وبلاگ

توضیح وبلاگ من

دانلود پایان نامه ارشد:مقایسه خود کنترلی و سیستم بازداری/ فعال سازی رفتاری در دو گروه افراد نابینا و عادی

این عقیده که حالت های روانی می توانند بر کنش های بدن انسان تاثیر بگذارند، سخن تازه ای نیست. توجه به مفایم ذهن- بدن از زمان های قدیم شروع شده و توسط متفکرانی چون بقراط، سقراط، ارسطو و افلاطون مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان مثال در حدود چهار صد سال قبل از میلاد مسیح، بقراط پزشک یونانی، نظریه مزاج ها را در مورد شخصیت و آسیب دیدگی روانی مطرح کرد، سقراط نیز معتقد بود همان طور که تلاش برای درمان چشم بدون سر و درمان سر صحیح نیست، به همان نسبت نمی توان بدن را بدون در نظر گرفتن روح درمان کرد.

 

در دهه 1960 پزشکی روان تنی به نظریه ها و رویکرد های جدید متمرکز شد. این نظریه ها بر روابط بین عوامل زیستی- روانی- اجتماعی در رشد و دوره بیماری تاکید دارند. در این الگو که الگوی زیستی- روانی- اجتماعی نامیده می شود، انسان به عنوانی موجودی چند بعدی نگریسته می شود، که هر یک از ابعاد زیستی، روانی و اجتماعی به صورت نظام های فرعی متعامل عمل می کنند(جانسون و همکاران، 2003). برخلاف مدل بیماری که صرفا به عوامل زیستی توجه دارد، این مدل سلامت شخص را در گروه تعامل پیچیده عوامل زیستی، روان شناختی و اجتماعی می داند.

 

پیش بینی های اخیر بیان می کنند که نزدیک به 45 میلیون نفر در سراسر جهان بر طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت (WHO) نابینا هستند و 135 میلیون نفر از لحاظ بینایی ناتوان بوده و نیازمند کمک های اجتماعی، روانشناختی و اقتصادی می باشند(تیلفورس و همکاران، 1999 ؛ آتبو[8] و همکاران، 1996). بیش از 90 درصد کل افرادی که از لحاظ بینایی ناتوان و یا نابینا هستند در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند(تابارا و همکاران، 2005 ؛ یانکسو، 2002). سازمان جهانی بهداشت اعلام نموده که در صورت ادامه روند کنونی هر ساله حدود 1 تا 2 میلیون نفر به جمعیت نابینایان دنیا افزوده خواهد شد، به­ طوری که تا سال 2020 تعداد نابینایان به دو برابر افزایش خواهد یافت(تابارا، 2001). افراد با آسیب بینایی مشكلاتی را در ارتباط با دنیای بیرون تجربه می كنند كه باعث ایجاد محدودیت در برقراری ارتباط و تعامل با دیگران می شود. آسیب بینایی در افراد به ویژه دركودكان موجب عدم توازن شناختی، عاطفی، زبانی، اجتماعی و حركتی می شود. تاخیر در مهارت های مذكور، منجر به تاخیر در تحول اجتماعی می شود و امكان تعامل سالم با دیگران را از فرد آسیب دیده بینایی می گیرد (کریمی درمنی، 1385).

 

در طی چند دهه گذشته سلامت به عنوان یکی از حقوق اساسی انسانها و یک هدف اجتماعی در جهان شناخته شده است، که در این میان خودکنترلی و سیستم بازداری– فعال ساز رفتاری (کارور و وایت،1994) دو فاکتور تعیین کننده در توانایی سازماندهی و سازگاری محیطی، بهزیستی روانشناختی و سلامت عمومی فرد بوده، که مورد توجه گسترده از سوی روانشناسان سلامت واقع گردیده است. از طرفی نقش نظام های خودکنترلی و  بازداری/ فعال سازی رفتار به عنوان عوامل زمینه ساز در آمادگی فرد برای ابتلا به مشكلات رفتاری و هیجانی درسالهای اخیر بسیار مورد مطالعه قرار گرفته است. یكی از مهمترین مهارت ها كه مشخصه بهنجاری و سازگازی فراد است، برخورداری از صفت خودكنترلی (خودنظارتی) است. افرادی كه می توانند هدف های واقع گرایانه را اولویت بندی كنند و در زمان تصمیم گیری میان عواطف و عقل تعادل برقرار كنند، خود كنترل هستند (آقایار و شریفی درآمدی، 1389).

 

خودكنترلی بیانگر میزان مطابقت ویژگی های رفتاری خود با شرایط و موقعیت موجود است. مفهوم خودكنترلی كه در سال1974 توسط اشنایدر گسترش یافت، به این معنی است كه یک شخص در موقعیت خود چه قدر انعطاف پذیر یا چه قدر پایدار است(كاشال و كوانتس، 2006). چندین مطالعه اثر خودكنترلی را در محل كار بررسی كرده و به این نتیجه رسیده اند كه افراد با خودكنترلی بالا بیشترین مهارت اجتماعی را دارند(دای و کلیدوف، 2003). ظرفیت انسان برای اِعمال خودکنترلی،  به طور بحث انگیزی یکى از قدرتمندترین توانایی‌ها و موجب سازگاری سودمند در روان انسانى است. افراد وقتى بتوانند  بین خود و محیطشان هماهنگی و سازگاری مطلوبی ایجاد کنند، شاداب‌ترین و سالم‌ترین شرایط را خواهند داشت و سازگاری مى‌تواند اساساً با تغییر دادن خود در جهت تطابق با جهان پیرامون، بهبود یابد(راث بلوم[15] و همکاران، 1986). علاوه بر این، توانایی خودکنترلی برای اجتناب از تکانه‌های ضداجتماعى و همنوا شدن با نیازهای زندگى گروهى که از نشانه زندگى متمدن است را فراهم مى‌کند. حتی امروزه به نظر می‌رسد، بسیاری از مشکلات عمده فردی و اجتماعی، ناشی از نقص در خودکنترلی باشد (بامیستر[16] و همکاران، 1994).

 

لوگ (2010) خود کنترلی را اینگونه تعریف می کند: پرداختن به رفتارهایی که پاداش درنگیده، ولی بیشتر به دنبال دارد. خود کنترلی را می توان از ابعاد گوناگونی نگاه کرد. برای مثال خودکنترلی را به عنوان «تاخیر خشنودی» و از نظر عملیاتی طول زمانی که فرد برای رسیدن به پیامد ارزشمندتر ولی دیر آینده منتظر می ماند، توصیف کرده اند (رودریگرز[18]، 1989). از این رو انتظار می رود بخش قابل توجهی از آسیب شناسی روانی نابینایان به خود کنترلی مربوط می شود. از طرفی یكی از موضوع هایی كه امروزه، ذهن پژوهشگران حیطه ی روان شناسی سلامت را به خود مشغول كرده است، رابطه ی بین ویژگی های شخصیتی و ابتلا به بیماری های روانی و جسمانی است. برخی از روانشناسان، به این نظر علاقه نشان می دهند كه شخصیت، مبتنی بر عملكرد دستگاه عصبی است.

 

 

 

1-2  بیان مسأله

 

امروزه بهبود کیفیت زندگی افراد ناتوان جسمی به عنوان یک هدف بازتوانی به شمار می رود. نارسایی خودکنترلی با مفهوم تکانشگری و اضطراب رابطه دارد و نشانگر ناتوانی در تفکر در مورد پیامد رفتاراست. تفکر در مورد پیامد ولی عمل براساس خشنودی آنی به رفتار بدون پیش بینی منجر می شود. نوجوانان وقتی خودکنترلی را به کار میگیرند که بخواهند به هدف بلند مدتی دست بیابند. برای این منظور نوجوان باید از لذت غذا، پول خرج کردن و … چشم پوشی کند. این کار را از طریق مهار وسوسه های دروغ گفتن، فرار از قولی که داده اند و نیز آرام ساختن خود به علت ناکامی به دست آمده انجام می دهند(گاتفردسون[19]،1990). خودکنترلی به معنی سرکوب کردن هیجانات واحساسات نیست. برعکس خودکنترلی یعنی اینکه ما یک انتخاب برای چگونگی ابراز احساساتمان داریم و چیزی که مورد تاکید است، روش ابراز احساسات است به طوری که جریان تفکر را تسهیل کند (گلمن[20]، 1995). هرچه خودكنترلی بالاتر رود كیفیت زندگی بهبود می یابد. مطالعات انجام شده (بلکلیو همکاران، 2003 ؛ بارن، 1989؛ بریک و همکاران، 2005 ؛ کاشال و کوانتس، 2006)، بین خود کنترلی با تعارض، رفتار، شخصیت، سلامت و بهزیستی روانی ارتباط معناداری نشان دادند.

 

تحقیقات انجام شده در این زمینه نشان دادند كه مردان نسبت به زنان خودكنترلی بالاتری دارند (اشنایدر، 1974). یكی از مهمترین مهارت ها كه مشخصه سلامت و بهزیستی روانی افراد است، برخورداری آنها از صفت خودكنترلی است. افرادی كه می توانند هدف های واقع گرایانه را اولویت بندی كنند و در زمان تصمیم گیری میان عواطف و عقل تعادل برقرار كنند، خود كنترل هستند(آقایار و شریفی درآمدی، 1385). ساسمن[24] و همکاران (2003) در پژوهش خود كه با یک نمونه1050 نفری انجام گرفت نشان دادند، كه بین مصرف سیگار، الكل، ماری جوانا و دیگر مواد با خودكنترلی پایین رابطه منفی معنی دار وجود دارد.

 

آدابرادوتیر و رافنسون[25] (2002) نیز در مطالعه ای طولی نشان دادند، افرادی كه رفتارهای ضد اجتماعی بیشتری دارند در مقایسه با افراد عادی، سطح خودكنترلی كمتری دارند و در خطر بیشتری برای مواجهه و سوء مصرف مواد و الکل قرار دارند. در واقع خودکنترلی یكی از مشكلات اصلی افراد با اختلال روانشناختی و نقایص جسمانی است. به بیان دیگر، می توان گفت كه افراد با اختلال روانشناختی (مانند كاستی توجه- بیش فعالی) و نقایص جسمانی(مانند نابینایی) همانند افراد دیگر هستند، با این تفاوت كه افراد دیگر می توانند رفتار خودشان را با توجه به شرایط و موقعیت های زمانی و مكانی تنظیم و كنترل كنند، اما افراد با اختلال روانشناختی- جسمانی قادر به مهار رفتار خود و پیش بینی عواقب رفتار خود نیستند و یا در کنترل رفتار خود از ضعف قابل توجه ای برخوردارند. به طور کلی افراد با مشکلات روانشناختی و جسمانی در کنترل خود مشکل دارند و در مقایسه با فراد عادی از خودکنترلی پایین تری برخوردارند. همچنین نتایج مطالعات متعدد نشان می دهد با آموزش مهارت های کنترل خود می توان بسیاری از مشکلات آنان را کاهش داد(به پژوه و همکاران، 2000).

 

از طرفی چندین دهه است که صاحبنظران تلاش کرده اند تا برای تبیین سبب شناسی حالت های روانشناختی نظیر اضطراب نظریه یا الگویی ارائه دهند یکی از الگوهای ارائه شده سیستم بازداری و فعال ساز رفتاری است، دو سیستم بازداری و فعال ساز رفتاری بخشی از اسانس نوروبیولوژیکال رفتار و عاطفه هستند و اساس انگیزشی پایه ای برای تفاوت های فردی در رفتار، خلق و عاطفه فراهم می سازند. صفات انعکاس دهنده سیستم فعال ساز صفات تکانشوری و صفات انعکاس دهنده سیستم بازداری صفات اضطرابی هستند. سیستم فعال ساز به نشانه های پاداش بدون تنبیه و فرار از تنبیه حساس است و سیستم فعال ساز به عواطف مثبت و هیجان های مثبت(امید، سرخوشی، شادکامی) رابطه دارد (ویلسون و همکاران[26]، 2000). به اعتقاد بارکلی (1997) بازداری رفتاری، فرایندی عصب-  شناختی است که به افراد کمک می کند تا پاسخ درنگیده بدهند. بازداری رفتاری سه فرایند به هم پیوسته را دربر می گیرد.:1- بازداری پاسخ یا رویداد غالبی2- توقف پاسخ جاری و ایجاد فرصت درنگ در تصمیم گیری برای پاسخ دادن یا ادامه پاسخ 3- حفظ دوره درنگ و پاسخ خود فرمان که اتفاق می افتد.

