“و نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شی ء و هدی و رحمة و بشری للمسلمین.” ) نحل/89(
واژه کتاب در قرآن کریم 230 بار به کار رفته است که 49 بار، مراد قرآن است و در مواردی هم تورات، انجیل، نامه عمل، لوح محفوظ و … منظور می باشد.
در روایات، از قرآن به عنوان “کتاب” و “الکتاب” فراوان یاد شده و ابعاد آموزشی و هدایتی و حق گستری آن بیان شده است. مشهورترین این روایات، حدیث شکوهمند “ثقلین” است.
کتاب میراثی ماندگار، پدیدهای شکوهمند و با ارزش و عنصری رشد آفرین و روشنگر در پهنه زندگانی بشر است. پیشینه فرهنگی ما و شمار کتابها و کتابخانه ها در عصر شکوفایی تمدن اسلامی و اهتمام دانشمندان اسلامی و ایرانی در پدید آوردن آثار ارزشمند و جهانی، همه و همه ناظر بر اهمیت کتاب و کتابخوانی است. اما علیرغم سهم سترگی که از این دیدگاه در تاریخ و فرهنگ و تمدن جهان داریم، جامعه امروزین ما هنوز بر پدیده کتاب و کتابخوانی، به دیده یک نیاز مطرح دایمی نمیاندیشد. به همین دلیل، وظیفه افراد فرهیخته و نهادهای فرهنگی است که در اشاعه، گسترش و تقویت هر چه بیشتر مسأله کتاب و کتابخوانی اهتمام ورزند. بخش فرهنگی و اجتماعی هرجامعه از بخشهای بنیانی به شمار میآید.
از سوی دیگر، توسعه فرهنگی به مفهوم لغوی، وسعت بخشیدن به فرهنگ و در معنای گسترده و کاربردی، مهیا کردن تمامی شرایط برای همگامی با علوم روز با مشارکت کلیه طبقات فرهنگی و اجتماعی است. در زمینه تعالی این نوع توسعه شاخص های متعددی ایفای نقش میکنند که سطح دانش و آگاهیهای عمومی و تخصصی افراد جامعه بیش از هرعاملی اهمیت دارد. در این میان، سطح آگاهیهای عمومی افراد جامعه با عنایت به ارزشمندی آن در بهبود و اصلاح امور فردی، اجتماعی و حتی بطور غیرمستقیم در فعالیتهای اقتصادی و سیاسی، از جایگاه ویژهای برخوردار است.
در این راستا، مطالعه و کتابخوانی ابزار اصلی افزایش سطح آگاهی و دانش تک تک افراد جامعه است. در ایران بروز موانع عدیدهای برسر راه رشد و نهادینه شدن فرهنگ عادت به مطالعه، مسیر رشد و توسعه سریع کشور را با مشکلاتی مواجه ساخته است که در دراز مدت نتایج نامطلوبی به بار میآورد.
همچنین، افزایش کمیت و ارتقای کیفیت زندگی از اهداف اصلی توسعه جامعه بشری است. بطوریقین بستر مناسب این رشد و توسعه، کتابخوانی است. مطالعه تازهترین پیامها و مقالات موجود در مجلات، روزنامهها و کتب، نقشی مهم در به روزماندن توان فکری و عملی اعضای جامعه ایفاء میکنند و برای تحقق توسعه پایدار به عنوان یک رهیافت دوراندیشانه ضروری است. گسترش مطالعه و کتابخوانی به توسعه منابع انسانی و افزایش قابلیتهای اعضای جامعه انجامیده و در نتیجه کارایی بالای افراد جامعه و بهرهوری بالای فعالیتها را به دنبال خواهد داشت.
مطالعه و کسب علم و دانش زیر بنا و زمینه ساز توسعه و پیشرفت کشور و راهگشای بهروزی، سعادتمندی و فرزانگی جامعه و انسانهاست. مطالعه دارای دو جنبه کمّی و کیفی می باشد. مطالعه کمی شامل مدت زمان مطالعه و مقدار مطالعه انجام شده در زمان مشخص است و مطالعه کیفی شامل مقدار یادگیری ، بخاطر سپاری ، تجزیه و تحلیل ، بسط معنایی و کاربرد مطالب می باشد.اگر کتاب را دریچه ای به سوی جهان علم و معرفت بدانیم مطالعه راهی است برای پرورش استعدادهای خدادادانسانی که او را در مسیر رشد و تکامل راهنمایی میکند.
در مجموع، کتابخوانی به معنی عمل خواندن کتاب میباشد (انوری،1381) و منظور از ترویج کتابخوانی هر مفهومی که به کتابخوانی، مطالعه و ترویج آن پرداخته باشد (بابالحوائجی و یزدیان راد، 1389: 35). برای ترویج فرهنگ مطالعه در افراد جامعه عوامل متعددی از جمله خانواده، مهد کودک، مدرسه، دانشگاه، کتابخانه های عمومی، تلویزیون و دیگر رسانه های گروهی، به علاوه ایجاد عادت به مطالعه نقش دارند و گرایش مردم به مطالعه بستگی به موارد متعددی دارد که اهم آن ها عبارتند از: سطح سواد و آموزش، توسعه اقتصادی، آداب و سنن خانوادگی و فرهنگی، نظام آموزشی، ادراک و دید سیاسی، نظام کتابخانهها و نوع و الگوی انتشارات میباشد (اصغرنژاد،1380).
اهمیت کتاب و کتابخوانی این است که با نهادینه کردن عادت به مطالعه در همه تفکرات و اندیشهها و دلها اقدام تا با همگانی کردن شور، شوق و عشق به کتاب وکتابخوانی که آن در جامعه استمرار داشته باشد. اما جای تأسف دارد که عادت به مطالعه جایگاهی در رشد همه جانبه در کلیه سطوح اجتماع ما پیدا نکرده است و میبایست در پیشگیری از توسعه و گسترش بیشتر آفت عدم مطالعه به منظور رشد و اعتلای فرهنگ عمومی کوشش و تلاش زیادی نمود و این معضل بزرگ را با جدیت و سخت کوشی هر چه تمامتر از جامعه دور کرد. اکنون زمان آن فرارسیده است که همه انگیزهها و موانعی را که به هر دلیل در زمینه کتاب و کتابخوانی ایجاد شده است، کنار رانده و با یاری، کمک، مردانگی و اراده قاطع تصمیم شکست ناپذیری گرفته و نسبت به احیای کتاب و کتابخوانی اقدام کنی.
اهمیت کتاب هنگامی است که روح به معنی اینکه در پیکره هنر دمیده گردد و معنویت به شکل هنری ارائه شود درجه تاثیرگذاری و ماندگاری آن به شدت روبه فزونی میرود. پرداختن به اصولی از مسایل فرهنگی کشور از جمله مسئله کتابخوانی و راه حلها جهت رفع معضلات، تنگناها و مشکلات آن، اگرچه اموری است که نیازمند همت همگانی میباشد ولی بخشهای دولتی مسئول آن هستند و میبایست در راه آن سرمایهگذاری نموده و با بصیرت و قدرت نظارت لازم بر مسایل فرهنگی داشته باشند و آن را سر و سامان دهند. دستگاههای دولتی ادارهکنندهی کشور میبایست با پیشتازی کسانی را که دارای تفکر و اهل قلم هستند ترغیب نمایند تا به مطالعه و تحقیق دست زده و حاصل و نتیجه تلاشهایشان را در معرض استفاده همگان بگذارند و از این طریق میتوان فرهنگ جامعه را به پویایی و بالندگی رساند.
موضوع کتاب و کتابت در رشد حیات اجتماعی تأثیر بسزایی دارد. روح یک جامعه در پرتو این مهم بارور می شود و به همین دلیل میراث فرهنگی و تمدن اسلامی همیشه مملو از کتابهای بزرگانی است که افتخار جامعه بشری بوده و همه همت اولیای دین اسلام بر این بوده است که بندگان خدا را به سوی روشنایی کتاب رهنمون شوند. چنانکه کلام الهی با توجه به قلم آغاز شده: (علم بالقلم) و در جایی دیگر می فرماید: (ن و القلم و ما یسطرون).
