ساخت قطعاتی با اشکال پیچیده، تلرانس دقیق ابعادی و هزینه های کم تولید از جمله مزایای عمده روش متالورژی پودر می باشد. به طور کلی خواص مکانیکی قطعات متالورژی پودر تابعی از چگالی و یا به عبارت دیگر تخلخل باقیمانده در محصولات متالورژی پودر می باشد. بر خلاف مواد سرامیکی، چگالش در جریان فرایند تف جوشی، به دلیل ایجاد تلرانس ابعادی بالا در محصولات متالورژی پودر مطلوب نبوده و لذا چگالی مورد نیاز جهت حصول خواص مکانیکی مطلوب در قطعات متالورژی پودر می بایست در جریان فرایند فشردن حاصل شود. از سوی دیگر حداکثر چگالی قابل حصول در جریان فرایند متراکم سازی پودر های آهنی، به دلیل کارسختی حاصله در مرحله فشردن، به حدود 1/7 گرم بر سانتیمتر مکعب محدود می شود. برای دستیابی به چگالی بالاتر روش های متنوعی نظیر متراکم سازی گرم، فشردن با سرعت بالا، آهنگری پودر، دو بار فشردن/ دو بار تف جوشی و … مورد استفاده قرار می گیرد. در فرایند دو بار فشردن/ دو بار تف جوشی، نمونه های متراکم شده برای بار دوم تحت فرایند فشردن قرار می گیرند، لذا برای به حداقل رساندن اثر کارسختی ناشی از فشردن مرحله اول و چگالش بالاتر در جریان مرحله متراکم سازی ثانویه به یک مرحله عملیات آنیل میانی نیاز می باشد. اعمال کار سرد معمولا موجب کاهش انعطاف پذیری و افزایش استحکام می شود. در جریان فرایند بازیابی این خواص به تدریج به مقادیر اولیه خود بازگشته و تنش های داخلی نیزکاهش می یابد.
در این پژوهش، برای بررسی تاثیر فشار فشردن مرحله اول بر درجه حرارت بهینه فرایند آنیل میانی، رنج وسیعی از درجه حرارت آنیل در سه فشار مختلف فشردن اولیه مورد بررسی قرار گرفت. بررسی متالوگرافی نمونه های دو بار فشرده شده نشان می دهد که، تا حدود دمای 800 درجه سانتیگراد تغییرات محسوسی در ریز ساختار دیده نمی شود. با توجه به این نکته که بازیابی هر چه کاملتر در درجه حرارت آنیل بالاتر رخ می دهد؛ لذا می توان انتظار داشت که چگالی خام نمونه ها قبل از فرایند متراکم سازی ثانویه با افزایش درجه حرارت آنیل، به دلیل حذف هر چه بیشتر کارسختی ناشی از اعمال فشردن اولیه، افزایش یابد. اما از سوی دیگر در مورد فولاد های تف جوشی شده حاوی کربن، انحلال کربن در جریان فرایند آنیل دمای بالا منجر به تولید فاز های سخت و غیر شکل پذیر می شود که به نوبه خود تراکم پذیری را در جریان فشردن ثانویه محدود می کند. بنابراین تعیین درجه حرارت بهینه آنیل میانی با در نظر گرفتن دو حد مذکور برای حصول قطعاتی با حداکثر چگالی و متعاقبا خواص فیزیکی و مکانیکی مطلوب الزامی است.
مرور بر منابع
صنعت متالورژی پودر از زمان های خیلی دور، مدت ها قبل از اینکه صنعتگران با ذوب و ریخته گری آهن آشنا شوند مورد استفاده بوده است. به عنوان مثال می توان به این موضوع اشاره کرد که مصریان قدیم تقریباً 3000 سال قبل از میلاد مسیح به کمک روش متالورژی پودر ابزار آلات آهنی تهیه می کرده اند و یا هندیان قدیم که جواهرات و مصنوعات فراوانی را به کمک پودرهای فلزی ساخته بودند [1].
اولین محصول مدرن متالورژی پودر فیلمان های تنگستنی لامپ های الکتریکی بوده که در اوایل قرن نوزدهم تولید شده است. توسعه P/M [1] در دهه ی 30 با تولید کاربیدهای تنگستن جهت ابزارهای برش تداوم یافت و در دهه 60 و 70 با تولید قطعات خودرو و قطعات مربوط به موتورهای هواپیما بیش از پیش با گسترش مواجه شد. تولید قطعات به کمک فرایندهای آهنگری پودر و قالب گیری تزریقی پودر فلزی در دهه ی 90 از دیگر پیشرفت های صنعتی فرایند متالورژی پودر محسوب می شود. تا اینکه در دهه اخیر صنعت متالورژی پودر با ورود به عرصه نانوتکنولوژی خود را با علوم و فرایندهای نوپا و پیشرو در دنیا هماهنگ کرده و همگام با سایر فرایندهای تولید مواد فلزی تمایل به توسعه و گسترش بیش از پیش از خود نشان داده است [1].
امروزه بسیاری از قطعات تولید شده به کمک متالورژی پودر در موارد گوناگونی نظیر: اتومبیل ها، ابزار آلات آشپزخانه، تجهیزات باغبانی، کامپیوترها، تجهیزات دندانپزشکی و قطعات مربوط به حفاری چاه های نفت و گاز به کار برده می شوند. از كاربردهای رایج روش تولید متالورژی پودر میتوان به ساخت قطعات مكانیكی مورد استفاده در صنعت خودروسازی از قبیل چرخدنده، شاتون، میل بادامك، پیستون، شاتون، قطعات خودروانكارمانند بوشهای متخلخل و غیره اشاره نمود. همچنین برای تولید مواد مخصوص، جدید و پیشرفته (فلزات با دمای ذوب بالا، مواد كامپوزیتی با زمینه های فلزی، بین فلزی و سرامیكی، مواد اصطكاكی، مواد مقاوم به خوردگی مانند فولادهای زنگ نزن تف جوشی شده و سوپرآلیاژها، مواد دیرگداز مانند سرامیک ها، مواد متخلخل مانند فیلترها، فوم های فلزی، مواد مورد استفاده در صنایع الكتریكی نظیر اتصالات الكتریكی و المنتهای گرماساز، مواد مغناطیسی نرم و سخت، مواد ابزار مانند فولادهای تندبر، كاربیدهای سمانته، سرمتها، الماس و نیتریدها، آلیاژهای سنگین، مواد آمورف و نانوكریستالی، مواد هسته ای و …) از روش متالورژی پودر استـفاده میگـردد [2].
فرایند متالورژی پودر، فرایند تولید قطعات با شکلی نزدیک به شکل نهایی و یا شکل نهایی است. هدف اصلی در این فرایند، تولید توده ای متراکم از پودر های فلزی با استحكام کافی جهت حمل و سپس حرارتدهی آن در دمایی كمتر از دمای ذوبش تحت اتمسفر کنترل شده می باشد. در طول این فرایند كه تف جوشی نام دارد، ذرات پودر به یكدیگر جوش خورده و ماده استحكام كافی جهت سرویسدهی مورد نظر را مییابد [3].
درشکل 1-1 روند کلی تولید قطعات تف جوشی شده نشان داده شده است.
شکل 1-1- فلوچارت روند كلی ساخت قطعات متالورژی پودر. |
با بهره گرفتن از روش متالورژی پودر میتوان قطعاتی در گستره وسیعی از خواص فیزیكی و مکانیکی تولید کرد [4]. عوامل متعددی جهت دستیابی به خواص مورد نظر در مواد تف جوشی شده وجود دارد، اما در بین آنها میزان دانسیته و مقدار عناصر آلیاژی از پارامترهای مهم محسوب میشوند [5]. بطور کلی خواص مكانیكی قطعات متالورژی پودر تابعی از دانسیته یا به عبارت دیگر تخلخل باقیمانده میباشد. افزایش دانسیته در قطعات متالورژی پودر منجر به بهبود خواص فیزیكی و مكانیكی آنها خواهد گردید [6]. روش های متداول ساخت و تولید، جهت افزایش دانسیته در صنعت متالورژی پودر شامل تف جوشی در حضور فاز مایع، فلزخورانی یا عبور تدریجی، دوبار پرس / دو بار تف جوشی، فشردن با سرعت بالا، پرس داغ، پرس ایزواستاتیک داغ، پرس ایزواستاتیک سرد، اكستروژن و آهنگری پودر میباشند [7].
دلایل تمایل به سمت قطعات P/M را می توان به صورت زیر دسته بندی نمود:
شکل 1-2- مقایسه برخی از خواص محصولات P/M با سایر روش های تولید [9]. |
بنا به دلایل ذکر شده افزایش روز افزون تقاضا برای محصولات متالورژی پودر سبب شده است که صنایع تولید قطعات P/M در شمال آمریکا که شامل شرکت های تولید قطعات معمولی متالورژی پودر و شرکت های تولید محصولات خاص P/M نظیر سوپر آلیاژها، تولیدات متخلخل، مواد اصطکاکی، ابزارهای برش کاربید تنگستنی و فولادهای ابزار می باشند، فروشی در حدود 5 بلیون دلار در سال داشته باشند. جدول 1-1 میزان رشد محموله های این صنایع را بعد از سال 1996 نشان می دهد [1].
جدول 1-1- میزان رشد محموله های صنایع تولید قطعات P/M در شمال آمریکا [1].
همانطور که مشهود است در طول سالهای 1992 تا 1994 بازار قطعات تولید شده توسط صنایع تولید قطعات P/M در شمال آمریکا،
/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%da%a9%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af%d9%85%d8%aa%d8%a7%d9%84%d9%88/
بزرگترین بازار از نوع خود در دنیا بوده و نرخ رشد 6/18 درصدی را نشان می دهد [1].
1-4- متالورژی پودر در صنعت خودروسازی
صنایع خودرو سازی در طی 70 سال گذشته، بیشترین میزان مصرف قطعات متالورژی پودر را به خود اختصاص داده اند. به عنوان نمونه همان طور که در شکل 1-3 نیز نشان داده شده است، می توان اشاره کرد که در اتومبیلهای سواری معمولی در ایالات متحده آمریکا بیش از 43 پوند از قطعات P/M مورد استفاده قرار گرفته است و انتظار می رود در چند سال آینده این میزان با افزایش چشمگیری روبرو شود [10].
شکل 1-3- میزان مصرف قطعات P/M در خودروهای آمریکایی [10].
تكنولوژی متالورژی پودر این امكان را به وجود آورده است تا قطعات اتومبیل از جنس فولادهای تف جوشی شده، با هزینه تمام شده كمتر، حجم تولیدی زیاد، استفاده بهینه از مواد، صرف كمترین انرژی ممكن برای تولید و دقت ابعادی بسیار زیاد تولید گردند.