 

الگوهای بازداری رفتار بر اندازه ­گیری و بررسی بازداری رفتاری در مقایسه با سازه ­هایی چون توجه، که احتمالاً قدرت تمایز بالایی برای تشخیص افراد با اختلالاتی چون عدم توانایی در تکلم و نابینایی دارد، تاکید می­ کند. درمان مبتنی بر الگوی بازداری رفتاری بدین گونه است که  نارسایی مرکزی این دسته از افراد زمان است و آن­ها نمی­توانند فضاهای خالی بین رویدادها را به خوبی مشاهده کنند و بدین معنی که آنان دارای نزدیک بینی یا کوری زمان هستند. بازداری و فعال سازی رفتار، به عنوان دو سیستم پاسخ دهی با متغیر خلق یا عاطفه در ارتباط است. براساس فرضیة تجانس- خلق می توان گفت كه فرد ترجیحاً محرك­هایی را پردازش می­كند كه با حالت خلق فعلی وی سنخیت دارد. بنابراین، عاطفه مثبت، اساس و پایه   ادراك های خوشایند، توجه و تفسیر مثبت است و سبب یادآوری ماده های خوشایند و مثبت بیش­تری از حافظه می­گردد. در مقابل، عاطفه منفی با ادراك های ناخوشایند و یادآوری ماده های منفی حافظه در ارتباط است (راس[27] و همکاران، 2002).

 

حساسیت نظامهای بازداری و فعال ساز رفتاری درنظریه گری به نقل از کارور و  وایت منعكس كننده تفاوتهای فردی از حساسیت نظام عصب شناختی زیر بنایی افراد در پاسخ به نشانه های محیطی می باشد (کارور و وایت ،1994). پیامدهای فعالیت نظام بازداری عبارت از اختلال در رفتار فعلی، خلق منفی، سوگیری توجه به سمت منابع تعارض و افزایش برانگیختگی است. این پیامدها موجب می شود تا فرد با اجتناب از منبع تهدید، تعارض خویش راحل كند. در قلمرو روانشناسی تحولی، بازداری رفتاری، نوعی گرایش در افراد است كه موجب اختلال در رفتار جاری وی شده، فرد در هنگام مواجهه با افراد یا موقعیت های نا آشنا با خودداری و كناره گیری واكنش نشان می دهد (کجن و همکاران، 1987). پیامد سیستم بازداری- فعال سازی رفتار عبارت از: تقویت رفتار فعلی، خلق مثبت، سوگیری توجه به سمت منبع پاداش و افزایش برانگیختگی می باشد. این پیامدها رفتار پاداش گرفته را حفظ و تقویت كرده، تماس فضایی و زمانی با پاداش را نزدیک تر می سازند(اسمایلی و جکسون، 2007). همچنین نتایج برخی تحقیقات نشان می دهدكه برخی از اختلال های روانشناختی را می توان به وسیله فعالیت این دو نظام تبیین كرد.

 

نتایج بررسی گری[30] (1990) نشان داد، این سیستم های مغزی -رفتاری اساس تفاوت های فردی می باشند و فعالیت هر یک از آنها به فراخوانی واکنش های هیجانی متفاوت نظیر ترس و اضطراب می انجامد. همچنین یافته های وی نشان داد، حساسیت سیستم فعال ساز رفتاری نشان دهنده تکانشگری فرد می باشد. مطالعات نشان داد، فعالیت سیستم بازداری رفتار موجب فراخوانی حالت عاطفی اضطراب و بازداری رفتاری، اجتناب فعل پذیر، خاموشی، افزایش توجه و برپایی می گردد .همچنین فعالیت زیاد پایه های نوروآناتومی این سیستم با تجربه اضطراب مرتبط می باشد (کر، 2002).

 

در ارتباط با عملکرد نظام های بازداری- فعال ساز رفتاری افراد نابینا فرضیه های متفاوتی مطرح است و این فرض وجود دارد که افراد نابینا از حساسیت بالای نظام بازداری/ فعال ساز رفتاری برخوردارند، این امر بیانگر این است که افراد نابینا به علائم و نشانه های تنبیه پاسخ داده و اضطراب بیشتری را تجربه می‌کنند. با این وجود مطالعات علمی دقیقی در ارتباط تفاوت حساسیت نظام های بازداری/ فعال ساز رفتاری افراد نابینا و عادی وجود ندارد. بنابراین با توجه به محدود بودن مطالعات انجام شده در خصوص خودکنترلی و حساسیت نظام بازداری- فعال ساز رفتاری در افراد نابینا و اهمیت موضوع، مساله اساسی در پژوهش حاضر مقایسه خودکنترلی و سیستم بازداری- فعال ساز رفتاری در افراد نابینا و عادی می باشد.

 

 

/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af%d9%85%d9%82%d8%a7%db%8c%d8%b3%d9%87-%d8%ae%d9%88%d8%af-%da%a9%d9%86%d8%aa%d8%b1/

 

 

 

1-3 اهمیت و ضرورت پژوهش

 

1-3-1 اهمیت نظری

 

پیش بینی های اخیر بیان می کنند که نزدیک به 45 میلیون نفر در سراسر جهان بر طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت (WHO) نابینا هستند و 135 میلیون نفر از لحاظ بینایی ناتوان بوده و نیازمند کمک های اجتماعی، روانشناختی و اقتصادی می باشند(تیلفورس، 1999 ؛ آتبو و همکاران، 1996). بیش از 90% کل افرادی که از لحاظ بینایی ناتوان و یا نابینا هستند در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند و فقط 18% آنها در چین هستند (تابارا و همکاران، 2005 ؛ یان کیکسو، 2002). سازمان جهانی بهداشت اعلام نموده که در صورت ادامه روند کنونی هر ساله حدود 1 تا 2 میلیون نفر به جمعیت نابینایان دنیا افزوده خواهد شد، بطوری که تا سال 2020 تعداد نابینایان به دو برابر افزایش خواهد یافت در همین راستا این موسسه طرح VISION2020 را جهت حذف علل قابل پیشگیری و قابل کنترل نابینایی تا سال 2020 ارائه نموده است (تابارا و همکاران، 2001).

 

این افزایش، سؤالاتی را در این زمینه مطرح می کند که در مقابله با این عارضه چه باید کرد؟ یا چگونه از انتشار عوارض ناشی از نقص بینایی (مانند: ضعف عملکرد تحصیلی) در بین کودکان نابینا جلوگیری شود؟ این گونه مشکلات و سوالات از آنجا که طیف جمعیتی بسیار وسیعی را در بر گرفته و در سنین حساس و شرایط تربیتی ویژه ای مطرح می شود، ضرورت بررسی های جامع و بسیاری را درباره مشکلات بینایی کودکان سنین مدرسه می طلبد. بنابراین مطالعات درباره تنوع و عوامل مرتبط با شیوع نابینایی و سازوکار شخصی مواجهه با این اختلال در این زمینه بسیار یاری رسان است. نگرانی های موجود در مورد افراد نابینا باعث شده که سبکهای تفکر، سبکهای خودکنترلی و خوشتن داری، نگرشها و سایر ابعاد روانشناختی زندگی این افراد مورد بحث قرار گیرد و گروه کثیری از مشکلات زمینه ای در پیدایش این اختلالات مورد بررسی قرار گیرد. علاوه بر آن، ضرورت پژوهش حاضر آن است که بدون داشتن اطلاعات لازم در مورد وضعیت سلامت روانی و یا چگونگی و تنوع اختلال نابینایی و عوامل موثر بر آن در بین افراد نابینا نمی توان برنامه آموزشی و درمانی درستی برای آنان تدوین نمود. همچنین از آنجا که مطالعات منتشر شده در این زمینه در کشورمان نسبتاً محدود می باشد مطالعه حاضر به بررسی و  مقایسه خود کنترلی و سیستم بازداری- فعال ساز رفتاری در افراد نابینا و عادی پرداخته است، تا در راستای برنامه ریزی های آتی و بهبود سلامت روانشناختی این افراد اقدامات مناسبی صورت گیرد.

 

 

 

1-3-2 اهمیت كاربردی

 

این پژوهش واجد اهمیت­های کاربردی زیادی است، از جمله این مضامین کاربردی می­توان به کار بست یافته­ های چنین پژوهشی در برنامه ریزی درمان­های روانشناختی اختلالات خلقی و هیجانی نابینایان و کم بینایان، اعلام نظر و گزارش نتایج نهایی طرح به متخصصین و مسئولین جهت مطالعه موثر پیرآمون خودکنترلی و نظام بازداری- فعال ساز رفتاری افراد نابینا و عوامل اثرگذار بر آن، جهت ارتقاء سلامت روانشناختی این افراد اشاره نمود، همچنین دست آوردهای این طرح می ­تواند زمینه­ای برای انجام مطالعات آتی واقع گردد.

 

 

 

1-4 اهداف پژوهش

 

1-4-1 هدف کلی

 

تبیین خودکنترلی و سیستم بازداری- فعال ساز رفتاری در افراد نابینا و عادی.

 

 

 

  • اهداف اختصاصی

الف) تبیین خودکنترکی در افراد نابینا و عادی

 

ب) تبیین سیستم بازداری- فعال ساز رفتاری در افراد نابینا و عادی

 

  • تبیین تاثیر متغیرهای دموگرافیک (جنسیت و تحصیلات) بر خودکنترلی و سیستم بازداری/ فعال ساز رفتاری در نمونه مورد مطالعه.

[1]. mind-body

 

[2]. Hippocrates

 

[3]. Socrates

 

[4]. Aristotle

 

[5]. Plato

 

[6]. Johanson&et.al.

 

[7]. Thylefors & et al

 

[8] . Attebo

 

[9]. Tabbara & et al

 

[10]. Yankexu

 

[11]. Carver &White

 

[12]. Snyder

 

[13]. Kaushal &Kwantes

 

[14]. Day &Kilduff

 

[15]. Roth Bolum

 

[16]. Bowmister

 

[17]. Loog

 

[18]. Rodriges

 

[19]. Godferedson

 

[20]. Golman

 

[21]. Blakely

 

[22]. Baron

 

[23]. Burrick

 

[24]. Sussman

 

[25] . Adabjaradottir & Rafnsson

 

[26] . Wilson

 

[27] . Ross

 

[28]. Kagan

 

  1. 2. Smillie&Jackson

[30] . Gray

 

[31]. Corr

دانلود پایان نامه :نقش میانجیگر طرحواره های ناسازگار اولیه در رابطه بین صفات شخصیت و بهزیستی ذهنی در دانشجویان

امروزه کیفیت زندگی در مقابل کمیّت، قرار گرفته و با توجه به ابعاد گسترده سلامتی، تعریف می شود و منظور از آن، سالهایی از عمر است که با رضایت و شادکامی و لذتبخشی همراه باشد (سلیگمن، 1998؛ نقل از قاسمی وهمکاران، 1390). در واقع، ویژگی مهم سلامت روانی که فرد سالم باید از آن برخوردار باشد احساس بهزیستی یا رضایت مندی و شادکامی است (کرمی نوری و همکاران، 2002). پژوهشگران، شادکامی را بهزیستی روانشناختی، بهزیستی روانی، و بهزیستی ذهنی تعریف می کنند. طی سالهای گذشته، اهمیّت و فایده شادکامی محور بسیاری از پژوهشها بوده است. شادکامی، تنها هدف زندگی نیست، اما به معنی دست یابی به اهداف دیگر وتسهیل پیامدها و رفتار مطلوب به کار می رود (اید و لارسن، 2008).