حضرت علی علیه السلام می فرماید: “کسی که با کتابها آرامش می یابد هرگز آسایش از او سلب نمی شود.”
کتاب از دیرباز، حافظ و احیا کننده تفکر و اندیشه های والا و منبع عظیمی بوده است که طالبان علم، اندیشه و حقیقت را سیراب نموده، ارزیابی شرایط و امکانات موجود فرهنگی مبین این نکته است که امروزه کتاب می تواند به عنوان یک وسیله مطمئن و کار آمد در بهینه سازی فضای فرهنگی جامعه مورد استفاده قرار گیرد.
اهمیت کتاب و فرهنگ کتابخوانی و جایگاه والای کتاب بر کسی پوشیده نیست، کتاب از دیر باز یکی از مهمترین ابزارهای آگاهی و بصیرت به شمار آمده است.
یکی از معیارهای سنجش رشد فرهنگی و فکری هر ملت و کشوری در تعداد کتابخانه ها، کتاب فروشی ها، کتاب چاپ شده و کتابخوان های آن جامعه است. کتابخوانی و بالا بودن میزان مطالعه در جهان یکی از شاخص های توسعه یافتگی و رشد شناخته شده است.(آفتابیآرانی و بتولی، 1386)
روح انسان با مفاهیمی چون جستجوگری، کنکاش، پرسشگری و… الفتی عمیق دارد. علاوه بر آنکه انسان ذاتاً جستجوگر بوده و به دنبال پاسخ دادن به مجهولات است، مکتب اسلام که بر مبنای رشد و تعالی انسانها در مسیر حق بنا نهاده شده است نیز تأکید بسیاری بر نیروی تعقل و تفکر دارد.
اسلام دینی است که با کتاب و کتابت عجین شده است و معجزهی آن، امالکتاب یعنی قرآن کریم بوده و بسیار در تشویق و ترغیب به امر کتابخوانی و گسترش و توسعه کتابخانه سفارش نموده است.
پیامبر اسلام(ص) فرموده اند: “علم بجویید که سبز فایل مؤمن است و بردباری وزیر اوست و عقل دلیل اوست و عمل سرپرست اوست”
رشد اندیشه و فرهنگ یک جامعه نیز پیرو رشد و تعالی نخبگان جامعه است و نخبگان جامعه از تأثیرگذارترین افراد بر حکومت و خط دهی مسیر تعقلی و اندیشه ورزی جامعه محسوب می شوند.
/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af%d8%aa%d8%ad%d9%84%db%8c%d9%84-%d9%85%d8%ad%d8%aa%d9%88%d8%a7%db%8c-%d8%a8%d8%b1/
دانشجویان به عنوان نخبگان جامعه ما، نقش مهمی در راه رشد فکری و تعقلی افراد دارند و این نقش حساس بدون مرارت مطالعه و تفکر و تعقل ادا نخواهد شد؛ از سوی دیگر، لازمه کار فرهنگی و سیاسی در دانشگاهها منوط به گسترش مطالعه کتاب و کتابخوانی و تفکر بین دانشجویان است(مروتی،1390).
رهبر معظم انقلاب اسلامی برای کتابخوانی جایگاه والایی قائل هستند و در این باره می فرمایند: “کتاب دروازه ای به سوی جهان گستردهی دانش و معرفت است و کتاب خوب یکی از ابزارهای کمال بشری است. برای یک ملت خسارتی بزرگ است که با کتاب سروکار نداشته باشد وبرای یک فرد توفیقی عظیم است که با کتاب مانوس وهمواره در حال بهره گیری از آن یعنی، آموختن چیزهای تازه باشد.”( بیانات در دیدار با دست اندرکاران برگزاری هفته کتاب)
امروزه کتاب و کتابخوانی به یک وظیفه تبدیل شده است و همهی مردم برای رشد فکری خود و داشت یک زندگی مطلوب در اجتماع میبایست به مطالعه اهمیت بدهند و از کتابهای مفید بهره بگیرند. از کتاب به عنوان عالیترین ابزار حفظ و انتقال دانش بشری در طول تاریخ یاد کرده اند در عین حال فراگیرترین و پرطرفدارترین مقوله فرهنگی در میان کودک، نوجوانان، میانسال و بزرگسالان تا امروز بوده است.
تأكیدات دین مبین اسلام و دستاوردهایی كه فرهنگ كتابخوانی برای جامعه اسلامی داشته است، همگان را ملزم میسازد كه در راه اعتلای آن در جامعه قدمهای جدی و مؤثر بردارند. كتاب، ابزار انتقال پیام، فرهنگ و تمدن از نسلی به نسل دیگر است. كتاب را میتوان، ابزار كمال و ابزار تفكر به حساب آورد. به همین علت است كه فرانسیس بیكن – فیلسوف انگلیسی – طی مقالهای بیان میكند”مطالعه ذات آدمی را به كمال میرساند و خود، با تمرین و تجربه كمال میپذیرد. استعدادهای ذاتی، مثل گیاهان خودرو هستند و مطالعه برای آن ها، در حكم پیراستن شاخ و برگ است. مطالعه به خودی خود بیش از آنچه لازم است راههای گوناگونی در برابر آدمی قرار میدهد كه برای محدود كردن این راهها، تجربه ضرورت دارد. مردم نیرنگ باز مطالعه را حقیر میشمرند، سادهدلان آن را میستایند و تنها خردمندان مطالعات خود را به كار میبندند، هرگز كتابی را به آن قصد مخوان كه بخواهی آن را نقض كنی و نیز به آن قصد كه آن را بپذیری و مسلم شماری یا برای آنكه مایهای برای سخن گفتن پیدا كنی، بلكه خواندن تو فقط باید برای سنجش، تأمل و اندیشیدن باشد 15 كتاب در واقع شاهراه توسعة همه جانبه در جامعه است. توسعه را میتوان تغییر و تحول وضعیت ابتدایی و تجلی تواناییها و استعدادهای نهفته در مسیر پیشرفت همه جانبة جامعه تلقی كرد. توسعه به دست انسان و برای انسان صورت میگیرد و مشخصاً پایة این تغییر و تحول، تغییر در رفتار فردی و اجتماعی تك تك افراد جامعه به سوی كسب دانش، مهارت و بینش سازگار با علم روز در جهت شناخت و به عمل درآوردن روزافزون پدیدهها و ناشناختههای بشری است. بدون تردید منشأ تحولات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، رشد آگاهیها و تواناییهای نیروی انسانی فعال جامعه است و از آنجایی كه نیروی انسانی با قابلیتهای و انگیزههای متفاوت، عملكرد متفاوت دارند و این انسانها هستند كه عامل ایجاد پیشرفت و به كارگیری فنآوریاند. بنابراین كار لازم است لوازم و تجهیزات ضروری برای شكوفایی این استعدادهای نهفتة متنوع، شناخته شود. توسعة پایدار، سیاست بهرهگیری بهینه از منابع موجود برای تضمین توسعة مطلوب نسلهای آینده را توصیه میكند. چنین سیاستی اصولاً به وسیلة یک ملت آگاه، طراحی و به اجرا در میآید. افزایش كمیت و كیفیت زندگی از اهداف اصلی توسعة جامعه بشری است. پیشرفتهای علمی و فنی، گسترش ارتباطات و شبكههای اطلاعرسانی، مبارزه با فقر، بیكاری و بیماری، حفاظت از محیط زیست، غنای اقتصادی، رفتار مناسب فردی و اجتماعی از سازهای بسیار مهم در این راستا است كه همگی متأثر از سطح دانش و مهارت بالای نیروی انسانی فعال است. تا جایی كه سواد در فرایند توسعه جهانی امروز معیار پرتوانی است و از حد برداشتهای متداول، كه بیشتر سواد را در همان قالب سوادآموزی میبینند، فراتر رفته است. امروزه با سواد كسی است كه با درك مراحل توسعة جامعه خویش به انجام رفتارهای مناسب و تقویت كنندة این مراحل اقدام كند و جامعه را به سوی تحول فكری، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی رهنمون سازد. بر این اساس است كه كتاب در روند توسعه در كشور ما و سایر كشورها نقش مهم و اساسی دارد. در كشور ما، از دیر باز، كتاب جایگاه والا و شایستهای داشته، اما تنها نزد اهالی فرهنگ و دوستداران علم و معرفت. فرهنگ مطالعه، در میان عامه مردم، چندان جانیفتاده و مقبول طبع نیست. شاید به همین دلیل باشد كه همواره فرهنگ شفاهی، بر فرهنگ كتبی برتری داشته است. تا قبل از ورود ماشین چاپ به ایران، تمام كتابها، با دست كتابت میشد و مشهورترین كتابخانههای دنیا، در این سرزمین بودند و سوزاندن كتاب و كتابخانه توسط اقوام بیگانه، سابقهای بس دیرین، در ایران دارد. اسكندر مقدونی، سرآمد كسانی است كه در ایران، به این كار نابخردانه دست زد. حتی شش هفت دهه پیش نیز این كار ناشایسته، در محوطه حیاط كتابخانه ملی ایران و توسط برخی مدعیان فرهنگ تاریخ انجام شد(کتاب مهر،1390)
در چهار قرن اخیر به یمن اختراع چاپ، کهکشان پرستاره گوتنبرگ آسمان جهان را به نور آثار منتشر شده منور کرد و کتاب چاپی کاغذی در گوشه و کنار جهان حاصل اندیشه و آراء دانشمندان و نویسندگان شد.