با وجود تخلخل ذاتی در قطعات متالورژی پودر، این قطعات نسبت به قطعات مشابه ریخته گری یا آهنگری شده سبك تر می باشند و نهایتا منجر به كاهش وزن اتومبیل خواهند گردید [11]. در كنار سوختهای جایگزین به جای سوختهای فسیلی یكی از اهداف سازندگان خودرو كاهش مصرف اتومبیل ها تا حد سه لیتر برای صدكیلومتر است كه برای رسیدن به این هدف كاهش وزن اتومبیل ها به موازات توسعه سیستم موتور و انتقال قدرت ضروری است. با بهره گرفتن از قطعات متالورژی پودر (قطعات فولادی تف جوشی شده) در كنار مواد سبكی مانند تیتانیم، منیزیم، آلومینیوم و پلاستیک های پیشرفته می توان وزن خودروها را كاهش داده و در نهایت باعث كاهش مصرف سوخت خودروها گردید. با بهره گرفتن ازتكنولوژی متالورژی پودر، میتوان به دانسیته های متفاوتی بسته به نیازهای كاربردی قطعات دست یافت. بعلاوه، با بهینهسازی شرایط تف جوشی، می توان بیشترین نسبت استحكام به وزن را در قطعات متالورژی پودر بدست آورد. تمامی این فاكتورها، گویای این حقیقت هستند كه تكنولوژی فولادهای تف جوشی شده نقش بسیار مهمی در كاهش وزن اتومبیلها دارد [12].
قطعات P/M در داخل خودرو دارای دو کاربرد اساسی هستند:
شکل 1-4- قطعات P/Mمورد کاربرد در موتور خودروها [12].
شکل 1-5- قطعات P/M مورد استفاده در موارد مربوط به انتقال قدرت [12].
از جمله قطعات دیگر مصرفی در خودرو که به روش متالورژی پودر تولید می شوند عبارتند از:
پیستونهای کمک فنر، هادی میله کمک فنر، قرقره دندانه دار، چرخ دنده های حلزونی کوچک، میله اتصال پمپ انژکتور موتور دیزل، تکیه گاه اهرم کنترل انتقال قدرت در اتومبیل سواری، حلقه سنکرو نایز کننده در کامیون، نگهدارنده آئینه داخل اتومبیل، چرخ همزمان کننده، چرخ دنده های پمپ اتومبیل، مجموعه چرخ دنده، شاتون خودرو و…[13].
شكل 1-6- قفل كنندة مخروطی كامیون شركت اسكانیا كه با تكنیكهای متالورژی پودر و آهنگری [4]تولید شده [13].
|
بنابراین صنایع خودروسازی ایران نیز با توجه به گسترش و نقش روز افزون محصولات پودری تمایل بسیاری برای جایگزینی رنج وسیعی از قطعات مصرفی خودرو های سواری داخلی که به روش های معمول ریخته گری و یا شکل دهی تولید می شوند را، با محصولات مشابه P/M دارا هستند.
1-5- روش های ساخت قطعات متالورژی پودر
روش های ساخت قطعات متالورژی پودر را می توان به دو گروه اصلی تقسیم کرد؛
1-5-1- فرایند های معمول (پرس+ تف جوشی)
این فرایند مطابق با گام های نشان داده شده در شکل 1-8 انجام می شود [1].
شکل 1-8- فرایند معمول (پرس+تف جوشی) [1].
در این روش پودر به گونه ای انتخاب می شود تا بتواند محدودیت ها و قید های فرایند و همچنین نیازهای قطعه نهایی را برطرف سازد. برای مثال: در روش فشردن سرد از پودرهایی با شکل غیر یکنواخت استفاده می شود تا از حصول استحکام کافی و یکنواختی ساختاری در محصول پرس شده اطمینان حاصل شود. از آنجایی که پودر توسط ابزارهای شکل دهنده سخت و با بهره گرفتن از یک حرکت فشاری عمودی فشرده می شود، لذا شکل و ابعاد محصول با قید هایی نظیر گنجایش پرس، تراکم پذیری پودر و سطح چگالی مورد نیاز برای محصول نهایی محدود می شود. برای بسیاری از محصولات متالورژی پودر این محدودیت ها شامل؛ ابعاد قطعه (مساحت سطح متراکم شده) حداکثر cm2 160، ضخامت قطعه حداکثر mm75 و وزن قطعه حداکثر Kg 2/2 می باشد [1].
دو روش معمول فشردن پودر در فرایندهای معمول (پرس + تف جوشی) به کار می رود:
لجستیک درصد زیادی از مباحث مدیریت زنجیرهی تامین را شامل می شود، این موضوع شامل اجزایی چون مدیریت خدمات به مشتری، پیش بینی و برآورد، مدیریت موجودی، تهیه وتامین مواد، مدیریت سفارشات، جابجایی مواد وتجهیزات، بستهبندی، حمل ونقل وترافیک، نگهداری وانبارداری، خدمات پس از فروش، فناوری اطلاعات و ارتباطات و… است.
دربین این مباحث شاید بتوان انبارداری و ذخیرهسازی را یکی ازقدیمیترین و پرطرفدارترین مباحث دانست که به همراه موضوع توزیع و حملونقل بیش از نیمی از مطالب مربوط به لجستیک را پوشش میدهد. در این راستا معمولا هر سازمانی که پس از حیطهی تولید به انجام بهبود در حیطههای لجستیکی وغیرتولیدی فکر کند، معمولا انبارداری و ذخیرهسازی را به عنوان یکی از اولین محدودههایی که احتمال کسب عاید و بهبود چشمگیری در آن بسیار بالاست مینگرد و از این رو پژوهش برای تولید، از تولید به توزیع سرایت کرده است و استانداردها برای عملکرد دقیق در زمینه توزیع، به طور شگرفی افزایش یافته است بطوری که امروزه متوسط دقت ارسال کالا در انبارهای آمریکا حدود 99% است حال آنکه استانداردهای ژاپنی با یک خطا در 10000 ارسال به سرعت به یک استاندارد قابل قبولتر تبدیل میشوند.
انبارداری و ذخیرهسازی در سازمان های نظامی وغیرنظامی، سازمان های تولیدی و خدماتی به یک اندازه اهمیت دارد، به عنوان نمونه شرکتهای پخش فرآورده های نفتی یا دارویی که اصولا تولید کالا هم نمی کنند درصدزیادی از فضا وسرمایه خود را صرف انبارداری وذخیره سازی می کنند. فضاها وسرمایه های درگیر برای اقلام، کالاهای کهنه و متروک شده، تجهیزات جابجایی و ذخیرهسازی مواد، ماشین آلات اسقاطی و از این قبیل صرف می شود.
درهر حال انبارداری و ذخیرهسازی از هر دیدگاهی که نگریسته شود اهمیت خاص خود را داراست و توجه به آن منافع زیادی را عائد می کند. انتخاب سفارشات فرایند برداشتن اقلام از انبار برای یک تقاضای خاص و به عنوان یک فعالیت با بالاترین اولویت در بهبود بهره وری انبار بشمار می آید زیرا اولا انتخاب سفارشات هزینهبرترین فعالیت یک انبار است و ثانیا این فعالیت از نظر مدیریتی بسیار مشکل میباشد که ناشی از برنامه های عملیاتی جدید میباشد. پاسخ سنتی در برابر افزایش تقاضا، اندوختن منایع اضافی است. در انبار منابع شامل نیروی انسانی، تجهیزات و فضاست. متاسفانه بدست آوردن و نگهداری این منابع می تواند سخت باشد و علیرغم بهبودهای اقتصادی، دوباره تاثیر کمبود نیروی انسانی بوجود می آید و بعلاوه با مسائلی مانند نیروی کار مسن، جمعیت اقلیت و کاهش مهارت های فنی سازگار روبهرو می شویم و در نتیجه افزایش نیروی کار نمی تواند روش حل مناسبی باشد. از این رو در برابر افزایش سریع تقاضا در عملیات انبار برای برآوردن این تقاضا، امروزه طراحی و مدیریت عملیات انبار با مشکلاتی زیاد رو به رو شده است. برای غلبه بر این مشکلات باید بهبود فرایندهای انبار به عنوان ابزاری برای مدیریت انبارها و مراکز توزیع، تحت توجه قرار گیرد.
در این راستا در این پایان نامه پژوهش بر روی مبحث برنامه ریزی انتخاب سفارشات یا اولویت بندی در انتخاب تقاضاهای ارسال شده به انبار به منظور بیشینه کردن تعداد سفارشهای تکمیل شده در دوره های زمانی دلخواه انجام گرفته است.
1-2. تعریف مساله
یک مرکز توزیع را در نظر میگیریم که بسیاری از قطعات مورد نیاز مشتریانش را تامین می کند، مشتریها هر روزه سفارشات را در مرکز توزیع قرار میدهند، سفارشهایی که تمام قطعات خواسته شدهی آن در انبار موجود باشد در همان روز برای مشتریان فرستاده میشوند و سفارشهاییهم که بخاطر کمبود حداقل یکی از قطعات آن تکمیلنشود(سفارشات به تاخیر افتاده[1]) به روزهای بعد موکول میشوند و در روزهای بعد در اولویت قرار میگیرند تا مدت زمان تاخیر آنها کم شود، چنین حالتی تعداد سفارشات تکمیل شده می تواند تحت تاثیر چگونگی تخصیص منابع موجود به سفارشها میباشد.در این پایان نامه یک مدل ریاضی غیرخطی دینامیک برای حداکثرکردن تعدادسفارشات پر شده معرفی می شود بهگونهای که مدت زمان تاخیری سفارشات به تاخیر افتاده حداقل شود.
1- 3. هدف از تحقیق
/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87%d9%85%d8%af%d9%84-%d8%af%db%8c%d9%86%d8%a7%d9%85%db%8c%da%a9-%d8%b1%db%8c%d8%a7%d8%b6%db%8c-%d8%a8%d8%b1/
هدف از این تحقیق ارئهی یک مدل دینامیک ریاضی برای مسئله برنامه ریزی انتخاب سفارشات به منظور ماکسیمم کردن تعداد سفارشات تکمیل شده و ارزیابی کارایی و اثربخشی آن می باشد .
1-4. فرضیات تحقیق
یک مرکز توزیع را در نظر میگیریم کهدرهر روز تعدادm سفارش از طرف خردهفروشان دریافت میکند و در هر سفارش شامل n نوع قطعه باتعداد معین می باشد و همچنین تعداد کل روزهاH را فرض میکنیم.