 

افرادی که شادکامی آنها در سطح مطلوبی قرار دارد، دنیا را مکانی امن تر می بینند، آسان تر تصمیم می گیرند، مشاغل مورد علاقه را می یابند، حس همکاری و کمک به دیگران دارند و اطلاعات محرک ها را به گونه ای تفسیر می کنند و تشخیص می دهند که منجر به شادکامی آنها می شود (آرجیل، 1990؛ کوهن و هربرت، 1996؛ به نقل از اگان و همکاران، 2014). برخی محققان عقیده دارند که جنبه ای از بهزیستی ذهنی دربرگیرنده ارزیابی شناختی فرد در مورد زندگی اش است که حالت موقّتی و کوتاه مدت ندارد بلکه متأثر از وضعیت روانی و عوامل درون فردی مانند: ارزش های فردی، عزّت نفس، داشتن دید مثبت به افراد، پذیرش واقعیت های موجود، با معنا دانستن فعالیت ها و کلّ زندگی، احساس داشتن انگیزه و کنترل بر زندگی می باشد که به دوره های طولانی از زندگی مربوط بوده و آن رضایت مندی از زندگی نام گرفته است (فرانسیس و بولگر،1997؛ لیساگر، 1948؛ نقل از شعبانی، 1391). بنابراین، توجه ویژه به مفهوم بهزیستی ذهنی طی سه دهه اخیر پیامدهای مهمی را برای بشر به دنبال داشته، زیرا با ارزیابی فرد از کیفیت زندگی خود، نیمرخ نسبتاً دقیقی از رضایتمندی از زندگی  به دست می آید. در شناخت این نیمرخ، پژوهشگران هم عوامل درونی و هم عوامل بیرونی را مدّ نظر قرار داده اند، چرا که بدیهی است یک فرد محصول تعامل محیط با خصوصیات فردی است (کارادماس، 2005؛ نقل از شعبانی، 1391). پژوهش های زیادی در حوزه بهزیستی ذهنی صورت گرفته و در آنها نقش عوامل متعددی از جمله ویژگیهای شخصیتی (رومرو، گومز و ویلار، 2012؛ لامرز، وسترهوف، کاواکز، بوهلمیجر، 2012؛ مالکوک، 2011؛ گارسیا، ایرلندسون، 2011؛ ویترسو، 2001، تقی لو، صالحی و شکری، 1390)، جنسیت (فرهادی، جواهری، غلامی و فرهادی، 2005؛ جعفری، لیاقت دار، عابدی، 2004؛ بخشی پور، پیروی و عابدیان، 2005؛ نقل از تقربی، شریفی و سوکی، 1391) سلامت جسمی و روانی (مکری نوری، مکری، محمدی فر و یزدانی، 2002؛ مرادی، جعفری و عابدی، 2005؛ پیلتزر و پینگ پید،2013) رضایت از زندگی (پورسردار، سنگری، عباس پور البوکردی،2012؛ پروف و اوزمیت، 2011) را در رابطه با بهزیستی ذهنی مورد بررسی قرار داده اند که مرور یافته های حاصل از آنها نشان می دهد تلاش های زیادی برای تعیین سطح بهزیستی ذهنی صورت گرفته و عوامل گسترده و متنوعی نیز بدست آمده است که می تواند با کاهش یا افزایش بهزیستی همراه باشد. از آنجایی که رضایت مندی از زندگی مؤلفه پایدارتر و شناختی بهزیستی ذهنی است، توجه به آن برای ارتقاء سطح بهزیستی ذهنی ضروری به نظر می رسد. محققان حوزه بهزیستی، تلاش فراوانی کرده اند تا عواملی که سطح رضایت از زندگی را تحت تأثیر قرار می دهند، کشف کنند چرا که جامعه رضایت مند جامعه ای است که علم آموزی، اخلاق و پیشرفت در آن به بهترین شکل وجود دارد (دینر[19]،2000). لذا برخورداری از بهزیستی ذهنی برای همه افراد بالاخص دانشجویان بسیار حائز اهمیت است و همه انسانهای وارسته به دنبال تلاش برای زندگی مطلوب و دستیابی به موفقیّتها و حیات مفیدتر و سازنده تر هستند.

 

بیان مسئله

 

سازمان بهداشت جهانی (1997)، در معرفی شاخص های کیفیت زندگی، آن را دربرگیرنده خوشحالی، رضایت از زندگی، بهزیستی، خودشکوفایی، بی نیازی و رهایی از فقر، کارکرد هدفمند، بهزیستی جسمانی، روانی و اجتماعی کامل می داند (سازمان بهداشت جهانی، 1997؛ به نقل از فراهانی و همکاران، 1388). لذا طبق تعریف جدید، زندگی مطلوب علاوه بر بعد فیزیکی دارای ابعاد عاطفی، روانی، اجتماعی، معنوی و شغلی است. بنابراین، امروزه با پیدایش و گسترش روانشناسی سلامت و روانشناسی مثبت، نگرش درباره اختلالات نیز، همچون زندگی مطلوب از چارچوب پزشکی و مدل تک عاملی خارج شده و محققان معتقدند که بهتر است شکل گیری و گسترش اختلالات روانی را به حساب سبک های زندگی معیوب کیفیت نازل زندگی افراد گذاشت و در درمان نیز باید به دنبال اصلاح و تغییر در کیفیت زندگی و گسترش توانمندی ها و ایجاد رضایت از زندگی و بهزیستی در افراد و جوامع بود (قاسمی و همکاران، 1390).

 

بدین معنا، یکی از مفاهیم اصلی مدل سلامت، بهزیستی ذهنی است. اهمیّت موضوع بهزیستی ذهنی از آن جهت است که شادکامی نقش بسیار مهمی بر شاخص های برتر روانی و سلامت جسمی دارد (لیوبومیرسکی[20] وهمکاران، 2005؛ به نقل از پیلتزر و پنگ پید،2013). یافته های پژوهش لیوبومیرسکی، کینگ و دینر (2005) نشان می دهد که افراد شاد در بسیاری از حوزه های زندگی خود موفّق هستند و موفقیّت آنها تا حدودی ناشی از شادکامی آنها است. نتایج کینگ[21] (2008) نیز نشان داد که افراد شاد دارای ویژگیهایی از قبیل خوشرویی، نوع دوستی، اجتماعی بودن، فعال بودن، دوست داشتن خود و دیگران، داشتن بدنی سالم و قوی و داشتن مهارت های بالای حل مسئله و تصمیم گیری بهتر هستند (لارسن و اید، 2008).

 

بهزیستی ذهنی یکی از شاخص های روانشناختی کیفیت زندگی مطلوب است که به عنوان درک افراد از زندگی در حیطه ی رفتارهای هیجانی، عملکرهای روانی و ابعاد سلامت روانی تعریف شده است (روتمن، کریستین و ویزینگ، 2003). بعبارت دیگر، بهزیستی ذهنی یک مفهوم سلسله مراتبی و چند بعدی است که از دو وجه شناختی و عاطفی تشکیل شده است. مؤلفه رضایت از زندگی وجه شناختی و مؤلفه های عاطفه مثبت[24] و عدم حضور عاطفه منفی وجه عاطفی آن می باشد (ریسامب، 2006؛ دینر و همکاران، 1999؛ کییز، شموتکین و ریف، 2002؛ نقل از تقی لو و همکاران، 1390). دینر و همکاران (2003؛ به نقل از تقی لو، 1388)، بهزیستی ذهنی را مترادف با شادکامی در نظر گرفته اند، بنابراین طبق نظرآنها هر فرد از سطح معینی از شادکامی برخوردار است که هر چند رخدادهای زندگی (از قبیل موفقیّت ها و شکست ها) سطح آن را به صورت موقّت تغییر می دهد اما بعد از گذشت یک دوره کوتاه، به سطح پایه باز می گردد. گومز[28] و همکاران (1999؛ به نقل از تقی لو و همکاران، 1390) به دنبال این فرض، هیدی و ویرینگ (1989) در قالب نظریه ای تحت عنوان نظریه تعادل یابی پویا چنین ادعا کردند که هر فرد از سطح متعادلی از رخدادهای زندگی و بهزیستی ذهنی برخوردار است و بازگشت هر فرد به سطح پایه بهزیستی ذهنی، بستگی به شخصیت آنان دارد. به عبارت دیگر، پژوهش هایی که در حوزه عوامل درون فردی انجام شده، نشان داده اند که شخصیت نقش تعیین کننده ای در بهزیستی ذهنی دارد. شاید بتوان شخصیت را اساسی ترین موضوع علم روانشناسی دانست؛ چرا که مفهوم شخصیت از ابعاد مختلف قابل بررسی است. برخی از روانشناسان این کلمه را تنها در ارتباط با رفتارهای عینی به کار می برند و گروهی آنرا مجموعه فردی الگوهای تفکر، انگیزش و عواطف می دانند (راس ، 1992؛ نقل از سروقد و همکاران، 1390). شخصیت، از الگوی نسبتاً پایدار صفات، ویژگی ها یا گرایش هایی تشکیل شده که به تفاوت های فردی در رفتار، ثبات رفتار در طول زمان و تداوم رفتار در موقعیّت های گوناگون می انجامد (فیست و فیست، 2002؛ ترجمه سیدمحمدی، 1391).

 

روانشناسان، رویکردهای گوناگونی را برای درک پیچیدگی شخصیت انسان ارائه داده اند؛ الگوی پنج عامل بزرگ شخصیت برای محققان علاقمند به شناسایی تفاوتهای فردی زیربنایی در شخصیت، به مثابه ی یک کشف بنیادی به نظر می رسد( گلدبرگ، 1993؛ نقل از خدایی و شکری، 1388). در مجموع الگوی پنج عامل بزرگ، یک ریخت شناسی فراگیر، مشتمل بر پنج عامل نسبتاً پایدار پذیرش، وظیفه شناسی، برونگرایی، سازگاری و روان رنجورخویی است (کاستا و مک کری، 1992؛ نقل از خدایی و شکری، 1388) که به عنوان چارچوبی با اهمیّت در درک ساختار رفتار آدمی، مورد توجه پژوهشگران بوده و اکنون نیز هرکجا که به دنبال تبیین رفتار هستند به عنوان یک متغیر مهم در نظر گرفته می شود (پیکران[39] و همکاران،2002؛ به نقل از دستجردی و همکاران،1390). نتایج پژوهشهایی که در حوزه شخصیت صورت گرفته، نشان داده اند که صفات شخصیت به ویژه روان رنجورخویی و برونگرایی مهمترین متغیرهای تعیین کننده در بهزیستی ذهنی محسوب می شوند (هیس وجوزف، 2003؛ دینر، دینر و دینر، 1995؛ نقل از دستجردی و همکاران، 1390). پژوهشگران عوامل متعددی را در رابطه بین بهزیستی ذهنی و شخصیت بیان کرده اند. کاستا و مک کرا (1992؛ به نقل از لارسن و اید، 2008)، معتقدند بین بهزیستی ذهنی و شخصیت زمینه های بیولوژیکی و فرایندهای زیستی مشترک وجود دارد. بنابراین، تفاوت های فردی در بهزیستی ذهنی، تا حد زیادی با تفاوت های شخصیتی مرتبط است، تفاوت هایی که می تواند ناشی از عوامل ژنتیکی باشد (باس[41]، 2000؛ به نقل از میرزایی و حاتمی، 1389) تأثیر این یافته بر ادبیات بهزیستی ذهنی چنان است که دینر و لوکاس[42](2008؛  نقل از گارسیا و ارلندسون، 2011) آن را مهمترین کشف پژوهشهای حوزه بهزیستی قلمداد کرده اند. لارسن و اید (2008) بر این باورند که افراد برونگرا به دلیل تجربه فراوان هیجانات مثبت و آستانه پایین فعال سازی عواطف مثبت از سطح بهزیستی ذهنی بالا و افراد روان رنجورخو به دلیل تجربه فراوان عواطف منفی و آستانه پایین فعال سازی عواطف منفی از سطح بهزیستی پایینی برخوردارند. بنابراین، دو صفت برونگرایی و روان رنجورخویی در جهت عکس، بهزیستی ذهنی را تحت تأثیر قرار می دهند. از سویی، سازگاری و وظیفه شناسی ممکن است تحت تأثیر پاداش های محیطی باشند. یعنی افرادی که سازگار و وظیفه شناس هستند، تقویت کننده های مثبت بیشتری را از دیگران دریافت می کنند و بنابراین، ممکن است بهزیستی بالاتری را تجربه کنند.

