آموزش و پرورش یکی از بنیادیترین و با اهمیتترین سازمانهای دنیای امروز است و اغلب مردم به طور مستقیم و غیر مستقیم با این سازمان رابطه دارند و این بیانگر نقش کلیدی و حیاتی آموزش و پرورش در زندگی پیچیده انسانها است. هدف غایی آموزش و پرورش تربیت انسانهای خلاق، ماهر، متدین و کارآمد است و این هدف زمانی تحقق می یابد که نیروی انسانی شاغل در مدارس از کیفیت، بالندگی و سلامتروانی و اخلاقی برخوردار باشند (ملکیآواسیان و قصابی، 1391). نیروی انسانی مهمترین سرمایه سازمانها است و هرچه این سرمایه کیفیت مطلوبتری داشته باشد، احتمال موفقیت و بقاء و ارتقاء سازمان بیشتر خواهد شد. توانمندی فکری، اخلافی و رفتاری معلمان هرچه بالاتر باشد به همان اندازه مدارس از کیفیت و مقبولیت بیشتری برخوردار بوده و تأثیر بیشتری در یادگیری دانش آموزان خواهد داشت. بنابراین داشتن معلمان خشنود و راضی عامل مهمی در اثر بخشی مدارس است. بر عکس نیروی انسانی با احساس رضایت و عدالت و تعهد سازمانی کم و متمایل به ترک سازمان، نه تنها خود در جهت نیل به اهداف سازمانی حرکت نمی کند، بلکه در ایجاد فرهنگ بیتوجهی نسبت به مسائل و مشکلات سازمان در بین دیگر همکاران مؤثر میباشد (حسینیان، مجیدی و حبیبی، 1386)وقتی اعضای سازمان در موقعیتی قرار میگیرند که انگیره کافی برای انجام کار نداشته و نارضایتی خود را در موقعیتهای مختلف ابراز می کنند، مهمترین سوالی که مطرح میشود این است که منشأ این نارضایتی چیست؟ در پاسخ به این سوال میتوان گفت نارضایتی ممکن است از خود شغل، محیط و یا از خود شخص باشد که با تأثیرگذاری بر دیگر حیطهها از جمله سلامتروان می تواند برای افراد ایجاد مشکل نماید (کارشو، 2004). سلامتروان به عنوان یكی ازدو ركن سلامتی، لازمه یک زندگی مفید، مؤثر و رضایت بخش فردی است و سلامتروان افراد یک جامعه خصوصاً اقشار مؤثر و سازندهی آن لازمهی پویایی، بالندگی واعتلای جامعه است. ﺑﺮ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺎﺱ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﺤﻴﻂ ﻛﺎﺭﻱ ﻋﻤﻠﻜﺮﺩ ﻓﺮﺩ ﺭﺍ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻲ ﺩﻫﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻭﺳﺎﻃﺖ ﻋﻮﺍﻣﻞ ﺭﻭﺍﻧﻲ ﻣﺘﺄﺛﺮ ﺍﺯ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﻣﺤﻴﻄﻲ ﺍﺳﺖ؛از آن جمله میتوان به رضایت شغلی اشاره کرد. اسپکتور (2007) اینگونه بیان میدارد که رضایت شغلی نگرشی است که باعث میشود افراد نگرش مثبتتری نسبت به شغل خود داشته باشند و برای شغل خودش ارزش زیادی قائل شوند. رضایت شغلی سبب افزایش روحیه و سلامتی جسمی و روانی در فرد میشود. همچنین سبب ایجاد انگیزه و مسئولیت پذیری بالا در فرد میشود. پژوهش حاضر نیز به بررسی و مقایسه رضایت شغلی و سلامتروان معلمان شاغل در مدارس عادی و استثنایی پرداخته است.
1-2- بیان مسئله
امروزه آموزش و پرورش همگانی به عنوان یکی از ارکان توسعه پایدار شناخته شده است و هر کشوری در جهان بخش بزرگی از درآمد ملی خود را برای گسترش، بهبود و کارآیی آن اختصاص می دهد. در واقع آموزش و پرورش رکن اساسی جامعه انسانی است و یکی از اهداف عمده آن پرورش و آموزش کودکان و نوجوانان توسط معلمان و مدیران است (حسینی، 1383). اغلب صاحب نظران و متفکران مسایل تربیتی نیز بر این نظرند که معلمان، بزرگترین و مهم ترین عامل مؤثر در جریان تعلیم و تربیت هستند. بنابراین بی راه نیست اگر گفته شود شالوده و اساس یک سیستم آموزشی موفق را معلمان تشکیل می دهند(حسینی، 1383). این در حالی است که تحقیقات نشان میدهد، یکی از مشاغل پراسترس، حرفهی تدریس است (حاتمی و همکاران، 1387). شغل نقش حیاتی در بهزیستی جسمی و روان شناختی[1] افراد دارد. علاوه بر اینکه درآمد و دیگر منابع مادی را برای فرد فراهم می کند، منبع و شاخصی از پایگاه اجتماعی، رضایتمندی از زندگی و هویت خود است. با این حال، شغل افراد ممکن است تأثیرات نامطلوبی بر افراد داشته باشد (بورگ[2]، 1991). اولین قدم در جهت رسیدن به کادر آموزشی موفق درک عواملی است که بر کیفیت فعالیت معلمان مؤثر است. یکی از این عوامل، رضایت شغلی معلمین است، چرا که رابطه مستقیمی بین رضایت شغلی افراد با عملکرد آنان وجود دارد و کسانی که رضایت داشته باشند، کار خود را بهتر انجام می دهند (بورگ[3]، 1991). رضایت شغلی به عنوان متغیری تأثیر گذار در عملکرد شاغلان، سالهاست مورد توجه پژوهشگران مختلفی قرار گرفته است. رضایت شغلی به عنوان میزان لذتی که افراد از شغل خود کسب می کنند (اسپکتور، 1997)، یا یک حالت هیجانی مثبت یا خوشایند که از ارزیابی خود شغل یا شرایط شغلی به دست می آید (اسکالویک و اسکالویک، 2011) تعریف شده است. حوزه مفهومی رضایت شغلی بسیار گسترده است، به این معنی که همه ی ویژگیهای خود شغل، محیط کار، روابط انسانی و رسمی حاکم بر کار، خصوصیات شخصیتی و جمعیت شناختی شاغلین، جایگاه اجتماعی شغل، سلسله مراتب قدر و مزایای اقتصادی آن را در بر میگیرد (دمیرتاش، 2010). از آنجا كه رضایت شغلی نقش مهمی در كیفیت زندگی حرفه ای و شخصی كاركنان دارد، نهایتا در سطح كلان می تواند با رشد اقتصادی جوامع و بهره وری بیشتر نیز در ارتباط باشد (جاستینا [4]و دیگران، 2007). ﺭﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ، ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﻭﻳﮋﻩﺍﻱ ﺩﺭ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺕ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﻭ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﺩﺍﺭﺩ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺍﻳﻦ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﺟﻬﺖ ﭘﻴﺶﺑﻴﻨﻲ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎی ساﺯﻣﺎﻧﻲ ﺩﺭ ﺁﻳﻨﺪﻩ ﻧﻈﻴﺮ ﺗﺮﻙ ﺷﻐﻞ، ﺗﺄﺧﻴﺮ، ﻛﻢ ﻛﺎﺭﻱ، ﻏﻴﺒﺖ ﻭ … ﻣﺆﺛﺮ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻳﺖ ﺑﺮ ﺑﻬﺮﻩ ﻭﺭﻱ ﻧﻴﺮﻭﻱ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﺗﺄﺛﻴﺮ ﺑﺴﺰﺍﻳﻲ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺭﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﺑﻬﺮﻩ ﻭﺭﻱ ﻓﺮﺩ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﻳﺎﺑﺪ؛ ﻓﺮﺩ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﺘﻌﻬﺪ ﺷﻮﺩ؛ ﺳﻼﻣﺖ ﻓﻴﺰﻳﻜﻲ ﻭ ﺭﻭﺍﻧﻲ ﻓﺮﺩ ﺗﻀﻤﻴﻦ ﮔﺮﺩﺩ؛ ﺭﻭﺣﻴﻪ ﺍﻭ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﻳﺎﺑﺪ؛ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺭﺍﺿﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻣﻬﺎﺭﺗﻬﺎﻱ ﺟﺪﻳﺪ ﺷﻐﻠﻲ ﺭﺍ ﺑﺴﺮﻋﺖ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺑﺒﻴﻨﺪ. از این رو الگوهای مختلفی تدوین شده اند که هر یک با تکیه بر متغیرهای متفاوت به دنبال تبیین و پیش بینی رضایت شغلی هستند. برخی از این الگوها کانون توجه و مطالعه خود را ویژگیهای شغل و برخی دیگر ویژگیهای فرد شاغل قرار دادهاند. در این بین معلمان به عنوان گروهی تأثیر گذار در رشد و پیشرفت جامعه و انتقال دانش و اندیشه به نسل بعد همواره مورد توجه محققان بوده و مدل های نظری مختلف رضایت شغلی روی معلمان آزمون شده اند. در سالهای اخیر مدل جدید توسط براون و لنت (2008) با عنوان مدل شناختی – اجتماعی ارائه شده است که در آن تلاش گردیده مدل یک پارچه ای از طریق ادغام رویکردهای رضایت شغلی شخص محور و موقعیت محور تدوین گردد که تمام متغیرهای مهم و موثر را در برگیرد. تمام این متغیرها به شکل جداگانه در مطالعات دیگر با رضایت شغلی ارتباط داشته اند (لنت، لوپز، هانگ-بین و لوپز، 2011). مدل رضایت شغلی لنت با بهره گیری از نظریه شناختی- اجتماعی بندورا و نظریه شناختی اجتماعی حرفه[5] (لنت و همکاران، 1994) طراحی شده است. مدل لنت فرض می کند که ترکیب عوامل شخصی، بافت و تجربه شکل دهنده علائق، اهداف، اعمال و پیامدهای مربوط به کار هستند. بر این اساس مدل اخیر 5 دسته متغیر خودکارآمدی مربوط به کار، صفات شخصیتی/عاطفی، مشارکت در دستیابی به اهداف و فعالیتهای هدف محور، شرایط کار ادراک شده، موانع یا حمایتهای مربوط به کار آمدی و هدف را به عنوان متغیرهای پیش بینی کننده رضایت شغلی معرفی کرده است (دافی و لنت، 2009). اما مدل شناختی- اجتماعی رضایت شغلی در معلمان بیشتر روی رضایت از زندگی تحصیلی و رضایت از زندگی مورد آزمون قرار گرفته اند (لنت، لوپز و شو، 2008). تحقیقات نشان داده است که رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻐﻠﻲ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻛﻠﻲ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺷﻐﻠﺸﺎﻥ، ﺗﺄﺛﻴﺮ ﻣﺴﺘﻘﻴﻤﻲ ﺑﺮ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻓﺮﺩﻱ، ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﻧﻘﺶ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻱ ﺩﺭ ﺑﻬﺪﺍﺷﺖ ﺭﻭﺍﻧﻲ ﻭ ﺟﺴﻤﺎﻧﻲ ﺍﻳﻔﺎ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ.
در تاریخ معاصر علوم، معانی مفاهیمی مانند «مکتب»، «نظریه» و یا «تئوری» تا حد زیادی مترادف به کار رفته است. منظور از این مفاهیم غالبا ارائه بینش و روش خاصی است که جهت تبیین و توجیه، ساخت و کنش و کیفیت و کمیت روابط بعضی از پدیده های مرتبط با هم در جهان هستی بکار می رود (شاملو،1389).
از آنجا که بینش دانشمندان متفاوت است، لذا دیدگاه آنها نسبت به شناخت و توجیه پدیده های عالم هستی نیز با هم تفاوت دارد. از این رو مکاتب و نظریات بسیاری درباره تبیین و توجیه رفتار موجودات زنده و بخصوص رفتار انسان پدید آمده است. علاقمندان به مطالعه انسان، همیشه این سئوال را مطرح می کنند که چه مقدار از شخصیت ارثی و به فطرت مربوط می شود و چه مقدار آن با محیط و فرهنگ او ارتباط دارد؟ این موضوع در تاریخ تکامل عقاید، هر زمان به نحوی فلاسفه، دانشمندان و بخصوص روانشناسان را به خود مشغول داشته است. فطرت گرایی در روانشناسی تاریخی طولانی دارد. برای مثال بقراط، پدر علم پزشکی معتقد بود که خلقیات انسان از تعادل چهارز مزاج «خون،صفرای زرد،صفرای سیاه و بلغم» تشکیل می شود. در زمان ما، یعنی قرن بیستم افرادی مانند کرچمر[1](1935) و شلدون[2](1944) طبق نظریه هایی که ارائه داده اند، خصوصیات و خلقیات روانی انسان را به ساختمان فطری و جسمانی آنها مربوط دانسته اند. در نظریه افرادی مانند فروید نیز مفهوم نهاد[3] که در شکل گیری زیربنایی شخصیت اهمیت فراوانی دارد به خصوصیات سرشتی و نهادی افراد مربوط می شود. در آن سوی فطرت گرایی مسئله محیط گرایی در ایجاد و تکامل شخصیت قرار دارد که البته موضوع تازه ای نیست. رفتارگرایان تاثیر یادگیری و شکل گیری عادات را در مجموع سازنده شخصیت ناشی از محیط و فرهنگ می دانند. به عقیده آنها از زمان واتسون[4] تاکنون، این امر مهمترین و اساسی ترین مسئله در مطالعه شخصیت است. در زمان ما، بسیاری از روانشناسان، روانپزشکان و متخصصان سلامت روان، رفتار انسان و کنشهای بهنجار و نابهنجار او را ناشی از ارتباط متقابل و دائمی این دو عامل یعنی فطرت و محیط می دانند (اسکات [5]به نقل از جمالفر، 1384).