5-1. مراحل تحقیق
تعیین مساله: در این پژوهش مسالهی اصلی پیدا کردن یک مدل دینامیک ریاضی برای مساله برنامه ریزی انتخاب سفارشات (انتخاب تقاضا) است .
مطالعه منابع مربوطه: در این مرحله با مطالعه سیستمهای انبارداری و نقش آن در مدیریت زنجیرهی به اهمیت انتخاب سفارشات در این زمینه پی برده شد و مطالعه روی سیستمهای انتخاب سفارشات انجام شد.
انتخاب طرح: با توجه به مطالعات انجام شده لزوم تحقیق در زمینه برنامه ریزی انتخاب سفارشات درک شد و با توجه به اینکه مدلهای قبلی ارائه شده در این زمینه برای حالت دینامیک طراحی نشده بودند، لذا مبحث طراحی مدل دینامیک برنامه ریزی انتخاب سفارشات بعنوان طرح پژوهش انتخاب شد.
تجزیه و تحلیل: در این مرحله شناخت کافی نسبت به روش های انتخاب تقاضا از جمله روش “اولین ورود اولین خدمت” و روش “برنامه ریزی خطی” ارائه شده حاصل گردید ولی به دلیل اینکه این قواعد برای حالت استاتیک بودند مقایسه ی عملکرد این روشها برای دوره های بیشتر از یک دوره میسر نبود با این وجود در فصل چهارم با فرضیاتی مشخص عملکرد قاعده ی “اولین ورود اولین خدمت ” با روش ارائه شده در یک دوره ی زمانی سه روزه مقایسه شد ، و از آنجا که روش های حل بهینه دقیق قادر به حل مدل برای ابعاد بزرگتر نبودند مدل ارائه شده با بهره گرفتن از زبان نرم افزار متلب کدبندی وبا الگوریتم ژنتیک حل شده و جوابهای حاصل از حل مدل با الگوریتم ژنتیک با جوابهای لینگو برای ابعاد کوچک مسئله در فصل چهارم مورد مقایسه قرار گرفتند.
1-6. توجیه ضرورت انجام طرح
اگر ما انتخاب سفارشات را به دو مرحله تقسیم بندی کنیم اولین مرحله برنامه ریزی انتخاب سفارشها است که بعنوان یک فرایند تصمیم گیری برای انتخاب اینکه کدامیک از سفارشهای روزانه انتخاب و برای مشتریان فرستاده شوند تعریف میشود و دومین مرحله عملیات اجرایی است که هدف آن کامل کردن انتخاب سفارشات از موثرترین راه ممکن برای رساندن سفارش به مشتری میباشد.
در فاز عملیات اجرایی محققان روی روش های چیدمان انبار،انبارداری،دستهبندی کالاها وهمچنین روش های بهینه کردن مسیرهای ارسال سفارش به مشتری تا حدود زیادی تحقیق کرده اند.اما با وجود توجه به روشها و جنبه های زیادی که در عملیات اجرایی سیستم انتخاب سفارشات تاثیر میگذارند هیچکدام از این تحقیقات آکادمیک و رسمی بجز یک مورد مرحله برنامه ریزی انتخاب سفارش را درنظر نگرفتهاند. این در حالی است که بنابرگفتهی دست اندرکاران انبارداری ، کسری قطعات به فراوانی در عملیات روزانهی مراکز توزیع تجربه میشود ومخصوصا با افزایش تعداد سفارشات یا قطعات، موجودی تا حد ممکن پایین می آید و درنتیجه با مشکل کمبود موجودی در مراکز توزیع روبهرو میشویم وتحقیقات نشان می دهند که در اکثر مراکز توزیعی که با هزاران نوع قطعه سروکار دارند انتخاب سفارشات می تواند سطح سرویسدهی و رضایت مشتری را با بهره گرفتن از معیار تعداد سفارشات پر شده تحت تاثیر قرار دهد.
بنابراین برنامه ریزی سفارشات ازآنجا که با در نظر گرفتن پارامترهایی مانند موجودی انبار این هدف را دنبال می کند که سفارشات روزانهی مشتریان در حداقل زمان ممکن به دست آنها برسد نقشی بسیار تعیین کننده در سرویس دهی به مشتری خواهد داشت و انگیزه اصلی این پایان نامه هم ارائه مدلی برای برنامه ریزی انتخاب سفارشها می باشد .
بشر همواره برای ایجاد یک محیط راحت برای زندگی تلاش کرده است. ضرورت وجود مکانهای بسته و خانهها در ابتدا بدلیل همین میل به آسایش انسان بوده است، زیرا تغییرات آبوهوایی در طول روز، ماه یا سال مانع ایجاد شرایط آسایش پایدار در فضای آزاد میگردد. انعکاس این تمایلات به آسایش و رفاه همگام با کاهش هزینه در تاریخچه تغییر ساختمان ها از آغاز تا کنون مشاهده میگردد. از آنجا که معمولا مردم 16-20 ساعت از روز خود را در این مکان ها (مانند خانه، محل کار یا در رفت و آمد ) میگذرانند، امروزه ایجاد یک محیط حرارتی راحت یکی از پارامترهای مهم طراحی فضای داخلی و حتی دکوراسیون محسوب می شود.
آسایش حرارتی اولین بار در قرن 19 در آمریکا مورد بحث و تحقیق قرار گرفت و انجمن مهندسان حرارت و تهویه مطبوع آمریکا در آنجا با هدف مطالعه برای ایجاد محیط حرارتی مناسب برای رفاه تأسیس شد. به طور کلی، آسایش حرارتی شرایط ذهنی است که ایجاد رضایت نسبت به محیط حرارتی را بیان می کند [1]. همچنین، شرایط آسایش حرارتی هنگامی تأمین می شود که دمای بدن در بازهی محدودی واقع شود، رطوبت پوست کم باشد و تلاش فیزیولوژیکی بدن برای تنظیم حرارت به حداقل برسد. در چنین شرایطی است که افراد احساس حرارتی مطلوبی را تجربه می کنند و درصد نارضایتی حرارتی ایشان نسبت به محیط در محدوده مجاز قرار خواهد داشت.
بنابراین میتوان گفت شرایطی که آسایش حرارتی را ایجاد می کند، برای هر شخص می تواند متفاوت و وابسته به فاکتورهای مختلفی مانند پارامترهای فیزیکی، فیزیولوژیکی،ذهنی و … باشد. به همین دلیل، پیش بینی دقیق شرایط آسایش حرارتی بسیار دشوار است و طراحی سیستمهای تهویه مطبوع برای ایجاد آسایش حرارتی نیازمند بررسی تمام پارامترهای دخیل در آسایش حرارتی میباشد که بسیار مشکل است.
تاکنون تحقیقات بسیاری در این زمینه انجام شده و دانشمندان به نتایج قابل قبولی رسیده اند. از جمله مهمترین اقدامات تهیه مدلهای استاندارد آسایش حرارتی در ساختمان بوده که بدلایل مهندسی، پزشکی و اقتصادی مورد توجه بسیاری قرار گرفته است. این مدل ها به دو گروه اصلی ایستا[1] و سازگار[2] تقسیم شده است.
به طور ساده هدف از این مدل، مشخص کردن ترکیب فاکتورهای زیستی- حرارتی و فاکتورهای شخصیتی میباشد که شرایط محیطی قابل قبولی برای اکثر ساکنین داخل فضا تولید می کند. از جمله فاکتورهای محیطی تأثیرگذار میتوان به دما، حرارت تشعشعی، رطوبت و سرعت هوا اشاره کردو فاکتورهای شخصیتی شامل نوع فعالیت و نحوه لباس پوشیدن میباشد. پرواضح است که آسایش در محیط بسیار پیچیده است و در واقع عکسالعمل واکنشها و تأثیرگذاریهای همهی فاکتورهای مذکور و عوامل شخصیتی دیگر میباشد.
این مدل استاندارد شرایط محیطی قابل قبولی برای بزرگسالان سالم، در فشار اتمسفریک، تا ارتفاع حدود سه هزار متر، در فضای داخلی
/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%da%a9%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af%d9%85%d8%af%d9%84-%d9%87%d8%a7-2/
طراحی شده و برای سکونت انسان برای زمانی بیش از پانزده دقیقه میباشدکه در این زمان شرایط پایا برای آن شخص ایجاد شده است. همچنین این مدل در مورد فاکتورهای محیطی غیر حرارتی نظیر کیفیت هوا، آکوستیک و روشنایی و یا هرگونه آلودگی بیولوژیکی، شیمیایی و فیزیکی تأثیرگذار بر آسایش و سلامت سخنی به میان نیاورده است.
متغیرهای بسیاری هم از نوع فیزیولوژیکی و هم از نوع روانشناختی، برای هر کدام از افراد وجود دارد که رضایتمندی اشخاص در فضا را مشکل می کند. شرایط محیطی مورد نیاز برای آسایش و وسایل و تکنولوژیهای مورد نیاز آسایش برای همه یکسان نیست. هر چند مقادیر آزمایشگاهی و داده های جمعآوری شده، داده های آماری ضروری برای تعریف شرایطی را فراهم می کند که در آن، یک درصد مشخص از ساکنین احساس آسایش حرارتی می کنند نه همه آنها. از جمله محققانی که در این زمینه فعالیت داشتند میتوان به فنگر[3] و گایج[4] اشاره کرد که علاوه بر پیش بینی شرایط آسایش حرارتی بر اساس معادلات موازنه انرژی، سعی در سادهسازی معادلات و مدلسازیها نمودند. افراد دیگری نیز معادلات پیچیده و مدلهای پیشرفتهای برای پیش بینی شرایط آسایش ارائه کردند اما همین پیچیدگی مانع گسترش و کاربری مفید آنها برای طراحی سیستمهای تهویه مطبوع و مهندسان طراحی ساختمان میگردد. [2] [3]
یک راه دیگر در مقابل فرضیه آسایش سنتی – که به عنوان مدل سازگار آسایش حرارتی شناخته می شود – این مفهوم را دارد که مردم در ایجاد محیط حرارتی مناسبتر یک نقش ابزاری بازی می کنند. این موضوع همچنین با واکنش آنها با محیط یا بهبود رفتارها کسب می شود و یا فاکتورهای مرتبط و تاریخچه حرارتی آنها انتظارات و برتریهای حرارتی برای آن ها را تغییر میدهد.
علایق و تحقیقات در زمینه فرضیه سازگاری آسایشی اولین بار در اواسط دهه 70 در پاسخ به شوک نفتی[5] آغاز شد و اینرسی آن بدلیل افزایش نگرانیها حول تأثیر بشر روی محیط آب و هوایی جهانی اخیرا شدت گرفته است. مزایای بسیاری در بهبود درک تأثیر سازگاری بر آسایش حرارتی در محیط وجود دارد. این مزایا شامل استانداردها و مدلهای پیش بینی بهبود یافته، الگوریتمهای کنترل محیط پاسخگو و پیچیدهتر، فرصتهای افزایش یافته برای کنترل شخصی، بالارفتن سطوح آسایش حرارتی و مقبولیت در بین ساکنین، کاهش مصرف انرژی و تشویق کردن پاسخگویی آب و هوایی و طراحی ساختمان مسئول نسبت به محیط.