 

محققان حوزه بهزیستی بر این باورند که بسیاری از متغیرهای روانشناختی احتمالاً رابطه بین صفات شخصیت و بهزیستی ذهنی را میانجیگری می کنند و به عبارت بهتر، این متغیرها رابطه بین صفات شخصیت و بهزیستی ذهنی را تبیین می کنند. لذا، مطالعات صورت گرفته از نقش پراهمیّت بسیاری از متغیرهای روانشناختی  از جمله مهارت های مقابله ای (هاریس و لیقتسی، 2005؛ جونز و همکاران، 2003)، حل مسئله اجتماعی (چانگ و همکاران، 2006)، عزّت نفس (لوکاس و دینر، 2008)، رخدادهای زندگی (گومز و همکاران، 2009)، سن (جاج، لاک و دورهام، 1997)، جنسیت و تعداد دوستان (موهنون و تورکلسون، 2004) عملکرد خانواده، سازگاری و سلامتی (دان گایوک، 2007) در پیش بینی بهزیستی ذهنی خبر می دهند. علاوه بر پژوهشهایی که رابطه بین عوامل بیرونی و صفات شخصیت را در بهزیستی ذهنی مورد بررسی قرار داده اند، توجه فزاینده ای نیز به نظریاتی شده که به دنبال شناخت و معرفی فرایندهای شناختی مؤثر در رضایت از زندگی بوده اند (کاچا دوریان، فینچام و داویلا، 2004). یکی از پدیده های شناختی مورد توجه در این حوزه، طرحواره ها بوده است (یوسف نژاد و پیوسته گر، 1390).

 

طرحواره ها از ابتدای زندگی شکل می گیرند و در تمام طول زندگی، فرد را تحت تأثیر قرار می دهند (یانگ و همکاران، 1999؛ به نقل از تیم، 2011). اما طرحواره های اولیه، باورهایی هستند که افراد درباره خود، دیگران و محیط دارند و به طور معمول از ارضا نشدن نیازهای اولیه به خصوص نیازهای عاطفی در دوران کودکی سرچشمه می گیرند (رنر[54]و همکاران، 2012؛ زانگ و هه، 2010؛ پتروسیلی[56] و همکاران، 2001) و به عنوان زیرساخت های شناختی، منجر به تشکیل باورهای غیرمنطقی می شوند که این باورها و فرضیات، اساساً تعابیر، ادراک، احساسات و رفتار را تحت الشعاع قرار می دهد (بک، 1976؛ آلیس، 1994؛ نقل از ساوا، 2009؛ مالتبی و دی، 2004؛ تیم، 2010). به گونه ای که، این افکار خودکار غیرمنطقی و منفی می تواند منجر به افسردگی شود (آلیس، 1994؛ انگرام و سیگل[59]، 2002؛ به نقل از هالورسن و همکاران، 2009؛ آنموث، 2011). بر این اساس، دینر و همکاران (2003؛ به نقل از بورنز و همکاران، 2011)، سطوح پایین عواطف منفی را در تعریف بهزیستی ذهنی گنجانده اند. پژوهش های بسیاری نیز (لوشر و همکاران،1997؛ روبرتز و کندل،  1999؛ نقل از بورنز و همکاران، 2011) حضور طولانی مدّت هیجانات منفی را در بروز آسیب شناسی روانی و کاهش بهزیستی ذهنی گزارش داده اند.

 

علاوه بر این، شخصیت به عنوان یک عنصر کلیدی بر تعامل و سازگاری های درون روانی، جسمانی و محیط اجتماعی تأثیر می گذارد (گارسیا و ارلندسون، 2011). لذا، یانگ و همکاران (2003؛ به نقل از تیم، 2010) نشان دادند که خلق و خو می تواند نقش مهمی در کنش متقابل با تجربیات دوران کودکی در رشد و پیشرفت طرحواره ها بازی کند. از سویی دیگر، نتایج پژوهشها (تیم، 2010  و 2011؛ ساوا، 2009) نشان داد که همپوشی قابل توجهی بین طرحواره های ناسازگار اولیه و صفات شخصیت، (خصوصاً روان رنجورخویی) وجود دارد.

 

 

 

 

 

طرحواره های ناسازگار اولیه

 

بر این اساس، پژوهش حاضر قصد دارد، نقش میانجی گر طرحواره های ناسازگار اولیه را در بین صفات شخصیت و بهزیستی ذهنی دانشجویان آزمون کند. بنابراین، سؤالات اصلی پژوهش به قرار زیر است: آیا طرحواره های ناسازگار اولیه رابطه بین صفات شخصیت و بهزیستی ذهنی را میانجیگری می کند؟ طرحواره های ناسازگار اولیه چند درصد از واریانس بهزیستی ذهنی را تبیین می کند؟ آیا رابطه بین صفات شخصیت و بهزیستی ذهنی معنادار است؟ با توجه به سؤالات پژوهش حاضر، مدل مفروض پژوهش به شکل زیر می باشد. .

 

 

 

 

 

شخصیت

 

 

 

 

 

بهزیستی ذهنی

 

اهمیّت و ضرورت تحقیق

 

با اینکه زندگی انسان از یک طرف با تجارب لذت، علاقه، عشق، رضایت، هیجان و از طرف دیگر با تجارب غم، آشفتگی، خشم، سردرگمی و … تشکیل شده، در طول تاریخ روان شناسی اغلب پژوهش ها به موضوع بیماری ها و مشکلات نوع بشر پرداخته و کمتر به تجارب خوشایند پرداخته است. بهزیستی ذهنی در سه دهه ی اخیر در ادبیات پژوهشی به وفور مورد بررسی قرار گرفته و دامنه مطالعات آن از حوزه ی زندگی فردی به تعاملات اجتماعی کشیده شده است (کول، 2002). به گونه ای که، ایرینا[62] و همکاران (2007؛ به نقل از هاشمی نصرت آباد و همکاران، 1391) در پژوهش خود نشان دادند که افرادی که دارای بهزیستی ذهنی بالا هستند، از زندگی خانوادگی خود رضایت دارند، تعاملات اجتماعی مطلوب و دوستان زیادی دارند و هیجانات منفی کمتری را تجربه می کنند.

 

دیدگاه های اخیر نشان داده است که از نظر مردم هدف نهایی، دست یابی به شادکامی است (لوکاس و دینر، 2008؛ نقل از گارسیا و ارلندسون، 2011). همچنین پژو هش های انجام شده، اثر طولانی مدت شادکامی را بر موفقیّت های شغلی (دینر وهمکاران، 2002)، ازدواج (هارکر و کلنتر، 2001) و طول عمر (دانر و همکاران، 2001) نشان داده است. کییز و همکاران (2002) با استناد به تعریف سرجن جنرال از سلامت روانی (حالتی از عملکرد موفق و کارکرد ذهنی که خود منجر به فعالیت های بارورانه، روابط رضایت مندانه مردم و توانایی سازش با تغییر و مقابله با مشکلات می شود) نشان داد که بهزیستی چیزی مهمتر از عدم وجود بیماری است. بطوری که افراد با بهزیستی بالا کمتر از افراد فاقد هر گونه بیماری در مقایسه با آنها به صورت قابل توجهی دوره های افسردگی کمتری را تجربه می کنند. از طرف دیگر، پارک (2004؛ به نقل از تقی‌لو، 1388) نشان داد افرادی که از شادکامی پایینی برخوردارند، بیشتر از افراد دیگر در معرض ابتلا به مسائل روان شناختی و اجتماعی چون افسردگی، اضطراب، ناسازگاری، عدم توانایی در برقراری ارتباط مناسب و …. هستند.

 

تئوری های شناختی افسردگی، روی نقش فرایند تفکر غیرمنطقی تأکید دارند. یکی از نظریاتی که در زمینه افسردگی بزرگسالان، پژوهش های زیادی به بار آورده است نظریه شناختی بک است. هسته مرکزی نظریه بک، طرحواره ها هستند. بر اساس توصیف اولیه بک از آسیب شناسی روانی، هر یک از اختلالات روانی با طرحواره ها و الگوهای تفکر عادتی بسیار عمومی و فراگیری همراه هستند که نوع آسیب پذیری مربوط به آن اختلال را مشخص می کند. طرحواره های افسردگی، بازتاب اشتغال فکری با فقدان، شکست، طرد و خلاء هستند (منتظری و همکاران، 1390). از سوی دیگر، طرحواره ها می توانند به طور مستقیم یا غیرمستقیم به پریشانی های روانی و اختلالات شخصیتی منجر شوند (یانگ، 1999؛ یانگ و همکاران، 2003؛ به نقل از تیم،2011) و نقش عمده ای در افکار، احساس، رفتار و تعاملات اجتماعی افراد بازی کنند (مارتین و یانگ، 2010؛ نقل از بهرامی احسان و بهرام زاده،2011).

 

در طول سه دهه گذشته یکی از موضوعاتی که همواره مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته، تبیین بهزیستی ذهنی است. با این وجود، غالب پژوهش ها تلاش کرده اند تا با بهره گرفتن از متغیرهای جمعیّت شناختی و روانشناختی از قبیل سن، جنس، تأهل، عزت نفس و…) به پیش بینی بهزیستی ذهنی بپردازند (ریسامب، 2006 ؛ لنت ، 2004؛ به نقل از تقی لو، 1388). لذا، پژوهش حاضر بر خلاف مطالعات متمرکز بر متغیرهای بیرونی، بدنبال پیش بینی بهزیستی ذهنی با بهره گرفتن از متغیرهای درونی (شخصیت و طرحواره های ناسازگاراولیه) است. انجام چنین پژوهش هایی ما را در شناخت منابع درونی بهزیستی ذهنی یاری می رساند. موضوع دیگری که می‌تواند گویای اهمیّت پژوهش حاضر باشد، آن است که به رغم نتایج مطالعات مختلف که نشان داده اند شخصیت یکی از اساسی ترین تعیین کننده های بهزیستی ذهنی است، اما مکانیزم تأثیر آن چندان روشن نیست (لوکاس و دینر، 2008؛ استیل و همکاران، 2008؛ به نقل از تقی لو، 1388). به همین جهت نتایج پژوهش حاضر با بررسی نقش طرحواره های ناسازگار اولیه در رابطه بین شخصیت و بهزیستی ذهنی می تواند به روشن شدن مکانیزم ارتباط شخصیت و بهزیستی ذهنی کمک کند.

 

 

 

اهداف پژوهش

 

هدف کلّی پژوهش حاضر عبارت است از: نقش میانجیگر طرحواره های ناسازگار اولیه در رابطه بین صفات شخصیت و بهزیستی ذهنی در دانشجویان.

 

با توجه به یافته های پژوهشهای انجام شده پژوهشگر اهداف جزیی زیر را دنبال می کند:

 

1 – بررسی رابطه مستقیم بین متغیر صفات شخصیت (روان رنجورخویی، برونگرایی، سازگاری، وظیفه شناسی،  پذیرش) با متغیر بهزیستی ذهنی.

 

2 – بررسی رابطه مستقیم بین متغیرطرحواره های ناسازگار اولیه (گسیختگی، خودمختاری آسیب دیده، حریم های آسیب دیده و معیارهای اغراق آمیز) با متغیر بهزیستی ذهنی.

 

3 – بررسی رابطه مستقیم بین متغیر صفات شخصیت (روان رنجورخویی، برونگرایی، سازگاری، وظیفه شناسی، پذیرش) با متغیر طرحواره های ناسازگار اولیه (گسیختگی، خودمختاری آسیب دیده، حریم های آسیب دیده و معیارهای اغراق آمیز).

 

4 – بررسی رابطه غیر مستقیم بین صفات شخصیت (روان رنجورخویی، برونگرایی، سازگاری، وظیفه شناسی پذیرش) و بهزیستی ذهنی (رضایت از زندگی، عاطفه مثبت و عاطفه منفی) به واسطه طرحواره های ناسازگار اولیه.

