ادبیات داستانی ایران که حدود صد سال از پیدایش آن میگذرد، غنای فراوانی یافته است و افقهای نوینی را برای خود و کل ادبیات فارسی گشوده است. داستاننویسی نوین و شعر نو هر دو محصول ایران پس از مشروطیت هستند. داستاننویسی نوین نیز همانند شعر نو مراحل مختلفی را از سر گذرانده و دیدگاههای فکری گوناگونی را در خود پرورده است. نویسندگان خلاق با عقاید گوناگون هر کدام رمانهایی را با نظرگاههای خاص خود نوشتهاند و هر یک مکتب ادبی خاصی را ساخته یا بسط و گسترش دادهاند.
نقد ادبی نیز در این دوران پیشرفتهای زیادی داشته است. نقد ادبی گرچه همپای داستاننویسی نو و شعر نو پیشرفت نکرده، اما منتقدین نیز در آثار خود مکاتب ادبی و دیدگاههای نویسندگان را معرفی کرده و با شناساندن ارزشهای ادبی موجود در آثار داستانی نوین ایران، به غنای این بخش از ادبیات کمک شایانی نمودهاند.
اگرچه نقد ادبی را نمیتوان به صورت دقیق یکی از شاخههای علوم انسانی محسوب کرد، اما از جنبههای مختلف میتوان نشان داد که در نقد ادبی به طور عام و در نقد و تحلیل داستان و رمان به طور خاص نیز روش علمی تا حدود زیادی بهکار گرفته میشود. با توجه به گستردگی و پیچدگی جهان رمان، منتقدان و تحلیلگران رمان و داستان، ابتدا مفاهیم و ساختارهای مشترک را در داستانهای مختلف جستجو کردهاند، سپس فنون و شگردهای به کار رفته در داستانهای مختلف را با هم مقایسه کرده و همچنین با بهرهگیری از دستاوردهای برخی از علوم انسانی نظیر روانشناسی، مقولات مختلف مطرح شده در داستانها را تعریف و نامگذاری کردهاند و به این صورت دست به طبقهبندی مقولات مختلف مطرحشده در داستان زدهاند. طبقهبندی و نظم بخشیدن به پدیدهها و سپس بررسی مفاهیمی که از این راه منظم شدهاند، یکی از ارکان اصلی بسیاری از علوم انسانی محسوب میشود. از راه طبقهبندی و تفکیک مفاهیم و رخدادهای مختلف است که دیدگاههای گوناگون پدید میآید. در مورد ادبیات داستانی، پرداختن به اثر از هر کدام از نظرگاههای نقد ادبی لایههای معنایی متفاوتی از از اثر ادبی را برای مخاطب بازشناسی و واکاوی خواهد کرد. با وجود این، نقد ادبی خود نمیتواند از ارزشهای ادبی تهی باشد؛ زیرا از آنجا كه موضوع مورد بحث آن ادبیات است، مناسبتر آن است كه از زبان خشك علمی تا حدودی فاصله بگیرد. امروزه نقد ادبی، خود، بخشی از ادبیات محسوب میشود و شگردها و فنون خاص خود را دارد و دیدگاههای متنوعی را در بر میگیرد.
یکی از مهمترین ارکان تحلیل ادبی، طبقهبندی شگردها و فنون بیان مفاهیم در آثار ادبی میباشد. در این دیدگاه، بر روی روش بهکار رفته برای بیان مفاهیم و مقاصد مورد نظر و یا روش بهکار رفته برای بیان ظرافتهای ادبی تمرکز میشود. از طریق توجه به روشهای مختلف بیان مفاهیم، مکتبها و مرامهای مختلف ادبی معرفی و ابداع میشود. با نامگذاری این روشها تحت عناوین کلی میتوان برای آثار ادبی مختلف، ابزارهایی مؤثر بهکار برد و با اعمال دیدگاهی خاص به دنبال مؤلفههای مکتب ادبی در اثر مورد بررسی شد. در این پایاننامه همین مسیر دنبال شده است؛ به این معنا که با معرفی یکی از مهمترین مکاتب ادبی و هنری جهان به دنبال مؤلفههای این سبک در یکی از آثار برجستهی ادبیات داستانی ایران (عزاداران بیل) خواهیم رفت.
رئالیسم جادویی (magic realism) یکی از پربارترین و تأثیرگذارترین مکتبهای داستاننویسی در اواخر قرن نوزدهم و قرن بیستم محسوب میشود. آثار ادبی بسیار سترگی در سبک رئالیسم جادویی در کشورهای مختلف جهان پدید آمدهاند و هریک تأثیرات مهمی بر ادبیات جهان برجای گذاشتهاند. رئالیسم جادویی یک مکتب هنری گسترده است و تنها به رمان محدود نمیشود. در عرصهی هنر عمدتاً نقاشی و در ادبیات بیشتر رماننویسی متأثر از این مکتب بودهاند. رئالیسم جادویی خود شاخهای از یک مکتب فلسفی-هنری بزرگتر؛ یعنی رئالیسم است. از این رو برای معرفی و شناسایی رئالیسم جادویی، لازم است قدری با رئالیسم آشنا شویم. به این مهم در فصل سوم پرداخته شده است. در ایران رئالیسم جادویی مکتب ادبی شناختهشدهای است و آثار ادبی ارزشمندی در این سبک نوشته شده است.
دهه 1340 شمسی از دهه های درخشان در تاریخ داستاننویسی نوین ایران محسوب میشود. به اعتقاد بسیاری از منتقدان ادبی، در این دهه بهترین رمانهای فارسی به رشته تحریر درآمدهاند. این دوران، غنیترین دوران داستاننویسی معاصر محسوب میشود. گرایشها و مکاتب ادبی متفاوتی در این دوران در ایران سر برآورد و بالنده شد. حوادث سیاسی و تغییرات اجتماعی رخداده در ایران بر فضای داستاننویسی کشور تأثیر عمیقی گذاشت. در این دوران نویسندگان خلاق و پرکار زیادی ظهور کردند که هریک از زاویهی دید خاص خود، رمانهایی را نوشتند که جامعه و زندگی اجتماعی و فردی مردم روزگار خود را بازتاب میداد. رئالیسم جادویی نیز یکی از مکاتب ادبی بود که مورد توجه برخی نویسندگان آن دوره قرار گرفت و به تدریج جای خود را در آثار آنان باز کرد. غلامحسین ساعدی یکی از همین نویسندگان خلاق و پرتلاش بود. وی در بسیاری از آثار ادبی خود با توجه به شرایط اجتماعی آن روزگار و رشته تحصیلی خود (روانشناسی)، سبک رئالیسم جادویی را برای خلق آثارش برگزید که با این کار تأثیرگذاری آثارش بر مخاطب را بسیار بیشتر میکرد. در واقع رئالیسم
جادویی برای وی و دیدگاه خاصی که دنبال میکرد، بهترین ابزار برای رسیدن به ساختارهای مورد نظرش بود. ساعدی و بزرگان دیگری چون “رضا براهنی”، “هوشنگ گلشیری” و … با خلق داستانهایی ارزشمند در سبک رئالیسم جادویی، این مکتب بزرگ ادبی را در ایران به نحو مؤثری بسط و غنا دادند.
