از هنگام شکل گیری روانشناسی علمی در اواخر قرن نوزدهم میلادی، سعی بر آن بوده است که شخصیت آدمی، مناسبات اجتماعی، چگونگی تفکر و شناخت او نسبت به پدیده های متفاوت مورد بررسی قرار می گیرد.
سعی و علاقه روانشناسان، در کنار شناخت اجزاء متفاوت رفتار و شناخت آدمی متوجه چگونگی سنجش رفتار و عملکرد های ذهنی نیز بوده است. به همین دلیل روانشناسان، همواره در کنار بخشهای نظری و مفهومی در جستجوی ابزارهایی بوده اند که به سنجش عوامل روانی بپردازد. در این بین کشف پدیده ای با نام هوش، کشفی بسیار جذاب و چشمگیر بود. وجود قوایی ذهنی که به وسیله آن آدمی به حل مشکلات می پردازد، پدیده ای که دارای ریشه های زیستی و وراثتی است و عوامل محیطی و اجتماعی نیز در آن تاثیر می گذارد، توجه همگان را به خود جلب کرد و مطالعه گسترده ای در مورد آن صورت گرفت و ابزارسازی های برای سنجش آن شکل گرفت (استادی،1384).
بنا به اعتقاد نظریه پردازان تحلیلی، هوش توانایی استفاده از پدیده های رمزی، قدرت و رفتار موثر، سازگاری با موقعیت جدید و تشخیص دادن حالات و کیفیات محیط است. شاید بهترین تعریف تحلیلی هوش را “وکسلر ” روانشناس آمریکایی پیشنهاد داده باشد.او می گوید هوش یعنی تفکر عاقلانه، عمل منطقی، رفتار موثر در محیط (درویش محمدی-1386).
به بیان پیاژه: (1960،نقل از وول من،1985) آنچه دو فرد راکه دارای بهره هوشی مساوی هستند از هم متمایز می سازد استعداد نام دارد. بر این اساس استعداد شامل مفاهیم ذوق ذاتی، مهارت ها، دانش، هوش، قابلیت، غریزه و توانایی یادگیری است. با توجه به تفاوت افراد در داشتن استعداد های گوناگون لازم است که این تنوع در بشر و اهمیت آن برای رشد و پیشرفت جامعه مورد توجه بیشتری قرار گیرد. همچنین امید است که با توجه به اهمیت آن در انتخاب رشته تحصیلی، شغل و فعالیت های متنوع در سیستم آموزش کشور به استعدادهای گوناگون توجه گردد.
کنجکاوی و تفکر پیرامون افراد سرآمد و با استعداد، سابقه ای بس طولانی و دو هزار ساله دارد و احتمالا به موقعی بر می گردد که اولین بار انسان علاقمند شد بداند که چرا اشخاص با هم تفاوت دارند. هر روز شاهد انجام تحقیقات گوناگونی بر روی افراد تیزهوش و جنبه های
/%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af-%d9%85%d9%82%d8%a7%db%8c%d8%b3%d9%87-%d8%ac%d9%86%d8%b3%db%8c%d8%aa%db%8c-%d8%b3%d8%a7%d8%ae%d8%aa%d8%a7%d8%b1-%d8%af/
مختلف زندگی آنان هستیم. علاقه روز افزون دانشمندان بر روی این افراد حاکی از اهمیتی است که تیزهوشان در پیشرفت زندگی بشر داشته و دارند. در واقع توانایی های سرشار و قابلیت های غنی تیزهوشان است که برای مسائل بشری در سطح جهانی پاسخ مناسب می یابد و موجب پیشرفت های وسیع، فراگیر در علوم مختلف می گردد(استادی،1384).
هوش همیشه مبحثی هیجان انگیز و جالب توجه برای بشر بوده است ؛در گذشته از بهره هوشی برای تعیین این که یک فرد در یک زمینه خاص می تواند کارایی لازم را از خودش نشان دهد یا نه، استفاده می کردند. به عبارتی آزمون هوشی برای تعیین میزان استعداد فرد در آن زمینه به کار می رفتند.
. اولین بار از چنین روشی در جنگ جهانی اول و دوم برای گزینش افراد برای تخصص های مختلف استفاده شد. در جنگ جهانی دوم فقظ داوطلبانی را که نمره آن ها در آزمون هوشی از حد خاصی بالاتر بود، برای آموزش خلبانی انتخاب می کردند. در تحقیقاتی که در زمینه انجام شده بود، برای حقوقدان شدن بهره هوشی 157-95، برای مهندس شدن 151-100، برای مکانیک شدن 155-60 و … تعیین شده بود. امروزه علاوه بر تاکید اساسی که در یادگیری مهارت ها و حرفه ها بر بهره هوشی می شود، مسئله استعداد نیز در کنار آن اهمیت ویژه ای دارد و آزمون های هوشی نمی توانند تعیین کنند صرف میزان موفقیت فرد در یک زمینه باشد. برای مثال شخصی که از لحاظ هوشی در سطح بالایی قرار دارد، لزوما مهندس یا پزشک خوبی نخواهد شد. موفقیت وابسته به بهره هوشی و استعدادهایی است که در آن زمینه دارد. (درویش محمدی-1386)
لذا لزوم توجه به کشف استعدادهای فرد و مهم تر از آن شکوفا نمودن آن در جامعه ی امروزی که با سرعت رو به رشد و پیشرفت گذاشته است بیش از پیش احساس می شود.از آنجا که بهره بردن از هر امکاناتی تنها با بررسی همه جانبه و دقیق آن موقعیت میسر است ضرورت پرداختن به پدید ه ای هم چون هوش لازم به نظر میرسد. شناسایی و متعاقب آن بهره گیری از اعضای با هوش جامعه در گرو شناخت دقیق خصوصیات و ویژگی های آنان از قبیل استعداد خاص تحصیلی و یا خلاقیت و نیروی مولد این افراد است. به اعتقاد روانشناسان تربیتی هوش کیفیتی است که سبب موفقیت تحصیلی می شود و از این رو نوعی استعداد تحصیلی به شمار می رود. آنها برای توجیه این اعتقاد اشاره می کنند که کودکان با هوش در دروس خود نمره های بهتری می گیرند و نسبت به کودکان کم هوش در دروس خود نمره های بهتری می گیرند و نسبت به کودکان با هوش پیشرفت تحصیلی چشمگیری دارند. مخالفان این دیدگاه معتقدند که کیفیت هوش را نمی توان نمره ها به نمره ها و پیشرفت تحصیلی محدود کرد. زیرا موفقیت در مشاغل و نوع کاری که فرد قادر به انجام دادن آن است و به گونه کلی پیشرفت، در بیشتر موفقیت های زندگی به میزان هوش بستگی دارد.