 

 

 

سؤالات پژوهش

 

1 – آیا بین صفات شخصیت(پذیرش، سازگاری، وظیفه شناسی، برون گرایی و روان رنجورخویی) و بهزیستی ذهنی رابطه وجود دارد؟

 

2 – آیا بین طرحواره های ناسازگار اولیه و بهزیستی ذهنی رابطه معنادار وجود دارد؟

 

3 – آیا بین صفات شخصیت (پذیرش، سازگاری، وظیفه شناسی، برون گرایی و روان رنجورخویی) و طرحواره های ناسازگار اولیه رابطه وجود دارد؟

 

4 – آیا طرحواره های ناسازگار اولیه رابطه بین صفات شخصیت (برونگرایی، روان رنجورخویی، پذیرش، سازگاری و وظیفه شناسی) و بهزیستی ذهنی را میانجیگری می کند؟

 

 

 

تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها

 

بهزیستی ذهنی

 

تعریف مفهومی: بهزیستی ذهنی شامل تحلیل علمی چگونگی ارزیابی افراد از زندگی خود – هم در لحظه حاضر و هم در دوره های زمانی طولانی مثل سال گذشته – است. این ارزیابی شامل واکنش هیجانی افراد به حوادث، خلقیات آنان و قضاوت هایی است که آنان درباره رضایت از زندگی ایجاد می کنند. بنابراین، بهزیستی ذهنی هر آن چیزی است که مردم عادی آن را رضایت یا شادکامی می نامند (دینر، اوشی و لوکاس،2003؛ به نقل از تقی لو، 1388).

 

تعریف عملیاتی: در پژوهش حاضر، منظور از بهزیستی ذهنی (رضایت از زندگی، عاطفه مثبت و عاطفه منفی ) متغیری است که توسط پرسشنامه بهزیستی ذهنی سنجیده می شود (کییز و همکاران، 2002).

 

صفات شخصیت

 

       تعریف مفهومی: شخصیت عبارت است از الگوهای نسبتا پایدار صفات، گرایشها و یا ویژگیهایی که تا اندازه ای به رفتار افراد دوام می بخشد. این صفات می تواند منحصر به فرد باشد، در برخی گروه ها مشترک باشد، یا کل اعضای گونه در آن سهیم باشند، ولی الگوهای آن در هر فرد تفاوت دارد (فیست و فیست، 2002؛ ترجمه سیدمحمدی، 1391). بر این اساس کاستا و مک کری(1985؛ به نقل از شکری و خدایی، 1388)، با بهره گرفتن از تحلیل عاملی به این نتیجه رسیدند که می توان بین تفاوتهای فردی در خصوصیات شخصیتی، پنج بعد عمده را منظور کرد: روان رنجورخویی، برونگرایی، پذیرش، سازگاری، وظیفه شناسی. روان رنجورخویی به تمایل فرد برای تجربه اضطراب، تنش، خصومت، افسردگی و عزت نفس پایین مربوط می شود، درحالیکه برونگرایی به تمایل فرد برای مثبت بودن، جرأت طلبی، پرانرژی بودن و صمیمی بودن اطلاق می گردد. پذیرش به معنای کنجکاوی، عشق به هنر، هنرمندی، انعطاف پذیری و خردورزی است، درحالیکه سازگاری بخشندگی، مهربانی، سخاوت، همدلی و همفکری و نوع دوستی و اعتمادورزی را شامل می شود. سرانجام اینکه وظیفه شناسی به تمایل فرد برای منظم بودن، کارابودن، قابلیت اعتماد و اتکا، خودنظم بخشی، پیشرفت مداری، منطقی بودن و آرام بودن اشاره دارد.

 

 تعریف عملیاتی: صفات شخصیت (برونگرایی، روان رنجورخویی، سازگاری، پذیرش، وظیفه شناسی) متغیری است که توسط پرسشنامه44 سؤالی NEO-BFI سنجیده می شود.

 

 

 

طرحواره ناسازگار اولیه

 

تعریف مفهومی: طرحواره بازنمایی انتزاعی خصوصیات متمایز کننده یک واقعه است. به عبارت دیگر، طرحی کلّی از عناصر برجسته یک واقعه را طرحواره می گویند. در روانشناسی، احتمالا این واژه بیشتر با کارهای پیاژه تداعی می شود، در حوزه رشد شناختی، طرحواره به عنوان “نقشه انتزاعی شناختی” در نظر گرفته می شود که راهنمای تفسیر اطّلاعات و حل مسئله است (یانگ، کلوسکو و ویشار؛ ترجمه، حمیدپور و اندوز، 1391).

 

طرحواره های ناسازگار اولیه، الگوهای هیجانی و شناختی خود – آسیب رسانی هستند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن شکل گرفته اند و در سیر زندگی تکرار می شوند. یانگ معتقد است که رفتارهای ناسازگار در پاسخ به طرحواره به وجود می آیند. بنابراین، رفتارها از طرحواره ها نشات می گیرند، ولی بخشی از طرحواره ها محسوب نمی شوند (یانگ، کلوسکو و ویشار؛ ترجمه، حمیدپور و اندوز، 1391).

 

تعریف عملیاتی: طرحواره ناسازگار اولیه شامل پانزده طرحواره (رها شدگی/ بی ثباتی، بی اعتمادی/ بدرفتاری، محرومیت هیجانی، نقص/ شرم، انزوای اجتماعی/ بیگانگی، وابستگی/ بی کفایتی، آسیب پذیری نسبت به ضرر یا بیماری، خودتحول نیافته/ گرفتار،  شکست، استحقاق/ بزرگ منشی، خویشتن داری و خودانضباطی ناکافی، اطاعت، ایثار، بازداری هیجانی، معیارهای سرسختانه/عیب جویی افراطی) می باشد که توسط پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (75 گویه) سنجیده می شود.

 

 

 

[1]. Seligman

 

[2]. Psychological Well – being

 

[3]. Mental Well – being

 

[4]. Subjective Well – being

 

[5]. Eid & Larsen

 

[6]. Argyle

 

[7]. Cohen & Herbert

/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d9%86%d9%82%d8%b4-%d9%85%db%8c%d8%a7%d9%86%d8%ac%db%8c%da%af%d8%b1-%d8%b7%d8%b1%d8%ad%d9%88%d8%a7%d8%b1/

 

 

 

[8]. Egan

 

[9]. Franssis & Bolger

 

[10]. Lisager

 

[11]. Karadmas

 

[12]. Romero & Gomez & Villar

 

[13]. Lamers & Westerhof & Kovacs & Bohlmeijer

 

[14]. Malkoc

 

[15]. Garcia & Erlandsson

 

[16]. Vitterso

 

[17]. Peltzer & Pengpid

 

[18]. Prof & Ozmete

 

[19]. Diener

 

[20]. Lyubomirsky

 

[21]. King

 

[22]. Roothman & Kirsten & Wissing

 

[23]. Life satisfaction

 

[24]. Positive affect

 

[25]. Absence of negative affect

 

[26]. Roysamb

 

[27]. Keyes , Shmotkin & Ryff

 

[28]. Gomez

 

[29]. Hidy & Wiring

 

[30]. Dynamic equilibrium theory

 

[31]. Rass

 

[32]. Goldberg

 

[33]. openness

 

[34]. conscientiousness

 

[35]. extraversion

 

[36]. agreeableness

 

[37]. Neuroticism

 

[38]. McCrae & Casta

 

[39]. Pekrun

 

[40]. Hayes & Joseph

 

[41]. Buss

 

[42]. Lucas

 

[43]. coping skills

 

[44]. Jones & et al

 

[45]. social problem solving

 

[46]. Chang & et al

 

[47]. Judge , Locke & Durham

 

[48]. Muhonen & Torkelson

 

[49]. Donghyuck

 

[50]. Cognitive process

 

[51]. Kachadourian , Fincham & Davila

 

[52]. Early maladaptive schemas

 

[53]. Young & et al

 

[54]. Renner

 

[55]. Zhang & He

 

[56]. Petrocelli

 

[57]. Maltby & Day

 

[58]. Thimm

 

[59]. Ingram & Siegle

 

[60]. Sava

 

[61]. Cole

 

[62]. Irina

 

[63]. Harker & Keltner

 

[64]. Danner et al

 

[65]. Sergen General

 

[66]. Park

 

[67]. Marthin & Young

 

[68]. Style

 

[69]. representation

 

[70]. piaget

دانلود پایان نامه :ارزیابی كیفیت خدمات ارائه شده توسط شركت سهامی بیمه ایران – شعبه مطهری از دیدگاه مشتریان

مطالعاتی كه در رابطه با علل موفقیت سازمانها بعمل آمده است. حاكی از آن است كه كیفیت انتظارات بیشتری از خدمت در این سازمانها ،به مثابه یک موضوع مهم مطرح بوده و تمامی فعالیتهای سازمان در جهت تأمین آن هماهنگ می شود. مشتریان عامل حیاتی هر تجارتی هستند و كیفیت خدمات می تواند مشتریان را راضی و آنها را حفظ كند.

 

از سوی دیگر، امروزه تنها سازمان هایی در عرصه رقابت از موقعیت مناسب برخوردارند كه محور اصلی فعالیت موسسه خود را تأمین خواسته های مشتریان و ارضای نیازهای آنان با حداقل قیمت و حداكثر كیفیت قرار داده اند.

 

با توجه به افزایش نقش سازمان های خدماتی در عرصه های اقتصادی و اهمیت كیفیت در عرصه های رقابت داخلی و بین‌المللی و موضوع كیفیت خدمات از دیدگاه مشتریان را انتخاب نموده‌ام.

 

2-1- بیان مسأله

 

با توجه به اینكه مردم به طور روزافزون با فرهنگ بیمه ای آشنا می‌شوند و از طرفی خبر حوادث فراوان كه به طور روزمره در نقاط مختلف كشور به گوششان می رسد موجبات تمایل آنها را به اخذ پوشش بیمه ای فراهم می نماید. در نتیجه به طور روزمره به حجم كارهای بیمه ایران افزوده می شود. و از طرفی به علت دولتی بودن مجوز برای استخدام نیروهای جدید وجود ندارد. بدین ترتیب روز به روز نیروهای موجود در شركت با حجم بیشتری از كار روبرو می شوند و در نتیجه بتدریج خسته و فرسوده می شوند. به علت دولتی بودن مجوز پرداخت دستمزد و ایجاد رفاه بیشتر را نیز ندارد و در نتیجه بی انگیزگی كاركنان بیشتر می شود و نمی توانند خدمات با كیفیت به مشتریان خود عرضه كنند. كارمندانی كه دارای شرایط فوق باشند. در برخورد با ارباب رجوع خوشرو و با انگیزه نمی باشند.

 

بدین ترتیب در زمان بروز خسارت نیز پذیرای مشتری نبوده و عدم پاسخگوئی و یا جواب نامعتبر موجب رفت و آمدهای مكرر مشتریان را فراهم نموده و در نتیجه حتی اگر خسارت نیز پرداخت شود موجب رضایتمندی مشتری نخواهد شد.

 

همانطور كه می دانیم اگر مشتری در یک رشته بیمه ای از بیمه گر خود ناراضی شود. كل پرتفوی خود را به سایر شركتهای بیمه منتقل خواهد نمود. در نتیجه چنانچه مشتری كه درواقع عامل بقای شركتهای بیمه هستند از آنها رویگردان شوند. زمینه را جهت اضمحلال و نابودی آنها فراهم میگرداند.

 

3-1- هدف

 

1-3-1- الف  هدف اصلی:

 

ارزیابی كیفیت خدمات ارائه شده توسط شركت سهامی بیمه ایران – شعبه مطهری از دیدگاه مشتریان.

 

1-3-1- ب  اهداف فرعی:

 

آشنایی با تاریخچه صنعت بیمه در جهان

 

آشنایی با تاریخچه صنعت بیمه در ایران

 

آشنایی با ساختار شركت سهامی بیمه ایران

 

بررسی مدل های ارزیابی كفیت خدمات

 

انتخاب مدل و شاخصهای مرتبط

 

آگاهی شركت بیمه ایران از نواقص خدمات ارائه شده و اقدام درجهت رفع آن

 

شناسایی و اولویت بندی عوامل مؤثر بر كیفیت خدمات از دیدگاه مشتریان.

 

1-3-1- پ  هدف كاربردی:

/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%b2%d9%8a%d8%a7%d8%a8%d9%8a-%d9%83%d9%8a%d9%81%d9%8a%d8%aa-%d8%ae%d8%af%d9%85%d8%a7%d8%aa/

 

 

 

 

استفاده از نتایج تحقیق در رابطه با عوامل موثر بر كیفیت خدمات در سایر شركتهای بیمه دولتی و خصوصی.