توسعه کتابخانهها و افزایش سرانه مطالعه در سطح جامعه یکی از موثرترین روش ها برای نهادینه کردن فرهنگ مطالعه است و رسانه ها باید توجه ویژهای به گسترش فرهنگ کتابخوانی داشته باشند.
همچنین عملیاتی کردن فرمایشات مقام معظم رهبری یکی از اولویت های حوزه کتاب و کتابخوانی در جامعه محسوب می شود.
کتابخوانی باید به یک عادت همیشگی در بین مردم به ویژه جوانان تبدیل شود و با وجود گستـــرش همه جـانبه وسایـل ارتبـاط جمعی، در دنیای امــروز کتـاب هنـوز جـایگـاه ویــژه ای دارد و ترویج و تعمیق فرهنگ مطالعه باید کوشش کرد.
با ورود رسانه های جدید ابتدا به نظر میرسید عمر کتاب رو به زوال است، اما هرچه رسانهها و کارکردهایشان شکوفاتر شدند، مشخص شد که رسانهها میتوانند مطالعه و خواندن باشند.
همچنین اهمیت برگزاری جشنوارههایی درباره کتاب رسانههای متعدد در توجه دادن مردم به کتاب نقش مهمی دارند و میتوانند همچنان علاقه به کتابخوانی را زنده و شاداب نگه دارند. اگر آنطور که باید، کتاب در رسانههای دیگر مورد توجه قرار نگرفته است، این ناشی از فرارسیدن روزگار افول کتاب نیست، بلکه بیتوجهی آن رسانههاست و ضرورت دارد از تمام ظرفیتهای موجود در فضای رسانهیی برای ترغیب مخاطب به خواندن کتاب استفاده شود.
واز طرف دیگر رادیو این رسانه گرم و صمیمی بر این باور است که رادیو به عنوان رسانه شنیداری میتواند در کنار رسانه های دیگر در این زمینه نقش موثری داشته باشد؛ مطالعه اولیه نشان میدهد که برنامه های گوناگون رادیو با توجه به ساختار و محتوای متنوع خود به موضوع کتاب، کتابخوانی و ترویج کتابخوانی پرداختهاند. همچنین اهمیت این موضوع باعث شده تا طرح راهاندازی شبکه مستقل رادیو کتاب در دستور کار معاونت صدای جمهوری اسلامی ایران جناب آقای دکتر صوفی قرار گرفت.
رادیو به عنوان رسانه شنیداری میتواند در کنار رسانه های دیداری در این زمینه نقش موثری داشته باشد؛ مطالعه اولیه نشان میدهد که برنامه های گوناگون رادیو با توجه به ساختار و محتوای متنوع خود به موضوع کتاب، کتابخوانی و ترویج کتابخوانی پرداختهاند.
هر تحول و جهش مطلوبی، در پرتو رشد فرهنگی جامعه به وقوع می پیوندد، با توجه به اهمیت کتاب، کتابخوانی و ترویج کتابخوانی و تاثیر فراوانی که در مسائل فرهنگی جامعه دارد، بررسی جایگاه این مفاهیم در جامعه ضروری به نظر می رسد.(باب الحوائجی و یزدیان،1389)
1-2 بیان مساله
شخصیت آدمی، متاثر از دو عامل اصلی وراثت و محیط است. وراثت، مقدار توانایی و استعداد بالقوه موجود در فرد را مشخص می کند و محیط مناسب با محرکهای فیزیکی و اجتماعی مطلوب، سبب فعلیت یافتن و شکوفایی این تواناییها و استعدادها می شود. در پی تحولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی چند قرن اخیر، ابتدا در غرب و سپس در دیگر مناطق و کشورهای دنیا، وسایل ارتباط جمعی، به تدریج به یکی از کلیدیترین عوامل محیطی موثر بر شخصیت افراد در جوامع بدل شده و در ایجاد عادت ها و رفتارهای مطلوب و مناسب و پرهیز از رفتارهای نامطلوب و ضد هنجار در افراد هر جامعه، نقشی تعیین کننده یافتهاند. نشریات، روزنامهها و مجلات، نخستین رسانه های فراگیر جمعی بودند که زمینه های توسعه فرهنگی و اجتماعی را در غرب، در سدههای 18 و 19 فراهم آوردند. آنها در سده بیستم نیز عاملی اساسی در رهبری نهضتهای فکری و سیاسی و اجتماعی در بسیاری از کشورها بودند. از قرن بیستم به بعد، با ورود رادیو و تلویزیون به صحنه ارتباطات، تحولی عمیق در سبک زندگی و اندیشه افراد پدید آمد و دولتها از این وسایل ارتباط جمعی، به عنوان ابزارهای موثر در توسعه فراگیری جوامع خود، بهره گرفتند.(مکتبی،1380)
شواهد حاکی از آن است که کتابخوانی و مطالعه در میان نوجوانان و جوانان کشور، از وضعیت چندان مطلوبی برخوردار نیست(فرهادیان،1381). درصد افراد علاقه مند به کتاب و همچنین زمان مطالعه کتاب (سرانه مطالعه کتاب) نسبت به برخی از کشور های پیشرفته میزان مناسبی نیست و منصور واعظی، دبیر شورای فرهنگ عمومی که در سال 88 سرانه مطالعه در ایران را 18 دقیقه اعلام کرده بود، در تازهترین اظهار نظر خود سرانه مطالعه در ایران را 79 دقیقه در روز اعلام کرد(جمعه 10 آذر ماه 1391روزنامه همشهری).
از آنجا که ممکن است برنامه های رادیویی بازتابی از اهمیت، نقش و کارکرد کتاب و کتابخوانی در جامعه باشد و بر روند رغبت مطالعه در جامعه نیز تاثیر گذار باشد، این پژوهش در نظر دارد مفاهیم کتاب و کتابخوانی را در برنامه های رادیویی شبکه فرهنگ را از طریق تحلیل محتوا مورد بررسی قرار دهد.
شناخت جهان نیازمند آگاهی از اهداف و برنامه های درسی در هر نظام آموزشی است و لحاظ کردن اهداف متناسب با مولفه های جهانی در محتوای کتاب های درسی در واقع پی بردن به واقعیت موجود در راستای حرکت موثر برای پیشبرد اهداف آموزشی محسوب می گردد. هر هدفی به منظور اصلاح روش های تاثیر گذار در کتاب های درسی ، نگاه فراگیر را نسبت به جهان پیرامونی آگاه می سازد با درنظر گرفتن این ویژگی آموزش جهانی و شناخت مولفه های آن می تواند چشم انداز واقع بینانه از جهان را ترسیم نماید و آموخته های فراگیران با توجه به نگاه جهانی شکل می گیرد و فراگیر متوجه می شود که تنها دریک نظام آموزشی بسته محلی دانشی را فرا نمی گیرد و بلکه محتوای کتاب ها آنان را به کوشش بیشتر در رشد و توسعه ملی و فراملی سوق می دهد . پس جهان پیش روی ما ، در حال تحول و دگر گونی است دانش و علم نوین هرروز در حال تغییر به سوی مطلوب شدن و فراگیر شدن علوم جدید را در پی دارد دراین شرایط ما هم باید با توجه به تحولات و پیچیدگی های جهان امروز ، توانایی فائق آمدن بر آنها را داشته باشیم . این هم میسر نمی شود مگر مولفه های جهانی را در محتوای کتاب های درسی لحاظ نماییم .