محققان برجسته و بسیاری به بررسی پیرامون این مقوله پرداخته اند اما آنچه تا کنون علیرغم اهمیتش از نظر دور مانده است بررسی این پدیده از منظر جنسیتی است. در مراحلی از زندگی ما استعداد خاصی شروع به رشد میکند. این استعداد در سن خاصی بروز پیدا میکند، بعد از مدتی تقویت می شود و به حالت پختگی در می آید که در این مرحله ما مهارتی را کسب می کنیم. سپس به حالت نزولی در می آید. لذا حائز اهمیت است که این توانایی در مرحله شکوفایی و رشد شناسایی و تقویت گردد.(درویش محمدی-1386)به همین دلیل این پژوهش تلاش می کند که از دیدگاهی متفاوت به بررسی مقوله ی هوش و استعداد پردازد.
محققان روابط زوجین بر فراوانی بروز تعارض در روابط زوجین و شیوه ای که زوجین با این تعارض درگیر شده و یا آنرا حل می نمایند، تمرکز نموده اند. سه اصل کلی از این کار نشأت گرفته است. اول ، تعارض بطور مرتب در اغلب روابط صمیمی اتفاق می افتد (برهم[1]، مایلر[2]، پرلمن[3]، کمپبل[4]، 2002). دوم، کنار آمدن با تعارض، در برخی شرایط ممکن است صمیمیت و رضایت از رابطه را تسهیل نماید (کاناری[5] و کاپاچ[6]، 1998؛ فینچام[7]، بیچ[8]، 1999؛ گاتمن[9]، 1994؛ هلمز[10] و بون[11]، 1990). سوم، در ازدواج های ناشاد، تعارض با الگوهای رفتاری (مانند عاطفه منفی متقابل، پرتوقعی- کناره گیری) و اینکه تشدید تعارض آنرا در دستیابی به راه حل مشکل تر می سازد مرتبط دانسته اند (برادبری[12] و فینچام، 1990؛ فینچام و بیچ، 1999). اینکه تعارض صمیمیت را تسهیل نماید یا پریشانی را افزایش دهد ممکن است بر تفاوت های فرد در شیوه تفسیر و پاسخدهی به تعارض مربوط باشد.
دو دسته مسایل باعث تعارض همسران می شود كه یكی مسایل آشكار و دیگری مسایل پنهان است. در اكثر زمان ها مسایلی كه به وسیله حوادث ایجاد می شوند، بسیار شفاف هستند و در مورد موضوعاتی هستند كه اكثر ما در هر روز با آنها مواجه هستیم و مستقیماً به همان موضوع بر می گردد، مثل پول، كارهای منزل، مسایل كودكان، خویشاوندان همسر، مسأله مشروب ومواد مخدر، مسایل مذهبی و شغلی. بحث در مورد این مسایل، مستقیماً به خود آنها برمی گردد و موضوع دیگری در بین نیست. اما گاهی اوقات همسران خودشان را در بطن مشاجره در مورد حوادثی می بینند كه به نظر نمی رسد وابسته به مسأله ویژ ه ای باشد. یا وقتی در مورد مشكلات خاصی گفتگو می كنند، به هیچ جایی نمی رسند. این مسایل پنهانی اغلب باعث بحث های ناكام كننده و تخریب گر در میان همسران می شود. این مسایل بسیار مهم اند؛ آنها انتظارات، نیازها و احساسات ابراز نشده ای را بازنمایی می كنند كه اگر به آنها توجه نشود، باعث آسیب جدی به ازدواج می شود . مسایل پنهانی در خشمی كه حوادث به ظاهر خنثی می توانند فرا بخوانند به خوبی بازنمایی می شوند. چندین نوع ، مسأله پنهانی در كار با زوج ها مشخص شده كه عبارتند از : قدرت، اهمیت و مراقبت ، قدرشناسی، تعهد، تمامیت و پذیرش(گاتمن[13] و همكاران، 2000).