رویکرد رفتاری به عنوان واکنشی مستقیم در برابر رویکرد ذهن گرایانه روانکاوی به وسیله واتسون(1913) و اسکینر[6] (1945) آغاز شد. رفتارگرایان اولیه تمایل داشتند نظریه یادگیری و شرطی سازی را آن طور که در آزمایشگاه با حیوانات انجام می شد با انسان به کار برند. درمانگران رفتاری معاصر در الگوهای خود تجدید نظر کرده و نقشی را برای عوامل شناختی و واسطه ای در نظر گرفته اند.
مفهوم تقویت، قلب رویکرد رفتاری است. گفته می شود هر زمان رویدادی به دنبال رفتار بیاید و احتمال تکرار رفتار را افزایش دهد،
تقویت روی داده است. رویکرد رفتاری در مورد اختلالات روانی نیز تبیین های متفاوتی دارد. افسردگی از جمله اختلالاتی است که نظریه پردازان رویکرد رفتاری در باب آن به تفضیل سخن گفته اند. افسردگی حالت مرضی عاطفی است که با احساس ناامیدی، بی کفایتی، گناه، بی ارزشی و استدلال و منطق ناکارآمد همراه است (فیرس و ترال به نقل از فیروزبخت،1386).
اگرچه رویکردهای رفتاری فعلی برای اختلال افسردگی در فرضهای نظری و راهبرهای درمانی متفاوت هستند، ولی همه آنها در اصل بنیاد و منشاء واحدی دارند. به سر می برند در مقایسه با افراد دیگر از اعتماد به نفس پایین تری برخوردارند (رهم[7]، 1977). یکی از حوزه هایی که افسردگی می تواند تاثیر سویی بر آن گذارد، فرایندهای خودکنترلی می باشد. نظریه پردازان رفتاری فرض می کنند که افسردگی و فقدان تقویت به هم وابسته اند. بسیاری از این نظریه پردازان به شدت تحت تاثیر مطالعات اسکینر بوده اند. عقاید ناشی از کار اسکینر با تاکید بر تعامل اجتماعی، خصوصا روی لینکه چطور رفتار افراد دیگر می تواند بعنوان تقویت عمل کند، اصلاح شده اند. لوینسون[8] و همکارانش(1974) در زمره پیشگامان تحقیق روی افسردگی از نقطه نظر رفتاری بوده اند. بطور کلی، آنها تاکید دارند که میران پایین بازده رفتار و احساس غم و ناراحتی همراه با افسردگی ناشی از میزان پایین تقویت مثبت است. این پژوهش با تمرکز بر نظریات لوینسون و رهم به بررسی نقش شکست ها و موفقیت های محیطی در خودارزیابی آزمودنی ها می پردازد.
بیان مساله
در دو دهه اخیر افسردگی جای تشویش و اضطراب را که در دو دهه بعد از جنگ بین الملل دوم به عنوان مهمترین عارضه روانی تلقی می شد گرفته است و اینک رایج ترین ناراحتی روانی افراد بالغ را تشکیل میدهد( کلارک ، 2000[9]). این اختلال بخش عمده ای از پژوهشهای روانشناسان بالینی ، مشاوران ، روانپزشکان و عصب شناسان را به خود اختصاص داده است. در عرصه روانشناسی ، مکاتب مختلف مربوط به آسیب شناسی روانی و رفتار نابهنجار شامل روانکاوان ، طرفداران دیدگاه زیستی- پزشکی و رفتارگرایان هر کدام تبیینی از سبب شناسی افسردگی را بیان کرده اند. اگرچه رویکردهای رفتاری فعلی برای اختلالهای افسردگی در فرضهای نظری و روش های خاص درمانی متفاوت هستند ولی همه اینها در اصل بنیاد و منشا واحدی دارند. یکی از این منابع ، نظریه کنشگر اسکینر می باشد. اسکینر اصول شرطی سازی عاملی را شکل داد و برای تحلیلهای تجربی رفتار یک چهارچوب اساسی برای روش شناسی ، فرضهای نظری و کاربردهای بالینی آنها بوجود آورد.کاربردهای بالینی آنها بوجود آورد. کاربرد مدلهای رفتاری برای رفتارهای پیچیده بشر منجر به پیدایش بعضی نظریه ها گردید که این چهارچوب را وسیع تر کرد.برای مثال نظریه یادگیری اجتماعی به علت تاکید آن بر نقش انتظارات درونی شخص و ارزش ومعنایی که تقویت برای فرد دارد ، دارای پدیده های شناختی بود . علیرغم اینها وجه مشخصه تمام درمانگران رفتاری این است که بین رفتارهای قابل مشاهده و عملی و شرایط دقیقی که آنها را کنترل و معین می کند پیوند برقرار کرده و نیز بر نقش پاداشها یا تقویت به عنوان تعیین کننده های رفتار و تغییرات رفتاری تاکید دارند ( لیبرت و میشل به نقل از صبوری مقدم،1375). در اواخر دهه 1960 آثاری از علاقه رفتارگرایان به توجیه رفتاری افسردگی و ارائه راه حلهایی هرچند ساده و ابتدایی برای درمان آن به چشم می خورد ( همان منبع). نظریه پردازان رفتاری فرض می کنند که افسردگی و فقدان تقویت به هم وابسته اند. بسیاری از نظریه پردازان یادگیری بطور وسیعی تحت تاثیر مطالعات اسکینر بوده اند. بسیاری از دانشجویان مبتدی روانشناسی با تغییر رفتار حاصل از تشویق کبوتر با غذا وقتی که تکمه خاصی را در قفس یا جعبه اسکینر فشار می دهد آشنا هستند. آزمایشها نشان داده اند که رفتارهای آدمی می تواند به طریقی مشابه دستکاری شود. عقاید ناشی از کار اسکینر با با تاکید بر تعامل اجتماعی ، خصوصا روی اینکه چطور رفتار افراد دیگر میتواند بعنوان تقویت عمل کند اصلاح شده اند. پیتر لوینسون[10] و همکارانش در زمره پیشگامان تحقیق