ترم عمومی (( سازگاری)) ممکن است به صورت گسترده به عنوان یک کاهش تدریجی پاسخ ارگانیسمی به تحریک محیطی مکرر تفسیر شود. زیرمجموعههای سازگاری شامل همه مکانیسم های فیزیولوژیکی سازگاری[6] به علاوه همه فرایندهای رفتاری[7] و روانشناختی[8] که ساکنین ساختمان برای بهبود تناسب هوای داخل با نیازمندیهای جمع شده و شخصی خود، متحمل میشوند.
از جمله محققانی که در این زمینه به فعالیت پرداختند میتوان به Auliciems ، Humphreys ، Nicole و De Dear اشاره کرد که سهم بسیاری در ایجاد و گسترش آن داشتند ]7،6،5،4 [
در تحقیقات آسایش حرارتی معاصر، یک انشعاب وفق ناپذیر قابل درک در تفکر ایستا و سازگار وجود دارد. مدل ایستا فرد را به عنوان یک دریافت کننده مجهول محرکهای حرارتی در نظر میگیرد. فرضیات بر این تفکر استوار است که محیط حرارتی داده شده منحصر به فیزیک انتقال حرارت و جرم است در حالیکه ثابت نگه داشتن دمای داخلی بدن به بعضی پارامترهای فیزیولوژیکی نیز نیازمند است. عموما فرض می شود که در تفکر ایستا، احساس حرارتی ( داغ، گرم، خنک، سرد) همانطور که توسط دمای پوست و تلفات حرارتی نهفته یا ترشدگی ناشی از عرق کردن اندازه گیری می شود، متناسب با میزان این پاسخهای فیزیولوژیکی است. اما باید توجه داشت که واکنشهای بین ساکنین و هوای داخل بسیار پیچیده است. در چنین مفهومی از ایستا این مدل به عنوان یک مدل آسایش حرارتی تک دما معرفی میگردد. اما مقداری درک آشتی جویانه در مدل بالانس حرارتی آن را به صورت جزئی سازگار کرده است، زیرا اکنون شامل تأثیرات متغیرهای حرارتی و نوع لباس پوشیدن که ساکنین را می تواند سازگار کند، میباشد.
اما در تفکر سازگار فرد به عنوان یک کنترلر می تواند محیط اطراف خود را در حد امکان بهبود بخشد . این تفکر سعی دارد پارامترهای رفتاری و ذهنی و … را – که نقش مؤثری در بدست آوردن آسایش حرارتی بدون استفاده از سیستمهای تهویه مطبوع و با کمترین مصرف انرژی دارد – در معادلات پیش بینی آسایش حرارتی بگنجاند.
[1] Static thermal comfort
[2] Adaptive thermal comfort
[3] Fanger
[4] Gagge
[5] Oil-Shock
[6] Acclimatization
[7] Behavioral
[8] Psychological
تراکم خاک به فرایندی گفته می شود که سبب افزایش چگالی ظاهری خاک شده و موجب کاهش حجم و پیوستگی منافذ، کاهش نفوذپذیری آبی و هوایی خاک، افزایش مقاومت مکانیکی خاک و تغییر در پیکره خاک می شود. تراکم خاک می تواند در اثر: 1) ویژگیهای ذاتی مربوط به پیدایش و تکامل خاک، 2) انقباض طبیعی در اثر خشکشدن، 3) آبیاری سطحی که موجب بازشدن کلوخهها و خاکدانه های ناپایدار خاک شده و موقعیت ذرات را نسبت به یکدیگر تغییر میدهد، 4) تحکیم بخشی موضعی و تراکم طبیعی و مجدد خاک در طول فصل زراعی و 5) عبور تراکتور و سایر ماشینهای کشاورزی روی و یا در خاک به ویژه در حالتی که مقاومت مکانیکی خاک به علت زیادبودن مقدار رطوبت خاک کم بوده و امکان صدمه به ساختمان خاک وجود دارد، ایجاد شود [].
وقتی خاک متراکم می شود، تغییراتی در خصوصیات فیزیکی و مکانیکی خاک، مثل ساختمان، حجم، اندازه و پیوستگی منافذ، قوام خاک (چسبندگی و دگر چسبی) به وجود می آید که نقش مهمی را در توسعه و رشد ریشه گیاهان بازی می کنند []. تراکم خاک باعث تخریب ساختمان خاک، کاهش نفوذ پذیری آب و هوا و بالاخره کاهش عملکرد زراعی میگردد. [].
تراکم خاک ایجاد شده در لایه های زیرین را میتوان با عملیات زیرشکنزنی (Subsoiling) اصلاح کرد []. شکافتن خاک متراکم شده توسط یک عمیقکار مرسوم (زیرشکن) در عمق مورد نظر، نیازمند نیروی کششی بالا وهمچنین باعث افزایش مصرف سوخت، افزایش استهلاک ابزار خاکورز وتولید کلوخههای بزرک می شود []. همچنین در صورتیکه ابزار خاکورز عمقی (زیرشکن) زیر عمق بحرانی (عمقی که در زیر آن خاک بهجای حرکت به بالا و کاهش در چگالی ظاهری آن، تمایل به حرکت به سمت جلو و کنارهها داشته و در نتیجه افزایش در حجم بههم خوردگی در خاک مشاهده نمی شود) کار کند، مقدار جحم بههم خوردشدگی آن ناچیز و عملیات خاکورزی عمیق ناموثر می شود[]..
ازجمله روشهای استفاده شده برای کاهش مقاومت ویژه ابزار خاکورز عمیقکار وکاهش اندازه کلوخههای ایجاد شده، بالهها به ابزار عمیقکار و استفاده از ابزار خاکورز در عمق کمترو در جلوی ابزار عمیقکار نصب میباشد. گادوین واسپور (1987) گزارش نمودند که اضافه کردن باله (wing) به ابزار عمیقکار و استفاده از ابزار سطحیکار (Shallow leading tine) در جلوی ابزار خاکورز عمیقکار (زیرشکن) می تواند منجر به افزایش حجم بههمخوردگی و آرایش موثرتر قطعات خاک در عمق، کاهش مقاومت ویژه و افزایش عمق بحرانی ابزار عمیقکار گردد (گادوین واسپور، 1987).
گادوین واسپور )1977( گزارش کردند که در دو سطحکار با آرایش زیگزاگ، عمق بهینه برای ابزارهای جلویی، برابر عمق ابزار عقبی، فاصلهی عرضی بهینه برای دو سطحیکار ، 5/2 برابر عمق ابزار عقبی و فاصلهی طولی بهینه، بین ابزار جلویی و عقبی، بزرگتر یا مساوی 5/1 برابر عمق ابزار عقبی میباشد[]. گادوین و اسپور (1984)، گزارش کردند که هنگامی که یک سطحیکار به صورت همراستا در جلوی یک عمیقکار استفاده شود، مقاومت کششی مورد نیاز افزایش مییابد و این افزایش در مقاومت کششی زمانی ماکزیمم می شود که عمق ابزار سطحیکار، نصف عمق ابزار عمیقکار باشد []. در به کارگیری ابزارهای چند سطحکار، حمزه و همکاران (2011) گزارش نموداند که متصل کردن بیش از یک ابزار سطحیکار در جلوی ابزار اصلی به صورت همراستا تاثیر معنیداری در کاهش نیروی کشش نداشت []. در تعیین عمق مطلوب ابزار سطحیکار که در جلوی عمیقکار (که در آن نسبت خاک بههمخورده به نیروی لازم بیشترین مقدار باشد) در یک آرایش دو سطحکار همراستا کار می کند، کاسیسیرا و همکاران (2005) گزارش دادند که برای بهینه کردن انرژی مورد نیاز، مطلوبترین عمق برای ابزار جلویی (سطحیکار) ، زمانی بهدست می آید که عمقی برابر با 80% عمق ابزار عقبی(عمیقکار) داشته باشد [].
حمزه و همکاران (2011) که عملکرد ابزار دو و سه سطحکار را با ابزار یک سطحکار در بازه عمقهای 10، 20 و 30 سانتیمتری در یک خاک رسی مقایسه نمودند؛ نتیجه گرفتند سهسطحکار، علاوه بر کاهش مقاومت کششی، کلوخه های بسیار کوچکتر ایجاد و امکان خاکورزی در بازه رطوبتی بیشتر را ممکن میسازند. آنها موثرترین پیکربندی را دوسطحکار پیشنهاد کردند که در آن، ابزار سطحیکار در عمقی حدود ½ تا ⅓ عمق ابزار عمیقکار قرار داشته باشد [].
پژوهش در خصوص استفاده از چندسطحکارها به منظور خاکورزی عمیق در دنیا و بهویژه ایران نادر است، لذا در این پژوهش سعی شد عملکرد یک زیرشکن بالهدار (یک سطحکار) با دو سطحکار و سه سطحکار ازمنظر مقاومت ویژه و درجه خردشدگی خاک با هم مقایسه شود.
خاكورزی عبارت است از بههمخوردگی فیزیکی خاک و از بین بردن فشردگی خاک در لایه های سطحی و عمقی به منظور تهیه بستر ریشه و بذر ، افزایش سرعت نفوذ آب، هوا و ریشه در خاک و کنترل علفهای هرز []. اهداف خاكورزی عبارتند از: 1) تهیه محیطی مناسب جهت جوانه زدن بذر و سر از خاک در آوردن گیاهچه، رشد و توسعه ریشه، 2) کنترل علفهای هرز، 3) مدیریت بقایای گیاهی جهت کنترل فرسایش خاک و 4) افزایش نفوذپذیری آب به خاک میباشد []. در واقع عملیات خاك رزی مناسب، موجب بهبود ساختمان خاک، افزایش خلل و فرج، توزیع بهتر خاکدانهها و نهایتاً اصلاح ویژگیهای فیزیکی خاک می شود []. اجرای مناسب عملیات خاكورزی از دو جنبه حائز اهمیت است. نخست آنکه عملیات خاكورزی در بین مجموعه عملیات زراعی به عنوان انرژیبرترین عملیات شناخته شده است. دوم آنکه عملکرد و کیفیت محصول نهایی نیز تا حد زیادی تابع کیفیت انجام عملیات خاك ورزی میباشد [].انواع سامانههای خاك ورزی را میتوان به خاك ورزی مرسوم[2] و خاك ورزی حفاظتی تقسیم نمود. در سامانههای خاكورزی مرسوم، انجام عملیات می تواند به دو بخش اولیه و ثانویه تقسیم شود.