لذا نظام آموزشی کارآمد درجهت رشد و شکوفایی علم و دانش در عرصه بین الملل تلاش می کند و فراگیران در عرصه تعلیم وتربیت را با برنامه های فراملی و متناسب با اهداف و مولفه های جهانی در جامعه پرورش می دهد ، در آن صورت طراحی و برنامه ریزی چنین نگرش های عمیق و جهانی ما را در علم روز بسیار کارآمد خواهد کرد . پژوهش ما در راستای برون رفت از ناکارآمدی و نواقصات موجود در نظام آموزشی بوده و تلاش پژوهشگردرجهت رفع این مشکلات بوده است . به نقل از لی اندرسون ، یکی از پیشگامان این ایده ، آموزش جهانی را همچون آگاهی در باره مسائل جهانی می داند مسائلی که زندگی ما را تحت تاثیر قرارداده است (علاءالدین ،1989).
مولفه های آموزش جهانی ارائه کننده الگوها ، دستورها ، راه کاری لازم برای تجدیدنظر و اصلاح برنامه درسی درسطوح و دوره های مختلف تحصیلی مطابق با مقتضیات و شرایط صورت می دهد و به بیانی دیگر آموزش جهانی تلاش برای ایجاد تغییر در محتوا ، روشها و موقعیت اجتماعی تعلیم و تربیت برای آماده کردن بهتر فراگیران برای شهروندی در عصر جهانی تعریف می کند. نظام آموزش جهانی یک چارچوب جامع و مشخص برای تحقق اهداف و مهارتهای زندگی بوده و با برنامه های مشخص برای تکامل و تقویت روش زندگی محسوب می گردد(
/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%aa%d8%ad%d9%84%db%8c%d9%84-%d9%85%d8%ad%d8%aa%d9%88%d8%a7%db%8c-%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8-%d9%87%d8%a7/
ضرغامی ، 1388).
1-2 بیان مسئله
برای اعتلای کمی وکیفی نظام آموزش و پرورش و روند روبه رشد و توسعه علم و دانش ، برنامه ریزی متناسب با اهداف و برنامه های آموزش جهانی در محتوای درسی مدنظر بوده ، از طرفی متناسب با همان هدفها موضوعات و مولفه های جهانی در محتوای کتاب های درسی دراین پژوهش اصلی ترین دغدغه می باشد. نظام آموزشی براین اساس به سمت و سوی جهانی حرکت کند و این مولفه ها را در کتاب های درسی ، خصوصآ در دوره اول متوسطه که شخصیت دانش آموز درحال شکل گیری اجتماعی است بگنجاند.
اهداف تربیتی درمولفه های جهانی و برنامه ریزی درسی ابعاد مختلف زمانی ،مکانی ،مسائل و درونی مد نظر باشد و خصوصآ اهداف در مولفه های جهانی ، آگاهی از نظام ها ، آگاهی از چشم انداز ، مسئولیت پذیری و ذهنیت فرایندی را در سیستم آموزشی به شکل واقع بینانه با هدف چارچوب مشخص برای رسیدن به رشد و شکوفایی باشد( جمیله علم الهدی ، 1392).
بنابراین آموزش و پرورش با گسترش روزافزون ارتباطات در سراسر جهان روبه رو می باشد و چالش اساسی در نظام آموزشی مطابق نمودن الگوها و هدفها و یا نادیده گرفتن مولفه های جهانی است که در صورت نپذیرفتن واقعیت موجود ، باعث دور شدن از اصل موضوع خواهد بود .نظام تربیتی و آموزشی باید در راستای بروز کردن هدفهای موجود و برنامه ریزی مطابق با نیازهای درون جامعه در محتوای کتاب های درسی تغییر ایجاد نماید و همین باعث روند رو به رشد را در نگاه علمی خواهد داشت .
پس توسعه همه جانبه در نظام آموزشی ، به واسطه ظهور فنآوری نوین در عرصه آموزشی و فهم و بکارگیری آن در نظام آموزشی جهت تغییر در بهبود وضع موجود محسوب می گردد.
تاثیر مولفه های جهانی بر اهداف و محتوای کتاب های درسی در نظام آموزش وپرورش کشور می تواند با برنامه ریزی متناسب با شرایط زمانی و مکانی ، گام مثبت در روند برنامه ریزی آموزشی تلقی شود . انتظار از نظام آموزشی در دوران مدرن بررسی همان مولفه های جهانی بوده و چه بسا بخشی از این بحران های موجود حاصل کاستی های همین تعلیم وتربیت دوران مدرن است بر همین اساس آموزش جهانی ناظر بر تحولات مشترک و جهانی است که برای تغییر وضع موجود در زمینه آموزش شکل گرفته است (ضرغامی ،1388)
آموزش و پرورش می تواند با متناسب کردن اهداف آموزشی خود با مولفه ها و اهداف جهانی در پرورش دانش آموزان به عنوان شهروند جهانی و ویژگی های بین المللی در برقراری ارتباطات بسیار با اهمیت در تدوین برنامه های زمانی برای کشور طراحی و برنامه ریزی نماید ( مهدوی نیا ، 1386).
ارتباط بین مولفه های آگاهی از نظام ها و آگاهی از چشم انداز و مسئولیت پذیری و ذهنیت فرایندی بسیار در تعامل بین دانش آموز و نظام آموزشی تاثیر دارد و تعمیم دادن این مولفه ها به برنامه ها و اهداف آموزشی ملی ، گامی در روشنگری اهداف آموزشی با نگاه واقع بینانه وامیدوارکننده خواهد بود . همین تفکر باعث خواهد شد تا باور کنیم که تنها در مدرسه و آنچه که در محتوای کتابها لحاظ شده ، به دانش آموز منتقل نمی شود بلکه درصورت محدود کردن آموزش ، در دنیای نوین ارتباطات واطلاعات از راه های دیگر بصورت مجازی آموزش به دانش آموز منتقل می شود و نسل کنونی به دنبال دانش های روز می باشد . با این نگرش می توانیم به این نکته برسیم که باید تربیت نسل دانش آموزی متناسب با رشد و توسعه ابعاد جهانی همسو و هم جهت باید شکل بگیرد و مولفه ها و استانداردهای جهانی در محتوای کتاب ها نوید بخش نگاه جهانی خواهد بود.
وقتی سازمانی به صورت یک نهاد درمی آید، دارای ارزش می شود و این ارزش تنها به خاطر محصولات ارائه شده آن سازمان نمی باشد. بلکه عامل مهمتری در این میان وجود دارد. فرهنگ سازمانی به اعضای سازمان هویت می دهد، و نشان دهنده ادراک مشترکی توسط اعضای سازمان می باشد. از آنجا که می توان ادعا نمود مهمترین سرمایه در هر سازمانی نیروی انسانی آن می باشد، توجه به این سرمایه مهم و سرمایه گذاری در زمینه ارتقا و توسعه آن می تواند موجب موفقیت و برتری رقابتی هر سازمانی گردد. یکی از اصلی ترین عوامل موفقیت یا شکست هر سازمانی چگونگی حفظ و نگهداری نیروی انسانی آن می باشد. زمانی که نیروی انسانی وارد سازمان می شود با ارزش ها، باورها و هنجارهای یک سازمان روبه روست که این عوامل می تواند موجب دوام و ارتقا یا موجب تضعیف این نیروی انسانی گردد. در نهایت باید گفت که تحقق اهداف سازمانی بستگی به عوامل مهمی از جمله فرهنگ سازمانی حاکم بر سازمان دارد. بنابراین در جهت تحقق این اهداف و رضایت و ارتقاء اعضای سازمان، مدیران باید فرهنگ سازمان را خوب شناخته و بر نحوه تأثیر آن بر سازمان آگاهی و شناخت داشته باشند.