در اینجا باید این نکته را یادآور شد که همهی آثار ساعدی را نمیتوان متأثر از سبک رئالیسم جادویی دانست. وی گونههای ادبی دیگری را نیز در كارهای خود بهکار بسته است. پژوهش در آثار ساعدی برای شناسایی دیگر مکاتب ادبی مورد استفادهی وی میتواند موضوع پژوهشهای ارزشمندی قرار گیرد.
این پایاننامه در پنج فصل و یک بخش كوتاه به ترتیب زیر تنظیم شده است:
در فصل اول كلیات پایاننامه شامل بیان مسأله، سوابق تحقیق، فرضیهها، اهداف تحقیق و جنبهی نوآوری پژوهش بیان شده است. فصل دوم به معرفی غلامحسین ساعدی و شرح مختصری از زندگی و آثار وی اختصاص دارد. شناخت نویسندهی اثر برای درک ماهیت اثر اهمیت دارد. به ویژه در نقد سنتی شناخت نویسنده رکن اساسی نقد است. در فصل سوم رئالیسم جادویی معرفی خواهد شد. این کار با طرح مفهوم گستردهتر رئالیسم و وجوه مختلف آن شروع میشود و سپس به رئالیسم جادویی پرداخته میشود و توضیحی مختصر دربارهی مکاتب ادبی خویشاوند رئالیسم جادویی داده خواهد شد. فصل چهارم گزارشی دربارهی مجموعه داستان “عزاداران بیل” و بیان دیدگاه چند نویسنده و منتقد برجسته در مورد این كتاب است. در فصل پنجم رئالیسم جادویی در عزاداران بیل به تفصیل مورد بررسی قرار میگیرد. در پایان، بخش كوتاهی به عنوان نتیجهگیری آورده شده است.
فصل اول
كلیات
آمریکای لاتین دارای آمیزهای از فرهنگهای متفاوت بومی آمریکایی، اروپایی و آفریقایی است. این پشتوانهی فرهنگی غنی همواره سبب خلق سبکهای ادبی – هنری بوده است. یکی از این سبکهای ادبی– هنری رئالیسم جادویی (Magic realism) است که به نام کشورهای جهان سوم و خصوصاً کشورهای آمریکای لاتین شناخته شده است.
رئالیسم جادویی از یک سو به دلیل بیان واقعیتهای اجتماع با مکتب رئالیسم پیوند دارد و از جانب دیگر به دلیل بهکارگیری پارهای از عناصر غیرطبیعی به قصهها و داستانهای عامیانه شبیه است. رئالیسم جادویی در قصه آن است که تمام عناصر داستان طبیعی و واقعی باشد و تنها یک عنصر غیرطبیعی یا جادویی در ساختار قصه گنجانیده شده باشد و نویسندهی رمان رئالیسم جادویی این عنصر غیرطبیعی و شگفتانگیز را آنقدر عادی در اثر خود جای دهد که نیازی به شرح و تفسیر احساس نشود و از آنجا که عناصر شگفتانگیز معمولاً ریشه در اسطورهها و عقاید خاص مردم هر منطقه دارد، مخاطب این عناصر غیرواقعی را درک میکند.
یکی از نمونههای فارسی رئالیسم جادویی، مجموعه داستان “عزاداران بیل” اثر غلامحسین ساعدی است. در این پژوهش، ما برآنیم که عناصر رئالیسم جادویی را که عبارتند از: تخیل، شگفتی، غلو و مبالغه، با بهکارگیری شیوههای علمی دقیق و جزیی برای بیان رویدادهای غیرواقعی در مجموعه داستان عزاداران بیل، مشخص و تحلیل نماییم، با این هدف که ابعاد این مکتب ادبی را در یکی از مجموعه داستانهای فارسی به نمایش بگذاریم و نشان دهیم که عناصر جادویی که به نظر انسان متمدن امروزی، خرافه به نظر میرسد، بخش عمدهای از زندگی مردم ساکن بیل را تشکیل میدهد که سبب بروز ویژگیهای خاصی در کردار شخصیتهای داستان است و شیوهی معیشت مردم این روستا ناشی از همین باورهای خرافه است.
1-2- سوابق مربوط
در رابطه با نویسندهی مجموعه داستان عزاداران بیل؛ یعنی غلامحسین ساعدی، کتابهای متعددی نوشته شده است، از جمله: “نقد و تحلیل و گزیده داستانهای غلامحسین ساعدی” اثر روحالله مهدیپور عمرانی و “شناختنامه ساعدی” اثر جواد مجابی. اما در مورد موضوع تحلیل؛ عزاداران بیل براساس مکتب رئالیسم جادویی اثر مستقلی دیده نشد.
تخیل، عوامل شگفتانگیز، مبالغه و بیان دقیق و جزیی عوامل غیرواقعی نمودهای رئالیسم جادویی در مجموعه داستان عزاداران بیل است.
خرافه یکی از اصلیترین مسائل جامعه روستایی بیل است.
با انجام این پژوهش، یکی از آثار بزرگ داستانی که عرصهی کاربرد عناصر رئالیسم جادویی است، تحلیل خواهد شد که در نهایت به شناخت عمیقتر سبک نویسنده منجر میشود و میتوان ادعا کرد که در این اثر داستانی، عناصر جادویی نمود بیشتری دارد تا عناصر وهمی.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
نوستالژی یک اصطلاح روانشناسی است که وارد ادبیات شده است و به طور کلی رفتاری است ناخودآگاه ، که در شاعر یا نویسنده بروز کرده و متجلی می شود. ناخودآگاه جمعی در روانشناسی یونگ عبارت است از : تجربه های اجداد ما در طی میلیون ها سال که بسیاری از آن ها ناگفته باقی مانده است و یا انعکاس رویدادهای جهان ماقبل تاریخ که گذشت هر قرن تنها مقدار بسیار کمی به آن می افزاید.( راس ، 1375 : 98)
ناخودآگاه جمعی بین تمام انسان ها مشترک است و صورت های ازلی را در خود ذخیره می کند. بنابراین از عوامل ایجاد نوستالژی در فرد می توان به موارد زیر اشاره کرد :
-از دست دادن اعضای خانواده یا عزیزی که باعث گریستن و مرثیه خواندن می شود.( این عامل خود یکی از عوامل احساس غربت است)
– حبس و تبعید : از مهم ترین شکل نوستالژی است که شاعر و نویسنده به خاطر افکار و اندیشه های شخصی و اجتماعی تن به زندان و یا تبعید از وطن می دهد.
حسرت بر گذشته که عامل گله و شکایت از اوضاع زمان می گردد. این مسأله ناشی از آن است که شاعر در دوره ی پیشین در شادکامی می زیسته است.