افراد ممکن است در مواجهه با تعارض های ناشی از روابط بین فردی راهبردهای مختلفی به خود بگیرند آنچه در این امر شایسته مطالعه و تعمق است بررسی نوع سبک های مقابله با تعارض است )کوان[14]، 2004). اگر تعارض ها بصورت مثبتی از طرف زوجین حل و فصل شود و راهبردهای مناسبی به مرور زمان جهت حل مشکلات ناشی از روابط زناشویی اتخاذ شود باعث پایداری و بهبود روابط در بلند مدت خواهد شد و مهارتهای ناشی از روابط زناشویی را بالا خواهد برد، حتی یادگیری این رویکرد انطباقی، میتواند فرد را در مقابل دیگر رویدادهای فشارزای زندگی هم مقاومتر کند (دان هام، 2008) ولی اگر تعارض ها بصورت نامطلوبی اداره شود موجب تخریب زندگی زناشویی شده و اثرات زیان آوری بر سلامت فیزیکی و هیجانی زوجین به جا میگذارد (ماهونی، 2006) و میتواند موجب ایجاد دامنه ای از مشکلات رفتاری و هیجانی کودکانی شود که در معرض تعارضات والدین هستند (هیندمن[15]،2002).
در این پژوهش با نگاهی به اقسام تعارض و میزان تعارض در زوجین، به مقایسه شیوه های حل تعارض سازنده و مخرب و تأثیر آن بر رضایت زناشویی زوجین پرداخته شده است.
1-2 بیان مسأله پژوهش
ازدواج مرحله گذار در یک زندگی است. زوج ازدواج کرده با اندیشه تشکیل یک خانواده وارد نهادی می شوند که انتظارات و مسئولیت های زیادی را برای آنها بدنبال خواهد آورد. ازدواج نه تنها منبعی برای کامیابی های مطلوب است، بلکه نیازمند توجه دائمی از طرف زوجین است. زوجین در زندگی فراز و فرودهای بسیاری را تجربه می کنند. کمال مطلوب معمولاً در همه حوزه های زندگی قابل دستیابی نیست. تعارضات در زندگی غیرقابل اجتناب و گاهی اوقات برای حفظ علاقه و عاطفه در زندگی ضروری است (دلدار[16]، 2013).
شواهد تجربی نشان می دهدکه تعارض هم در ازدواج هایی که زوجین رضامندی دارند و هم در ازدواج هایی که زوجین رضایت ندارد به وقوع می پیوندد، اما رفتارهایی که برای اداره این تعارضها بکار گرفته می شود در هر دو دسته بطور قابل توجهی متفاوت است. روش سازنده برای اداره کردن تعارض ها در رابطه ممکن است صمیمیت را تسهیل نماید، در حالیکه شیوه های غیر سازنده برای اداره کردن تعارض ممکن است بدکارکردی را افزایش دهد و باعث پریشانی بیشتر در ازدواج گردد(فاروق[17] و اف بات[18]، 2012؛ کوسار[19] و
/%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af-%d9%85%d9%82%d8%a7%db%8c%d8%b3%d9%87-%d8%aa%d8%b9%d8%a7%d8%b1%d8%b6%d8%a7%d8%aa-%d8%b2%d9%86%d8%a7%d8%b4%d9%88%db%8c/
کاهلید[20]، 2001؛ لیم[21]، 2000؛ فالکنر[22]، 2002). کوردک[23] (1995)، نشان داده است که بین سبکهای حل تعارض و رضامندی از ازدواج رابطه وجود دارد( هاروک[24]، 2010.( هاکر[25] و ویلموت[26] (1995) “تعارض” را بعنوان تلاش انجام شده بین حداقل دو نفر وابسته به هم که طرفین، هدفهای ناسازگار، پاداش های اندک، و دخالت از طرف دیگری را برای دستیابی به هدفهایش دریافت می نماید، تعریف نموده است (هاکر و ویلموت، 2001).
هندریک[27] (1998) دریافت که رضامندی زناشویی به معنای ، ارزیابی ذهنی همسران از رابطه زناشویی است، و در رابطه با مفهوم کیفیت زناشویی یا سازگاری زناشویی بکار می رود. گاتمن و لیونسون[28] (1998) نشان دادند، شیوه ای که یک زوج احساسات منفی را در زمان بروز تعارض کنترل می نمایند، تعیین می کند که ازدواج موفق است یا ناموفق(به نقل از لیم[29]،2000). محققان مختلفی مانند گاتمن (1999)، جاکوبسن[30] و ادیس[31] (1993)، کوردک (1995)، نشان داده اند که الگوهای تعاملی تعارض زوجین با رضایت از رابطه مرتبط است. الگوی تعاملی کناره گیری – پرتوقعی با رضایت از رابطه همبستگی منفی دارد. در این الگوی تعاملی، یکی از زوجین توقع حل مسأله دارد در حالیکه دیگری سعی بر کناره گیری دارد. گاتمن و کروکوف (1989) نشان دادند که سبک تعاملی پرتوقع-کناره گیر برای زوجین سودمند نیست، زیرا اجتناب از تعارض باعث بدتر شدن رابطه می گردد(فالکنر[32]، 2002).
کنت توماس[33] و رالف کیلمن[34] (1970) 5 سبک عمده کنار آمدن زوجین با تعارض را که در میزان مشارکت و ابراز وجود متفاوت است معرفی نمودند. این سبک ها عبارتند از : رقابتی، اجتنابی، اجباری، مشارکتی و توافقی (لیم، 2000). در این پژوهش مدل توماس و کیلمن(1970) بعنوان چهارچوب سبک تعارض برگزیده شده است.