روی افسردگی بوده اند . بطور کلی، آنها تاکید می کنند که میزان پایین بازده رفتار و احساس غم و ناراحتی همراه با افسردگی ناشی از میزان پایین تقویت مثبت است ( لوینسون ، 1990). بر طبق این دیدگاه نقص واقعی در مهارتهای اجتماعی یکی از علل عمده میزان تقویت مثبت به شمار می اید ( لوینسون و هوبرمن ، 1998). علاوه بر این به محض اینکه افراد افسرده می شوند رفتارشان آنها را کمتر دوست داشتنی می سازد ، بنابراین نوعی چرخه معیوب بوجود می آید. لوینسون عقیده دارد چون افراد دیگر بودن با اشخاص افسرده را ناخوشایند می یابند، همین که شخص افسرده شد افسردگی وی باقی می ماند. وقتی آشنایان تا حد ممکن از شخص افسرده اجتناب می کنند، نه تنها میزان تقویت فرد را بیش از پیش کاهش می دهند بلکه در نتیجه افسردگی را تشدید می کنند( پترسون[11] ، 2004). این تحقیق کندوکاوی آزمایشی در مفهوم رفتاری افسردگی است و بر بنیاد نظریات لوینسون و رهم قرار گرفته است . طبق نظر لوینسون ( 1990) کاهش نسبی در میزان تقویت دریافت شده توسط اعمال و رفتار شخص به عنوان یک محرک غیر شرطی برای خلق غمگین و سایر تظاهرات عاطفی و شناختی افسردگی عمل می کند. رهم (1988) معتقد است که وجود نقص در اجزای مختلف فرایند خودکنترلی و از جمله نقص در «عمل تقویت خود »و« تنبیه خود » منجر به تولید نشانه هایی از افسردگی می گردد و این نشانه ها وقتی با هم جمع شدند مفهوم افسردگی را تشکیل می دهند. این تحقیق می کوشد تا حلقه ای مفهومی بین دیدگاه رفتاری لوینسون و نظریه خود کنترلی رهم در مورد افسردگی ایجاد کند. اگر فقدان تقویت مثبت و یا وفور رویدادهای انزجاری در شکل گیری افسردگی موثر است آیا امکان دارد که اثر خود را از طریق یک فرایند میانجی یعنی ایجاد نقص در فرایند تقویت و تنبیه خود اعمال نماید ؟ این پژوهش بطور مستقیم به بررسی این موضوع می پردازد.
زنان نقش بسیار مهمى در آموزش جامعه و در سطح اولیه در خانواده خود دارند. ایشان به دلیل جایگاه و نقش بارز و مشخصى كه در تربیت و رشد نسلهاى آینده دارند، از مهمترین عوامل منتقلكننده فرهنگ و یا به عبارتى آفرینش انگارهاى فرهنگى به شمار مىروند. به واسطه زنان بسیارى از سنتها و آمیزههاى فرهنگى و اجتماعى و آموزشى و فردى پایدار و به نسل بعد منتقل مىشود، یا در اثر نادیده انگاشتن و كماهمیت جلوه دادن از سوى آنها، كمرنگ شده و یا از بین مىرود. اگر دقیقتر بنگریم اولین نقش زنان آموزش است. به جرئت مىتوان گفت اولین شغل زنان در جهان معلمى است. وقتى كودكى متولد مىشود باید به وى آموخت كه چطور راه برود، حرف بزند، با دیگران ارتباط برقرار كند و … بیشتر اینها توسط مادر آموزش داده مىشود و این مهم نشان مىدهد از نقشهاى اصلى زنان، آموزش در خانواده است.
مادر در سطوح بالاتر دانشآموز را آموزش مىدهد، به دانشجویان درس مىدهد، به كارمندان خود شیوه فعالیت را مىآموزد و …
كودكان در خانواده اطلاعات اولیه چگونه بودن، چگونه سخن گفتن و چگونه با دیگران ارتباط برقرار كردن را یاد مىگیرند؛ مواردى كه نقش كلیدى در موفقیت یا شكست فرد در فعالیتهاى خانوادگى و اجتماعى وى در آینده دارد.
بنابراین بنیان جامعه، خانواده است و خانوادههاى آموزشدیده، جامعهاى آموزشدیده را در پى دارند. از منظرى دیگر، اگر آموزش را از اركان
توسعه بدانیم بدون در نظر گرفتن زنان كه نیمى از جمعیت كشور هستند، دستیابى به توسعه و آموزش عمومى میسر نخواهد بود. زنان معلمان واقعى جامعهاند. آنچه زنان انجام مىدهند، اثر بسزایى بر بیشتر پروژههاى توسعهاى دارد، حتى اگر نقش زنان به روشنى در طراحى و اجراى برنامهها در نظر گرفته نشده باشد.
1-1- بیان مسئله:
فرایند پیشرفت و توسعه یا عقب ماندگی كشور در مقایسه با كشور های دیگر ، یک مقوله چند وجهی است و از ابعاد متعددی قابل بررسی می باشد . امروزه با توجه به اینكه توسعه از اهدا ف دولت ها و ملت ها می باشد ، انتظار می رود نظام آموزشی در این زمینه تاثیر قابل توجه و یا حتی اساسی داشته باشد . به نظر می رسد آموزش و پرورش از طریق تحولاتی كه در رفتار فردی و نگرش های اجتماعی ایجاد می كند ، در رشد و پویایی سیاسی و ا قتصادی و فرهنگی جامعه موثر باشد .
آموزش و پرورش علاوه بر انتقال دانش و علوم ،ارزش هایی چون نظم و انظباط و تعهد و اطاعت و احساس مسئولیت را در نوجوانان ایجاد و تقویت می كند و موجب كاهش آسیب های اجتماعی شده و افراد را تواناتر و قدرت مشاركت آنان در فعا لیت های اجتماعی – اقتصادی را بیشترمی كند . از طرفی دیگربا تغییراتی كه در نگرش ها و هنجار های فردی بوجود می آورد ، موجب می گردد كه وا لدین به تدریج كیفیت فرزندان را به كمیت آن ترجیح دهند و خوا هان فرزندان كمتری باشند .
