نوجوانی به دورهای از رشد اطلاق می شود كه بین كودكی و بزرگسالی قرار دارد، به همین دلیل نوجوانی یک دوره انتقال است. این دوره همراه با تغییرات عمده جسمانی، شناختی، اخلاقی و اجتماعی است كه غالباً از حدود12-11سالگی شروع می شود، و در بسیاری از كشورهای صنعتی جهان در سن 20 سالگی خاتمه مییابد (احدی و جمهری ،1380).
سازگاری اجتماعی در نوجوانان به عنوان مهم ترین نشانه ی سلامت روان آنان ، از مباحثی است كه در دهه های اخیر توجه بسیاری از جامعه شناسان، روان شناسان و مربیان را به خود جلب نموده است (یارمحمدیان و شرفی راد،1390).
نوجوانان تحت تاثیر خانواده ،مدرسه، هم کلاسیها، همسالان و جامعه (چه مثبت و چه منفی) قرار میگیرند. تحقیقات متعددی در خصوص شیوع مشکلات رفتاری و ناسازگاری در بین نوجوانان صورت گرفته است به عنوان مثال: هالینگ و همكارانش در مطالعه خود بر روی نوجوانان آلمانی گزارش نمودند كه9/11 درصد از نوجوانان به علت مشكلات رفتاری و ناسازگازی اجتماعی، نیاز به خدمات بهداشت روان دارند (هالینگ و راونس[1]،2010 به نقل از تمنایی فر، سلامی محمد آبادی، دشتبان زاده، 1390).
بیشترین نوجوانان ناسازگار و مساله دار، وابسته به خانوادههای آسیب دیده هستند و فرزندانی كه مربوط به خانواده های پر كشمكش می باشند به سبب عدم برخورداری از آرامش روانی و عدم تمركز و آشفتگی بیشتر در معرض رفتارهای ناسازگارانه قرار دارند (بارلو[2]،1992 به نقل از زارع مقدم ،1385).
سازگاری رفتار مفید و موثر آدمی در تطبیق با محیط فیزیكی و روانی است به گونه ای که تنها با تغییرات محیطی همرنگی نكرده و به پیروی ناهشیار از آن كفایت نكند و خود نیز بتواند بر محیط تاثیر گذاشته و آن را به گونه ای مناسب تغییر دهد (بارلو،1992 به نقل از زارع مقدم ،1385).
/53365-2/
طبق تحقیقات متعدد، حدود85% والدین به نوعی نوجوانان خود را ناسازگار میدانند. چنین برداشتی از نوجوانان باعث رفتار خاصی در والدین می شود. آنچه مهم است فهم این ناسازگاری و دلایل آن است كه به والدین كمك میكند تا رابطه بهتری با نوجوانان خود برقرار كنند. نوجوانان هم به سهم خود رفتار والدین را قبول ندارند و آنان را از نظر نوع رفتار تایید نمیكنند. هیچ یک از فرزندان در طبقات مختلف اجتماعی به طور كامل رفتار والدین خود را تأیید نمیكنند و اصولاً درجة قبول رفتار والدین و فرزندان كم است. در این وضعیت ناهمگون كه والدین، نوجوانان را ناسازگار می پندارند و نوجوانان هم رفتار والدین را قبول ندارند، امكان وقوع بسیاری از حوادث ناگوار برای نوجوانان وجود دارد(احدی،1383 ).
در مجموع میتوان گفت برخی از نوجوانان براساس تغییرات بلوغ و بحران هویت، رفتاری ناسازگارانه دارند. دوران بلوغ به دلیل تغییرات وسیع از نظر ابعاد جسمانی، روانی و اجتماعی دشوارترین مرحله از نظر سازگاری است(بومیستر[3] و تایس[4]، 2001؛ بومیستر و لری[5]، 2004؛ گاردنر[6]، پیکت[7] و بریور[8]، 2003؛ لیری[9] و دونز[10]، 2005؛ به نقل از خوبانی،زاده محمدی و جراره،1392)..
از طرف دیگر در دوران کودکی و نوجوانی به دلیل اینکه ارتباط با همسالان افزایش و وابستگی به والدین کاهش مییابد، سازگاری اجتماعی از اهمیت ویژهای برخوردار است (آلیسون[11]، 2004).
اجتماعی شدن فرایندی است که در آن هنجارها، مهارت ها، انگیزهها، نگرشها و رفتارهای فرد شکل میگیرد تا ایفای نقش کنونی یا آتی او در جامعه مناسب و مطلوب شناخته شود. در این فرایند، اکتساب و به کارگیری مهارت های ارتباطی و چگونگی برقراری ارتباط و تعامل با دیگران، یکی از مؤلفه های اصلی رشد اجتماعی بخصوص در بین کودکان و نوجوانان محسوب می شود. بنا به تعریف، مهارت های ارتباطی به رفتارهای آموخته شده و مقبول جامعه اطلاق می شود، رفتارهایی که شخص می تواند با دیگران به نحوی ارتباط برقرار کند که به بروز پاسخهای مثبت و پرهیز از پاسخهای منفی بینجامد (کارتلج و میلبرن[12]، 1390)
از این رو بررسی اثر بخشی آموزش مهارت های ارتباطی به عنوان یکی از عوامل مؤثر بر کاهش ناسازگاری اجتماعی نوجوانان، یکی از ضرورتهایی است که در این پژوهش به آن پرداخته می شود.
[1] Halyng & Ravns
[2] Barlow
[3] Bvmystr
[4] Tays
[5] Larry
[6] Gardner
[7] Pickett
[8] Bryvr
[9] Leary
[10] Dvnz
[11] Allison
[12] . Kartleg & Milbern Allison
فرم در حال بارگذاری ...