[1] – Brehm
[2] – Miller
[3] – Perlman
[4] – Campbell
[5] – Canary
[6] – Cupach
[7] – Fincham
[8] – Beach
[9] – Gottman
[10] -Holmes
[11] – Boon
[12] – Bradbury
[13]- Gottman
[14] – Coan
[15] – Hindman
[16] – Dildar
[17] – Farooq
[18] – Butt
[19] – Kausar
[20]- Kahlid
[21]- Lim
[22] – Faulkner
[23] – Kurdek
[24] – Horrocks
[25] – Hocker
[26] – Wilmot
[27]- Hendrick,
[28] – Levenson
[29] – Lim
[30] – Jacobson
[31] – Addis
[32] Faulkner
[33] – Kenneth Thomas
[34] – Ralph Kilmann
:
نرخ فزاینده تغییرات و تحولات در حوزه های علمی ،اقتصادی و اجتماعی از عمده ترین ویژگیهای عصر حاضر است. پایان جنگ دوم جهانی نقطه آغازین توجه کشورهای مختلف جهان به توسعه اقتصادی می باشد. امری که امروزه با شکل گیری اقتصاد جهانی و رقابت همه جانبه از اهمیت بیشتری نیز برخوردار شده است. از طرف دیگر ،سازمانها و مدارس امروزی با تحولات و تهدیدات گسترده بین المللی روبرو شده اند که بقای آنها را با خطر مواجه کرده و آنان برای بقای خود باید راه حلها و روشهای جدیدی را تدوین نموده و به نوآوری و خلاقیت مستمر بپردازند. موتور حرکت چنین سازمانهای موفق و کارآمد ،کارآفرینی میباشد، (ذبیحی و مقدسی، 1385 :6).
امروزه در كشورهای مختلف در دانش مدیریت و اقتصادتوجه خاصی به كارآفرینی اقتصادمدار و كارآفرینان میشود. تقویت کار آفرینی و ایجاد بستر مناسب برای توسعه آن از ابزار پیشرفت اقتصادی کشورها، به ویژه کشورهای در حال توسعه است. (آرچی بونگ[1]، 2004: 4).
در دنیای پر رقابت حاضر سازمان ها نیازمند تغییرند وباید مدیران راههای استفاده از مزایای خلاقیت ونوآوری انسانها را یافته وبستر مناسب فعالیتهای کارآفرینانه را فراهم سازند. از جمله شاخصها و بستر مناسب برای توسعه کارآفرینی سازمانی شامل سبک رهبری، کار تیمی، حمایت کافی مدیران از افراد خلاق و نوآور، سیستم پاداش و تشویق مناسب کارکنان خلاق و ریسک پذیر است، بنابراین برای ترویج روحیه کارآفرینی باید شرایط مناسبی در درون سازمان وجود داشته باشد (زارع و همکاران،72:1386).
افزایش جمعیت در كشورهای در حال رشد، كاهش منابع و امكانات موجود در این كشورها و پیدایش نیازهای اجتماعی و اقتصادی جدید، همگی باعث توجه نهادها و مقامات مسئول این كشورها به نیازها و چارهاندیشی بنیادین یا مقطعی برای آنها شده است. با توجه به اینکه امروزه در کشورهای مختلف در دانش مدیریت و اقتصاد توجه خاصی به کارآفرینی اقتصاد مدار و کارآفرینان می شود. تقویت کارآفرینی و ایجاد بستر مناسب برای توسعه ی آن از ابزار پیشرفت اقتصادی کشورها، به ویژه کشورهای در حال توسعه است و همچنین بر اساس بیانیه ی جهانی کارآفرینی، یک همبستگی قوی میان رشد اقتصاد ملی و سطح فعالیت کار آفرینانه ملی و سازمانی وجود دارد ( آرچی بونگ، 2004: 4).
کار آفرینی در حال حاضر زمینه ی بسیار مهمی برای مطالعه و تحقیق به شمار می اید ( هزار جریبی، 1384: 9 به نقل از وکیلی ، 1387: 37). از جمله عوامل موفقیت كارآفرینی در حال حاضر زمینه ی بسیار مهمی بر ای مطالعه و تحقیق به شمار می آید(هزار جریبی،1384: 9 ، به نقل از وکیلی،37:1387). بنابراین، اقتصاد دنیای امروز بر پایه نوآوری، خلاقیت و استفاده از دانش بویژه دانش اطلاعات و ارتباطات استوار است. چنین اقتصادی را اقتصاد مبتنیبر دانش یا «اقتصاد دانشمحور» مینامند.
در این پژوهش، از یكسو به تشریح مشاركت فناوری در كارآفرینی پرداخته می شود و از سوی دیگر تعامل دوسویه میان آنها، مورد بررسی قرار میگیرد.
در پرتو مباحث مطرحشده، كوشش می شود تصویری روشن از توانمندیهای بالقوه و بالفعل این فناوری در ایجاد فرصتهای نوین شغلی ارائه شود. امید است مطالب مطرح شده در این پژوهش بتواند در تصمیمسازیها و تدابیری كه احتمالاً بهمنظور رفع مشكل بیماری اتخاذ خواهند شد، مورد بهره برداری قرار گیرد.