با توجه به اینكه فرایند ترقی كشور دارای مولفه های متعددی است كه یكی از آنها نقش زنان در نظام آموزشی است و به دلیل برسی کامل و یافتن کاستی های موجود در این زمینه به بررسی تطبیقی با نظام آموزشی عربستان پرداخته ایم .
در اغلب كشور ها و همین طور در كشور ما زنان نقش مهمی در آموزش و پرورش رسمی به خود اختصاص می دهد ما در این تحقیق به دنبال یافتن سوالاتی برایرسشهای اساسی تحقیق می باشم که این پرسشها عبارتند از آیا نقش زنان در نظام آموزشی ما پررنگتر از کشور عربستان می باشد ؟ آیا حضور زنان نظام آموزشی كشور توانسته است تاثیر مثبت در توسعه کشور داشته باشد ؟
امروزه اطلاعات عامل اصلی کسب قدرت است و تسلط واقعی، تسلط اطلاعاتی است. جنگ میان کشورهای غنی و فقیر، در واقع جنگ اطلاعاتی است و کشورهای سلطه گر که خواستار استمرار بهره جویی خود از منابع و ثروت کشورهای عقب مانده هستند، علاقه ای به ایجاد زیربناهای اطلاعاتی در این کشورها ندارند.
اطلاعات مدیریت تنها ابزاری است که مدیران را در اتخاذ تصمیم یاری می کند. مدیران با دریافت اطلاعات و پردازش آن به شناختی دست می یابند که بر اساس آن گزینه های ممکن در حل مسائل را تشخیص داده و مناسبترین آنها را انتخاب می کنند. هنگامی که مدیر به سازماندهی می پردازد، برنامه ریزی می کند و یا به استخدام نیروی انسانی اقدام می نماید.
علم اطلاعات مدیریت، با تحولات قرن حاضر تولد و نضج یافته است و متأسفانه، مدیریت در کشورهای در حال توسعه جز سایه و شمالی کمرنگ و برداشتی ناقص، بهره ای از علم اطلاعات مدیریت نگرفته است، که ثمره آن ناهنجاری در توسعه اقتصادی وناهماهنگی در فعالیتهای آنها است (بهشتیان، 1384، ص 12).
ورود از عصر صنعت بع عصر اطلاعات ودانش، تمامی جنبه های مختلف زندگی بشر را تحت تاثیر خود قرار داده است. سازمان ها به عنوان نهادهایی که از دستاوردهای عصر صنعت بوده اند، با تحولات اخیر و ورود به عصر دانش دستخوش تغییرات بسیاری گردیده است. سیستم های اطلاعاتی مدیریت به عنوان یک پدیده جدید و به عنوان یک عامل پیش برنده در انطباق سازمان ها با تحولات امروزین شناخته شده است(جیمز. ا.ابراین، 1389 ص 3).
امروزه گسترش روز افزون فناوری های ارتباطات و اطلاعات، حوزه های مختلف زندگی بشر را دگرگون ساخته است. یکی از مهمترین حوزه هایی که با ورود این فناوری ها دچار تحولات بنیادین گردیده، حوزه آموزش و مدیریت می باشد.
به طوری که مدیران قرن بیست و یک در محیطی همواره در حال تغییر و دگرگونی بسر می برند که بدون داشتن مهارت های شناختی، علمی و نگرشی، حضور در عرصه رقابت واثر گذاری در این محیط میسر نیست و همین امر برنامه ریزی برای آموزش چنین مهارت هایی را ضروری می نماید(شریفی، 1388 ص11).
در جهان امروز، اطلاعات و ارتباطات مکمل توسعه خردمند است. در واقع وجود اطلاعات کافی و مجموعه های آن در طبقه بندیهای تخصصی موجب شده است تا افراد به طور قابل ملاحظه ای به دانش و کاربرد آن دسترسی پیدا کنند. نظریاتی از قبیل دهکده جهانی، دولت الکترونیکی، تجارت الکترونیکی، آموزش الکترونیکی و غیره دلالت بر رشد محیطی جدید دارد که در آن فناوری اطلاعات و آموزش در اطراف ما هستند و دسترسی به اطلاعات خاص باعث می شود تا افراد در حل مشکلاتشان از آن استفاده نمایند (بدرقه، 1389 ص 3).
در این شرایط اطلاعات در کنار عواملی مانند نیروی انسانی، مواد اولیه، سرمایه، انرژی و ماشین آلات، به عنوان یکی از عوامل تولید، نقش مهمی را ایفا می کند و این نقش روز به روز و با گذشت زمان با اهمیت تر می شود.
بنابراین همان گونه که استفاده بهینه از سایر منابع نیاز به مدیریت دارند، اطلاعات نیز از این امر مستثنی نبوده و استفاده مناسب از آن بعنوان یک منبع حیاتی نیاز به مدیریتی صحیح و ضابطه مند دارد.
سیستم اطلاعات مدیریت، علمی است که برای همین منظور، یعنی مدیریت اطلاعات بکار برده می شود. بدون شک با توسعه سازمانها و گسترش وظایف و مسولیت های مدیریت، تصمیمات مدیر همواره باید بر پایه بررسی های فنی و آماری و اطلاعات صحیح و بر طبق اصول و روش های خاص علمی و شناخته شده استوار باشد.
بنابراین بدیهی است که اتخاذ هر نوع تصمیم صحیح مستلزم دسترسی به اطلاعات صحیح، دقیق و به موقع می باشد. بههمین جهت نیاز به یک سیستم اطلاعاتی مناسب در سازمان ها ضرورتی انکار ناپذیر است.
متأسفانه اطلاعات واهمیت آن در کشورهای جهان سوم جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده وبه همین جهت زیر بناهای اطلاعاتی، در این کشورها به طور مطلوب و کارآم شکل نیافته اند.
روش های سنتی و قدیمی اطلاعات مدیریت پاسخگوی شرایط پیچیده و بهسرعت در حال تغییر عصر حاضر نیست و نمی توان در برخورد با مشکلات و چالش های مهم و تصمیم گیری صرفاً به ذهنیت ها و یا گزارشات محدود و گفته های دست اندرکاران اتکا نمود. بلکه اداره امور به شیوه ای موثر وکارآمد مستلزم جمع آوری، طبقه بندی و پردازش انبوهی از اطلاعات گوناگون است که با آهنگی سریع رشد کردهوهمین تحلیل آنها را سخت تر می کند.