 

4-1- اهمیت و ضرورت انجام تحقیق

 

بیمه ایران قدیمیترین و با سابقه‌ترین شركت بیمه در ایران است. با توجه به پیدایش شركتهای بیمه خصوصی و افزایش رقابت بین شركتهای بیمه و خارج شدن بازار تقریباً انحصاری بیمه از دست شركتهای بیمه دولتی و در رأس آن شركت بیمه ایران ، افزایش كیفیت خدمات ارائه شده توسط بیمه ایران برای بقا در صحنة رقابت ضروری است. چون همانطور كه می دانیم رابطه مستقیم بین كیفیت خدمات و موفقیتهای سازمانی وجود دارد.

 

5-1- سؤالات تحقیق

 

1-5-1- سوال اصلی تحقیق: ارزیابی كیفیت خدمات بیمه ایران – شعبه مطهری از دیدگاه مشتریان چگونه است؟

 

2-5-1- سوالات فرعی تحقیق:

 

– آیا ملموسها بر كیفیت خدمات تأثیر دارد؟

 

– آیا میزان اعتماد بر كیفیت خدمات تأثیر دارد؟

 

– آیا میزان پاسخگویی بر كیفیت خدمات تأثیر دارد؟

 

– آیا اطمینان بر كیفیت خدمات ارائه شده توسط بیمه ایران تأثیر دارد؟

 

– آیا دلسوزی بر كیفیت خدمات ارائه شده توسط بیمه ایران تأثیر دارد؟

 

6-1- فرضیه های تحقیق

 

– بین ملموسها و كیفیت خدمات ارائه شده توسط بیمه ایران رابطه وجود دارد.

 

– بین اعتماد و كیفیت خدمات ارائه شده توسط بیمه ایران رابطه وجود دارد.

 

– بین پاسخگوئی و كیفیت خدمات ارائه شده توسط بیمه ایران رابطه وجود دارد.

 

– بین اطمینان و كیفیت خدمات ارائه شده توسط بیمه ایران رابطه وجود دارد.

 

– بین دلسوزی و كیفیت خدمات ارائه شده توسط بیمه ایران رابطه وجود دارد.

 

7-1- متغیرهای تحقیق:

 

– ملموسها

 

– اعتماد

 

– پاسخگوئی

 

– اطمینان

 

– دلسوزی

 

 

 

8-1- واژگان تخصصی:

 

مشتری : شخصی حقیقی یا حقوقی كه به نوعی با سازمان ارتباط دارد. و از كالا و خدمات آن بهره مند می گردد. در این تحقیق مشتریان بیمه ایران – شعبه مطهری مورد نظر می باشند.

 

كیفیت: كیفیت كالا، توانایی و قابلیت كالا در انجام وظایف محوله را نشان می دهد.

 

كیفیت ویژگی هایی نظیر دوام ، قابلیت اعتماد، دقت، سهولت استفاده، تغییرپذیری آسان و سایر صفات ارزشمند را در برمی گیرد. (الوانی، 1382)

 

بیمه: مادة 1 قانون بیمه مصوب 7/2/1316 قرارداد بیمه را این گونه تعریف میكند: بیمه عقدی است كه به موجب آن یک طرف تعهد می كند و در ازای پرداخت وجه یا وجوهی از طرف دیگر در صورت وقوع یا بروز حادثه، خسارت وارده بر او را جبران كند یا وجه معینی را بپردازند. (نعامی، 1384)

 

 

 

9-1- محدودیتهای تحقیق

 

1- عدم همكاری مطلوب پرسنل بیمه ایران در توزیع پرسشنامه‌ها میان مشتریان.

 

2- عدم تمایل اغلب مشتریان به تكمیل با حوصله و دقیق پرسشنامه‌های توزیع شده.

 

 

 

1-2- پیشینه

 

1-1-2- واژة بیمه:

 

واة بیمه كلمه پارسی قدیم است در مسالك و ممالك تألیف ابواسحق ابراهیم اصطخری در ذكر و یار طبرستان و دیلم ازشهر بیمه یاد می‌كند كه در آن حدود هیچ جایی سردتر از بیمه نیست.

 

بیمه (bime)  : اطمینان در مقابل مخاطره ایكه محتمل الوقوع باشد. (فرهنگ نفیسی)

 

بیمه: عملی است كه اشخاص با پرداخت پولی مسئولیت كالا یا سرمایه یا جان خود را بعهده دیگری می گذارند و بیمه كننده در هنگام زیان باید مقدار زیان را بپردازد. (فرهنگستان ایران)

 

بیمه: (اردو و هند= بیمار ضمانت) عملی است كه اشخاص با پرداخت وجهی قرارداد منعقد كنند كه در صورتیكه موضوع بیمه گذاشته بنحوی از انحاد در مخاطره افتد. شركت بیمه از عهده خسارت برآید. بیمه شامل موارد ذیل می شود : بیمه عمر و بیمه اعضای بدن ، بیمه سرقت و غیره.

 

مادة 1 قانون بیمه مصوب 7/2/1316 قرارداد بیمه را این گونه تعریف می كند: بیمه عقدی است كه به موجب آن یک طرف تعهد می‌كند در ازای پرداخت وجه یا وجوهی از طرف دیگر در صورت وقوع یا بروز حادثه و خسارت وارده بر او را جبران نموده یا وجه معینی بپردازد (آجری، 1382).

دانلود پایان نامه ارشد: بررسی ارتباط میان کیفیت زندگی کاری کارکنان و ایجاد دانش سازمانی در شرکت برق منطقه ای هرمزگان

در چند سال اخیر واژه مدیریت دانش[2] و ایجاد دانش در سازمان توجه فراوانی را در حوزه های مختلف علم و فناوری به خود جلب نموده است.مخصوصا افراد دانشگاهی و مدیران و مشاوران کسب و کار ها در این زمینه درگیر شده اند.مفهوم مدیریت دانش بدست آوردن دانش درست برای افرادمناسب ، در زمان درست، بطوریكه آنها بتوانند بهترین تصمیم را اتخاذ كنند می باشد.(افشار زنجانی،1383) سازمان ها به طور گسترده تشخیص داده اند که نیروی انسانی مهمترین منبع برای آنها در تولید دانش می باشد. درشرایط رقابت جهانی حاكم بر عرصه صنعت وخدمات وحتی حوزه های كلان اجتماعی دسترسی به موقع وسریع به دانش معتبروموثق،یک مزیت رقابتی برای سازمانها است وبرای ایجاد این مزیت،بهترین كار،به كارگیری مدیریت دانش درسازمانها است. مدیریت دانش محدودبه مجموعه سازی،سازماندهی،ارائه،ذخیره وبازیابی نیست.مدیریت اطلاعات و داده ها بخشهای مهمی از مدیریت دانش هستند، اما مدیریت دانش بخاطرتأكیدش روی یادگیری مشاركتی،تسخیر دانش نهان و ارزش افزوده بدست آمده از طریق اشتراک تجربیات وداده كاوی، متفاوت ازمدیریت اطلاعات و داده هاست(ریگ،2005).

 

یکی دیگر از مفاهیمی که امروزه در مدیریت معاصر به موضوع اجتماعی در سراسر دنیا مبدل شده کیفیت زندگی کاری[3]است(لوتانس،1998).در حالی که در دهه های گذشته فقط بر زندگی شخصی (غیر کاری)تاکید می شد.طرفداران نظریه کیفیت زندگی کاری در جستجوی نظام های جدیدی برای کمک به کارکنان هستند تا آنها بتوانند بین زندگی کاری و زندگی شخصی خود تعامل برقرار کنند.ادگار و بودین[4]کیفیت زندگی کاری را مجموعه شرایط واقعی کار در سازمان می دانند و معتقدند زندگی کاری نگرش و احساس کارکنان از کار خود را به صورت خاص نشان می دهد(ادگار و بودین،2003) و مشتمل بر جنبه وسیعی از محیط کاری است که بر یادگیری و سلامت کارکنان تاثیر می گذارد(کول و همکاران،2005).

 

1-2بیان مساله

 

موفقیت در هر سازمانی بستگی به تخصیص و به کارگیری مناسب ابزار،تجهیزات،پول،مواد خام و منابع انسانی آن سازمان در برنامه های آن دارد و این امر در صورتی امکان پذیر خواهد بود که این سازمان ها بتوانند مهارت ها ،توانایی ها و خصوصیات فردی و جمعی کارکنان خود را در راستای اهداف سازمان به کار گیرند.از این رو گفته می شود سازمان ها ترتیب ونظم افراد برای دستیابی به اهداف مشخص است.دانشگاه ها ،مراکزعلمی و ادبی،نهادهای دولتی و … سازمان هستند و همه آنها دارای مشخصه های مشترکی از قبیل دارا بودن منابع انسانی می باشند(سید جوادین،1384).امروزه در سازمان ها توجه به منابع انسانی از ابعاد مختلف مد نظر قرار گرفته است.آموزش و ارتقاء سطح توانایی ها و مهارت ها،کیفیت زندگی کاری،حفظ انگیزش و اخلاق کاری،رضایت شغلی،ارتقاء و شیوه های پاداش دهی و موارد مشابه آن به موضوعات مهم و جاری تبدیل شده است(یاوری و دیگران،1388)امروزه در مدیریت معاصر مفهوم کیفیت زندگی کاری به موضوع اجتماعی عمده ای در سرتاسر دنیا مبدل شده است.در حالیکه در دهه های گذشته فقط بر زندگی شخصی تاکید می شد.طرفداران نظریه کاری در جستجوی نظام های جدید برای کمک به کارکنان هستند تا آنها بتوانند بین زندگی کاری و زندگی شخصی خود تعادل برقرار کنند(آکدار،2006).کیفیت زندگی کاری مساله پیچیده و مرکب از متغیرهای محیط کاری است و فراورده ارزیابی کاری از شغل می باشد(لوییس و همکاران،2001).ادگار و بودین کیفیت زندگی کاری را مجموعه شرایط واقعی کار در سازمان می دانند و معتقدند کیفیت زندگی کاری نگرش و احساس کارکنان از کار خود را به صورت خاص نشان می دهد(ادگار و بودین،2003).از طرف دیگر نیل به زندگی شغلی با کیفیت، مستلزم کوشش هایی منظم از سوی سازمان است که به کارکنان فرصت های بیشتری برای تاثیرگذاری بر کارشان و تشریک مساعی در اثر بخشی کل سازمان می دهد.به این ترتیب هر سازمان با بهره وری و کارایی مطلوب و موثر،در جستجوی راه هایی است تا کارکنان را به درجه ای از توانایی برساند که هوشمندی خود را به کار گیرند.این اثر به وسیله کیفیت زندگی کاری مناسب یعنی مشارکت و سهیم کردن بیشتر کارکنان در فرایند تصمیم گیری صورت می پذیرد.کیفیت زندگی کاری،نمایانگر نوعی فرهنگ سازمان یا شیوه های مدیریت است که کارکنان بر اساس آن احساس مالکیت خود گردان،مسئولیت و عزت نفس می کنند(تمجیدی،1385).

 

در سازمان ها با کیفیت زندگی کاری بالا،کار معنی دار و خود تنظیم است،آرایش سیستمی انجام می شود و برای انجام آنها نیازمند استفاده از مهارتهای پیچیده می باشد.در این نمونه از سازمان ها مدیران علاقه مند هستند که معنی کار و شرایط را برای کارکنان تشریح کنند.