خاكورزی از جمله عوامل مدیریتی مهمی است که می تواند موجب تخریب یا بهبود ساختمان خاک شود. روش معمول خاكورزی با حداکثر بههم خوردگی خاک با بهره گرفتن از ادوات خاکورز نظیر گاوآهن برگرداندار و دیسک، طی چند مرحله موجب بههم خوردن ساختمان طبیعی خاک سطحی میگردد []. گاوآهن برگرداندار معمولا برای مدفون کردن بقایا، علفهای هرز، کودهای دامی و بهبود شرایط فیزیکی خاک استفاده می شود []. استفاده از گاوآهن برگرداندار برای عملیات خاكورزی، نیاز به زمان و انرژی زیاد دارد. در دهههای 1980-1970، تحول چشمگیری در مفهوم نیاز به خاكورزی برای تولید محصولات زراعی به وجود آمد. به همین لحاظ سامانههای خاكورزی حفاظتی از جمله کمخاك ورزی، بدون خاك ورزی و ورز-کاشت مورد توجه قرار گرفت []. لال و همکاران (1994) تغییرات زیادی در خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و بیولوژیک خاک، پس از 28 سال اعمال روش بیخاکورزی از جمله بهبود در وضعیت دانهبندی، موادآلی و نفوذ آب در خاک گزارش کردند[]. مالی و اوسولیوان (1990) دریافتند که پس از 5 سال اعمال تیمار بیخاكورزی مقاومت به نفوذ در خاک سطحی نسبت به تیمار با خاکورزی مرسوم افزایش پیدا کرد ولی تاثیر زیادی بر عمقهای پایینتر خاک نگذاشت []. بررسیهای یالسین و همکاران (2005) نشان داد کشت مستقیم بهترین نتیجه را از نظر مصرف سوخت و راندمان خاکورزی با 9/8 لیتر در هکتار و 25/1 هکتار در ساعت در مقایسه با خاکورزی مرسوم و حداقل خاکورزی بدست میدهد؛ اگر چه خاکورزی مرسوم بستر بذر خوب و بدون علف هرز و عملکرد خوب را تهیه میکند اما کشت مستقیم تقریبا 6 برابر مصرف سوخت و 4 برابر زمان عملیات را کاهش داد []. چهار روش تهیه بستر بذر و کاشت گندم آبی توسط همت (1375) در منطقه اصفهان انجام گردید. این روشها شامل دیسکزدن بعد از شخم و کاشت با خطیکار غلات، خاکورزی با خاکورز دوار (روتیواتور)، ورز-کاشت و بیخاکورزی بود. نتایج نشان داد كه روش دیسک زدن، به طور معنیداری بیشترین درصد سبز نهایی و بیشترین شاخص سرعت سبزشدن را داشت و روش بیخاکورزی به طور معنیداری کمتر از روش دیسک زدن بود. روش ورز-کاشت به طور معنیداری دارای کمترین درصد سبز نهایی بذر و شاخص سرعت سبز شدن بود [].
خاكورزی اولیه خاک را برش داده و خرد می کند و سطح خاک را خشن و ناهموارتر رها می کند. بقایای گیاهی ممکن است با برگردان کردن دفن شوند و یا با لایه های خاک مخلوط شوند یا اساساً دست نخورده رها گردند. معمولا در خاكورزی اولیه از ابزارهایی مانند گاوآهن برگرداندار، گاوآهن قلمی یا چیزل ،پنجه غازی عریض، دیسکو دیگر ابزار هایمشابه استفاده می شود [].
پس از شخم، در عمقی معمولا برابر با عمق خاکورزی کلوخه می شود. بستر بذر در صورتی آماده خواهد شد که کلوخههای سطحی در عمق کمتر ( حدود نصف) از عمق شخم، شکسته شوند و در صورت لزوم لایهی سطحی خاک تثبیت شود []. خاكورزی ثانویه برای تهیه بستر بذر انجام می شود. ضمناً از ادوات خاكورزی ثانویه جهت از بین بردن علفهای هرز، مخلوط کردن بقایای گیاهی وعلفکشها با خاک استفاده می شود [].
تراکم خاک کاهش در حجم منافذ خاک و بازآرایی در ذرات خاک است که در اثر پدیده های طبیعی و عوامل خارجی (تردد تراکتور روی سطح خاک و توسط ابزارهای مکانیکی در داخل خاک) ایجاد می شود. زمانی خاک به عنوان یک خاک متراکم مطرح می شود که تخلخل در آن به حدی کم باشد که تهویه در خاک به سختی اتفاق افتد و یا خاک سفت است و منافذ آن ، آنقدر کوچک هستند که از نفوذ ریشه ممانعت می کنند ونفوذپذیری آب به خاک و زهکشی خوبی اتفاق نمی افتد []. تاثیر زیانآور تراکم زیاد خاک ، بهصورت افزایش فرسایش، کاهش بازده محصولات، افزایش انرژی مورد نیاز در خاکورزی و صدمات محیطی دیده می شود []. تراکم خاک یکی از معضلات موجود در کشت محصولات کشاورزی میباشد که به دلایل مختلفی این اثر در خاکهای کشاورزی ظاهر می شود. یکی از عوامل، تراکم خاک زیرین ناشی از وزن خاک بالایی میباشد که به صورت طبیعی ایجاد می شود[]. از دیگر عوامل تراکم خاک، تردد ماشینهای مدرن و سنگین در خاکهای تر ، استفاده بیش از حد از خاک بدون آیشگذاری و رعایت نناوب زراعی و چراندن بیش از حد حیوانات [].در خاکهای متراکم، منافذ بزرگ، که موثرترین عامل در حرکت آب وگاز در خاک میباشند، کاهش مییابند و بنابراین توانایی خاک برای انتقال آب کاهش مییابد ودر کل تبادل گازی خاک محدود می شود []. تراکم خاک همچنین استحکام خاک را افزایش میدهد ودر نتیجه باعث به تاخیرافتادن رشد ریشه می شود [].
هنگامی که خاک متراکم شده باشد، برای حرکت ریشه درون خاک، عملیات خاکورزی برای از بین بردن و مدیریت تراکم خاک ممکن است ضروری باشد. خاکورزی بیشتر از عمق 350 میلیمتری را عملیات زیرشکنزنی (subsoiling) مینامند. اگر چه عملیات خاکورزی برای چند هزار سال به منظور نرم کردن خاک سطحی استفاده میشد، عملیات زیر شکن زنی، تقریبا یک عملیات جدیدی محسوب می شود که فقط از زمانی که تجهیزات کشاورزی به دلیل وزن زیاد و تردد زیادشان خاک را به شدت متراکم کرده اند، استفاده می شود. تا قبل از قرن 20 ،توانایی خاکورزی در اعماق زیاد به دلیل نبود نیروی کشنده، امکان نداشت. اخیرا عملیات زیرشکن زنی، در سراسر جهان رواج پیدا کرده است. خاکهای زیادی به عملیات زیرشکنزنی پاسخ مثبت دادند و وضعیت تراکم خاک بهبود پیدا کرده است. ابزارهایی که برای خاکورزی استفاده می شود محدوده وسیعی دارند و در نتیجه از نظر توانایی نفوذ در خاک، نیروی کششی مورد نیاز، سطح مقطع خاک به هم خورده متفاوت می باشند. به هر حال عملیات زیرشکنزنی یک عملیات پر هزینه میباشد که بایستی به صورت درست انجام شود تا بیشترین فایده را داشته باشد [].
شاخص مخروطی ، قابل قبولترین معیار برای اندازه گیری تراکم خاک می باشد که برای تخمین زدن این که ریشه توانایی حرکت در خاک را دارد یاخیر،استفاده می شود . شاخص مخروطی با زاویهی مخروط 30 درجه به منظور تخمین این نیرو استاندارد شده است . اگر مقدارهای شاخص مخروطی نزدیک 5/1 تا 2 مگا پاسکال باشد بدین معنی است که ریشه برای حرکت در خاک با محدودیت رو به رو شده است [].
نکتهی حائز اهمیت دیگر این است که باید توجه داشت که این عملیات در رطوبت مناسب انجام شود. حد خمیری ،معیاری برای تشخیص بهترین وضعیت خاک برای خاکورزی می باشد [].در برخی از خاکها که از بین بردن تراکم خاک لازم نیست، با عملیات زیرشکنزنی افزایشی در محصول ایجاد نمی شود. همچنین زیرشکنزنی، هنگامی که آبیاری در دسترس باشد، افزایش در محصول ایجاد نمی کند [].
خاکی که با عملیات زیرشکن زنی تراکم آن از بین رفته است، ممکن است که با رفت و آمد در همان منطقه دوباره خاک متراک شود. محققان نشان دادند که دوبار تردد تراکتور روی یک خاک، باعث می شود که به وضعیت تراکم خاک به حالت قبل از عملیات زیرشکنزنی برگردد [].اگر تردد کنترل شود، مزایای عملیات زیرشکن زنی میتواند طولانی مدت و برای رشد محصولات سودمند باشد [].
زیرشکنها برای بههمزدن خاک در عمق بیشتر از عمق کاری وسایل خاکورزی مرسوم و برای شکستن لایه ی سخت خاک که نتیجه تراکم ناشی از تردد ماشینآلات سنگین و همچنین عملیات مکرر خاکورزی در یک عمق سطحی میباشد، استفاده می شود. بنابراین، آنها باید دارای یک ساق محکم باشند تا بتوانند در عمق 45 تا 75 سانتیمتر و یا حتی بیشتر، کار کنند []. استفاده از زیرشکن باعث نفوذ پذیری خاک نسبت به رطوبت و ریشهها می شود و افزایش محصول ناشی از کاربرد صحیح آن 50 تا 400 درصد گزارش شده است []. هر ابزار عمیقکار دارای یک عمق بحرانی است که اگر عمق کار آن بیشتر از آن (زیر عمق بحرانی) باشد؛ بههم خوردگی خاک اتفاق نمی افتد ولی مقاومت کششی ابزار به مقدار زیادی افزایش مییابد. بنابراین، برای بهینه کردن عملیات خاکورزی عمیق باید از راهکارهایی که میتوان عمق بحرانی را افزایش داد، استفاده نمود.
اندازه گیری مقاومت کششی و توان مورد نیاز یک ابزار خاکورز برای تعیین نوع و اندازه تراکتور جهت استفاده از آن ابزار بسیار مهم میباشد[]. ازآنجا که کاهش مقاومت کششی ابزارهای خاکورز همواره یکی از جنبه های مهم عملیات خاكورزی میباشد؛ بهینه سازی ادوات بهمنظور کاهش مقاومت کششی از اهمیت بالایی برخوردار است [].
