاز به برنامهریزی دقیق با نگرش بلند دارد. مجموعه عوامل عنوان شدة فوق سبب گردیده كه با توجه به اینكه صنعت سیمان در كشور ما عمری هفتاد ساله دارد، اما جایگاه بازاریابی و بازرگانی بین المللی آن یا به عبارت صریح صادراتی آن در گامهای اولیه شناسایی میگردد ! ؟.
راه اندازی تدریجی واحدهای جدید تولید سیمان در طی سالهای اخیر موجب غلبه عرضه این فرآورده به تقاضایآن در بازار داخلی شده و اكثر كارخانجات سیمان كشور را با شرایط تولید مازاد بر مصرف و مشكلات مربوطه روبرو نموده است. وضعیت مذكور علیرغم تحمیل شرایط سخت ناشی از كاهش جدی نقدینگی به واحدهای تولید سیمان، اثرات مثبت و سازنده متعددی نیز برای صنعت سیمان كشور به همراه داشته است كه از جمله آنها توجه فزاینده به خریدار و مصرف كننده، ارتقاء كیفیت محصول و تلاش برای حضور در بازار جهانی و صادرات سیمان میباشد. به اخص كلام حداقل به سه دلیل بر شمرده ذیل صادرات سیمان برای كشور ما نقش حیاتی دارد :
1 ) مازاد تولید
2 ) گریز از اقتصاد تك محصولی
3 ) نیاز ارزی واحدهای تولید
طی این تحقیق سعی شده است با عنایت به چهارپی ( 4P ) متداول در بازار یابی یا به عبارتی آمیخته بازاریابی مشكلات و مزیتهای این صنعت در راه تحقق اهداف بازاریابی بین المللی شناسایی و حتی الامكان، روش های مناسب و راهبردی را برای افزایش سهم كشور در بازاریابیهای هدف و جهانی ارائه شود.
موفقیت در فضای رقابتی موجود به خصوص صنایع کوچک و متوسط(شهرکهای صنعتی) مستلزم این است که این صنایع بیش از پیش به رویکردها، طرح ها و برنامه های بازاریابی روی بیاورند. زیربنای بازاریابی در هر کسب و کاری میزان باور و توجه مدیریت آن به مقوله بازارگرایی به شمار می رود.
اینكه چگونه یک صنعت می تواند نوآوری خود را افزایش دهد، مساله ای است كه در این تحقیق به آن پرداخته شده است. ممكن است عوامل متعددی بر ارتقای نوآوری یک كسب و كار موثر باشند مانند عوامل محیطی كلان بین المللی و ملی (عوامل ا قتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، تكنولوژیكی ) عوامل خرد محیطی یا عناصر صنعت (تامین كنندگان، رقابت درون صنعت، رقبای تازه وارد، محصولات جایگزین، واسطه های فروش و مشتریان ) و عوامل مربوط به داخل بنگاه (دارایی های مشهود و نامشهود و شایستگی ها ). از بین همه این عو امل در این مطالعه بازارگرایی به عنوان عامل مهم موثر بر نوآوری كسب و كار مد نظر قرار گرفته و رابطه آن با نوآوری كسب و كار مورد بررسی قرار گرفته است .
بازار محور از دهه 1980 در تحقیقات و مطالعات علمی مرتبط با اقدامات مدیریتی وارد شده است. بازار محوری ریشه دار در تئوری بازاریابی و کاربردی برای مفهوم بازاریابی است. گرچه تفاوت هایی در تعریف بازارمحوری وجود دارد این مفهوم معمولا بر سه قسمت تمرکز دارد:
مشتری
رقبا
هماهنگی بین وظیفه ای(دعایی و بختیاری،1386).
بر این اساس در این مطالعه مفهوم بازارگرایی مورد بررسی نظری و تحقیقاتی قرار گرفته است و سپس یک مقیاس برای سنجش این مفهوم در سازمان ها ارائه شده است. با توجه به اینکه صنایع کوچک و متوسط در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفته اند، جهت گیری مباحث به
سمت شهرکهای صنعتی بوده است.