-مهاجرت : مهاجرت نیز عامل اصلی ادبیات نوستالژیک است ، بویژه نسل های بعدی که عموما در غربت به دنیا می آیند ، همواره یاد وطن را از خانواده به ارث می برند.
-یادآوری خاطرات دوران کودکی و جوانی و …
-غم و درد پیری و اندیشیدن به مرگ
و سایر مواردی که جنبه ی روحی و روانی دارد.
نوستالژی به دو نوع فردی و اجتماعی تقسیم می شود. نوستالژی فردی به لحاظ زمانی به نوستالژی فردی آنی و نوستالژی فردی مستمر تقسیم می شود. در نوستالژی فردی آنی ، نویسنده یا شاعر لحظه یا لحظاتی از گذشته را در اثر خود منعکس می کند. اما در نوستالژی فردی مستمر ، شاعر یا نویسنده ، در سراسر اثر خویش تمام و کمال به گذشته خود می پردازد.
1-2- بیان مسأله
نوستالژی (غم غربت) در اشعار پروین اعتصامی به اشکال متعددی ظاهر شده اند که از آن جمله غم فراق ، دوری از معشوق و تبعات ناشی از این غم می باشد. در این جا شاعر خود را در مقام قیاس با پهلوانان شاه نامه (سهراب در حال مرگ) ، بلبل در قفس که در ادبیات عرفانی نماد عشاق است و پروانه که نماد سالک مشتاق است قرار می دهد.(غزل 1) همچنین آثار و فرعیات این غمِ فراق که عبارت از پیوستن انسان به نیستان معنا و ملکوت اعلی می باشد از دیگر اشکال نوستالژی در شعر پروین بشمار می آید. پروین این پیوستن را نتیجه ی بریدن از این جهان و پاک نگه داشتن جان می داند.(قصیده 3) غم ناشی از مصائب و مشکلات شخصی و زندگانی شاعر یکی دیگر از اشکال نوستالژی بشمار می آید آن جا که پروین به کشت امید خود شرر می افکند، به پای نهالی که باری نمی دهد از آب و گل جفا می برد و از سنگین دلان و ناکسان طلب لطف و یاری می نماید.(غزل 10) غم و درد و آلام همنوعان فقیر و بی نوای شاعر از دیگر اشکال نوستالژی است. همنوعانی که در دایره ی ظلم و ستم اغنیا گرفتار آمده اند و آرزوی رهایی دارند.(قطعه ی 7)
1-3- اهداف تحقیق
1-تبیین نوستالژی در اشعار پروین اعتصامی
2- تبیین انواع نوستالژی در اشعار پروین اعتصامی
3- تبیین ارتباط یا عدم ارتباط انواع نوستالژی در اشعار پروین اعتصامی با مقوله های اجتماعی ، سیاسی ،فرهنگی و همچنین زندگانی شخصی پروین.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
نقی آزاد از جمله بزرگان و وارستگان و ادیبانی است که نیم قرن گذشته در دیار کردنشین کلهر پای به عرصه وجود نهاد.باوجود فقر اجتماعی و امکانات بسیار اندک جهت تحصیل و کسب علوم توانست با تلاش و همت والای خود به درجات والایی از علم دست یابد و علاوه بر تسلط بر علوم دینی و فن سخنوری در زمینه ادبیات و شعر نیز پیشرفت قابل توجهی داشته است. همان گونه که گفته شد کم نیستند مردان فرهیخته ای از این خطه درخشیده اند و بعد از افول چنانچه اثری هم داشته اند بعد از مدتی آن اثر نیز به دلیل بی توجهی به بوته فراموشی سپرده شده و از بین رفته است. نقی آزاد و اشعار وی هم از این دسته اند چنانچه کلهرنامه وی که شرح حماسه های ایل کلهر می باشد و بر وزن شاهنماه فردوسی و متأثر از آن سروده شده بالغ بر دورازده هزار بیت بوده که بخش عظیمی از آن از بین رفته است. این منظومه حاوی اسامی اشخاص برجسته و اقوام و طایفه ها و مکان ها و بسیاری از آداب و رسوم منطقه است و چنانچه باقی می ماند اثری ارزشمند محسوب می شد. بر خود واجب دانستم بعنوان دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات فارسی پایان نامه خود را به جمع آوری و توضیح این منظومه اختصاص دهم تا شاید باب تازه ای باشد برای دانشجویان که با جمع آوری آثاری از این قبیل که در بردارنده بسیاری از مباحث فرهنگی و اجتماعی ماست مانع از فراموشی و نابودی این آثار و در نهایت فرهنگ و آداب و رسوم پیشینیان خود باشند که البته این کار با دشواری هایی هم همراهست که باید با عشق و علاقه بر آنها فائق آمد. از جمله پراکندگی این آثار و تحقیقات میدانی که در این زمینه بعمل می آید نیاز به زمان و حوصله ای مضاعف دارد.
منظومه پیش روی شما نیز با همت بزرگواران و دوست داران فرهنگ این خطه جمع آوری گردیده است، از جمله آنها مهندس پیر حسین نظری است که در زمینه جمع آوری و حفظ آثار شعرای منطقه بسیار کوشیده است، عزیز دیگر آقای محمدرضا خان داوودیان کلهر نوه مرحوم داوود خان می باشد که باقی مانده منظومه کلهرنامه به همت ایشان گردآوری گردیده است. همچنین همت برادر بزرگوارم آقای عبدالجبار رستمی نیز در این مسیر راهگشا بود.
ایل کلهر:
مسکن و محل کوچ ایل کلهر در دوران مختلف تاریخی بنا بر استعداد ایلی و قدرت محلی آنان از لحاظ وسعت و حدود متفاوت بوده است. این محدوده را از جنوب شهر کرمانشاه تا حوالی بغداد(شرقی غربی) و از سومار و نفت شهر تا خانقین و مندلی (شمالی جنوبی) باید در نظر گرفت. ناحیۀ سردسیر (ییلاقی) از ماهیدشت و حسن آباد و کوه های این منطقه آغاز می گردد و ناحیه اسلام آباد(هارون آباد)،گواور(گوآور) و کوه های شمال غربی پشتکوه را در برمی گیرد.