توان کششی مورد نیاز ابزار خاکورز تابعی از ویژگیهای خاک، هندسه ابزار، عمق کار و سرعت پیشروی ابزار میباشد []. عوامل متعددی بر نحوه عملکرد ابزارهای خاکورز موثر اند. میزان مصرف انرژی و نیروی مورد نیاز جهت حرکت یک وسیله ابزار خاکورز در خاک تابعی از متغیرهایی نظیر شکل هندسی تیغه، نحوه حرکت تیغه در خاک و شرایط اولیه خاک میباشد []. رطوبت اولیه خاک، سرعت پیشروی، عمق و عرض کار تیغه و نیز زاویه حمله و تمایل تیغه نیز از جمله عواملی هستند که بر عملکرد برش و جابجایی خاک موثر میباشد [].
زاویه حمله ابزار خاکورز یکی از عوامل موثر بر مقاومت کششی ادوات خاکورز به حساب میآید. تحقیقات نشان داده که چنانچه زاویه حمله تیغه ادوات خاکورز کوچکتر باشد (تا زاویه 5/67 درجه)، نفوذ وسیله به داخل خاک راحتتر صورت میگیرد []. مک کیز و ماسوار (1997) تأثیر پارامترهای هندسی ابزار خاک ورز بر مقاومت کششی، خرد شدگی و برش خاک را مورد بررسی قرار دادند. نتایج نشان داد که زاویه حمله، عرض تیغه و عمق کار بر مقاومت کششی تأثیر معنیداری داشت. با افزایش زاویه حمله از 30 به 90 درجه مقاومت کششی افزایش یافت و با افزایش دو برابری عرض کار، مقاومت کششی 35 درصد افزایش یافت []. آلوکو و سیج (2000) تأثیر زاویه حمله بر نوع و ویژگی های شکست خاک در جلوی تیغه پهن را بررسی نمودند. نتایج نشان داد که با افزایش زاویه حمله تیغه، سطح تماس بین خاک و فلز افزایش یافت که موجب افزایش مقاومت کششی شد [].
زونه (1956) فرایند بریدن ، خردشدن ، شتابیافتن و بالابری خاک توسط یک تیغه صلب را مطالعه نمود و نتیجه گرفت حدود 60 درصد مقاومت موجود در برابر حرکت تیغه در خاک به علت اصطکاک بین خاک و تیغه واصطکاک داخلی خاک است [].
شکافتن خاک متراکم شده توسط یک عمیقکار مرسوم در عمق مورد نظر، نیازمند نیروی کششی بالا و همچنین باعث افزایش مصرف سوخت، افزایش استهلاک وتولید کلوخههای بزرک می شود []. بررسی ولف و گارنر []. درمورد انرژی لازم برای خاکورزی در سه عمق مختلف در خاکهای لوم شنی، حاکی از این است که عمق زیرشکنزنی اثر معنیداری بر مقاومت کششی و انرژی مکانیکی لازم برای خاکورزی دارد. در آزمایشهای آنها، وقتی که عمق از mm280 به mm440 تغییر نمود، مقاومت کششی برای هر شاخه زیرشکن از kN 5/2 به kN2/6 افزایش یافت []. دربررسی اثرشکل زیرشکن، اسمیت و ویلفورد )1988( گزارش نمودند که مقاومت کششی زیرشکن نوع پارابولیک، کمتر از زیرشکن معمولی یا تریپلیکس بود و بیشترین نیروی عمودی (پایینسو ) و کمترین مقدار لغزش چرخها مربوط به زیرشکن پارابولیک بود []. پاین و تانر (1959) در تحقیقی جامع، اثر تغییر زاویه حمله زیرشکنمرسوم[5] را بر مقاومت کششی و سطح
/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d9%85%d9%82%d8%a7%db%8c%d8%b3%d9%87-%d9%be%d8%a7%d8%b1%d8%a7%d9%85%d8%aa%d8%b1%c2%ac%d9%87%d8%a7%db%8c/
مقطع بههم خورده خاک مورد بررسی قرار دادند. افزایش زاویه حمله از 20 به 60 درجه بطور معنیدار موجب افزایش مقاومت کششی گردید؛ اما سطح مقطع بههم خورده خاک تغییر معنیداری نداشت [].گادوین (2007) مطابق با شکل (2-1) نشان داد که مقاومت کششی ابزار خاک ورز با افزایش زاویه حمله افزایش مییابد [].
همت و همکاران (1379) در بررسی اثر ارتعاش گزارش نموده اند که استفاده از ارتعاش موجب کاهش مقاومت کششی و مقاومت ویژه زیرشکن به ترتیب به اندازه 33 و 34 درصد گردید []. نارایانارو و ورما )1982( یک کاهش 52 درصدی در مقاومت کششی یک زیرشکن ساق ارتعاشی در دامنه mm4 و فرکانس Hz5 و سرعت پیشرویkm/h 05/2 بدست آوردند []. ساکای و همکاران (8) یک کاهش 60 درصدی در مقاومت کششی یک زیرشکن چهارشاخه ساق ارتعاشی در دامنهmm 5 و فرکانسHz 4/3 بدست آوردند [].
|
شکل 2-1- تغییرات مقاومت کششی ابزار خاک ورز با افزایش زاویه حمله
نوع و درجه بهم خوردگی خاک یکی از عوامل تعیین کننده در انتخاب ادوات خاکورزی میباشد ولی باید نیروی موررد نیاز برای کشش و نفوذ آن برای عملکرد موثر در نظر گرفته شود.
طبق نتایج مک کیز و ماسوار (1997) تأثیر عرض و عمق کار بر سطح گسیختگی تأثیر معنیداری داشت و با افزایش عمق و عرض کار سطح گسیختگی افزایش یافت، ولی تغییر زاویه حمله تأثیر معنیداری بر سطح گسیختگی نداشت [].
کاهش مقدار مقاومت ویژه ابزار(نسبت مقاومت کششی به سطح مقطع بهم خورده خاک) بسیار مهمتر از کاهش مقاومت کششی آن میباشد []. با افزایش زاویه حمله، مقاومت ویژه افزایش یافت و حداقل مقاومت کششی در عمق کمتر و زاویه حمله کوچکتر بود [].
ازجمله تکنیکهای استفاده شده برای کاهش مقاومت ویژه خاک وکوچک کردن کلوخههای ایجاد شده، استفاده کردن از عاملهای خاکورزی در عمق کمتر، در جلوی ابزار اصلی و همچنین استفاده کردن از بالهها روی زیرشکنها میباشد.
اسپور و گادوین (1978) گزارش کردند که اضافه کردن باله به پاشنه ابزار زیرشکن، به ازای افزایش30 درصد در نیروی کششی باعث دو برابر شدن بههمخوردگی شد. این افزایش معنیدار در سطح مقطع خاک بههمخورد، باعث کاهش 30 درصدی در مقاومت ویژه شد [].
گادوین و اسپور (1984)، گزارش کردند که فاصلهی عرضی بهینه برای کاهش مقاومت ویژه بین دو زیرشکن بدون باله، هنگامی که آنها در یک عمق کار می کنند، 5/1 برابر عمق کاری آنها میباشد ولی این در حالی است که برای 2 زیرشکن با باله، این فاصله 2 برابر عمق کاری زیرشکنها میباشد [].
استفاده کردن ازابزار سطحیکار جلوی ابزار اصلی موجب افزایش عمق بحرانی خاک می شود [] و موجب کاهش در نیروی کششی و تولید خاک زراعی بهتر می شود [] وهمچنین موجب بهبود راندمان کاری (حجم خاک نرم شده تقسیم بر نیروی کششی مالبندی) در شکافندههای عمیقکار می شود [].
گادوین واسپور )1977( گزارش نمودند که اضافه کردن باله و ابزار سطحیکار جلوی ابزار عمیقکار منجر به افزایش بههمخوردگی خاک در عمق، کاهش مقاومت ویژه، افزایش عمق بحرانی و آرایش موثرتر خاک شده است. همچنین گزارش نمودند که فاصلهی موثر بین عاملهای خاکورزی با بهره گرفتن از ابزار سطحیکار جلوی ابزار عمیقکار وباله، افزایش مییابد آنها گزارش کردند که عمق بهینه برای ابزار جلویی، برابر عمق ابزار عقبی، فاصلهی عرضی بهینه برای دو سطحیکار در آرایش زیگزاگ، 5/2 برابر عمق ابزار عقبی و فاصلهی طولی بهینه، بین ابزار جلویی و عقبی، بزرگتر یا مساوی 5/1 برابر عمق ابزار عقبی میباشد[].
گادوین و اسپور (1984)، گزارش کردند که هنگامی که یک سطحیکار به صورت همراستا در جلوی یک عمیقکار استفاده شود، مقاومت کششی مورد نیاز افزایش مییابد. این افزایش در مقاومت کششی زمانی ماکزیمم می شود که عمق ابزار سطحیکار، نصف عمق ابزار عمیقکار باشد. این درحالیست که سطح مقطع خاک بههمخورده نسبت به تک شاخه عمیقکار کاهش مییابد. در نتیجه مقاومت ویژه به صورت معنیداری افزایش پیدا می کند. طبق گزارشات آنها اضافه کردن دو سطحیکار در جلوی عمیقکار به صورت زیگزاگ نسیت به تک شاخه عمیقکار (زیرشکن)، مقاومت کششی، تغییر معنیداری نداشت ولی سطح مقطع خاک بههمخورده در آرایش زیگزاگ به صورت معنیداری بیشتر بود، در نتیجه مقاومت ویژه در آرایش زیگزاگ به صورت معنیداری کمتر شد [].
کاسیسرا و همکاران (2005) در تعیین مطلوبترین عمق ابزار سطحیکار جلوی عمیقکار (که در آن نسبت خاک بههمخورده به نیروی لازم بیشترین مقدار باشد) در آرایش دو سطحکار همراستا، برای بهینه کردن انرژی مورد نیاز،گزارش دادند که مطلوبترین عمق برای ابزار جلویی، زمانی خواهد بود که عمقی برابر 80% عمق ابزار عقبی (عمیقکار) داشته باشد، زیرا تنها در این حالت است که هر دو ابزار جلویی و عقبی، هر دو بالای عمق بحرانی کار می کنند و اگر این نسبت رعایت نشود، حداقل یکی از ابزارها، زیر عمق بحرانی کار می کنند آنها برای مطلوب ترین فاصلهی طولی نیز معادله 2-1 را پیشنهاد دادند
معادله 2-1 | |
که θ، α، β، D، d و به ترتیب زاویهی گسیختگی هلالی لبهی گوه،زاویهی حمله (درجه)، زاویهی بین صفحهی گسیختگی ابزار جلویی / عقبی با سطح خاک (درجه)، عمق ابزار عقبی، عمق ابزار جلویی میباشند و در پایان ذکر کردند که عواملی از جمله، نوع خاک، سرعت ابزارها، هندسهی ابزارها و درصد رطوبت می تواند نتایج این پژوهش را دچار تغییر کند [].