از طرف دیگر شرایط محیطی پیرامون سازمانها تغییرات فن آوری، جهانی شدن اقتصاد، افزایش سطح انتظار مصرف كنندگان، توجه به كیفیت محصولات وخدمات و… بر عملكرد ونحوة مدیریت و ادارة سازمانها تأثیرات بسیاری گذاشته است.از پیامدهای این تأثیر می توان به بهبود تفكر سنتی در علم مدیریت، و توجه به انواع روش های مدیریت ازجمله مدیریت مشاركتی اشاره نمود.
در این فصل ابتدا موضوع تحقیق و ضرورت انجام تحقیق تشریح شده و در ادامه پس از بیان سئوالات اصلی و فرعی تحقیق ، روش تحقیق، قلمرو تحقیق، ابزار گردآوری و تحلیل دادهها و درانتها تعاریف واژههای کلیدی پژوهش آورده شده است.
امروزه فرهنگ سازمانی یکی از موضوعات مورد بحث رفتار سازمانی است و بر این اعتقاد است که هر سازمانی دارای فرهنگی است که با گذشت زمان شکل می گیرد و به آسانی از بین نمی رود و تاثیر بسزایی در رفتار سازمانی خواهد داشت( سلیمی، 1376). فرهنگ سازمانی با آنکه پیشینه دراز دارد، ولی موضوعی است که به تازگی در دانش مدیریت و بویژه در قلمرو رفتار سازمانی راه یافته است. به طور کلی از ترکیب دو واژه یا مفهوم “فرهنگ” و “سازمان” اندیشه تازه ای پدید آمده است که هیچ یک از آن دو واژه این اندیشه را در بر ندارد. به گفته اسمیرسیچ، فرهنگ ما را بر می انگیزد و ما به دلیری می دهد تا در درون پیکر سازمان نوعی از روح و روان را همراه با نوعی از رمز و راز پدید آوریم(طوسی، 1372). فرهنگ سازمانی به شیوه اندیشیدن اعضای سازمان درباره ویژگی های فرهنگی سازمان نظیر خلاقیت فردی، ریسک پذیری، رهبری، یکپارچگی و … اتلاق می شود.(یگانه، 1379).
بر همین اساس فرهنگ سازمانی در قالب مجموعه ای از باور ها و ارزش های مشترکی که بر رفتار و اندیشه اعضای سازمان اثر می گذارد می تواند سرچشمه ای برای حرکت و پویایی یا مانعی در راه پیشرفت به شمار آید( طوسی، 1372).
در همین راستا هماهنگی و سازگاری سازمانها با محیط پیچیده و متغییر اطراف خود امری حیاطی است. لذا ضروری است این تغییر و تحول سازمانی از طریق مدیریت مشارکتی به دست می آید. سازمان ها برای موفقیت پایدار خود- یعنی موفقیت در حال و آینده- بایستی به طور جدی تلاش نموده و عملکرد بهینه مستمر و تحول دگرگونی را که از طریق مدیریت مشارکتی به دست می آید، سرلوحه کار خویش قرار دهند. معمولا بهترین فرهنگ های موجود همیشه مدیریت مشارکتی را تشویق می کنند. نظام مدیریت مشارکتی ابزاری است بسیار کارآمد بر پایه انگیزش تحول ساز در مدیریت، به گونه ای که با بکارگیری آن در کشور های توسعه یافته، این کشور ها توانسته اند گام های بسیار بلند و سریعی در مسیر رشد و توسعه بردارند. صاحبنظران مدیریت عقیده دارند که مهمترین جهش تکنولوژیکی و اقتصادی در کشور هایی نظیر ژاپن، آمریکا و برخی کشور های اروپایی استفاده فراگیر از نظام مدیریت مشارکتی در اداره سازمان ها بوده است(طوسی، 1372).
نظام مدیریت مشارکتی، پاسخی است برای نیازهای نیروی کار امروز، رقابت پذیری جهانی، بهره وری و …، نظامی است که نیازهای تخصصی کارکنان را با اهداف سازمان برای رسیدن به کیفیت نهایی و در نتیجه رقابت پذیری جهانی ترکیب می کند(Anchieta, 1995, p1).
وقتی مشارکت در سازمانی پیاده شود، تمام کارکنان وجود خود را محترم، با ارزش، کارساز و موثر یافته، خود را در سرنوشت و موقعیت سازمان سهیم می دانند و نسبت به آن سازمان تعهد پیدا می کنند. نتایج تحقیقات و تجربیات پژوهشگران نشان می دهد که مشارکت از یک سو سبب افزایش بازدهی، کارایی، کیفیت کالاها و خدمات، انگیزش و تعهد کارکنان شده و از سوی دیگر باعث کاهش تعارض میان رئیس و مرئوس و کاهش مقاومت های منفی کارکنان در مقابل تغییر و تحولات مثبت سازمان می گردد که در نهایت همگی اینها به اثربخشی کارکنان و به تبع آن اثربخشی کل سازمان منجر می گردد. (روشندل اربطانی، 1381، ص 2).
/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af-%d8%b3%d8%a7%d8%b2%d9%85%d8%a7%d9%86%db%8c-%d9%88/
به طور کلی، فرهنگ سازمانی بر تمامی جوانب سازمان و وظایف مدیریت و چگونگی و پرورش کارکنان تاثیر می گذارد. میزان اهمیتی که مدیر برای کارکنان خود قائل است از اعتقادات اساسی مدیر پیروی می کند. فرهنگ سازمانی مدیران را خود به خود کنترل می کند و گسترش فرهنگ بر ادراک، تفکر، احساس، اهداف و ابزارهای کاری تاثیر می گذارد. همچنین بر روند تصمیم گیری و حل مسائل، انگیزش رضایت و روحیه افراد و میزان خلاقیت و نوآوری موثر است. بنابراین در مدیریت چیزی جدای از فرهنگ وجود ندارد.(عفیف، 1379).
سازمان جهاد کشاورزی استان خوزستان با دارا بودن بیش از 1000 نفر نیروی انسانی برای منابع سازمانی و انسانی اهمیت ویژه ای قائل می باشد. لذا در راستای دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده سازمان ، برنامههایی درجهت شناخت فرهنگ حاکم بر سازمان و روش های موثر مدیریت منابع انسانی تدوین نموده است. شناسایی فرهنگ هر سازمان به مدیران کمک می کند تا با آگاهی و دید کامل نسبت به فضای حاکم بر سازمان از نقاط قوت آن استفاده نموده و برای نقاط ضعف، تدابیر و اقدامات لازم را پیش بینی نموده و با بهره گرفتن از فنون مدیریتی، کارکنان سازمان را با تصمیم گیری های خود همراه و همسو سازند.
در این پژوهش ارتباط میان فرهنگ سازمانی و استقرار مدیریت مشارکتی در سازمان جهاد کشاورزی استان خوزستان بررسی شده است.
بنابراین سؤال اصلی تحقیق این است که تا چه حد بین فرهنگ سازمانی ومدیریت مشارکتی در سازمان جهاد کشاورزی استان خوزستان رابطه وجود دارد؟
همان گونه که تحقیقات در شرکتهایی نظیر هیولت پاکارد، هوندا، ماتسوشیتا، نشان داده است، وجود یک فرهنگ ضعیف و فاقد انعطاف در سازمان موجب می شود که کارکنان سازمان به رویه های موجود سازمانی عادت کنند و هیچگونه تمایلی به نوآوری و خلق ایده های جدید نداشته باشند و از طرف دیگر از تسهیم دانسته های خود با دیگران و تبدیل آن دانسته ها به مهارتهایی که بتواند در حل مشکلات سازمان مؤثر باشند ترس دارند، در حالیکه یک فرهنگ پویا و منعطف که اعضای سازمان نسبت به آن شناخت و اعتقاد دارند در برابر تغییرات سریع به خوبی از خود واکنش نشان می دهد و سازمان را در مسیر پیشرفت و ترقی قرار می دهد (رحمان سرشت ،1371). هدف اصلی از مدیریت مشارکتی، تشویق و ترغیب کارکنان و اعضای سازمان به دادن تعهد و مشارکت هر چه بیشتر در امر موفقیت سازمان است. پایه و اساس اندیشه مزبور بر این منطق استوار است که کارکنان در فرایند تصمیماتی که بر سرنوشت آنان اثر می گذارد مشارکت می کنند، در این کار اداری و سازمانی خود از آزادی عمل بیشتری برخوردارند، در مورد زندگی کاری خود کنترل هایی دارند، سازمان بدین وسیله موجبات انگیزش هر چه بیشتر آنان را فراهم می آورد، افراد تعهد بیشتری به سازمان پیدا می کنند، بازدهی، تولید و بهره وری در سازمان افزایش می یابد و سرانجام این که نسبت به کار خود، بیشتر ابراز رضایت می کنند( رابینز، 1377، ص 247).