با پیشرفت سریع فناوری اطلاعات و رشد آگاهی و توانایی آحاد جامعه و افزایش سطح توقع آنها ادارات دولتی نیز بایستی درصدد استفاده صحیح از این فناوریها وا فزایش سرعت و کیفیت خدمات خود باشند. استقرار و به کارگیری سیستم اطلاعات مدیریت جهت اتخاذ تصمیمات مناسب و برنامه ریزی دقیق در راستای افزایش کارایی و بهره وری در ادارات دولتی می تواند کمک شایان توجهی به مدیران و سیاست گذاران ارگانهای دولتی بنماید. بدین ترتیب همزمان با توسعه روز افزون فناوری اطلاعات در جهان، در برنامه ریزی های ملی نیز توجه بیشتر به این فن آوری ضرورت دارد.
2-1-بیان مسأله
مدیریت امروز در مواجهه باافزایش پیچیدگی تصمیم گیری ها دریافته است که سیستم های دستی گسترده و غیر متمرکز واغلب غیر مرتبط موجود، با توجه به اهمیت فوق العاده زیادی که اطلاعات دارد، قادر به تأمین اطلاعات مورد نیاز وارائه آنها در زمان مناسب نیستند واغلب مدیران سازمان ها با انبوهی از داده ها و یا طوماری از سوابق اطلاعاتی روبرو هستند که برای آنها در تصمیم گیری، برنامه ریزی، سازمان دهی و کنترل و هدایت صحیح و مطلوب، تأثیر چندانی ندارند.
مجموعه این عوامل وابسته به هم، موجب می شوند که سازمانها همواره از بحران اطلاعاتی بوجود آمده در عذاب باشند و این در حالی است که خود نیز متوجه این فقدان و مشکل نیستند. رفع تناقض مذکور و فراهم کردن مقدمات دسترسی مدیریت به یک مجموعه اطلاعاتی بوجود آمده در عذاب باشند و این در حالی است که خود نیز متوجه این فقدان و مشکل نیستند.
رفع تناقض مذکور و فراهم کردن مقدمات دسترسی مدیریت به یک مجموعه اطلاعاتی منظم، کامل، صحیح وقابل انعطاف در گروه تهیه مجموعه ای جامع، کامل و به هم پیوسته از سیستم ها و ساز و کارهایی است که به آن سیستم اطلاعات مدیریت گفته می شود.
سیستم اطلاعات مدیریت، سیستم سازمان یافته و ابزار مناسبی است که اطلاعات صحیح و خلاصه شده را در موقع مناسب به تصمیم گیرندگان و مدیران ارائه داده وامکان تصمیم گیری صحیح ودقیق را برای مدیران سازمان فراهم می سازد.
هدف نهایی از ایجاد این سیستم گردآوری، پالایش، تجزیه و تحلیل، پردازش، فشرده و تخلیص کردن، ذخیره کردن وسرانجام انتقال تمامی
اطلاعات گذشته و حال سازمان ها و پدیده های مرتبط با آنها، در یک بانک اطلاعاتی متمرکز با امکان دسترسی سریع برای مدیران آنها است.
سیستم های اطلاعاتی موجبات افزایش آگاهی های مدیران و کارشناسان سطوح مختلف سازمان را فراهم ساخته، با طرح مفاهیم جدید نه تنها حیطه دانش آنها را در مورد اینکه قادر به انجام چه کارهایی و اتخاذ چه تصمیم هایی خواهند بود، وسعت می بخشند بلکه آنان را در هر چه بهتر انجام دادن مسئولیت ها و فعالیت هایشان یاری می نماید.
بهره گیری از امکانات ناشی از توسعه سیستم های اطلاعاتی مبتنی بر رایانه، برای تسریع در عملیات اداری و عرضه سریع و مقرون به صرفه خدمات و محصولات تولیدی سازمان ها باعث شده است که در کشورهای توسعه یافته، این گونه سیستم ها در بیشتر رشته ها و زمینه ها بکار گرفته شوند.
در حال حاضر بسیاری از کشورهای در حال توسعه نیز به پیامدهای به کارگیری سیستم های نوین رایانه ای آگاه شده و برای تبدیل روش های سنتی خود به سیستم های پیشرفته نوین، تمایل بیشتری پیدا نموده اند(مدیسون ودارنتون، 1996).
کشور ایران نیز از این امر مستثنی نبوده ودر این راستا در سالهای اخیر سرمایه گذاری های زیادی در زمینه خرید تجهیزات سخت افزاری و نرم افزاری در ادارات دولتی انجام گردیده است.
ورود سیستم های اطلاعاتی به سازمان های کشور ایران به ویژه سازمان های دولتی ،همواره موفقیت آمیز و بدون دردسر نبوده است.
در بسیاری از موارد سیستم های ایجاد شده نتوانسته اند انتظارات بجا و نابجای متقاضیان(به خصوص مدیران) را برآورده سازند و همین عدم رضایت به هر حال باعث شده نه تنها مشکلات قبلی حل نشود، بلکه سیستم و سازمان دچار اختلال گردیده و علاوه بر صرف هزینه و وقت زیاد از کیفیت و بازدهی آنها نیز کاسته شود.
اگر چه این مشکل در کشورهای پیشرفته نیز وجود دارد، ولیکن در کشورهای جهان سوم از جمله کشور ایران که دانش و فناوری اطلاعات سابقه طولانی نداشته و سیاستها و استانداردهای رسمی نیز یا وجود ندارد ویا هنوز در مراحل اولیه و در حال شکل گیری می باشد، حادتر به نظر می رسد(قاضی زاده فرد، 1388).
اهمیت روز افزون فناوری اطلاعات وفرصتهایی که برای بخش دولتی فراهم می کند باعث شده اند که بسیاری از کشورها از جمله ایران هزینه های فراوانی را به کاربرد آن در سازمان های دولتی خود اختصاص دهند. پر واضح است که صرف هر گونه هزینه ای در این زمینه هنگامی کارا و اثر بخش خواهد بود که به عوامل پیش برنده و بازدارنده کاربرد این فناوری توجه شود.
این موضوع در بخش دولتی اهمیت بیشتری دارد چرا که در این بخش، فعالیتها بسیار گسترده و متنوع هستند و تخصیص اعتبارات نیز به صورت متمرکز صورت می گیرد.
بنابراین آگاهی از وضعیت سازمان های دولتی ازاین دیدگاه و چگونگی این عوامل در آنها به بهبود فرایند و نتایج تخصیص اعتبارات مربوط به کاربرد فناوری اطلاعات کمک می کند(علیدوستی، 1384 ص2).