در به کارگیری ابزارهای چند سطحکار، حمزه و همکاران (2011) گزارش نموده اند که متصل کردن بیش از یک ابزار سطحیکار در جلوی ابزار اصلی به صورت همراستا تاثیر معنیداری در کاهش نیروی کشش نداشت و در مورد اثر بالهها بر نیروی کشش گزارش نموده اند که اضافه کردن باله پشت ابزار های سطحیکار نیروی کشش مورد نیاز را برای شکافتن خاک افزایش نمیدهد [].
حمزه و همکاران (2011) در به کارگیری ابزارهای دو سطحکار گزارش دادند که استفاده از ابزارهای سطحیکار با عمق 10، 15 در جلوی ابزار عقبی با عمق 30 سانتیمتر در آرایش دو سطحکار همراستا نسبت به تک شاخه اصلی با عمق 30 سانتیمتر در خاک رسی، به ترتیب دارای 8/17 و 1/3 درصد مقاومت کششی کمتر میباشند در حالیکه با افزودن سطحیکار با عمق 20 سانتیمتر جلوی ابزار اصلی ( عمق 30 سانتیمتر)، مقاومت کششی به اندازه 1/4 درصد افزایش یافت آنها همچنین گزارش دادند که به کار گذاشتن دو سطحیکار با عمق 15 سانتیمتر و به صورت زیگزاگ در جلوی ابزار اصلی (عمق 30 سانتیمتر) نسبت به تک شاخه اصلی (عمق 30 سانتیمتر) در خاک رسی به مقدار 9/10 درصد مقاومت کششی بیشتری نیاز دارد [].
مایلک و همکاران (1994) گزارش کردند که در آرایش دو سطحکار هم راستا، اضافه کردن سطحیکار با عمق های متفاوت 76، 127، 178 و 229 میلیمتری به یک ابزار عمیق کار با عمق 457 میلیمتر، در خاک لوم رس سیلتی، از نظر توان مورد نیاز تفاوت معنیداری با همدیگر و حتی با تک شاخه عمیقکار (عمق 457 میلیمتر) نداشتند. آنها همچنین گزارش کردند هنگامی که یک سطحیکار در عمق 178 میلیمتر و به صورت همراستا با یک عمیقکار با عمق 457 میلیمتر کار کند، به صورت معنیداری سطح مقطع خاک بههمخورده بیشتری نسبت به زمانی که سطحیکار در عمق 229 و یا 127 میلیمتر با آن عمیقکار استفاده شود، تولید می کند. اضافه کردن یک سطحیکار با عمق 127 میلیمتر به یک عمیقکار با عمق 356 میلیمتر نسبت به همان عمیقکار تنها، به مقدار بیش از 16 درصد،سطح مقطع خاک بههمخورده بیشتری تولید میکتند. و در نهایت آنها به این نتیجه رسیدند که توان مورد نیاز برای اضافه کردن سطحیکار با باله، با افزایش عمق، کاهش مییابد زیرا آنها در داده های بدست آمده از تحقیق خود، مشاهده کردند که اضافه کردن ساق بالهدار سطحی،به ترتیب نیاز به انرژی 2/9، 7/6 و 9/3 کیلو وات بیشتر از زیرشکن با عمق 356، 406 و 457 میلیمتر دارد [].
گازر و لغوی (1385)در تعیین تاثیر دو تیغه سطحی با عرض تیغه 40 میلیمتر و عمق 250 میلیمتر و در 500 میلیمتر جلوتر از شاخه اصلی، بر مقاومت کششی، سطح مقطع.خاک.بههمخورده و مقاومت ویژه در سه فاصلهی بین تیغهای 500، 750 و 1000 میلیمتری در مقایسه با یک زیرشکن با عرض ساق2/50 میلیمتر، عرض تیغه 5/60 میلیمتر و عمق کار 500 میلیمتر، گزارش نمودند که هنگامی که فاصلهی دو تیغه سطحی 500 و 750 میلیمتر میباشد، مقاومت کششی به صورت معنیداری کاهش مییابد. آنها همچنین گزارش نمودند که اضافه کردن سطحیکارها در جلوی زیرشکن عموما موجب افزایش سطح مقطع خاک بههمخورده و در نتیجه کاهش مقاومت ویژه می شوند و در حالتی که فاصلهی بین دو تیغهی سطحی 1000 میلیمتر بود، بیش ترین سطح مقطع خاک بههمخورده و کمترین مقاومت ویژه را از خود نشان داد [].
[1] Fabric
1-Conversation tillage
1-Primary
3-Secondary
1-Conventional subsoiler
تحلیل مسائل مکانیابی و تصمیم گیری در خصوص مکان تسهیلات از مسائل بسیار مهم در تصمیم گیری دولت ها ، سازمانها و شرکت ها محسوب می شود. بدون شک مکانیابی درست تسهیلات اثرات بسیار مهمی در منافع اقتصادی ، ارائه خدمات مناسب ورضایت مشتریان دارد و به همین دلیل تحلیل مسائل مکانیابی یکی از مسائل مورد علاقه دانشمندان تحقیق در عملیات و علوم مدیریت بوده و پیشرفت های قابل توجهی نیز در این زمینه حاصل شده است . مساله مکانیابی هاب ها (واسطه های توزیع) با هدف طراحی انواع شبکه های توزیع (جابه جایی مسافر،حمل و نقل کالا،جمع آوری و توزیع مرسولات پستی، مخابره اطلاعات،…) به عنوان یکی از مهمترین مسائل در زمینه شبکه های ترابری مطرح می باشد. طراحی صحیح شبکه های هاب با توجه به کاربرد وسیعی که در عملکرد سیستم های ترابری محصول و شبکه های ارتباطی دارند، از اهمیت ویژه ای برخوردار است و طراحی صحیح آن بی شک در بهینه سازی مصرف انرژی در شبکه های حمل ونقل موثر خواهد بود. بدین ترتیب جریان گره های غیر هاب که اصطلاحا اسپوک خوانده می شوند، از طریق مسیری که از یک یا دو هاب عبور می کند به مقصد مورد نظر تحویل می شود.
تسهیلات باید بتوانند مشتریان را برای مدت زمان طولانی سرویس دهند به طوریکه تغییرات در تقاضای مشتریان را تا حدی پیش بینی کرده باشند. زیرا ممکن است در طول زمان به دلیل تغییر شرایط ، تقاضای بعضی از مشتریان افزایش یافته و بعضی دیگر کاهش یابد، بنابراین تسهیلات موجود ممکن است نتوانند به طور پیوسته سرویس مناسب و کافی را فراهم کنند(با توجه به محدودیت هر هاب در انتقال یا جمع آوری تقاضاها). علاوه بر آن ، با توجه به مقدار سفارش، فاصله مشتری و تامین کننده از هاب تخصیص یافته به آنها نیز باید مورد اهمیت و توجه قرار گیرد.در چنین شرایطی ، بستن تعدادی از تسهیلات موجود و انتقال تسهیلات به نقاط جدید ضروری است. برای چنین مسائلی به مکانیابی و تخصیص اولیه برای تسهیلات و همچنین طرحی برای آینده جهت مکانیابی مجدد تسهیلات (بررسی بهینه بودن موقعیت هر تسهیل با توجه به محدودیت های موجود) با هدف مینیمم کردن هزینه های تخصیص هر تسهیل به گره های غیر هاب نیاز داریم.
یک زنجیره تامین به جریان مواد، اطلاعات، وجوه و خدمات از تامین کنندگان موادخام طی کارگاه ها و انبارها تا مشتریان پایانی اشاره دارد و شامل سازمانها و فرایندهایی می شود که کالاها، اطلاعات و خدمات را ایجاد و به مصرف کنندگان تحویل می دهند. این زنجیره شامل خیلی از وظایف از قبیل خرید، جریان وجـــوه، باربری مواد، برنامه ریزی و کنترل تولید، کنترل موجودی و لجستیکی و توزیع و تحویل می گردد. زنجیره های تامین، تامین کنندگان را به یک شرکت تولیدی و شرکت را به مشتریانش ارتباط می دهند. برای اداره صحیح زنجیره تامین لازم است تا نسبت به خدمات عالی به مشتریان، هـزینه های پایین و زمان چرخه کوتاه اطمینان حاصل کنیم [4] .
تعاریف مختصر و جامعى كه مى توان از زنجیره تامین ارائه داد، عبارتاند از:
* زنجیره تامین شامل همه فعالیتهای مرتبط با جریان وانتقال کالاها ازمرحله مواد خام به مصرف کننده نهایی وجریانهای مرتبط با آن بوده است .
* زنجیره تامین یعنی شکل دادن به فرایند های جریانهای فیزیکی، اطلاعاتی، مالی و دانش برای ارضای احتیاجات مصرف کننده نهایی از طریق محصولات وخدمات مرتبط با تامین کنندگان.
به طور کلی زنجیره تامین ، زنجیره ای است که همه فعالیت های مرتبط با جریان کالا و تبدیل مواد ، از مرحله تهیه ماده اولیه تا مرحله تحویل کالاهای نهایی به مصرف کننده را شامل می شود. در ارتباط با جریان کالا دو جریان دیگر که یکی جریان اطلاعات و دیگری جریان منابع مالی و اعتبارات است حضور دارند.
نمونه ای از یک زنجیره خطی به همراه لایه های آن در(شکل 1‑1) نشان داده شده است.
شکل 1‑1: نمونه ای از یک زنجیره تامین خطی سه لایه ای[4]
در نتیجه میتوان زنجیره تأمین را زنجیرهای تعریف کرد که همه فعالیتهای مرتبط با جریان کالا و تبدیل مواد، از مرحله تهیه مواد اولیه تا مرحله تحویل کالای نهایی به مصرف کننده را در بر میگیرد.
افزایش روزافزون رقابت بین کارخانجات و شرکت ها برای تولید محصولات با کیفیت و مطابق سلایق مشتری نیاز به یک دیدگاه جدید را در بین تمامی سازندگان و تولیدکنندگان به وجود آورده است. در گذشته هر مرکز تولیدی با اهمیت دادن به تعداد محصول تولید شده، سعی در افزایش سهم خود در بازار داشت. پس از گذشت چند دهه مراکز تولیدی در ارائه کالای با کیفیت برای جذب مشتریان گام بر داشتند. در دهه های اخیر پیشگامان صنعت اصلی ترین شرط را برای رسیدن به سهم بیشتری از بازار فروش، برآوردن نیازهای مشتریان می دانند.