با عنایت به نکات ذکر شده و از آنجا كه سازمان جهاد کشاورزی استان خوزستان، با دارا بودن بیش از 1000 نفر نیروی انسانی، اجرای سیاست های اجرایی حمایت از صنایع کشاورزی را در قطب کشاورزی ایران یعنی استان خوزستان بر عهده دارد، و به لحاظ شرایط جغرافیایی، محیطی ، اقتصادی و بومی به طور کلی کشاورزی در این منطقه از اهمیت بسیار زیادی برخوردار می باشد. می توان گفت اهمیت نقش نیروی انسانی در سازمان جهاد کشاورزی استان خوزستان غیر قابل انکار است و عدم توجه به فراهم نمودن محیط مناسب برای آنان می تواند مسائل زیادی را برای سازمان و همچنین کشاورزی استان دربرداشته باشد. از آنجاییکه عدم توجه به فرهنگ سازمانی در هر سازمانی مشکلاتی همچون عدم رضایت کارکنان، کاهش عملکرد کارکنان، تعارض سازمانی، عدم همسویی با سیاستها و راهبردهای سازمان و در نتیجه عدم دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده سازمان را دربر خواهد داشت. بنابراین، شناسایی فرهنگ هر سازمان به مدیران کمک می کند تا با آگاهی و دید کامل نسبت به فضای حاکم بر سازمان از نقاط قوت آن استفاده نموده و برای نقاط ضعف، تدابیر و اقدامات لازم را پیش بینی نموده و با بهره گرفتن از فنون مدیریتی، کارکنان سازمان را با تصمیم گیری های خود همراه و همسو سازند.
لذا انجام پژوهشی به منظور بررسی ارتباط میان فرهنگ سازمانی و مدیریت مشارکتی در این سازمان به عنوان یکی از سازمان های کلیدی استان خوزستان با دارا بودن بیش از 1000 نفر نیروی انسانی ضروری بنظر میرسد.
علاوه بر آن این پژوهش می تواند در جهت دستیابی به موارد ذیل نیز مفید باشد:
در این پژوهش سعی شده است تا با ارائه چارچوبی میزان و نحوه ارتباط فرهنگ سازمانی و مدیریت مشارکتی در سازمان جهاد کشاورزی استان خوزستان مورد بررسی قرار گیرد.
1-4-1- فرضیه اصلی:
بین فرهنگ سازمانی و مدیریت مشارکتی در سازمان جهاد کشاورزی استان خوزستان رابطه معناداری وجود دارد.
1-4-2- فرضیات فرعی:
بررسی تاریخچه اختلالهای روانی نشان میدهد كه همواره این اختلالها همراه و همزاد بشر بوده و هست و انسانها جهت پیشگیری و درمان آن ها به شیوههای مناسب و نامناسب متوّسل میشوند (احمدزاده 1384،25).
با توجه به اهمیتی كه جوامع امروزی برای تداوم و بقا سلامت و بهداشت روانی افراد جامعه قائل است بررسی و شناخت عواملی كه به پایداری و موفقیّت در تحقق سلامت روان منجر میگردد ضروری به نظر میرسد. نكته دیگری كه پرداختن به آن در مطالعات مربوط به بهداشت و سلامت روانی حائز اهمیت است نقش والدین و خانواده است. پدر و مادر ما زمینه ساز بهداشت و سلامت روانی فرد، جامعه و نسل آینده است. افراد خانواده به ویژه پدر و مادر میتوانند عمیقترین تجربههای عشق و علاقه و صمیمیّت و آرامش را در محیط گرم خانواده بیابند و در عین حال میتوانند عمیقترین نفرتها و بیعلاقگیها و انواع ضربههای جسمانی و روانی را در خانواده متحمل شوند. دستیابی به جامعه سالم، آشكارا در گرو سلامت خانواده است و تحقق خانواده سالم، مشروط به برخورداری افراد آن از سلامت روانی و داشتن رابطههای مطلوب با یكدیگر است. از این رو، سالمسازی اعضای خانواده، پدر و مادر و رابطههایشان بیگمان آثار مثبتی را در جامعه به دنبال خواهد داشت (پورعابدی 1380 ،67).
رابطة پدر و مادر با فرزندان یكی از قویترین رابطههای انسانی است كه كیفیت آن پیامدهای گوناگونی برای فرزندان و دیگر اعضای خانواده و در نهایت جامعه دارد. هر چه تعامل میان والدین بیشتر باشد و این تعاملها توأم با محبت و صمیمیت بیشتری باشد نه تنها موجب استحكام پیوند خانواده خواهد شد، بلكه سلامت و آرامش روحی و روانی اعضای خانواده نیز تضمین میشود (احمدزاده 1384 ،87).
بنابراین با توجه به این كه یكی از عوامل مؤثر بر سلامت روانی والدین است، در این پژوهش قصد بر این است كه رابطه بین ویژگیهای شخصیتی، سبکهای مقابله ای و میزان استرس والدین نوجوانان دارای اختلال سلوک با والدین نوجوانان عادی بررسی می شود.
1-2 بیان مساله
یكی از بارزترین خصوصیات انسان تعامل و ارتباط با یكدیگر است. اصلیترین منبع ارتباطی انسانها والدین هستند و این تعاملات نقش اساسی در شكلدهی ابعاد شخصیتی فرد دارند. بل معتقد است كه مادر اوّلین پایگاه شكلگیری افكار و عقاید كودك در مورد خود و محیط ساختارهای ذهنی، سلامت روانی و شخصیتی آنان محسوب میشود.
به طور كلی زمینهای كه رشد فرد در دورههای مختلف زندگی در آن اتفاق میافتد تا حدود زیادی میتواند سلامت روانی را تعیین كند. یكی از مدلهای مطرح شده در این زمینه متعلّق به برافن برنر ( جاودان 1385،23-20) است. طرز تفّكرها و شیوه زندگی در خانواده پایهریزی میشود و سپس توسط مربیان مهدكودك، آموزگاران، دبیران مدارس و دیگر افراد مهّم شكل میگیرد. در صورتی كه پایه این روابط و تعاملات به نحو شایسته و مبتنی بر احترام و حقوق متقابل صورت گیرد، میتوان انتظار داشت افرادی سالم و دارای رفتارهای سنجیده پرورش یابند.
والدین و مربیان نا آگاه به مسائل روانی و تربیتی در بسیاری از موارد با طرد كردن كودكان و نوجوانان اعمال فشار و بیتوجهی باعث بروز رفتارهای نابهنجار، احساس خصومت، كینه و خشم میگردند.
شواهد نشان میدهد كه رابطه مادر و كودك نقش برجستهای در سلامت روانی و یا بروز اختلال در رشد روانی و ذهنی كودك دارد زیرا، واكنشهای مادر نسبت به كودك و نحوه ارتباط مادر با فرزندان تا حدودی زیاد میتواند بر تصور كودك از خودش تأثیر بگذارد( ولمن
/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87%d9%85%d9%82%d8%a7%db%8c%d8%b3%d9%87-%db%8c-%d9%88%db%8c%da%98%da%af%db%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b4%d8%ae/
1988، 190) عقیده دارد كه بسیاری از علائم روان تنی و اختلالهای روانی – رفتاری بیانگر واكنشهای كودك به نگرش مادر است. به عنوان مثال، توجه به حقوق دیگران، حفظ شخصیت و احترام دیگران، میزان شكیبایی در برابر مصائب رفتن به وادی بزهكاری و . . . تا حدود زیادی بر تجارب خانوادگی بستگی دارد.