بیان مسأله
ویژگی سازمان های امروزی پویایی و پیچیدگی، ابهام و سنت گریزی است و دائما از محیط اطراف خود تأثیر میپذیرند و تغییر را به عنوان
/%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af-%d8%b7%d8%b1%d8%a7%d8%ad%d9%8a%d8%8c-%d8%aa%d9%87%d9%8a%d9%87-%d9%88-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86%d8%af%d8%a7%d8%b1/
ضرورتی اجتناب ناپذیر پذیرفتهاند. پیش بینی تغییرات با دقت نسبتاً معقول با اشكال مواجه خواهد بود. در جهان امروز، تفكر نوآوری و كارآفرینی و استفاده از آن در سازمان ها امری اجتناب ناپذیر است. همان طور كه تولد و مرگ سازمان ها به بینش، بصیرت و توانایی های مؤسسین بستگی دارد، رشد و بقای آنها نیز به عواملی نظیر توانایی، خلاقیّت و نوآوری منابع انسانی آنها وابسته است(راسخ،1386).
یادگیری و نوآوری برای سازمانهایی که در پی بقا و اثر بخشی هستند یک نیاز اساسی است و بسیاری از سازمانها شدیداً به دنبال روشها و رویکردهای نوآورانه و کارآفرینانه به منظور بهبود اثر بخشی و کارآمدی و انعطاف پذیری هستند. در همین راستا، کارآفرینی به سرعت در حال تبدیل شدن به یک سلاح انتخابی برای سازمانها بویژه برای سازمانهای بزرگ است(حق شناس و همکاران،32:1386).
شومپیتر کارآفرینی را نیروی محرکه اصلی در توسعه اقتصادی تلقی کرده و نقش آن را نوآوری یا «ایجاد ترکیب تازه مواد» دانست. کرزنر کارآفرینی را به معنای آگاهی از فرصتهای سودآور کشف نشده تعریف کرده است (هومن و همکاران،268:1385).
کارآفرینی تلاشی برای ایجاد ذهنیت و مهارتهای کارآفرینانه و البته وارد ساختن این ویژگیها و ذهنیتها به درون فرهنگ و فعالیتهای سازمان است (استونرو همکاران،1995 به نقل از حق شناس و همکاران،32 :1386 ).
کارآفرینی شیوه برانگیختن و سپس بهره گیری از افراد در درون یک سازمان می باشد، شیوهای که افراد فکر میکنند قادرند کارها را به طریقی متفاوت و بهتر انجام دهند. از طریق توسعه روحیه کارآفرینی در سازمانها میتوان بر موانع موجود بر سر راه انعطاف پذیری، رشد و نوآوری فائق آمد. پرورش افراد کارآفرین مستلزم فراهم آوردن بستری مناسب و ترویج روحیه کارآفرینی است(زارع و همکاران،72:1386).
بطور کلی میتوان گفت ویژگیهای اصلی سازمانهای کارآفرین، این سازمانها را مجهز به قابلیتهایی میکند که ضمن ارتقای کارآمدی، قادر به بهره گیری بهتر از فرصتهای موجود و انطباق پذیری بیشتر با محیط پیرامونشان می شود (حقشناس و همکاران،32:1386).
از جمله شاخصهای بسترمناسب برای توسعه کارآفرینی شامل سبک رهبری، کار تیمی، حمایت کافی مدیران از افراد خلاق و نوآور، سیستم پاداش و تشویق مناسب کارکنان خلاق و ریسک پذیر است بنابراین برای ترویج روحیه کارآفرینی باید شرایط مناسبی در درون سازمان وجود داشته باشد. (زارع و همکاران،72:1386).
امروزه روشن شده است كه اطلاعات و ارتباطات، دو قدرت مهم هستند. این دو، هم خود ارزش دارند و هم ارزش بهوجود میآورند. فردی كه از بازارهای مختلف و قیمت اجناس در آن بازارها اطلاع داشته باشد و یا از گذشته و آینده بازار باخبر باشد، می تواند تصمیمات بهتری برای رسیدن به سود بیشتر بگیرد.
اطلاعات علاوه بر ارزش ذاتی، جنبه دیگری دارد كه به دانش منتهی می شود و در مكانیزم تصمیم گیری و انجام بهتر آن اثر میگذارد. ارتباطات نیز مانند اطلاعات ارزشمند بوده و ارزش افزودهای متناسب با اندازه و نوع ارتباطات نصیب افراد میكند.
اطلاعات و ارتباطات، دو ابزار اساسی موردنیاز هر نوع فعالیت كارآفرینی هستند. كارآفرینی در انزوا و بدون حمایت نهادها، سازمانها و انسانها امكانپذیر نیست. كارآفرینی مستلزم كشف یک نیاز اجتماعی است.
كشف نیازهای اجتماعی به شناخت اجتماع، نیازهای آن و بافت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آن وابسته است. در شناسایی نیاز هر فعالیت كارآفرینانه، ایدهپرداز یا تئوریسین باید در مورد محیط خود بینش و بصیرت داشته باشد و بداند در نقاط دیگری از دنیا چه راهحلهایی برای رفع نیاز، ارائه شده است. بنابراین، اطلاعات و دانش مانند ارتباطات از ملزومات هر فعالیت كارآفرینی است.
از اینرو، اولین نیازی كه فراروی آنها قرار میگیرد، مراجعه به افرادی است كه از دانش و مهارت كافی برای انجام چنین فعالیتهایی برخوردار باشند. طبیعی است كه امروزه نمیتوان مؤسسهای را عاری از متخصصان فناوری اطلاعات یافت.
در این راستا پژوهش مورد نظر به دنبال آن است که ارتباط فناوری را با میزان کارآفرینی در کارکنان مدارس کرمانشاه را با بهره گرفتن از روش موسوم به همبستگی و از طریق پرسشنامه واکاوی کند و میزان کارآفرینی موجود را مشخص و تأثیر فناوری بر آن را سنجیده و راهکارهای لازم را ارائه دهد.