فقر و ضعف اطلاعات موجب می شود سازمان ها و ادارات دولتی نه تنها تصویر درست و کاملی از آینده نداشته باشند، بلکه حتی نتوانند نقاط قوت و ضعف و وضع گذشته و موجود سازمان را درست و کامل بشناسند.
در نتیجه نه می توانند هدف گذاری صحیح بکنند و نه قادرند فعالیتهای مناسبی را برای این سازمان ها طراحی نمایند و در نتیجه از منابع سازمان استفاده بهینه نخواهد شد.
از این رو می توان یکی از عمده ترین دلایل عدم کارایی و عدم موفقیت سیستم اداری ایران را تصمیم گیری ضعیف یا غلط و بی موقع مدیریت به علت عدم وجود اطلاعات کافی و مناسب دانست واین موضوع می تواند به دلیل اهمیت کافی قائل نشدن برای اطلاعات مناسب، دقیق، صحیح، قابل اعتماد، به هنگام و کامل باشد.
با وجود سرمایه گذاری های وسیع در حوزه فناوری اطلاعات، به دلایل گوناگون اطلاع دقیقی از حاصل این سرمایه گذاری ها در دست نیست اما شواهد نشان می دهد ناکامی در این سرمایه گذاری ها نسبت به توفیق در آنها رایج تر بوده و در سطح سازمانی و ملی کارایی و اثر بخشی مورد انتظار از سرمایه گذاری در این زمینه به دست نیامده است (ادوارد، 2002).
لذا بررسی دلایل ناکامی سیستم اطلاعات مدیریت به منظور شناسایی موانع واتخاذ تمهیدات لازم جهت انجام اقدامات پیشگیرانه در جهت رفع موانع و باکم کردن اثر آنها ضروری است.
از طرفی مطالعات نشان می دهد ناکامی در کاربرد فناوری اطلاعات، اقتضایی است به عبارت دیگر این ناکامی تابعی از شرایط کاربرد فناوری اطلاعات به شمار می رود. (Dehning and Richardson 2002) .
بدین معنی که موانع استقرار و به کارگیری سیستم اطلاعات مدیریت می توانند در حیطها و زمینه های گوناگون، متفاوت باشند.
به همین دلیل، این پژوهش به دنبال یافتن و تبیین چنین موانعی در محیط، اداره های کل و سازمان های دولتی استان ایلام و طراحی و تبیین مدلی برای آنهاست. علاوه بر شناخت موانع به خودی خود، موضوع پژوهش شامل بررسی اهمیت این عوامل در این سازمانها نیز می شود.
مطالعه جدول (1-1) نشان می دهد که تحقیقات پیشین انجام گرفته درایران در زمینه بررسی موانع پیش روی استقرار و به کارگیری سیستم اطلاعات مدیریت در قلمرو مکانی یک سازمان یا یک وزارتخانه خاص بوده، و یا در برخی موارد که بررسی کلیه ادارات دولتی مدنظر قرار گرفته است تمرکز تحقیق بر یک مانع خاص بوده و سایر موانع مورد بررسی قرار نگرفته اند.
در حالیکه تحقیق حاضر در نظر دارد در کلیه سازمان ها و ادارات دولتیاستان ایلام همه موانع استقرار و به کارگیری سیستم اطلاعات مدیریت را شناسایی، دسته بندی و اولویت بندی نماید.
جدول (1-1). اطلاعات بخشی از تحقیق های انجام گرفته قبلی در زمینه موضوع تحقیق
ردیف | عنوان تحقیق | نام محقق |
1 | مطالعه و بررسی سیستم اطلاعاتی مدیریت منابع انسانی وزارت جهاد سازندگی. | خدمتی(1371) |
2 | طراحی و تبیین الگوی بررسی و تحلیل موانع انسانی در استقرار و به کارگیری نظام اطلاعات مدیریت(با تمرکز بر سازمان های دولتی ایران) | قاضی زاده فرد (1375) |
3 | شناسایی موانع مرتبط با استقرار سیستم اطلاعاتی مدیریت در حوزه ستادی وزارت کشاورزی | استاد محمدی(1379) |
4 | استلزامات و چالش های به کارگیری سیستم اطلاعات مدیریت در نظام ترویج و آموزش کشاورزی ایران | بدرقه (1389) |
لازم به ذکر است که در کشور ایران به ویژه در ادارات دولتی، از سیستم های اطلاعات مدیریت با معنا و مفهومی که از (MIS) [1]در کشورهای توسعه یافته رایج است استفاده نمی شود و معمولاً هر سیستم اطلاعاتی، حتی از انواع دیگر آن مانند (TPS) [2]هاکه گزارش هایی را برای مدیران سازمان ها تهیه و ارائه می نمایند (MIS) تلقی و نام گذاری می شوند.
در صورتی که این سیستم ها تمام خصوصیات و ویژگی های یک (MIS) واقعی را ندارند. به همین صورت در ادارات دولتی استان ایلام نیز چون (MIS) به معنای واقعی آن کمتر وجود دارد و به نحوی سیستم های اطلاعات مدیریتی زیادی در سازمان ها شکل گرفته و از آنها بهره گیری می شود، لذا کلیه این سیستم ها که در این ادارات ایجاد و به کارگیری می شوند را با مقداری اغماض (MIS) تلقی نموده و در این تحقیق از آنها به عنوان (MIS) نام می بریم.