ناحیه گرمسیر(قشلاقی) هم تمامی نواحی مرزی کنونی در غرب کشور که مربوط به محدوده ی استان کرمانشاه می باشد و قسمتی مربوط به استان ایلام از ناحیه سومار، نفت شهر تا مندلی که واحی گیلانغرب و چله و کفرآور و دیره و ویژه نان و پشتۀ امام حسن و قلعه سبزی را در بر می گیرد.( پرنیان، 1380 :39)
طایفه ها و تیره های ایل کلهر:
خالدی، شیانی، سیا سیا، کاظم خانی، تلش، خمان، کرگا، کله پا، قوچمی، هارون آبادی، منصوری، کله جوب، الوندی، شوان، ماهیدشتی، بداغ بیگی، زینل خانی و شاهینی می باشد که مرکز ایل گیلانغرب و مسکنشان هارون آباد، شیان، بره سیمین، قلعه شاهین و دیره است.( فرهنگ دهخدا)
وجه تسمیه ایل کلهر:
کلهر: این واژه را به صورت های کلهور و کلهر نوشته اند و اهالی این واژه را با فتح کاف و کسر لام(کَلِر) تلفظ می کنند. راولینسن معتقد است مسکن ایل کلهر همان شهر آشوری(کالح) است که تا امروزه این واژه را حفظ کرده و در سیر تطور خود به صورت کلهر در آمده است. معمرین هوشمند ایل اینگونه توجیه می کنند که چون در مراسم های باستانی سده و مهرگان جوانان این ایل در دستگاه سلاطین ساسانی مأمور بر افروختن آتش بر فراز صخره های صعب العبور زاگرس بو.ده اند و واژۀ(کل) در زبان کردی به معنی صخره گاه است و (ور) کردی فعل امر(بر) است و صفت مرکب کل ور به این سبب بر ایل اطلاق شده است. ضمناً آهوی نر را در فصل مستی و بی باکی که در هر خیرش چند صخره را پشت سر می گذارد نیز( کل) می گویند و اکراد منطقه هر هیأت زیبا و متناسب و شایسته را به(کل) تشبیه می نمایند که تمام این خصوصیات در افراد ایل کلهر نسبتاً وجود دارد ( پرنیان ، همان )
سابقه تاریخی ایل کلهر:
صاحب نظران و محققین ایرانی و مستشرقین و ایران شناسان غیر ایرانی متفق الرأیند که کلهرها از قدیمی ترین طوایف ایرانی هستند که در غرب ایران سکونت داشته اند و در طول تاریخ مرزبانان وطن دوست و ایران خواه بوده اند.
چه قبل از اسلام که با انتساب نژاد خود به پهلوانان شاهنامه این پیوند را پاسدار بوده اند و اصولاً ادامه این پیوند طوری استمرار می یابد که بعد از ظهور اسلام نیز با توجهی به آیین نوین محمدی آمیخته می شود و در مقابل ادیان منسوخ چون یهود قرار می گیرد.
اما محققینی چون راولینسن با توجیهی این مطلب متواتر تاریخی را دگرگون نمایاننده و کلهرها را باقی مانده اسرای ساماریه به شمار می آورد. هر چند واقعیت امر را بالغ بر دو قرن پیش از راولینسن، امیر شرفخان بدلیسی در شرفنامه عنوان می نماید و راولینسن با تحلیل مطابق خواستۀ خود آن را به عنوان(افسانۀ مبهم) یاد می کند و در مقام صادق نمایاندن نظریه ی خود بر می آید، امیر شرفخان در شرفنامه می نویسد: ( و ایشان منحصراً به سه شعبه و نصب خود را به گودرز ابن گیو می رسانند و گیو در زمان سلاطین کیان والی شهر بابل بود که به کوفه اشتهار دارد. از او رهام نام پسری به وجود آمد که حسب الحکم بهمن کیانی لشکر به شام و بیت المقدس و مصر کشیده، خرابی و قتل بسیار نمود، چندان از قوم بنی اسرائیل به قتل آورد که از خون ایشان آسیاب به گردش آمده؛ مورخان بخت النصر قدم بر سریر سلطنت نهاد از آن تاریخ حکومت آن دیار در دست اولاد ایشان است و عشیرت ایشان را گوران می خواندند).
کلهر همان طوری که امروز زادگاه بسیاری از دانشمندان و هنری مردان غرب ایران بوده است درگذشته های دور نیز افراد این ایل معمار و حجار عصر سامانی را که در بین اهالی به فرهاد معروف است از خود دانسته است، چنانکه صاحب شرفنامه می نویسد: نهنگ دریایی محنت و پلنگ کوهسار شفقت(فرهاد) که در زمان خسرو پرویز ظهور کرده از طایفه کلهر است.این سخن، روایت سینه به سینه معمرین ایل را که جوانان کلهر بر قله های زاگرس آتش افروز جشن های باستانی و حامل تندیس های هنری و مذهبی بر سخره های صعب العبور بوده اند؛ قوت می بخشد. اگر چه کلهرها از دیرباز در زیستگاه خود کوهپایه های زاگرس ساکن بوده اند اما تا دوره صفویه به صراحت از کلهر در تواریخ معتبر نامی برده نشده است در زمان ظهور شاه اسماعیل کلهر دارای تشکیلات ایلی شد و با کردان پازوکی در خدمت پادشاه نوجوان صفویه کمر خدمت بستند و به بسیاری از ایلات معتبر کرد چون زنگنه و کلیایی و… در این پیمان هم داستان شدند.
ابتدا به خاطر حفظ تمامیت عرضی ایران که در دست حکومت های کوچک محلی بودو دیگر تشکیل سد دفاعی در مقابل همسایه ی قدرتمند که در ماورای ساحل بغداد تا کرانه های ارس و دهانۀ خلیج فارس با ایران بزرگ همسایه بود که البته عنصر مؤثر و مهم مذهبی در ایجاد این پیوستگی و یکپارچگی نقش اصلی را داشت و در جمعیت آنها مورخین آورده اند که: در قشون کردان، کلهر با پازوکی از لحاظ تعداد برابر ترکمان شاهسوند(قزلباش) بوده اند اما چون سلاطین صفویه بر سریر سلطنت مستقر شدند به جای استمالت و برآوردن خواسته های هم پیمانان ایلی خود، درصدد برتری دادن قوم قزلباش برآمدند و ایل کلهر را جزء تابعین به حساب نیاوردند و امرایی که تابعین نبودند، استقلال نداشتند سپس این امر موجب آزردگی و دلسردی ایل بزرگ کلهر شد و جنگ آورانی که برای کسب این قدرت مرکزی و پیروزی خاندان صفوی رنج ها برده بودند، سر به طغیان برداشتند. سیاسی مردان ایل کلهر که به نیروی شمشیر و شهامت از مقرّحکمرانی خلفای عباسی سرزمین را بسته بدون چون و چرای ایران را تا نواحی ایران مرکزی با هم پیمانان خود در اختیار داشتند و به اقتصای زمان یاسای قزلباش را گردن نهاده، ذالفقارخان ترکمان را به ریاست پذیرفته بودند، با اتکا به لیاقت و رادی او مانند فردی از ایل خود به همایتش برخاستند.
چنانکه اکثر مورخین از او به عنوان ذوالفقارخان کلهر یاد کرده اند.