1-2- بیان مسأله
میل به بقا و سودآوری باعث گردیده همواره مدیران و محققان در پی اقداماتی در جهت کسب آن ها باشند. یکی از مفاهیمی که در دو دهه اخیر مورد توجه پژوهشگران و مدیران قرار گرفته مفهوم گرایش بازار است. این مفهوم از سال 1990 وارد ادبیات مدیریت شده است. نظریه ها و تحقیقات تجربی به طور کلی این ادعا را که گرایش بازار تأثیر قوی و مثبت بر نوآوری شرکت دارد را تأیید می کند (دعایی و بختیاری،1386). از طرفی دیگر اهمیت نوآوری برای سازمان امری بدیهی است و همواره مورد تأیید محققان قرار داشته است. نتایج تحقیقات نشان می دهد نوآوری سبب بقا،سودآوری،رشد و توسعۀ سازمان می گردد. در حالیکه اهمیت و ضرورت گرایش بازار مشهود است محققان مشاهده کردند که گرایش بازار، در شکل سنتی مفهوم آن، منجر به شکست در موفقیت تجاری نوآوری های ناشی از خلق بازارهای جدید می شود. همچنین به عقیده کریستنسن تعهد قوی به بازارهای فعلی شرکت ها را مدیون به مشتریانی که به طور معمول دارند می کند و علاقه و پیش بینی برای نوآوری ها از بین می رود در نتیجه، ممکن است شرکتها بازارها و فرصتهای جدید را نادیده بگیرند. از این رو، می توان استدلال کرد که گرایش بازار برای کسب مزیت رقابتی بلند مدت شرط لازم است ولی کافی نیست و سازمان ها برای دست یابی به مزیت رقابتی بلند مدت به نوآوری نیاز دارند. تحقیقات انجام گرفته در خصوص رابطه میان گرایش بازار و نوآوری هم نشان از وجود رابطه مثبت و هم عدم رابطه معنی دار است و حتی رابطه منفی در بین این دو نیز به اثبات رسیده است. این مورد آخر این توهم را به وجود می آورد که با توجه به اینکه امروزه عمر بازارها کوتاه شده و بازارهای جدید پی در پی به وجود می آیند و از بین می روند بنابراین گرایش بازار رویکردی اشتباه یا شاید رویکردی ناقص در سازمان است. لذا این پژوهش بر آن است به علت اهمیت موضوع و نتایج متفاوت تحقیقات پیشین، ارتباط گرایش بازار را با نوآوری در شرکت صنایع الکترونیک شهرستان شیراز بررسی کند.
1-3- اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
امروزه سازمان ها با فرصت ها و چالش های بسیاری از جمله شدت یافتن رقابت جهانی، افزایش عدم اطمینان محیطی، تقاضای فزاینده برای محصولات جدید، تغییرات سریع الگوی مصرف و بازارهای نوظهور روبرو هستند. سازمان های کوچک و متوسط به جهت محدودیت منابع و سرمایه به شدت تحت تأثیر تغییرات محیطی قرار می گیرند به علاوه بازار محصولاتشان پیوسته در حال تغییر و جهانی شدن است بنابراین به جهت ماندگاری و کسب مزیت رقابتی پایدارتر می بایست ساز و کارهای لازم را جهت بهبود مستمر محصولات، تولید محصولات جدید، شناخت بازارهای جدید و بهره برداری سریع از فرصت ها فراهم کنند. بدون تردید یکی از مواردی که سازمان ها را به سوی موفقیت سوق می دهد نوآوری است. سازمان ها برای نوآوری نیاز به شناخت و درک صحیح از محیط خود دارند و برای این منظور باید پیوسته مشتریان و رقبای خود را زیر نظر داشته و اطلاعات حاصل از آنها را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد لذا ضرورت گرایش بازار در سازمان احساس می گردد. فلسفه پی ریزی گرایش بازار، مفهوم بازاریابی است که در مقابل رویکرد های فروش و تولید قرار دارد. گرایش بازار پارادایم غالب و اساس بازاریابی مدرن را تشکیل می دهد و به فرایندها و فعالیت ها مربوط به پیاده کردن مفهوم بازاریابی می پردازد (اعرابی و سلطان محمدی، 1388). گرایش بازار به هماهنگی همه فعالیت ها و بخش های سازمان در جهت شناخت و تأمین نیازهای مشتریان به منظور ایجاد ارزش برتر برای مشتریان تأکید دارد. البته به موازات آن سازمان های بازارگرا با تمرکز بر رقبا و شناخت نقاط قوت و ضعف جاری و آتی آنان بخصوص در مورد استراتژی ها و ظرفیت های بلند مدتشان، خود را در برابر آنان ارزیابی می کنند. این کار به آن ها کمک می کند تا با محیط منطبق شده و مزیت های رقابتی خود را توسعه دهند. اما به زعم نگارندگان این پژوهش با توجه به این که مطالعات کاربردی کمی در خصوص ارائۀ راه کارهایی جهت نوآور بودن این گونه شرکت ها انجام پذیرفته است و همچنین ادبیات موضوعی و پژوهشی بسیار کمی در زمینۀ گرایش بازار در کشور ما وجود دارد لذا لزوم توجه به این حوزۀ استراتژیک در ادبیات موضوعی و پژوهشی کشور ضروری به نظر می رسد. Loading…