 

مدیریت دانش تلاش استراتژیكی سازمان دانسته شده كه سعی میكنداز راه كنترل واستفاده از داراییهای فكری كه در نزد كاركنان و پشتیبان سازمان وجوددارد،در رقابت به برتری دست یابند. به دست آوردن،ذخیره كردن و توزیع دانش،موجب میشودكه كاركنان سازمان هوشمندتر كار كنند،از دوباره كاری بكاهندودرنهایت تولیدات وخدمات خلاقانه تری تولیدكنند كه نیاز مشتریان را بهتر برآورند(میچالووا،2003 مدیریت دانش چیزی است كه در محیط سازمانی رخ می دهد؛ مواد كار آن دانش سازمانی یا سرمایه فكری یا

/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af-%d8%a8%d8%b1%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d8%a7%d8%b1%d8%aa%d8%a8%d8%a7%d8%b7-%d9%85%db%8c-2/

 

 دارایی فكری است ( افشار زنجانی،1383). مدیریت دانش شامل فرایند تركیب بهینه دانش و اطلاعات در سازمان و ایجاد محیطی مناسب به منظور تولید، اشتراك و به كارگیری دانش و تربیت نیروهای انسانی خلاق و نوآور است. هدف مدیریت دانش ایجاد یک سازمان یادگیرنده و شراكت با ایجاد جریانی بین مخازن اطلاعات ایجاد شده توسط افراد قسمت های مختلف سازمان (مالی، عملكرد، هوش رقابتی، وغیره)و مرتبط كردن آن ها با یكدیگر است(مااوری،2002).مدیریت دانش چهار عنصر اساسی دارد: دانش، مدیریت، تكنولوژی اطلاعات و فرهنگ سازمانی. هر كدام از این اجزا نقشی عمده در مدیریت دانش داشته و می تواند تأثیری بسزا در موفقیت یا شكست آن داشته باشد(پارک؛2004) ایجاد دانش بطور اساسی به دانش و انگیزش افراد در سازمان وابسته است(نوناکا،2004). خط مشی ها و اقدامات سازمانی که کیفیت زندگی کاری کارکنان  را تحت تاثیر قرار می دهد،شاید یکی از مهمترین عواملی باشد که بر ایجاد دانش سازمانی تاثیرگذار است.با توجه به اهمیت این قضیه در این پژوهش به دنبال بررسی ارتباط میان کیفیت زندگی کاری کارکنان و مدیریت دانش در شرکت برق منطقه ای هرمزگان بوده ایم.

 

با توجه به مطالب فوق در این پژوهش سعی می شود که ارتباط میان کیفیت زندگی کاری کارکنان و مدیریت دانش در شرکت برق منطقه ای هرمزگان در سال 1392 بررسی شده و مولفه هایی از کیفیت زندگی کاری که بر مدیریت دانش موثر است مشخص گردد.

 

 

 

1-3ضرورت و اهمیت تحقیق

 

نیروی انسانی شاغل در سازمان با قابلیت ها و توانمندی های بالقوه خود چنانچه به خوبی مورد توجه قرار گیرد،نقش مهم و حساسی را در راستای ایجاد دانش در سازمان و پیشبرد اهداف ان می تواند ایفا نماید.در این مسیر استفاده از تکنیکها و روش های مختلف بهبود کیفیت زندگی کاری می تواند مفید واقع شود.استفاده از تکنیکها و روش های مختلف کیفیت زندگی کاری هنگامی با موفقیت توام است که با شناخت دقیق همراه باشد و بتوان عملا آنها را مورد استفاده قرار داد.یکی از دلایلی که کیفیت زندگی کار کارکنان اهمیت زیادی دارد این است که کارکنان یک سوم زندگی خود را در محیط کار می گذرانند.از طرفی نیروی انسانی کمیاب ترین و گران ترین سرمایه های هر سازمان محسوب می شود و توسعه و پیشرفت هر سازمانی منوط به تلاش و کوشش نیروی انسانی آن سازمان می باشد.

 

عدم توجه دقیق و کافی به زندگی کاری باعث هدر رفتن سرمایه و تلف شدن وقت و انرژی زیادی در کشور خواهد شد.در هر سازمانی کیفیت زندگی کاری بالا برای جذب و حفظ کارکنان اساسی است(لوییس و کرنس،2005).از آنجا که زندگی روی احساس فرد درباره مطلوبیت مکان کاری و آنچه در آن است پایه گذاری می شود و مربوط به تجربه جاری فرد در حیطه های کاری است(کونز وهمکاران1997).از این دیدگاه بررسی کیفیت زندگی کاری که احساس فرد سازمانی را بیان می دارد حائز اهمیت فراوانی است زیرا می تواند در کلیه سطوح بر کیفیت کار کارکنان تاثیر گذارد.کیفیت زندگی کاری به عنوان فرهنگ،سطح بالایی از تعهد متقابل بین افراد و سازمان بوجود می آورد.به این معنا که افراد به اهداف سازمان و توسعه آن و سازمان نیز به نیازهای افراد و بالیدگی آنها متعهد باشد.

 

از دیگر اهمیت بررسی کیفیت زندگی کاری به عنوان یک هدف در سازمان است که منجر به بهبود عملکرد سازمانی از طریق ایجاد مشاغل و محیط های کاری چالشی تر وراضی کننده تر و موثرتر برای افراد در کلیه سطوح سازمانی فراهم می کند .کیفیت زندگی کاری به عنوان یک فرایند موجبات تحقق اهداف از طریق دخالت دادن و مشارکت فعال کلیه افراد سازمان را فراهم می کندو مهم تر آنکه کیفیت زندگی کاری پدیده ای است که امروز از مرز سازمان فراتر رفته و بر زندگی خصوصی افراد نیز موثر می باشد(سرگی و هکاران2001).

 

از طرفی مدیریت دانش مقوله با اهمیتی در سازمان های امروزی است. براساس گفته چرچمن[5]، دانش و آگاهی در جمع آوری اطلاعات نیست بلکه در مصرف آن است. یعنی رفتار مصرف کننده اطلاعات و چگونگی بر خورد آنان با مجموعه اطلاعات جمع آوری شده مبین اهمیت دانش ایجاد شده می باشد(افشار زنجانی،1383). ضرورت بهره ور ساختن اطلاعات از یک سو و اولویت خاص دانش که به قول پیتر دراكر نخستین منبع در اقتصاد و تولید مطرح است و با توجه به اینکه کوتاه سازی مدت زمان دسترسی به دانش جدیدتر را ناگزیر ساخته است، ایجاب می کند که بیشتر به مقوله مدیریت دانش پرداخته شود. بعلاوه تعدیلهای خواسته یا ناخواسته نیروی كار که همواره در پس هر بحران سیاسی، اقتصادی و یا اجتماعی گریبان مراکز دانش را نیز می گیرد و همچنین قوانین مربوط به بازنشستگی و بازخریدهای زودتر از هنگام و نقل وانتقالهای سریع و وسیع که ناشی از رقابت شدید بخشهای مختلف اقتصادی و صنعتی است نیز به ضرورت اعمال مدیریت دانش قوت می بخشد مقوله مدیریت دانش که ممکن است در صورت عدم اعمال صحیح مدیریت دانش، تمام دستاوردهای حاصل از دانش را به راحتی نصیب رقبا نماید از جمله مواردی است که با توجه به شرایط پیچیده امروزی، ضرورت همگامی سازمانها را با مدیریت دانش به عنوان یک مزیت رقابتی جهت بقا و رشد در محیط مبهم آینده اجتناب ناپذیر می کند(افشار زنجانی،1383).

 

دانش عاملی است که به سازمان ها کمک می کند مزیت رقابتی پایدار ایجاد نمایند. به دلیل اینکه محیط سازمانی با سرعت در حال تغییر است ، سازمان ها باید قادر باشند تا بطور مداوم منابع خود را به شیوه ای جدید ترکیب نمایند تا با این تغییرات محیطی سازگار گردند. توانایی سازمان در عمل برای پاسخگویی به چالش های بازار به قابلیت آنها در ایجاد دانش جدید وابسته است(میچالووا،2003).

 

شرکت برق منطقه ای هرمزگان نیز از این قواعد مستثنی نمی باشد و مقوله مدیریت دانش در آن برای انجام بهینه کارها در این صنعت پر هزینه اهمیت خاصی دارد.از این رو برای این سازمان لازم است تا با ایجاد زندگی کاری مناسب تر و اهمیت بیشتر به کارکنان خود که مهمترین منبع این سازمان به شمار می روند به آنها انگیزه بیشتری در جهت ارائه فعالیت بهتر بدهند.

 

1-4اهداف تحقیق

 

هدف اصلی:

 

شناخت و توصیف ارتباط میان کیفیت زندگی کاری و مدیریت دانش در شرکت برق منطقه ای هرمزگان

 

اهداف فرعی:

 

1-شناخت و توصیف ارتباط میان میزان منصفانه بودن پرداخت ها از دیدگاه کارکنان و مدیریت دانش در شرکت برق منطقه ای هرمزگان

 

2-شناخت و توصیف ارتباط میان میزان قانون گرایی در سازمان و مدیریت دانش در شرکت برق منطقه ای هرمزگان

 

3-شناخت و توصیف ارتباط میان میزان تامین فرصت رشد کارکنان و مدیریت دانش در شرکت برق منطقه ای هرمزگان

 

4-شناخت و توصیف ارتباط میان امکان توسعه قابلیت های فردی برای کارکنان و مدیریت دانش در شرکت برق منطقه ای هرمزگان

 

5-شناخت و توصیف ارتباط میان محیط ایمن و بهداشتی برای کارکنان و مدیریت دانش در شرکت برق منطقه ای هرمزگان

 

6-شناخت و توصیف ارتباط میان میزان وابستگی اجتماعی کاری و مدیریت دانش در شرکت برق منطقه ای هرمزگان

 

7-شناخت و توصیف ارتباط میان میزان یکپارچگی و انسجام اجتماعی و مدیریت دانش در شرکت برق منطقه ای هرمزگان

 

8-شناخت و توصیف ارتباط میان فضای کلی زندگی کارکنان و مدیریت دانش در شرکت برق منطقه ای هرمزگان

 

1-5 سوال تحقیق:

 

سوال اصلی:

 

آیا کیفیت زندگی کاری با مدیریت دانش ارتباط معنا داری دارد؟

 

1.Knowledge Management

 

1.Knowledge Management

 

2.Work life Quality

 

[4].Beaudoin& Edgar

 

1-Cherchman

دانلود پایان نامه:بررسی خلا موجود در مساله زمان بندی پردازش دسته ای

زمان‌بندی یکی از پرکاربردترین مفاهیم در سیستیم‌های صنعتی و برنامه‌ریزی تولید می‌باشد. پس از ارائه مفهوم برنامه‌ریزی تولید در دهه ۱۹۷۰ تحقیقات آکادمیک زیادی در زمینه‌ی زمان‌بندی خط تولید از دهه ۱۹8۰ انجام شد.

 

امروزه کارخانه‌های تولیدی با توجه به نقش تولید در بازاررقابتی، خود رادر محیطی کاملاً تغییریافته با گذشت زمان می‌بینند،ازجمله مهم‌ترین تغییری که در بازار می‌توان مشاهده کرد عبارتند از:

 

۱- افزایش تنوع تقاضای مشتریان

 

۲- افزایش درک وآگاهی عمومی مشتریان نسبت به شرایط بازار.

 

۳- تغییر الگوهای هزینه‌ای.

 

۴- تغییر انتظارات اجتماعی.

 

۵- دشواری در تأمین منابع و هزینه‌ها.

 

با توجه به تغییرات نام برده در بازارهای رقابتی، شرکت‌های تولیدی سعی در تغییر استراتژی خود از تولید انبوه به سمت تولید دسته‌ای و بهنگام با هدف انعطاف‌پذیری جهت دریافت سفارشات مشتری دارند.

 

دراین فصل ابتدا مروری کلی بر انواع مسائل زمان‌بندی و تعریف ازمفاهیم اولیه زمان‌بندی خواهیم پرداخت سپس نگرشی بر روش‌های بهینه‌سازی چندهدفه خواهیم داشت و در ادامه به بیان مسئله‌ی مورد بحث‌مان در این تحقیق وهمچنین روش‌های حل آن خواهیم پرداخت. و در پایان این فصل به بیان اهداف- ضرورت انجام تحقیق و متدلوژی این تحقیق اشاره خواهیم کرد.

 

 

 

 

 

1-2.تعریف زمان‌بندی

 

زمان، همیشه به‌عنوان یک محدودیت مهم واساسی در مسائل بهینه‌سازی مطرح بوده است.

 

به عنوان تعریف کلی می‌توان زمان‌بندی را تعیین توالی یا ترتیب انجام کارها برای ارضای نیازمندی‌ها و نیل به اهداف مشخص با توجه به محدودیت‌های موجود دانست. و به طور دقیق‌تر می‌توان، زمان‌بندی را تخصیص منابع موجود در طول زمان برای اجرای مجموعه‌ای از وظایف تعریف کرد.