همین ذوالفقارخان به شهادت عده ای از مورخین از جمله ((علی ظریف الاعظمی در تاریخ الدول الفارسیه فی العراق)) بعد از مرگ شاه اسماعیل صفوی و ظهور شاه طهماسب اول به تسخیر عراق پرداخت و دستگاه سلطنتی را بر هم زد و دولت کرد عراق را تأسیس کرد و مدتی در عراق حکمرانی نمود. به همین صورت در دوره های بعدی یعنی زمان افشاریه و زندیه و سپس قاجاریه ایل بزرگ و دلاور کلهر حضور فعال خود را در تمامی جریانات سیاسی کشور حفظ نموده و با چاره اندیشی های سران و رهبران و حاکمان منطقه در جریان امور کشور جهت گیری هایی داشته. (همان)
با آمدن محمدعلی میرزای دولتشاه و وصلت فرزندان اسماعیل خان با نوادگان دولتشاه اولاد حشمن الدوله و عنایت دولتشاه و فرزندش محمدحسین میرزا به طایفه حاجی زادگان به تدریج به شهر کرمانشاه به ایجاد زندگانی اشرافی و ترتیب ساختمان و عمارت و آداب و تربیت شهری فرزندان در کنار شاهزادگان قاجار پرداخته و قطع رابطه ایلی با سواره و رعایا که زیربنای ادامۀ حیات آنان بودند و کشیدن مرزی ما بین خاندان خود و آنها که کلانتران طوایف و کدخدایان به عنوان رابطه ای در این امر نقش داشتند پایگاه های ایلی آنها را فرسوده ساخت.
در این دایره فرزندان سران ایل از حدیث کوچ و بار بدور ماندند نمایندگانی از سوی این خاندان بعنوان (سر ایل) نظم کوچ گرمسیری و سردسیری را به عهده گرفته مأموریت می یافت، و گاهی سران ایل برای تفنن و تفریح و احداث قلعه و بنا، اقامتی در ایل داشتند و بیشتر اوقات خود را در مرکز ایالت(کرمانشاه) و یا تهران می کذراندند و با در اختیار داشتن گروهی از سواران بالغ بر پانصد تا هزار سوار که هر چند مدت تعویض می شدند حفاظت محدوده ای از شهر یا قصری را که در اختیار می گرفتند.
با روی کار آمدن ناصرالدین شاه در سال 1264. ق و اقتدار امیرکبیر که عزیزخان سردار کل فرمانده کل قوا و ریاست انتظامات تهران را عهده دار گردید این حضور سواره در تهران جدی گردید و سران ایل با دریافت درجات نظامی، یاور، سرهنگ، سرتیپ و گذراندن دوره هایی در دارالفنون چهره هایی منظم یافتند اگرچه سواره نیز در میدان مشق با شیوه های جنگ های منظم آشنا می شدند اما فضای نظامی ایل طالب پذیرش این ترتیب و تعلمیات نبود. تمامی این عوامل دست به دست هم داده سران طوایف کلهر هر کدام در پی استقلال طایفۀ خود بر می آیند، با مرگ امیرکبیر و عدم تداوم برنامه های مورد نظر او بازگشت فوج، عدم توانایی سران در استقرار مجدد در ایل و اخذ مالیات و کوچ و تبدیل ماهیت ایلی خاندان حکمران به ماهیت اشرافی، هر کدام از سران طوایف در پی سلطه و حکومت ایل کلهر برآمدند و پس از درگیری های خونین داودخان 1300. ق از تیرۀ عبدالمحمد طایفۀ خالدی توانست به قدرت برسد زیرا که نیای خود اسدخان و پدرش عباس خان (حاکم کلهر از 1296 تا 1298) را در این مسیر با کشتن فرزندان از دست داده بود. داودخان چون بر پشت اسب و با رعایت یاسای ایلی به این مرتبه دست یافته بود، بر تمام قوانین اشرافی، از زندگی در شهر و وصلت با شاه زادگان و جدایی فرزندان خود از سایر افراد ایل دوری کرد و با وصلت با افراد عادی و کدخدایان و کلانتران و همنشین شدن با سایر مردم کلهر در میان ایل زیست و با آنها زندگی و پیوند کرد در امور آنها را به حساب آورد، محبوبیت یافت بر پشت اسب به ریاست رسید و بر پشت اسب جان داد و با قدرت حکومت کرد در حالی که سایر سران ایل برای نفوذ در دربار و دستگاه حکمرانان ایالت در پی فرستادن فرزندان خود به اروپا و ایجاد وسایل رفاهی خود در شهر و ده بودند داودخان فرزندانش را در میان مردم ایل پروراند و در پی براندازی حکومت مرکزی و به قدرت رساندن ایل کلهر بود مالیات را به ندرت و ضرورت به مأموران دولتی پرداخت می کرد عزا و عروسی های با شکوه طولانی، تعظیم و تکریم های مرسوم ایلی، چون دست به سینه ایستادن و ننشستن رعایا در محضر ایلخان، سواره حاضر در دیوان خانه برای امور احتمالی، کلفت و نوکران جداگانه برای فرزندان دختر و پسر خان، داشتن مشاور و فراش باشی و ناظر و طبال و قورچی باشی، ترتیب خانه های (عمله) که با عنوان (پشت ماله) نیز خوانده می شدند و همواره هزار خانواری در پشت خرگاه حاکم کلهر چادر می زدند و امر گله داری و کشاورزی و بیگاری و امورات مرسوم ایل مربوط به خان را انجام می دادند همه و همه در چارچوب یاسای ایل و با حضور و دخالت داودخان انجام گرفت به طوری که به روایت معمرین ایل چهل قاطر مسکوکات و خزائن و نقدینه ی داودخان را در کوچ ها جا به جا می کرددوران سلطه و حکمرانی داودخان یکی از پرآوازه ترین ایام ایل کلهر در تاریخ ایران است، تأثیر این شخص در انسجام مجدد ایل کلهر، تلاش او برای دستیابی به موقعیت و وضعیت دوره زندیه که حکومت مرکزی ایران توسط ایل کرد دیگری اداره می شد؛ تحت عنوان حمایت از سالار الدوله و …، همراهی او با نهضت مشروطیت در آغاز و تغییر سیاسی و همراهی با جبهۀ انشعابی شیخ فضل اله نوری و سپس همکاری با سالار الدوله تفاوت قابل بحثی در روند حکمرانی داودخان می باشد.( سلطانی، 1372 :572 )
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