Archibong.[1]
»:
یکی از عواملی که در رابطه ی مستقیمی با سلامت و بیماری روانی دارد، استرس ( فشار روانی) است. استرس آماد شدن برای شغل ، ملاقات با افراد، کسب یک مهارت جدید و یا هر استرس دیگری است.
هانس اولین محقق که به طور گسترده و علمی استرس را مطالعه کرده است، معتقد است ( که به طور کلی زندگی بدون استرس دیگر زندگی نیست). استرس به هر گونه شرایط روانی نیز گفته می شود که ما آن را در هنگام سازگاری یا تطابق با محیط خود، تجربه می کنیم. به طور طبیعی، استرس را حوادث ناخوشایند از قبیل فشار های روانی ناشی از کار، مشکلات مربوط به زندگی و یا مسایل و مشکلات اقتصادی و مالی و … به وجود می آورند.
امروزه صنعت و تکنولوژی قدرت و ثروت را افزایش داده ولی امکان زندگی در آرامش وصلح واطمینان را از انسان سلب کرده و در حقیقت کیفیت فدای کمیت شده و اعتدال و تناسب کنار رفته و فشار های روانی جانشین آن شده است. با علم به این قضیه که در دنیای امروز بدون تکنولوژی نمی توان زندگی کرد. چرا که فنون تکنولوژی تنها راه عملی برای پیشرفت های اجتماعی است. بهترین راه حل این است که بین تکنولوژی و علم از یک طرف و روان انسان از طرف دیگر سازش و آشتی برقرار شود و تکنولوژی را در خدمت آزادی اندیشه و رعایت حال روحی و معنوی مردم بکار برد به همین منظور موضوع و فشار روانی و آثار ناشی از آن در سازمانها ، در دهه ی اخیر مورد توجه بسیار واقع شده و یکی از مباحث اصلی رفتار سازمانی را به خود اختصاص داده است.
از نظر فیزیولوژیکی فشار روانی می تواند بر رفتار فرد اثر بگذارد و واکنش های نامطلوب را مانند استعمال دخانیاتف تند خویی ، افسردگی را سبب شود و از نظر روانی جمله قلبی، زخم معده و غیره را به هم آورند[1] و نتیجه طبیعی فشارهای روانی فرد برای سازمان کاهش کارایی است.[2]
زیرا افرادی که فرسودگی و استهلاک را در خود تجربه نمایند هیجان قبلی را برای کار از دست داده و در بسیاری موارد کار و شغل خود را رها می کنند و بدین طریق اهداف سازمانها را دستخوش تزلزل می سازند و همچون آفتی فعالیتها و تلاشها را عقیم می سازند.
در حال حاضر نیاز روز افزون به معلمان برخوردار از سلامت جسمی روانی در کشورمان بیش از هر زمان دیگر است زیرا خدمات آموزش و پرورش اهمیت اجتماعی فراوانی دارد، جامعه و مردم نسبت به عملکردها و نتایج کار آن حساسیت زیادی دارند . وظایفی که انجام می دهد بسیار پیچیده و دشوار است.
به همین دلیل باید به امر انتخاب معلمان برخوردار از سلامت روانی و جسمانی توجه ویژه ای مبذول شود و این مهم با انجام پژوهشهای متعدد و ارائه طریق جهت انجام فعالیتها و عملکرد اصولی و منطقی و منطبق بر اهداف سازمانی در محیط کار و مشخص نمودن عوامل استرس زا و دادن رهنمودهایی جهت تعدیل و یا کاهش آن ها برای بهبود نتایج عملکرد معلمان بدست می آید.( در این تحقیق سعی شده است که به شناسایی رابطه بین فشار روانی و استرس شغلی و عملکرد معلمان مقطع ابتدایی بپردازد و تفاوت بین معلمان با استرس و معلمانی که در آنها استرس وجود ندارد مقایسه کند) مقطع ابتدایی یکی از مهمترین مقاطع تحصیلی است که همه چیز در آن پایه ریزی می شود.
«بیان مسئله»:
/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af-%d8%aa%d8%a7%d8%ab%db%8c%d8%b1-%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%b1%d8%b3-%d8%a8%d8%b1/
همه انسانها در طول زندگی خویش تحت تاثیر فشار روانی قرار گرفته اند و هر فردی در زندگی شخصی و شغلی خود فشار روانی را تجربه کرده است، اثرات مخرب فشار روانی بر زندگی فردی و اجتماعی کاملا مشهود است این اثری می تواند در سازمان و محیط کاری بروز کرده و موجبات کاهش عملکرد مطلوب را فراهم سازد.
هر چند تحت شرایط فشار آور و متعادل بسیاری از افراد بهتر کار می کنند، اما میزان تحمل هر شخص نسبت به موقعیت های فشار آور با شخص دیگر متفاوت است. موقعیت یا شرایطی که باعث ایجاد فشار روانی خفیف در یکی می شود ممکن است برای دیگری موقعیت دردناکی باشد.
چون معلمان یکی از آسیب پذیر ترین افراد در برابر فشار های روانی هستند و با توجه به مسئولیتی که بر عهده دارندآثار منفی این فشار آثار سویی در امر آموزش بدنبال خواهد داشت.