 

این تعاریف دو مفهوم کلی را در پی دارند: اول اینکه زمان‌بندی نوعی تصمیم‌گیری است که در جریان آن برنامه‌ی زمانی را تعیین می‌کنند که پیامد آن را می‌توان در تصمیم‌گیری‌های دیگر نیز استفاده کرد و از سوی دیگر مبحثی نظری است که مجموعه‌ای از اصول- مدل‌ها- روش‌ها و نتایج منطقی را در بر می‌گیرد.

 

1-2-1. ضرورت زمان‌بندی تولید

 

با توجه به پیشرفت روزافزون صنعت، منابع موجود برای پاسخ‌گویی به صنایع حالت بحرانی به خود می‌گیرند. از جمله‌ی این منابع بحرانی عبارتند از: ماشین‌آلات- نیروی انسانی و سایر تسهیلات.

 

زمان‌بندی روی چنین منابع بحرانی موجب ارتقاء کارایی، بهره‌وری ودر نهایت سودآوری بیشتر صنایع می‌شود. از جمله فعالیت‌هایی که در زمینه‌ی زمان‌بندی منابع انجام می‌شود عبارتند از: ترسیم نمودارها و دیاگرام‌های ساده تا کار با الگوریتم‌ها و نظریه‌های پیچیده.

 

یک برنامه‌ی زمان‌بندی، زمان شروع پردازش هر‌کار روی هر ماشین و زمان پایان هر کار روی هر ماشین را تعیین کرده، یعنی نتیجه‌ی فرایند زمان‌بندی یک جدول زمانی برای کارها و ماشین‌هاست که در آن زمان شروع هر کاری باید بزرگ‌تر یا مساوی با زمان ورود آن کار به کارگاه باشد و از طرفی اگر برای هر کار موعد تحویل مقرر شده باشد، آنگاه زمان پایان آخرین فرایند مربوط به آن سفارش نباید از موعد تحویل مقرر تجاوز کند.

 

1-2-2. اهداف زمان‌بندی

 

معمولاً اهدافی که مراکز صنعتی در زمینه‌ی زمان‌بندی فعالیت‌هایشان دنبال می‌کنند شامل دست‌یابی به موعد تحویل سفارشات (تولید بهنگام)[1] یا حداقل سازی زمان فعالیت خط تولید و یا حداکثرسازی تعداد خروجی و بهره‌وری بیشتر از خط تولید و … می‌باشند که در جدول ۱-۱ تعدادی از این اهداف و معیارها معرفی می‌شوند که گاهی اوقات تعدادی از این اهداف در تناقض با هم‌دیگر می‌باشند.

 

جدول ۱-۱.اهداف رایج در زمان بندی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Notation discription
C max Maximum completion time
F max Maximum flow time
L max Maximum lateness
T max Maximum tardiness
E max Maximu earliness
  Total completion time
  Total weighted completion time
  Total flow time
  Total weighted flow time
  Total tardiness
  Total weighted tardiness
  Number of tardy job
  Total weighted number of tardy job

 

 

1-2-3.تعریف برخی از مفاهیم اولیه در زمان‌بندی

 

زمان پردازش عملیات: ( )

 

با توجه به موضوع تحقیق ما که در مورد زمان‌بندی یک ماشین با قابلیت پردازش دسته‌ای از کارها است و کارها متعلق به خانواده‌های متفاوت می‌باشند، زمان پردازش به‌صورت زیر تعریف می‌شود:

 

زمان پردازش کار jام متعلق به خانواده‌ی iام که در دسته‌ی نوبت kام پردازش می‌شود=

 

زمان دسترسی به کار (rj):

 

زمان ورود یک کار به کارگاه برای دریافت سرویس از ماشین که این زمان در واقع زودترین زمان ممکن برای ارائه سرویس به کار مدنظر توسط ماشین می‌باشد.

 

موعد تحویل(dj):

 

زمانی که تولیدکننده متعهد است تا به مشتری سرویس منظوره را ارائه کند. ارائه خدمت به مشتری پس از موعد تحویل برای تولید‌کننده جرایمی را به دنبال دارد.

 

زمان تکمیل کار(cj):

 

زمانی که آخرین فرایند پردازش روی کار j انجام می‌شود یعنی بعد از این زمان کار j آماده‌ی تحویل به مشتری است.

 

مدت جریان ساخت (fj):مدت زمانی که کار jام در داخل سیستم تولید قرار دارد که از رابطه ی زیر بدست می‌آید.  f= c– rj

 

تأخیر(Lj): فاصله‌ی بین زمان تحویل یک کار و موعد تحویل آن را تأخیر می‌نامند که از رابطه‌ی Lj=cj-dj بدست می آید که اگر مقداری مثبت باشد نشان از دیرکرد و اگر منفی باشد نشان از زودکرد تحویل می‌باشد.

 

دیرکرد (Tj): دیرکرد کار j  از رابطه‌ی روبرو بدست می‌آید:

 

یعنی اگر زمان تکمیل بعد از موعد تحویل کاری باشد دیرکرد در واقع همان تأخیر است در غیر این صورت مقدار صفر را می‌گیرد.

 

زودکرد (Ej): یعنی اگر زمان تکمیل قبل از موعد تحویل کاری باشد زودکرد در واقع قدرمطلق تأخیر است در غیر این صورت مقدار صفر را می‌گیرد.

 

1-3.ضرورت بررسی مسائل و روش‌های بهینه‌سازی چند هدفه

 

بسیاری از مسائل دنیای واقع، به صورت بهینه سازی چند هدف به‌طور همزمان می‌باشند زیرا متغیرها و اهداف متضاد به‌طور واقعی در ذات این مسائل می‌باشند، یعنی بهبود در یکی از اهداف موجب بدتر شدن در هدف دیگر خواهد شد. بهینه‌سازی این‌گونه مسائل کاملاً متفاوت با مسائل تک‌هدفه خواهد بود یعنی الگوریتم‌های بهینه‌سازی تک‌هدفه، یک حل بهینه را با توجه به تک هدف موجود بدست می‌آورند درحالی‌که درمسائل چندهدفه (با وجود چند هدف متضاد) قادر به بدست آوردن یک حل بهینه مجزا نخواهیم بود، بنابراین

/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87%d8%a8%d8%b1%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d8%ae%d9%84%d8%a7-%d9%85%d9%88%d8%ac%d9%88%d8%af-%d8%af%d8%b1-%d9%85%d8%b3/

 

 طبیعی است که باید به دنبال مجموعه‌ای از حل‌های غلبه نشده مؤثر با توجه به فضای حل برای این نوع از مسائل باشیم تا در اختیار تصمیم گیرنده قرار داده تا با توجه به معیارها و استدلال‌های خود بتواند از میان حل‌های نامغلوب متناهی که در اختیار دارد یک حل متناسب با معیارهایش را انتخاب کند.

 

 

 

 

 

1-3-1.تعاریف مرتبط با مسائل چند هدفه

 

مدل چند هدفه:

 

یک مسئله تصمیم‌گیری چندهدفه در حالت کلی به زبان ریاضیات به‌صورت زیر تعریف می شود:

 

s,t: xϵs

 

یعنی در فضایی شدنی x هر حل x دارای n ارزش به ازای n هدف خواهد بود که با مقایسه‌ی این مقادیر بدست آمده از اهداف می‌تواند رابطه‌های مغلوب و نامغلوب رابرا‌ی حل‌های مختلف تعریف کرد.

 

مجموعه‌ی حل‌های نامغلوب[2]:

 

برای یک مسئله Min سازی، حل x، حل y را غلبه می‌کند اگر و فقط اگر:

 

بنابراین مجموعه‌ی حل‌های نامغلوب بهینه به مجموعه‌ای از حل‌ها گفته می‌شوند که خود حل‌های دیگر را غلبه می‌کنند ولی توسط هیچ حلی غلبه نمی‌شوند. در شکل ۱-۱  دایره‌های تیره مجموعه‌ی حل‌های نامغلوب بهینه‌اند.[3]

 

 

 

شکل ۱-۱.مجموعه حلهای نامغلوب بهینه

 

 

 

1-3-2.روش‌های حل مسایل چندهدفه

 

برای حل مسائل چندهدفه به حالات مختلفی برمی‌خوریم که در شکل ۱-۲ زیر نشان داده می شود:

 

 

بهینه‌سازی     چند هدفه

 

 

جستجو بدون تقدم

 

 

ابتدا تصمیم‌گیری سپس جستجو

 

 

جستجوو تصمیم‌گیری همزمان

 

 

ابتدا جستجو سپس تصمیم‌گیری

 

 

ارزیابی  مبتنی بر پارتو

 

 

برنامه‌ریزی آرمانی

 

 

روش سلسله‌مراتبی

 

 

روش اپسیلون محدودیت

 

 

ترکیب وزنی اهداف

 

 

شکل1-2.روش های حل مسائل چندهدفه

 

 

 

جستجو بدون تقدم: در این روش از سوی تصمیم‌گیرنده هیچ تقدمی اعمال نمی‌شود مهمترین روش در این زمینه روش مین-ماکس می‌باشد یعنی حداقل کردن مجموع فواصل هر هدف از مقدار بهینه‌ی آن هدف.

 

 

 

نشانه‌ی فاصله‌ی اقلیدسی

 

نشانه‌ی نرم فاصله‌ی چپیشف

 

از معایب این روش خروجی آن است که یک حل را در اختیار تصمیم‌گیرنده قرار داده که ملزم به پذیرش آن خواهد بود.

 

ابتدا تصمیم‌گیری سپس جستجو:

 

ابتدا تصمیم‌گیرنده یک اولویت برای اهداف تعیین می‌کند سپس به دنبال یک یا چندین حل با ارضای اولویت تعیین‌شده، جستجو انجام می‌شود.

 

تصمیم‌گیری و جستجوی همزمان: تصمیم‌گیرنده در این روش مجاز به مداخله در حین جستجو می‌باشد یعنی در طی جستجو قادر به تغییر اولویت‌هاست.

 

ابتدا جستجو سپس تصمیم‌گیری:

 

در این روش ابتدا حل‌های متنوع بدست می‌آید سپس تصمیم‌گیرنده از میان جواب‌ها هر کدام را که مناسب‌تر ببیند انتخاب می‌کند.

 

ترکیب وزنی اهداف:

 

در این روش ابتدا با تعیین اولویت هر هدف و سپس ترکیب خطی اهداف، مسئله‌ را تک هدفه نموده و سپس آن را حل می‌کنیم.

 

اپسیلون محدودیت: در این روش ابتدا یک هدف را بعنوان هدف اول مسئله انتخاب کرده و اهداف دیگر را در غالب محدودیت قرار می‌دهیم مشکل‌ این روش نحوه‌ی انتخاب یکی از اهداف به‌عنوان هدف اصلی مسئله است تا الگوریتم یک جواب کارا بدهد.

 

فرمولاسیون این روش به صورت زیر است:

 

s.t

 

xϵX

 

ej کران بالای jامین هدف است که در هر بار اجرای مدل تغییر داده می‌شود و در هر بار اجرا یک حل از حل‌های پارتو بدست خواهد آمد.

 

روش سلسله‌مراتبی:

 

ابتدا اهداف را رتبه‌بندی کرده وسپس با توجه به اولویت آنان به نوبت بهینه‌سازی انجام می‌شود.

 

برنامه‌ریزی آرمانی:

 

ابتدا برای هر حل یک حد مطلوب توسط تصمیم گیرنده در نظر گرفته می‌شود و محدودیت‌ها، سطوح رضایت تصمیم‌گیرنده را از اهداف بیان می‌کنند و ما به دنبال حلی هستیم که به بهترین شکل  سایر اهداف از پیش ‌تعیین‌شده را ارضا کند.

 

ارزیابی مبتنی بر پارتو:

 

این روش بر خلاف بعضی از روش‌های قبلی نیاز به هیچ‌گونه اطلاعات از پیش ‌تعیین ‌شده‌ای از سوی تصمیم‌گیرنده ندارد و مجموعه‌ای از حل‌ها را ایجاد می‌کند پس از رتبه‌بندی آنان می‌توان به مجموعه‌ی حل‌های نامغلوب مؤثر پی برد از دیگر مزایای این روش رسیدن به چندین حل مؤثر در یک بار اجرا می‌توان اشاره کرد.

 

[1] Just in tim

 

[2] Non dominated

 

[3]