اصلاحنباتات بر پایه اصول ژنتیكی یكی از فنون موفق در قرن بیستم به شمار میرود. افزایش میزان تولید محصولات كشاورزی، همچنین تغذیه جهانی به طور عمده مرهون روشهای به نژادی یا اصلاحنباتات و معرفی واریتههای پرمحصول اصلاح شده میباشد (عبدمیشانی وهمكاران،1387). منابع ژنتیكی گیاهی در علم كشاورزی و تولید غذا، اساس امنیت جهانی غذا هستند. آنها تنوع ژنتیكی موجود در ارقام سنتی، ارقام جدید، خویشاوند و حتی گیاهان زراعی و گونههای وحشی دیگر را در بر میگیرند. پیشبینی میشود كه جمعیت جهان در سال 2020 میلادی به 8 میلیارد نفر برسد و برای تامین نیاز غذایی روزافزون، استفاده از دامنه وسیع تنوع ژنتیكی موجود در گیاهان دنیا ضروری است (كامسوارا و رائو 2004، سینگ، 1990، جین و همكاران، 1975). افزایش تولید با كیفیت مطلوب مستلزم فعالیتهای به نژادی بر پایه تنوع وسیع ژرمپلاسم است. لذا ژرمپلاسم گیاهی پایه و اساس تمامی تحقیقات ژنتیكی و بهنژادی به منزله خونی است كه در كالبد برنامههای اصلاح نباتاتی جریان دارد (دانایی و همكاران، 1380). تنوع ژنتیكی یا به علت جدایی جغرافیایی یا به علت موانع ژنتیكی تلاقیپذیری[1] است شایان ذكر است كه بین مفهوم تغییرپذیری[2]، مفهوم تنوع[3]، تفاوت وجود دارد. بدین معنی كه تغییرپذیری دارای تفاوتهای قابل مشاهده فنوتیپی است اما چنین تفاوتهای قابل مشاهدهای ممكن است در مفهوم تنوع باشد و یا نباشد (فرشادفر، 1376). یعنی ممكن است تنوعژنتیكی، بروز ظاهری و فنوتیپی قابل مشاهده نداشته باشد (باقری و همكاران، 1380). آگاهی دقیق از تنوع ژنتیكی مجموعههای ژنتیكی گیاهی، ضمن حفظ ذخایر ژنتیكی گیاهی باعث استفاده از آنها در برنامههای اصلاحی میشود )ویرک و همکاران، 1995). یكی از اولین قدمها در یک برنامه موفق بهنژادی، تشخیص صحیح ژنوتیپهای مطلوب است (صالحی جوزانی و همكاران، 1382 و شعبانی، 1378). ابتدا تنوع تودههای بومی و موجود مورد انتخاب قرار میگیرد و در صورت پیشرفت و رسیدن به یکنواختی تا ایجاد تنوع مصنوعی، این انتخاب گسترش مییابد (سرخی هه لو، 1374).
والدینی که از لحاظ ژنتیکی متفاوت هستند هیبریدهایی با هتروزیس بیشتر تولید میکنند كه احتمال بدست آوردن نتایج تفرق یافته برتر از والدین را افزیش میدهند (کرافت و همکاران، 1997 و بیر و همکاران، 1993). بسیاری از ژنهای مفید در ارقام محلی و جوامع گیاهی پراكنده بوده و در طول هزاران سال توسط كشاورزان، طبیعت به دلیل سازگاری، مقاومت یا تولید محصول بیشتر گزینش شدهاند (چاركوست و ایسو، 1994). تنوع ژنتیكی در جمعیتهای گیاهی بر اثر مجموعهای از مكانیسمها شامل جهش، نوتركیبی، مهاجرت، جریان ژن[4]، راندهشدن ژنتیكی[5] و انتخاب طبیعی یا مصنوعی به وجود آمده و حفظ میگردد. استفاده موثر از منابع ژنتیک و ذخایر توارثی گیاهان زراعی نیازمند اطلاع از تنوع، به عنوان یكی از گامهای پایهای و اساسی در نگهداری و حفاظت مواد ژنتیكی در بانك ژن و اجرای برنامههای به نژادی است (قهرمانزاده و همكاران، 1384). علاوه بر این اطلاع از سطح تنوع موجود در ژرمپلاسمها خزانه ژنی برای تشخیص تكرارها در بانكهای ژنی، غنیسازی ذخایر ژنتیكی از طریق اینتروگروسیون ژنهای مطلوب و شناسایی ژنهای مناسب ضروری به نظر میرسد (محمدی، 1385).
گزینش بر پایه اطلاعات ژنتیكی سبب افزایش عملكرد در هكتار به میزان 50% ظرف مدت 30 تا 40 سال اخیر شده است (ولیزاده، 1372). از این رو ارزیابی تنوعژنتیكی در گیاهان زراعی برای برنامههای اصلاحنباتات و حفاظت از ذخایر توارث از اهمیت زیادی برخوردار است (فراهانی و همكاران، 1385). یعنی بدون تنوع، هیچ برنامه اصلاحی قابل اجرا نیست. (عبدمیشانی وهمكاران،1387).
فنوتیپ یک گیاه توسط ترکیب ژنتیکی آن و عوامل محیطی تعیین میگردد. صفات مختلف گیاهی را میتوان از نظر تعداد ژنهای کنترل کننده و چگونگی تاثیر عوامل محیطی به دو دسته عمده تقسیمبندی نمود. صفات کیفی که در کنترل آنها تعداد بسیار کمی ژن دخالت داشته و عوامل محیطی در بروز آنها تأثیر چندانی ندارند. و صفات کمّی که تعداد زیادی ژن و عوامل بیشماری در بروز آنها دخالت دارند. صفات کیفی توارثپذیری بالایی داشته و در نتیجه انتخاب و اصلاحنژاد برای آنها نسبتاً آسان بوده و نیازی به انتخاب غیرمستقیم نیست. بر عکس صفات کمّی توارث پذیری پایینی داشته و انتخاب مستقیم و اصلاح نژاد برای آنها با مشکل روبرو است. از سالهای دور محققین
اصلاح نباتات در پی یافتن نشانگرهای ژنتیکی که با صفات کمّی پیوستگی نشان میدهند، بودهاند. از این نشانگرها میتوان به عنوان معیار غیر مستقیم انتخاب استفاده نمود (فولاد و جونز، 1375). هر شاخص قابل ارزیابی فنوتیپی یا ژنوتیپی را میتوان نشانگر نامید. رنگ گل، رنگ بذر، یک ترکیب شیمیایی خاص، بو، طعم خاص، فرمهای مختلف یک آنزیم، پروتئینهای ذخیرهای بذر، تفاوت طولی قطعات برشی دی. ان. ای و غیره را میتوان به عنوان نشانگر در نظر گرفت (سادات نوری و نجفآبادی، 1385). در این روش ژن مورد نظر بر اساس پیوستگی كه با یک نشانگر ژنتیكی دارد، تشخیص داده و انتخاب شود یعنی نشانگرهای پیوسته با ژنهای مورد نظر شناسایی شوند. یكی از پایههای اساسی اصلاح نباتات دسترسی و آگاهی از میزان تنوع در مراحل مختلف پروژههای اصلاحی است. به همین جهت نشانگرها برآورد مناسبی از فواصل ژنتیكی بین واریتههای مختلف را نشان میدهند (نقوی و همكاران، 1386). مهمترین دادههایی كه از طریق این گونه بررسیها و مطالعات به دست میآیند عبارتند از اطلاعات شجرهای[6]، دادههای مورفولوژیك[7]، دادههای بیوشیمیایی[8] حاصل از تجزیه و تحلیل ایزوزایمها[9] و پروتئینهای ذخیرهای[10] و اخیراً دادههای مبتنی بر نشانگرهای دی. ان. ای تمایز و طبقهبندی ژنوتیپها و ارقام گیاهی را با اطمینان بیشتری امكانپذیر ساختهاند (فاضلی، 1387).