ارتباط مؤثر، سنگ زیربنای خانواده سالم است. به عبارت دیگر، وقتی خانوادهای از الگوهای ارتباط مؤثر استفاده میكند، انتقال و درك روشنی از محتوا و قصد هر پیامی را دارد و مسئولیت اجتماعی كردن فرزندان و دستیابی به نیازهای روانی اعضای خانواده را به خوبی انجام میدهد (ابراهیمی 1385،128). بررسیهای انجام شده دربارة خانواده عمدتاً بر این فرض استوار بودند كه بیماری هر عضو یک خانواده علامت بیماری خانواده (پدر و مادر) است، و در مورد اختلالهای روانی شدید میتوان آنها را به بیماری روانی و اختلالات غیر قابل انكار والدین نسبت داد.
اكثر محققان كه تأثیر تعارضات خانوادگی در بروز مشكلات فرزندان را مورد بررسی قرار دادهاند، بر دگرگونی نحوه ارتباط – والد فرزند توجه داشته، و در تبیین نقش تعارضات پدر و مادر در بروز مشكلات رفتاری، كنشهای متقابل اعضای خانواده را دارای اهمیت بسیار یافتهاند. یافتههای مرتبط با تأثیر خانواده بر سلامت فرزندان مبتنی بر نظریه یادگیری اجتماعی است (سعادتمند 1384،45)
مطالعات مربوط به فرزندان با والدین دارای آسیبهای روانی و فرزندان والدین دارای آسیبهای روانی كمتر و مقایسه آن ها باهم تفاوت معناداری را نشان میدهد. اگر روابط اعضای خانواده و كانون خانواده دچار عدم تعادل گردد و به عبارت دیگر خود تبدیل به یک دنیای بیمارگونه شود، میتواند زمینهساز اختلالها و نابسامانیهای روانی فراوان در فرزندان گردد (اسماعیلی 1383،70-65). علاوه بر این سیزر نشان میدهد كه پذیرش بیش از حد مجاز در خانه با رفتار پرخاشگرانه و ضد اجتماعی فرزندان همبستگی دارد .
سینگر و وینر به تأثیر فضای حاكم بر خانواده و سلامت روان فرزندان معتقدند. این پژوهشگران از تحقیقات خود به این نتیجه رسیدهاند كه معمولاً رابطه بین دو فرزند سالم از نظر روانی، تا اندازهای هدفدار و باثبات است. امّا والدینی كه دارای اختلالات عاطفی – روانی هستند، به علّت عدم توانایی در تمركز و داشتن افكار منقطع و تضاد عاطفی دارای ارتباط نامشخص، بیسازمان و غیر متمركز با فرزندانشان هستند، به گونهای كه این فرزندان از داشتن ارتباطی معین، روشن، هدفدار و با دوام محروم هستند (سعادتمند 1384،56)
تمامی این تحقیقات نشان میدهد یكی از منابع مهّم و مؤثر بر سلامت روان فرزندان محیط خانواده است. اگر منابع خانواده برای سازگاری با فشارهای روانی ناكافی باشد، خانواده مجبور به تحمل بار سنگین میشود. تغییرات و فشارها در زندگی خانواده به ظرفیت واحد خانوار فشار میآورد. بنابراین، میتوان بعضی از نتایج منفی مثل بیماری را در اعضای خانواده پیشبینی كرد.
امكان ابتلا به اختلالهای روانی برای همه افراد جامعه وجود دارد و هیچ انسانی از فشارهای روانی و اجتماعی مصون نیست، این پدیده خطری است كه مرتباً نسل فعلی و آینده را تهدید میكند و زیانهای فردی و اجتماعی، خانوادگی، فرهنگی و اقتصادی زیادی در بر خواهد گرفت.
کودکان و نوجوانانی که قوانین اجتماعی را زیر پا می گذارندو با رفتارهای آزار گرانه وگرایش های پرخاشگرانه مانند سرقت، خرابکاری، آتش سوزی عمدی، دروغگویی، ولگردی و فرار که مستلزم شکستن سنت ها، ارزش ها و قوانین اجتماعی است و همچنین رفتارهایی که کنش های روانی و اجتماعی فرد را در منزل، مدرسه و گروه های اجتماعی دچار مشکل می سازد، دچار اختلال سلوک هستند(مفیت و دیگران 2001). کودکان دارای رفتارهای بزهکارانه در یک سیستم مجرمانه قضاوتی و حقوقی به کودکانی گفته می شود که قوانین را زیر پا می گذارند و آنها را نادیده می گیرند(لوبر 2005،121). این رفتارها دامنه ای از رفتن به سینما بدون بلیط تا دگر کشی را شامل می شود(هین شا 2008 ؛ 28).
نتایج تحقیقات نشان داده است که گونه های خاصی از اختلالهای رفتاری مانند اختلال سلوک و اختلال نافرمانی مقابله ای در بین دیگر اختلالات روانی دوران مدرسه از فراوانی بالایی برخوردار است. اینگونه رفتارهای اغتشاش گر در موقعیت های مدرسه به صورت درگیریهای مکرر و تعارض آمیز با همسالان، معلمان و دیگران خود را نشان می دهد(لطفی کاشانی و وزیری 1389،78).
این تحقیق ضمن تاکید بر چند عاملی بودن این اختلال از زاویه خانواده، ویژگیهای والدین، سبکهای مقابله ای و استرس والدین مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد. بدیهی است مطالعه رشد و تحول کودکان بدون در نظر گرفتن الگوهای تربیتی و شرایط حاکم بر محیط خانواده، امری نارسا و ناقص است.
خانواده، اولین پایه گذار شخصیت، ارزش ها و معیارهای فکری کودکان است که نقش مهمی در تعیین سرنوشت و سبک زندکی فرد دارد. تاثیر خانواده به عنوان نخستین و مؤثرترین واحد اجتماعی بر فرزندان، امری بدیهی و مشخص است در جریان رشد کودک، محیط و شرایط خانواده یک عامل مثبت و مهیاکننده زمینه های رشد و یا یک عامل مخل و بازدارنده است.
وبستر-استراسون و داهل (1995) نشان می دهند که والدین کودکان با اختلال رفتار، اغلب مهارتهای تربیتی مهم را ندارند. این والدین در استفاده از مقررات، خشن و خرده گیر، ناسازگار، دمدمی و مسامحه کار اند، احتمال کمی وجود دارد که فرزندان خود را هدایت کنند و اغلب رفتارهای اجتماعی کودکشان را تنبیه و رفتارهای منفی را تقویت می کنند.
مطالعات نشان می دهد که اکثر خانواده هایی که از یک منبع مقابله مناسب استفاده می کردند، عملکرد بهتری داشتند (کیم و دیگران 2003،203). هنگامی که افراد در یک موقعیت استرس زا قرار می گیرند سعی می کنند از فشارهای روانی ناشی از آن موقعیت با بهره گرفتن از شیوه های مقابله مناسب اجتناب کنند. فشارهای روانی از عوامل موثر در شکل گیری اختلالات است. تمام اختلالات موجود از جهاتی با استرس در ارتباطند (شاملو 1378،126).
استرس زمانی رخ می دهد که مطالبات، فراتر از منابع سازشی فرد باشند. مقابله، توسط نظریه پردازان به عنوان کوشش هایی برای بالابردن سازش بین شخصیت و محیط و یا به عنوان تلاش هایی برای اداره رویدادهایی که استرس زا درک می شوند، تعریف می شوند (لازاروس و فولکمن 1984،98).