[1] . Management Information System
[2] . Transaction Processing System
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
:
از آغاز دهه 90 مفهوم بازارگرایی توجه بسیاری از جوامع علم بازاریابی را به خود جلب كرده است. چرا كه بازارگرایی با اصول بازاریابی مرتبط است و بازاریابی با فلسفه سازمان در آمیخته و تاثیر مثبت بر عملكرد سازمان دارد(کیرکا و همکاران[1]، 2005). با وجود این شواهد، بسیاری از پژوهش گران در پی پاسخ به این سوالند كه آیا بازارگرایی به تنهایی می تواند مزیت رقابتی پایدار و عملكرد عالی برای سازمان به ارمغان بیاورد؟ یا چنانچه رقبای سازمان نیز بازارگرا باشند، بازارگرایی مزیت رقابتی پایدار برای سازمان محسوب خواهد شد(کومار و همکاران[2]، 2011)؟ نقاط ضعف بازارگرایی در ایجاد مزیت رقابتی برتر توجه محققان را به كشف قابلیتهای سازمان جلب كرده است تا با تركیب آنها با بازارگرایی(مورگان و همکاران[3]، 2009) و سایر رویكردهای استراتژیك(چن و همکاران[4]، 2012؛ تئودوسیو و همکاران[5]، 2012) موجب تقویت عملكرد شود. از آنجایی كه قابلیتهای سازمانی عمیقاً در فعالیتهای سازمانی تلفیق شده و قابل تقلید و مبادله نیستند، میتوانند منشأ مزیت رقابتی باشند. تحقیقات نشان میدهد سازمانهای با جهتگیری استراتژیک تكسویه(مشتری گرا، رقیب گرا، محصول گرا و امثال آن) در افزایش مستمر عملكرد سازمانی شكست خوردند(ووس و ووس[6]، 2000). ولی شركتهایی با دو گرایش استراتژیک به عملكرد بالاتری دست یافتند(رایت و همکاران[7]، 1992). همچنین قابلیتهای ارتباطی، مزیتی برای یک شركت میباشد كه می تواند به جای دادن خود در روابط و شبكه ها، كسب و كار گستردهتری كسب نماید و به طرز معنیداری به توانایی شركت در مدیریت چنین روابط پیچیدهای مربوط می شود(فورد و همکاران[8]، 2003)
با عنایت به موارد گفته شده این پژوهش به بررسی تاثیر گرایشهای استراتژیک(مشتری گرایی، رقیب گرایی، هزینه گرایی و نوآوری گرایی) و قابلیتهای ارتباطی و با وجود متغیر میانجی قابلیتهای بازاریابی بر عملکرد در پتروشیمی کرمانشاه می پردازد.
قابلیتهای بازاریابی یکی از کارکردهای کسبوکار بازاریابی است که نقش اساسی در درک نیازها، خواسته ها و ترجیحات مشتریان و نهایتا رضایت مطلوبتر از رقبا را بر عهده دارد. قابلیتهای بازاریابی به عنوان شایستگیهای سازمانی میتوانند در یک سازمان با پشتیبانی از مشتری و سنجش بازار، مطرح شوند(کراسینکو و جی چاندران[9]، 2008). همچنین شرکتهای مشتری مدار و رقیب مدار بر تولید و انتشار سازمان یافته و مداوم اطلاعات درباره نیازها و ترجیحات مشتریان و اقدامات استراتژی رقبا تاکید دارند(ناروا و اسلاتر،1990). شرایط متغیر بازار ایجاب می کند تا شرکتها، تلاش هوشمندانه خود را به منظور استراتژی های جدید برای سازگاری با تقاضای مشتریان، افزایش دهند و بتوانند ارزش برتر در شرایط سود بیشتر و هزینه کمتر کسب کنند. به ویژه، یک شرکت باید برای کسب رضایت و وفاداری
مشتری در درازمدت، ترکیبی خاص از محصول، خدمات، قیمت، توزیع و عناصر ارتباطی را فراهم کند که نیازها و سلایق خاص خود را طلب می کند(ناروا، اسلاتر، مککلند[10]، 2004). این فرایند به شرکتهای که به رقیب و مشتری توجه زیادی دارند کمک می کند تا قابلیتهای بازاریابی مناسب به منظور به کارگیری رفتارهای استراتژیک توسعه دهند(مورگان، ورهیس، میسن[11]،2009) و همچنین قابلیتهای ارتباطی یک مزیت برای یک شرکت میباشد که می تواند به جای دادن خود در روابط و شبکه های کسب و کار گستردهتری کسب نماید و به طرز معنیداری به توانایی شرکت در مدیریت چنین روابط پیچیدهای مربوط می شود(فورد و همکاران، 2003؛ مولر و ترونن، 2003). در بازارهای تجاری، چنین قابلیتهای ارتباطی نه تنها به عنوان ضمانتی برای درک متقابل (دو جانبه) و منافعی در روابط مشتریان محسوب میشوند بلکه منبعی از دانش بازار مربوطه، انعطافپذیری استراتژیک و در نمودارگیری فرایند موثر هستند(وبستر، 1992؛ هیت و بورزا، 2000؛ جاکوب،2006).
واحدهای کسب وکار کنونی به دلیل کم توجهی به محیط رقابتی و نداشتن استراتژی دقیق و مدون جهت مقابله با این شرایط، با مشکل روبهرو میشوند و تنها سازمانهایی مزیت رقابتی پایدار داشته باشند که با سرعت بالا پاسخگوی نیازهای بازار و مشتریان باشند، اما، به طور کلی عیب این رفتار بازارگرایی در این است که باعث از بین رفتن توانایی شرکتها در نوآوری شده و به عنوان تهدیدی برای آنان به حساب می آید و همچنین ممکن است باعث نادیده گرفتن نیازهای آشکار نشده و بیان نشده مشتریان شود. بنابراین نیاز به تکمیل بازارگرایی با سایر جهتگیریهای استراتژیک احساس می شود. در این میان قابلیتهای مکمل سازمانی و به طور خاص قابلیتهای بازاریابی و قابلیتهای ارتباطی میتوانند به عنوان عاملی مهم و تاثیرگذار در استقرار مسیر استراتژیک انتخاب شده در سازمان به منظور دستیابی به مزیت رقابتی، نقش آفرینی کنند. لذا با توجه به مطالب فوق این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش است که بین گرایش استراتژیک و قابلیتهای ارتباطی بر عملکرد در پتروشیمی بیستون رابطه معنیدار وجود دارد و در نهایت هدف این مطالعه بدست آوردن مدلی است که ارتباط بین گرایش استراتژیک و قابلیتهای ارتباطی بر عملکرد را از طریق متغیر میانجی قابلیتهای بازاریابی انجام دهد، در این راستا تمام فاکتورهای معنیدار در مدل نگه داشته می شود و نهایتاً مدل بهینه از طریق روشهای انتخاب مدل با بهره گرفتن از نرمافزار انتخاب می شود.
[1] Kirca, A.H., Jayachandran, S., & Bearden, W.O.
[2] Kumar, V., Jones, E., Venkatesan, R., & Leone, R.P
[3] Morgan, N.A., Vorhies, D.W., & Mason, C.H.
[4] Chena, Y.Ch., Lib, P.Ch., Evans, K.R
[5] Theodosiou, M., Kehgias, J., & Katsikea, E.
[6] Voss, G.B., & Voss, Z.G.
[7] Wright, P.M., Mc Mahan, G.C.
[8] Ford, et al
[9] Krasnikov,., Jayachandran
[10] Narver, J. C., Slater, S. F., &MacLachlan
[11] Morgan, N. A., Vorhies, D. W., Mason
[12] RelationalCapabilities
[13] Ford, et al
[14] Moller and Torronen
[15] Webster
[16] Hitt and Borza
[17] acob
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)