نشانگرهایی كه در مطالعات ژنتیكی مورد استفاده قرار میگیرند عبارتند از:
نشانگرها هر كدام دارای معایب و مزایایی هستند مشكل عمده نشانگرهای مورفولوژیكی این است كه ممكن است آنها فنوتیپ تغییر یافتهای را كه با نیازهای زارع منطبق نیست شناسایی نماید، دلایل آن میتواند یكی از عوامل زیر باشد: غالبیت، عدم تظاهر در مراحل نمو، اثرات مضر محیطی، پلیوتروپی، اپیستازی، تغییرات در نفوذ ژن و كم بودن چندشكلی (اروس، 1993).
در دهه 1950، نشانگرهای مولکولی قابل مشاهده توسط الکتروفورز پروتئینها تحول شگرفی را ایجاد نمودند. آیزوزایمها به طور گسترده در بررسی تنوعژنتیکی و طبقهبندی گیاهان زراعی به کار گرفته شدند. هر چند در دهه اخیر فناوریهای مرتبط با دی. ان. ای در این زمینه پیشی گرفتهاند. تا اواخر دهه 1970 نقشههای ژنتیکی تلفیقی (آیزوزایمها و نشانگرهای مورفولوژیکی) بسیاری از گونههای مهم تهیه شدند. نشانگرهای پروتئینی نیز معایب ویژه خود را دارند. از معایب این نشانگرها محدود بودن آنهاست. همچنین تظاهر برخی از آنزیمها و پروتئینها تحت تأثیر مرحله رشد گیاه قرار میگیرد (نقوی و همکاران، 1386).
ماركرهای مولكولی و نشانگرهای DNAابزار مناسبی هستند كه بر اساس آن میتوان جایگاه ژنی و كروموزمی عوامل تعیین كننده صفات مطلوب را شناسایی كرد. با دانستن جایگاه یک ژن روی كروموزوم میتوان از نشانگرهای مجاور آن برای تأیید وجود صفت در نسلهای تحت گزینش استفاده نمود. با در دست داشتن تعداد زیادتر نشانگر میتوان نقشههای ژنتیكی كاملتری را تهیه نمود كه پوشش كاملی را در تمام كروموزمهای گیاهان به وجود میآورد. استفاده از نشانگرها موجب افزایش اطلاعات مفید و مناسب از جنبههای پایه و كاربردی در اصلاح نباتات خواهد گردید.
انتخاب به كمك نشانگرهای مولكولی راه حلی است كه دستآورد زیستشناسان مولكولی برای متخصصان اصلاح نباتات میباشد. در این روش ژن مورد نظر بر اساس پیوستگی كه با یک نشانگر ژنتیكی دارد، تشخیص داده و انتخاب میشود. بنابراین به عنوان قدم اول در روش انتخاب به كمك نشانگر باید نشانگرهای پیوسته با ژنهای مورد نظر شناسایی شوند. یكی از پایههای اساسی اصلاح نباتات دسترسی و آگاهی از میزان تنوع در مراحل مختلف پروژههای اصلاحی است. به همین جهت نشانگرها برآورد مناسبی از فواصل ژنتیكی بین واریتههای مختلف را نشان میدهند (نقوی و همكاران، 1386).
اگر مطالعات مورفولوژیکی، بیوشیمیایی و مولکولی به صورت توأم انجام شوند و از تجزیهچند متغیره مناسب استفاده شود تنوع ژنتیکی بهتر برآورد میگردد (محمدی و پراسانا، 2003 و ولمن و همکاران، 2005).
با توجه به نیاز فزاینده كشور به روغنهای خوراكی، توسعه كشت دانههای روغنی از اهمیت زیادی برخوردار است. افزایش تقاضا برای روغن در بازارهای جهانی و بالطبع افزایش قیمت و واردات در کشورهای مصرف کننده و روند افزایش مصرف سرانه روغن نباتی از جمله عواملی هستند که اهمیت توسعه کشت دانههای روغنی و گسترش برنامههای علمی-تحقیقاتی را بیش از پیش روشن میسازد. تنوع ژنتیکی برای عملکرد دانه، میزان روغن و ترکیب اسیدهای چرب برای اصلاح دانه و کیفیت روغن و توسعه رقمها ضروری است (اهلروگو 1994). برنامههای اصلاحی فعلی و آینده نه تنها نیازمند دسترسی به این تنوعها میباشد بلکه وابسته به نگهداری و مدیریت صحیح حفظ و استفاده از آنها نیز هست (ویلیام و همکاران، 1990). تشكیل روغن و چربی در درجه نخست تابع ژنهای كنترل كننده و در درجه دوم تحت تأثیر عوامل محیطی قرار میگیرد (آلیاری و شكاری، 1379).
گلرنگ یکی از قدیمیترین دانههای روغنی دنیا میباشد که خاستگاه و تنوع آن خاورمیانه است (داجو و همکاران، 1993). برنامههای مهم اولیه برای توسعه گیاه گلرنگ بعنوان یک محصول تجاری با افزایش محتوی روغن دانه و شناسایی ژنهای مقاومت به چند بیماری مهم گلرنگ (نظیر زنگ، پژمردگی فوزاریومی، سوختگی برگ رناریا، پژمردگی ریشه فیتوفترایی) آغاز گردید (نولز، 1989). گلرنگ از حیث خصوصیات مختلف كمی و كیفی، سازگاری با عوامل محیطی و انواع مقاومتها دارای تنوع ژنتیكی وسیعی میباشد.
گلرنگ گیاهی است كه انواع تیپهای وحشی و تودههای محلی آن در سراسر ایران وجود دارد و سازگاری زیادی با شرایط خشكی، كویری، شوری و گرما دارد. این سازگاری را در طی سالیان متمادی در طبیعت كسب كرده و میتوان بسیاری از زمینهای كمبهره را به زیر كشت این گیاه برد. موفقیت تولید گلرنگ به عنوان یک گیاه اقتصادی و رقابت آن با سایر گیاهان روغنی وابسته به معرفی، توسعه و ایجاد رقمهایی با عملکرد دانه و میزان روغن بالاست. کارایی برنامه گزینش برای اصلاح صفات کمی از جمله عملکرد دانه و میزان روغن بطور عمده وابسته به تنوع ژنتیکی این صفات و همبستگی آنها با سایر صفات است (فالکونر و مکای، 1996 و گوان و همكاران، 2008(.
گلرنگ از حیث خصوصیات مختلف كمی و كیفی، سازگاری با عوامل محیطی و انواع مقاومتها دارای تنوع ژنتیكی وسیعی میباشد. تصور میشود كه در كل 25179 نمونه از ژرمپلاسم گلرنگ در 22 بانك ژن از 15 كشور ذخیره شده باشد (زانگ، 2001).