برای بدست آوردن مزیت بیشتر در بازار به ناچار باید به دنبال راهکارهایی باشندکه توسط آنها بتوانند هزینه ها را کاهش داده و سود را بیشتر کنند، البته همزمان با آن رضایت مشتری را نیز به طور مستمر افزایش دهند . با توجه به مطالب گفته شده می توان اینگونه تصور کرد که رضایت مشتری در صورتی افزایش خواهد یافت که محصولات مورد تقاضا در حداقل زمان ممکن وبه دست او برسد و در کنار آن هزینه تامین تقاضا برای مشتری نیز کاهش یابد . این امر مستلزم آن است که بتوانیم محصولات را در کمترین زمان و با حداقل هزینه حمل و نقل به دست مشتری برسانیم . برای تحقق این امر نیاز داریم که به جای انتقال مستقیم کالا از تولید کننده به مشتری از توزیع کننده استفاده کنیم که به مشتری نزدیکتر بوده و در عین حال می تواند چندین محصول متفاوت را به طور همزمان به مشتری تحویل دهد. در واقع می توان گفت که انبار توزیع کننده مانند یک بافر بین مشتری و تولید کننده عمل می کند و نیاز به هماهنگی کامل این دو را کاهش می دهد. زمان پاسخگویی در حالت انبارش توزیع کننده از حالت انبارش تولید کننده کمتر است، زیرا به طور متوسط انبار توزیع کننده به مشتریان نزدیکتر است و کل سفارش در انبار هنگام حمل با هم جمع می شود. ارزش افزوده در صورتی که توزیع کننده ها محصولات را از تولید کنندگان مختلف حمل کنند افزایش می یابد .
بهبود در عملکرد زنجیره تامین به خاطر دلایل زیر اتفاق می افتد:
مکان یابی تولید، یکی از مهمترین و گسترده ترین تصمیمات مدیران عملیاتی است که نشان می دهد کجا تسهیلات جدید تولیدی را بر پا کنند. مکانیابی تسهیلات تصمیمی استراتژیک است که شامل تخصیص غیر قابل برگشت سرمایه شرکت می باشد و اغلب روی معیارهای اساسی عملکرد زنجیره تامین شرکت از قبیل : زمان تأخیر ، موجودی ، پاسخگویی در برابر تغییرات تقاضا ، انعطاف پذیری و کیفیت تأثیر شدیدی دارد. از طرفی باید با توجه به عدم اطمینان تامین کننده که از عدم توانایی تامین کننده در تامین نیاز واحد توزیع ناشی می شود و همچنین عدم اطمینان تقاضا که از عدم توانایی در پیش بینی دقیق تقاضا ناشی می شود ، تدابیری اندیشیده شود [10].
ضروری است که در رابطه با مکانیابی موثر و تصمیم گیری در این زمینه ، مدیران به ارزیابی هر یک از مکان های بالقوه و تأثیر آنها بر معیار های ارزیابی عملکرد مانند زمان تأخیر ، موجودی و پاسخگویی و غیره بپردازند [11].
تصمیمگیری در خصوص مكان تسهیلات، نقشی حساس در طراحی شبكههای زنجیره تأمین بازی میكند یكی از مسائل مكانیابی عمومی، شناخت مجموعهای از مشتریان با فواصل فیزیكی متفاوت و مجموعهای از تسهیلات برای برآوردهسازی نیاز آنهاست. فاصلهها، زمانها و هزینههای مشتریان و تسهیلات، میبایستی با سنجهای خاص اندازهگیری شود. سؤالات نیازمند به پاسخ شامل موارد ذیل میشوند:
مسایل مکان یابی، هدفهای مختلفی را دربردارند. هدفها در شناسایی و اولویتبندی معیارهای تصمیمگیری در یک مساله مكانیابی و زیر معیارهای آنها، اهمیت و نقش مهمی دارند. در یک تقسیمبندی، هدفهای مسایل مکانیابی با رویکرد برنامه ریزی ریاضی و برحسب انواع تابع هدف، به سه دسته تقسیم شدهاند [8]:
مسایل مكانیابی دارای تنوع بسیار زیادی هستند ؛ از این رو برای سهولت در بیان، این مسایل را به راه های مختلفی دستهبندی کرده اند، اما به طور کلی مسایل تحلیل مکان در یکی از دسته های زیر قرار میگیرند [8] :
/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%da%a9%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af%d9%85%d9%83%d8%a7%d9%86%e2%80%8c/
برخی از عناصر در دسته بندی مسایل مكانیابی نقش مهمی دارند. در واقع مسایل مكان یابی علاوه بر قرار گرفتن در دستهبندی یادشده میتوانند به صورتهای مختلفی دسته بندی شوند، مانند مساله p- میانه[14] با محدودیت تقاضا و مساله p- میانه بدون محدودیت تقاضا. از این رو در حین دسته بندی مسایل مكانیابی باید عناصری مانند انواع مراکز جدید، مكان مراکز موجود، برهمكنش مراكز موجود و جدید، مشخصات فضای جواب، اندازه فاصله، تلفیق با سایر مسایل، تقاضا، ظرفیت، نوع مراکز، قطعی و احتمالی بودن داده ها، تواتر اجرا، تنوع محصول و تابع هدف مورد توجه قرار گیرند.
تحلیل مسائل مکانیابی و تصمیم گیری در خصوص مکان تسهیلات از مسائل بسیار مهم در تصمیم گیری دولت ها ، سازمانها و شرکت ها محسوب می شود. بدون شک مکانیابی درست تسهیلات اثرات بسیار زیادی در منافع اقتصادی ، ارائه خدمات مناسب ورضایت مشتریان دارد و به همین دلیل تحلیل مسائل مکانیابی یکی از مسائل مورد علاقه دانشمندان تحقیق در عملیات و علوم مدیریت بوده و پیشرفت های قابل توجهی نیز در این زمینه حاصل شده است . مطالعات مكانیابی یکی از اقدامهای کلیدی در فرایند احداث واحدهای صنعتی یا خدماتی محسوب می شود که توجه به این مهم در موفقیت مراکز، نقش بسزایی دارد. اهمیت این مطالعات به اندازهای است که به تازگی در مورد مراکز فعال نیز این مطالعات دوباره صورت می گیرد و در برخی از موارد منجر به تغییر محل واحد صنعتی نیز می شود. در طول سه قرن گذشته مسائل مکانیابی متعددی در قالب فرضیات و تمرینات ریاضیاتی پدیدار و ارائه گشته اند. اما ظاهرا طرح مساله مکانیابی به طور کلی و رسمی برای نخستین بار به وبر (Weber 1909) نسبت داده شده است. امروزه نیز تعیین محل مناسب برای استقرار تجهیزات یا مراکز خدماتی در بخش های صنعتی و خدماتی ، موضوع مهمی بوده است و در چند دهه اخیر توجه بسیاری را به خود جلب کرده است.
اکنون به بیان موارد کلیدی که مدل های ریاضی مکان یابی برای تعیین آنها طراحی می شوند می پردازیم که عبارتند از :
تعیین موارد فوق وابسته به محیطی است که مساله مکانیابی تحت شرایط آن حل می شود و نیز به اهدافی که در پس حل مساله نهفته است. در بعضی موارد، مثل مکانیابی مراکز خدمات درمانی اورژانسی ، هدف هر چه نزدیکتر بودن این مراکز به کاربران از یک طرف و پوشش دادن به تقاضای همه کاربران از طرف دیگر می باشد. اما مثلا در مکانیابی یک مساله بازیابی زباله های رادیواکتیو هدف این خواهد بود که چنین مراکزی تا آنجا که امکان دارد از مناطق شهری و پر جمعیت دور باشند و یا در بخش های تولیدی و اقتصادی هدف کاهش هزینه های کل می باشد. مختصر اینکه موفقیت یا شکست مراکز تسهیلاتی در هر کدام از بخش های دولتی و خصوصی بستگی کامل به مکان های انتخابی برای استقرار این مراکز دارد [7] .
مسایل مكانیابی از تنوع بسیار زیادی برخوردارند و در هر یک از آنها، هدفهای ویژهای دنبال میشود. برای دستیابی به هدف هر مساله، باید از روشی ویژه برای حل آن مساله استفاده كرد و هنگام مطالعات نیز از درستی اطلاعات مورد استفاده اطمینان حاصل كرد [8] .
عملکرد زنجیره تامین تحت تاثیر چندین عامل که با تصمیم گیری در مورد مکان تولید آغاز می شود، سنجیده می گردد [11]. مدلهای تعیین محل تسهیلات، نقش مهمی در طراحی و برنامهریزی زنجیره تأمین دارند. اصولاً در طراحی و برنامهریزی زنجیره تأمین 3 سطح بر اساس افق زمانی: استراتژیك، تاكتیكی و عملیاتی وجود دارد. دكتر سیمچی در مقاله خود نوشته است: «سطح استراتژی با تصمیماتی ارتباط دارد كه اثراتی بلندمدت بر سازمان شما میگذارد. این موارد، شامل تصمیماتی در خصوص: تعداد، محل، ظرفیت انبار، ظرفیت تولید یا جریان مواد اولیه در شبكه لجستیک است». این جملات، ارتباط بین مدلهای مكانیابی و مدیریت استراتژیک زنجیره تأمین را آشكار نشان میدهند.
شبكه توزیع شركت میبایستی مناسبترین خدمات را با كمترین قیمت عرضه كند. در برخی موارد، شركت ممكن است با طراحی مجدد شبكه توزیع خود، علاوه بر صرفهجویی میلیونها دلاری در هزینههای لجستیك، سطح كیفیت خدمات یا كالای خود را افزایش دهد. برای رسیدن به این هدف، شبكه ایدهآل میبایستی اقدام به ایجاد شبكه انبارش برای حمایت از تأمین خردهفروشیهای خود كند». این گفتار متضمن اهمیت مدلهای مختلف مكانیابی تسهیلات برای مشخص شدن بهترین وضعیت پیكرهبندی زنجیره تأمین است و بر رابطه متقابل سطوح استراتژی و تاكتیكی – عملیاتی تأكید دارد [12] .
[1] Supply Chain
[2] Upstream
[3] Internal
[4] Downstream
[5] Facility Location
[6] Location
[7] Pull
[8] Push
[9] Noxious Location Models
[10] Balancing
[11] P-Median
[12] Minisum
[13] P-Center
[14] P-Median