فشار روانی دارای علل متعددی است و ممکن است ناشی از عوامل بیرون سازمانی مانند خانواده و مشکلات مربوط به آن، مرگ عزیزان، طلاق و … باشد و یا ریشه در درون سازمان داشته باشد که به خود شغل یا درون شغل بستگی نداشته بلکه به عوامل سازمانی دیگر از قبیل سیاستهای سازمانی، ساختهای سازمانی ، شرایط مادی، فرایند ها ارتباط دارد.
فشار روانی ممکن است اثراتی بر عملکرد معلمان داشته و کیفیت کار آنان را کاهش و از طرفی به تجربه دیده شده است که هر چه معلمان احساس مسئولیت بیشتری داشته باشد و نسبت به کار خود متعهد تر باشند باید فشارهای بیشتری تحمل نمایند در این تحقیق سعی شده برای حفظ سلامت معلمان ، فشار های روانی ناشی از شغل به معلمان و ارتباط آن با عملکردشان مورد شناسایی قرار گیرد و راه حل مناسب در حل و یا کاهش آن ارائه شود.
«ضرورت و اهمیت تحقیق»:
در دنیای کنونی فشار های روانی بخش عمده ای از زندگی افراد را در محیط و اجتماع و خانواده تحت تاثیر خویش قرار داده است شناخت فشار روانی و تاثیر آن در ابعاد گوناگون زندگی انسان، اعم از فردی ، شغلی و خانوادگی و نیز سلامت جسمی از جمله مباحثی است که نظر کارشناسان و متخصصان را جلب کرد است.
فشار روانی بیش از حد، تاثیر منفی در زندگی فردی و در محیط کار، بر سازمان دارد و از آن به عنوان یکی از آفات نیروی انسانی نام برد شده است و چون معلمان از این قاعده مستثنی نیستند به عنوان یکی از آسیب پذیر ترین قشر ها در برابر فشار روانی می توان از آنها نام برد.
بدین معنی که فشار روانی بیش از حد معلمان می تواند اثرات مخرب بر عملکرد و کارایی معلمان داشته و باعث کاهش بازده آنها شود و چون آنها پرورش و تربیت انسانها را بر عهده دارند می تواند اثرات مخرب و جبران ناپذیری در پی داشته باشد.
با شناخت عوامل فشار زا و سهم آنها در بهبود فعالیتها و عملرد معلمان و اثر بخشی مدارس، می توان گاهی در جهت رفع یا کاهش ویا حد اعتدال فشار روانی برداشت و این مهم بدست نمی آید مگر با انجام تحقیقات فراوان در زمینه شناسایی عوامل مخل سلامت روانی و راه های پیشگیری و مبارزه با آن.
پژوهشگر به دلیل اشتغال به کار در مدارس مقطع ابتدایی و حساسیت شغلی معلمان در کارکنان آموزشی که در تماس مستقیم با دانش آموزان می باشند به اهمیت این مسئله پی برده است که در صورت وجود استرس در بین معلمان آموزشی بستری فراهم می آید که این استرس و عوامل و عواقب ناشی از آن به دانش آموزان انتقال یابد و آنان در اثرات مخرب ناشی از وجود این اختلال متضرر شوند به همین دلیل به مطالعه و پژوهش در زمینه شناسایی عوامل استرس زای شغلی و رابطه آن با عملکرد معلمان پرداخته است
«فرضیه های تحقیق»:
«سئوالات فرضیه»:
اهداف کلی:
بررسی تاثیر استرس شغلی بر عملکرد معلمان مقطع ابتدایی
«اهداف تحقیق»:
کمک به معلمان در جهت پیشرفت روانی و همچنین گسترش بهداشت روانی در محیط کار
[1] . لوتاز- فرد، رفتار سازمانی، غلامعلی سرمد( مترجم) ( تهران: موسسه بانکداری ایران: چاپ1372 ص 219
[2] . جزنی- نسرین . مدیریت منابع انسانی( تهران: نشر نی چاپ 1375 ) ص 280
:
شخصیت را شاید بتوان اساسی ترین موضوع علم روانشاسی دانست زیرا محور اساسی بحث در زمنه های مانند یادگیری ، انگیزه ، ادراک ، تفکر عواطف و احساسات هوش و مواردی از این قبیل است . به عبارتی موارد فوق الذکر اجزای تشکیل دهنده شخصیت به حساب می آیند موضوع شخصیت مانند دیکی اشت که تمام مواد و مخلفات روانشناسی در آن پخته می شود و مطالعه شخصیت به منظور پیش بینی رفتار و با شناخت خود در روانشناسی جایگاهی ویژه دارد تارخ بشر شاهد تلاشهای زیادی در جهت طبقه بندی افراد بوده و هست انسانها از دورترین ایام در پی شناخت خصوصیات رفتاری اخلاقی و مذهبی افراد بوده اند کوشیده اند در این باره اظهار نظر نمایند و جنبه هایی از این امر را مشخص نماید در این بین در یکصد سال اخیر روانشناسان در این زمینه تلاش زیادی انجام داده و بر این اساس برای ارزیابی شخصیت نظریه های تحلیل (فروید، نظریه شخصی ماری ، یونگ ) نظریه های روانی اجتماعی (آدلر، مررنای ، مورنو ) نظریه های زیستی اجتماعی (اریک فرام ، مورفی ، سالی وان ، آلبرت ، راجرز ) از سوی دیگر امروزه عزت نفس بیشتر مورد توجه واقع شده شده است روانشناسان پژوهش های متعددی را به امر اختصاص داده اند زیرا اساس ما از خویشتن و آنچه را که در مورد خود می اندیشیم بر کلیه جوانب تجربه های از زندگی اثر جدی و قطعی دارد شیوه رفتار مادر کارها و حرفه در مسلسل عشق و عاطفی در امور جنسی و در نقش پدر و مادر در رابطه با فرزندان و در پیش رفت امور زندگی همه و همه متاثر و در گرو احساس ما از نقص خویش است و هم چنین راه گشای فهم و درک ما از خود و دیگران است . ( کلمز و همکاران ، 1379 ، ص 153)
عزت نفس : ارزیابی ها از خودپنداری خویش بر حسب ارزش کلی آن عزت نفس نامیده می شود عزت نفس مفهومی است که به ادراک فرد از ارزشهای شخصی اشاره دارد این ادراک به تدریج توسعه می یابد و در طی تحول کودک و تامل با افرادی که برای وی مهم به شمار می آیند تغییرات بیشتری پیدا می کند مطالعاتی که تاکنون انجام شده است نشان می دهند زمانی که این ادراک شکل گرفت در برابر تغییرات مقاومت کرده و ثبات خواهد داشت از جمله ویژگی های افراد با عزت نفس بالا این است که در مقایسه با افراد با عزت نفس پایین از استقلال و خلاقیت بیشتری برخوردارند اهداف بالاتری را انتخاب می کند نسبت به شکست و انتقاد کمتر حساسند و احساس کنترل بیشتری دارند ( اسفند آبادی ، 1380 ، ص 57 ) .