مقدار روغن دانه گلرنگ مهم بوده و دانههایی با بیش از 38 درصد روغن به صورت دانههای روغنی به فروش میرسند. فاكتورهایی چون پیری زودرس و كوتاه بودن دوره پرشدن دانهها میتواند باعث كاهش میزان روغن آنها شود (پاسبان اسلام، 1383).
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
:
با وجود اینکه نیاز جمعیت در حال افزایش کشور به فرآوردههای دامی و نقش گیاهان علوفهای در تغذیه دام از اهمیت غیر قابل انکاری برخوردار است ولی متأسفانه در کشور ما به تولید گیاهان علوفهای در مقایسه با سایر محصولات زراعی کمتر توجه شده است و این عدم توجه لازم به افزایش کمی وکیفی علوفه از یک سو موجب کمبود گوشت و مواد لبنی و سایر فرآوردههای دامی و پایین آمدن کیفیت آن ها شده و از سوی دیگر فشار دام بر مراتع به نابودی بخش عظیمی از پوشش گیاهی موجود و فرسایش خاک انجامیده و سطح وسیعی از مناطق بیابانی کشور به شورهزارهای بیحاصل تبدیل گردیده است (رستگار، 1384). از این رو بذل توجه به کشت محصولات علوفهای با شیوه علمی، به خصوص در کشور ما که با رشد بی رویه جمعیت و کمبود مراتع غنی روبه رو است اهمیت خاصی مییابد (صفری و جعفری،1390). از طرفی آگروپیرون سازگاری وسیعی داشته و در آب و هوای متفاوت رشد و نمو میکند. بنابراین حفظ ذخیره ژنتیکی و کاربرد علمی و صحیح از این منبع ژنتیکی باعث احیاء مراتع و افزایش تولید علوفه کشور میگردد (رافضی و همکاران، 1388). با توجه به این که در کشور بر روی اصلاح گیاهان مرتعی مطالعات کافی صورت نگرفته و برای اکثر این گیاهان از جمعیتهای بومی استفاده میگردد بنابراین با بررسی تنوع بین و درون گونههای مختلف آگروپیرون که یکی از مهمترین گیاهان مرتعی است قدرت انتخاب جهت اصلاح صفات مطلوب بالا رفته و اصلاح کنندگان نبات را قادر خواهد ساخت که عملیات اصلاح نبات را با موفقیت و اطمینان بیشتری هدایت کرده و پیش ببرند (رافضی و همکاران، 1387). این در حالی است که وجود تنوع ژنتیکی در جمعیتهای بومی گیاهان علوفهای یک منبع اساسی در جهت بهبود ساختار ژنتیکی آن ها میباشد. همچنین در کشور تحقیقات وسیع و سازمان یافته در زمینه بهبود مراتع و اصلاح گیاهان علوفهای مناسب برای مراتع و دیمزارهای کم بازده انجام نشده و این مسئله اهمیت تحقیق حاظر را دو چندان کرده است. از سویی این گونههای چند ساله مقاوم به خشکی، برای تهیه علوفه چراگاه و مراتع دام، تثبیت خاک و مدیریت منابع آب با ارزش هستند (برومندان و معتمدی، 1386) و از نظر
عملکرد و کیفیت علوفه در دسته گیاهان مطلوب مرتعی قرار دارند.(Vogel & Moore, 1998) یکی از راههای افزایش عملکرد کل کشور از جمله کرمانشاه انتخاب و معرفی ارقامی با پایداری عملکرد بیشتر در هر منطقه آب و هوایی است.
با توجه به اینکه پایداری عملکرد علوفه تحت تأثیر عوامل محیطی و ژنتیکی متعدد میباشد و از نظر ژنتیکی یک صفت کمی است در نتیجه در تحقیق حاضر جمعیتهای گونه ایتالیک شه (Agropyron elongatum) با بهره گرفتن از روش های چند متغیره و تک متغیره پایداری برای عملکرد علوفه به منظور معرفی جمعیتهای برتر، مورد بررسی قرار گرفت.
1-2- مبدأ و قدمت آگروپیرون
آگروپیرون بومی ناحیه جنوب شرق آسیاست. واویلوف (1952) مبدأ آگروپیرون را کشور هندوستان میدانست که یکی از مراکز مبدأ گیاهی (Center of origin) میباشد. قدمت کشت یا رویش آگروپیرون به 2400 سال پیش از میلاد مسیح میرسد (رجبی معماری، 1378).
1-3- طبقه بندی آگروپیرون
جنس Agropyron از طایفه علفهای چمنی (Hordeae)میباشد. ساختمان سنبلك آن تا حدود زیادی با ساختمان سنبلك در Festuceae یكسان است (Walton, 1981)، آگروپیرونها در ابتدا با جنس گندم مشابه در نظر گرفته میشدند. گونه های نامیده شده اولیه آگروپیرون تحت نام گندم (Triticum) قرار داشتند. نام عمومی (Wheat grass) شاید به علت این که شکل و وضعیت خوشه های گونه های زیادی از آن ها شباهت به گندم دارند بهکار میرود. نام علمی جنس آگروپیرون ترکیبی از Agrios و Purosمیباشد که به ترتیب به معنی کشاورزی و گندم است (حیدری شریف آبادی، 1382).
1-4- گونه های مهم آگروپیرون
بر اساس منابع موثق ردهبندی، بین 100 تا 150 گونه علف گندمی تاکنون شاخته شده اند که دو سوم آن ها بومی اروپا و آسیا بوده و 22 تا 30 گونه آن نیز بومی آمریکای شمالی هستند. گونههای اندکی نیز در آمریکای جنوبی، اقیانوسیه و آفریقا یافت میشوند. بسیاری از علفهای گندمی به نواحی استپی یا صحرایی با شرایط آب و هوایی نیمه مرطوب تا خشک سازگاری یافتهاند.از گونههای این جنس و از گونه های این جنس و تقسیـمبندی بر اساس تفاوتهای گیاهشناسی میتوان به Ag. smithii، Ag. repens ، Ag. desertorum، Ag. cristatum، Ag. Sibiricum، Ag. intermedium، Ag. Elongatum، Ag. dasystachyum و Ag. trichophorum اشاره كرد (برومندان و معتمدی، 1386).
در بعضی از منابع برخی از گونه ها، گونه مستقلی محسوب نشده اند و به صورت زیرگونه یا واریته به حساب آمدهاند. در جدول 1-1 نام تعدادی از آگروپیرونها با برخی از خصوصیات مربوط به هر یک از آن ها آورده شده است (حیدری شریفآبادی، 1382).جدیداً طی بررسی و تحقیقات انجام شده سه گونهAg. tricoforum، Ag. intermediumوAg. repens بر اثر گیاهشناختی و نحوه قرار گرفتن اندامهای گیاهی به یک گونه بنام hispidus Elymus تعلق گرفتند(Assadi, 1995).
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)