در ارتباط با شخصیت و راهبردهای مقابله ای فرض بر این است که شخصیت تعیین کننده راهبردهای مقابله ای است. الگوی دیگر بیان می دارد که شخصیت و مقابله به طور مستقل و جداگانه در شکل گیری ناسازگاری سهیم هستند (جزایری، جعفری زاده و پورشهباز 1382،105). با توجه به اینکه ویژگیهای شخصیتی افراد نسبتا ثابت است و والدین در شیوه های تربیتی خود تحت تاثیر شخصیت، سبکهای مقابلهای و استرس خود قرار دارند، بنابراین این تحقیق سعی دارد به این سوال اساسی پاسخ دهد که آیا بین ویژگیهای شخصیتی، سبکهای مقابله ای و استرس والدینی که دارای نوجوان مبتلا به اختلال سلوک هستند با والدین دارای نوجوان عادی تفاوت وجود دارد؟
نادرستی استفاده از سرزمین بدین معنی است که از زمین و آب به اندازه توان یا پتانسیل آن استفاده نمی شود. به طور خیلی ساده آنکه در اینگونه موارد در سرزمینی کشاورزی صورت می گیرد که توانی برای تولید فرآورده های کشاورزی ندارد. در زمینی خانه سازی می شود که برای خانه سازی مناسب نیست. در دامنه کوهی مرتعداری یعنی چرای دام انجام می پذیرد که توان تولیدی برای این کار ندارد. در سرزمینی تفرجگاه دایر می شود که برای این کار مناسبتی ندارد. ندانم کاری در رابطه با نوع استفاده از سرزمین دست به دست مدیریت غلط یا روش بهره برداری نادرست داده و باعث استفاده غیر منطقی انسان از سرزمین گردیده است. به طور کلی می توان چنین نتیجه گیری نمود که بانی کاهش بیش از اندازه منابع، استفاده غیر منطقی انسان از سرزمین است.
سرزمین یک منبع محدود و آسیب پذیر است، اما بسیاری از سودمندی های آن اگر بیجا از آن استفاده نشود، ابدی و قابل تجدیدند. خوشبختانه انسان متمدن به فکر چاره جویی افتاده است. از اواخر قرن میلادی گذشته انسان به این نکته پی برد که برای آنکه بخواهد بهره برداری با صرفه اقتصادی و مستمر از سرزمین داشته باشد، بهتر است که روند بهره برداری را در یک چارچوب برنامه ریزی شده به نام طرح مدیریت به اجرا گذارد. از آن زمان به تدریج طرح های جنگلداری، مرتعداری، شهرسازی و مدیریت شهر و شهرک، مدیریت کشاورزی، دامداری، دامپروری، مدیریت شیلات و آبزی پروری، پارکداری و مدیریت توسعه در جهان پا گرفت (مخدوم،1378).
از اینرو میتوان دریافت که رویــــکرد نـوین جهان متمدن را باید حرکت از «محیط زیستی اقتصادی» به سوی «اقتصادی زیست محیطی» و متکی بر تولید دانش، به عنوان منبعی جهانی برای توسعه پایدار دانست (غریبی، 1379)؛ رویکردی که لزوم تقویت و حمایت از نگاهی همهجانبهنگر[1] را به وسیله همیاری و تعامل میان رشتهای بین متخصصین منابع طبیعی و محیطزیست با کارشناسان و نخبگان حوزه اقتصادی و دولتمردان حوزه سیاست بیش از پیش مورد تأکید قرار داده و از جمله ضروری ترین لوازم تضمین توسعه پایدار برمیشمرد. به دیگر سخن، امروزه تنها هنگامی میتوان از مزیتهای اقتصادی سرزمین یاد کرد که آن مزیتها از غربال ارزش های زیست محیطی گذر کرده باشند و ارزش افزوده حاصل از فعالیت ها و برنامه های اقتصادی به کاهش اندوختههای طبیعی و تشدید دامنه آسیبپذیری آنها منجر نشود. از آن روست که اجرای طرح هایی نظیر مدیریت جامع زیست محیطی در پارههایی از گران سنگترین زیستگاه های زمینی اهمیت مییابد. از سوی دیگر بسیاری از جوامع انسانی از سرآغازی دیرینه تا امروز با زیستبوم طبیعی خویش دارای پیوندهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی تنگاتنگ، با ابعادی چندگانه و تودرتو بوده اند. پیوندهایی که امکان گسستن آنها به بهانه دسترسی به اهداف حفاظت نه درست است و نه امکان پذیر می نماید.
/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af-%d9%be%d9%87%d9%86%d9%87-%d8%a8%d9%86%d8%af%d9%8a-%d8%a2%d9%85%d8%a7%d9%8a%d8%b4/
بنابراین میبایست سازوکارها و تمهیداتی اندیشید که با اعمال آنها بر سرزمین، هم موجودیت طبیعی آن و هم کیفیت زیست تمامی زیستمندانش، به ویژه انسان، به صورتی پایدار تضمین شود. به کلامی روشنتر، مسأله اساسی یا پندارینه بنیادین مجموعه مطالعات حاضر این است که چگونه میتوان به چارچوب یا ریختارهای علمی، عملی و پایدار رسید که به موجب آن تأمین نیازهای مشروع انسانی با موجودیت طبیعت و دیگر زیستمندان آن کم ترین تنش و تضاد را به همراه داشته باشد. دریافتی که به نوبه خویش هم اهمیت و هم دشواری و پیچیدگی ناهمتای طرح هایی نظیر طرح پیش رو را آشکارا نشان داده و ثابت می کند که تحقق آنها تا چه اندازه به دانشی به روز و میانرشتهای و مهم تر از آن حمایت ها و هماهنگیهایی فرا بخشی، ملّی و منطقهای مبتنی بر ارادهای خردمند و معطوف به عالیترین سطوح قدرت و تصمیم گیری نیازمند است[2].
واژه سرزمین[3] بیان گر یک تعداد از پارامترهای سطحی و یا نزدیک به سطح کره زمین شامل اقلیم، خاک، زمین سیما[4]، هیدرولوژی سطحی، لایه های رسوبی، آب زیر زمینی و دخایر ژئوهیدرولوژیکی وابسته به آن، جمعیت جانوری و گیاهی و … است که برای انسان اهمیت دارد. این پارامترها به طور انفرادی و همچنین در رابطه با یکدیگر با هم متفاوتند (مخدوم،1378؛ فائویونپ،1997). وجود چنین تفاوت هایی است که ویژگی های سرزمین های مختلف را سبب می شود. مجموعه این پارامترها را منابع طبیعی یا منابع اکولوژیکی می نامند (استوارت[5]،1968).
کاربری اراضی [6]بیانگر فعالیت های اقتصادی صورت گرفته و در حال انجام توسط انسان، و به منظور تولید، تغییر و یا نگهداری از یک نوع پوشش اراضی[7] می باشد (گرگوریو و جانسن[8]، 1998) که یک ارتباط مستقیم بین پوشش زمین و فعالیت های انسان در سرزمین ایجاد می کند. کاربری اراضی به دو دسته کاربری انسان ساخت (کشاورزی، شهر و …) و کاربری منابع طبیعی (جنگل، مرتع و …) طبقه بندی می شود. پوشش اراضی نیز بعنوان پوشش فیزیکی- زیستی در سطح کره زمین تعریف میشود (گرگوریو و جانسن، 1998). تنوعی که در مطالعات آمایش و ارزیابی تناسب اراضی وجود دارد بخاطر اینست که واژه ” کاربری اراضی” مفاهیم متفاوتی دارد و این مسئله خیلی اهمیت دارد که یک تمایز بین دو مفهوم کاربری و پوشش اراضی ایجاد نماییم. اما بهر حال در این تحقیق مفهوم “استفاده[9]” آن مورد نظر است (بریاسولیس، 2003 ؛ چاپین و کایسر،1979). علاوه بر این کاربری اراضی بسته مقیاس مکانی معانی متفاوتی دارد. مثلا در مقیاس های بزرگ، معمولا مفهوم استفاده از منبع و در مقیاس شهری مفهوم استفاده بالقوه از سطح زمین برای مکان یابی فعالیت های متفاوت، را تداعی می کند (چاپین و کایسر،1979).
[1] Multi-Disciplinary
[2] ارادهای که با هوشمندی رابطه ظریف آموزه موصوف را با ملاحظات مبتنی بر امنیت ملّی درک کرده است.
[3] Land
[4] Landscape
[5] Stewart
[6] Land Use
[7] Land Cover
[8] Gregorio and Jansen
[9] Use
[10] Briassoulis
[11] Chapin and Kaiser