منبع کنترل نقش مهمی در رشته عزت نفس افراد دارد بدین معنا که افرادی که دارای منبع کنترل درونی باشند از عزت نفس بالا تر بلوغ
/%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af-%d9%85%d9%82%d8%a7%db%8c%d8%b3%d9%87-%d8%b1%d8%a7%d8%a8%d8%b7%d9%87-%d8%a8%db%8c%d9%86-%d9%88%db%8c%da%98%da%af%db%8c/
بیشتر و تصورات مثبت تری نسبت به خود برخوردارند ( فیروزبخت ، 1377، ص 40)
بیان مسئله :
پژوهش مورد اشاره بیانگر بنیادی بودن بررسی شخصیت است و از آن جا که بررسی شخصیت و اجزای آن یکی از اساسی ترین موضوعات علم روانشناسی است نظریه های زیادی در این باره ازائه شده است و چون در پژوهش های حاضر دو تا از متغیر ها مورد نظر ما برونگرایی و درونگرایی است موجب پژوهش های بسیار گردیده اند و از طرف دیگر پژوهش ها نمایانگر منبع کنترل و رابطه آن با رفتارهای مختلف آدمی است و نکته دیگر اینکه عزت نفس می توان در زندگی اجتماعی انسان نقش مهمی بازی می کند و به همه سطوح زندگی اثر می گذارد اهمیت هر یک از متغیرها مورد نظر شکل جداگانه و با هم دیگر غیر قابل انکار است و ابزار های برای سنجش آنها ساخته شده است و از آن جا که این متغیرها در رفتار و زندگی آدمی نقش مهمی دارند ( شریفی ، 1385 ، ص 22) .
در دنیای پیچیده امروزی که شاهد رقابتهای بسیاری فشرده جوامع مختلف برای دستیابی به جدیدترین تکنولوژی و منابع قدرت هستیم افراد تیز هوش و خلاق و صاحب اندیشه و تفکر واگرا به مثابه گرانبها ترین سرمایه از جایگاه بسیار والا و ارزشمندی برخوردار هستند امروز جامعه ها پیش از هر زمان دیگر به افراد هوشمند و خلاق نیاز دارند هر قدر جهانی که در آن زنمدگی می کنیم پیچیده تر شود به شناسایی وپرورش ذهنهای خلاق و آفریینده بیشتر و شدید تر می گردد به همین دلیل در شرایط کنونی مسائله خلاقیت از مهمترین مسائل در قلمرو روانشناسی آموزشگاهی است . ( افروز ، 1379، ص 138 )
شخصیت مفهومی پیچیده و کلی است وتابع ارزیابی آن نیز کاری است دشوار از این رو پژوهش گران با هدفهای مشخص و واحدی روش های گوناگونی را برای رسیدن به این هدف اتخاذ نمودنددر این مورد سه رویکرد عمده در تحقیقات شخصیت را مورد توجه قرار داد که عبارتند از : ( روش مشاهذه طبیعی و تحقیق بالینی و آزمونهای شخصیت و پرسش نامه ها و روش های تجربی و تحقیقات آزمایشگاهی ( گروسی ، فرشی ، 1385، ص 33 ) .
هیلگارد در تعریف خود از کلیات شخصیت فاصله گرفته و نوعی برگشت به قوای ذهنی را تعریف خود نشان داده است او شخصیت را چنین تعریف می کند ( شخصیت الگو های معینی از رفتار و شیوه های تفکر است که نحوه دسازگاری شخصی را با محیط تعیین می کند افرادی که دارای منبع کنترل بیرونی هستند بر خلاف افرادی که منبع کنترل درونی دارا ی اضطزاب بیشتر ، عزت نفس کمتر ، کم اعتماد تر ،مشکوک تر ، پرخاشگر تر و کم بینش تر هستند. ( بیابانگرد ، 1370 ، ص 103) .
هدف کلی تحقیق حاضر رابطه بین ویژگی های شخصیتی با منبع کنترل و عزت نفس دانشجویان دختر و پسر در دانشگاه پیام نور سرپل ذهاب می باشد .