امروزه ضرورت آشنایی عوامل اداری و آموزشی مدارس، با مشکلات و تنگناهای تحصیلی بیش از پیش مشهود است. معلمان برای اینکه بتوانند با موفقیت به امر آموزش و پرورش بپردازند؛ نیاز به شناخت دانش آموزان و آگاهی نسبت به نقاط ضعف و قوت یاد گیرندگان و عناصر مرتبط با آموزش دارند. به نظر می رسد دوران و روزگار کسانی که بخواهند بدون توجه به نیازهای دانش آموزان و ابعاد رشدی آنان و تعامل عوامل گوناگون صرفاً با تکیه بردانش خود به آموزش و پرورش بپردازند؛ پایان یا فته است. تعلیم و تربیت انسان از بدو پیدایش بشر مورد توجه بوده؛ اما اهمیت آن در قرون اخیر بطور فزاینده ای آشکار شده است. در حال حاضر آموزش و پرورش، کلید توسعه جوامع محسوب می گردد؛ و موفقیت و سعادت ملتها به کیفیت تعلیم و تربیت بستگی دارد، بدون تردید آینده هر کشوری را می توان از سیمای کنونی آموزش و پرورش آن دریافت کرد (نجفی، 1371).
از آن گذشته طی سالهای اخیر، که پیشرفتهای تکنولوژی و روش های نوین تولید نظامهای اقتصادی جهان را دگرگون ساخته؛ و روابط بین آنها را تغییر داده است؛ آموزش در فرایند توسعه نقش مهمتری یافته است (لاکهید و ورسپور ، 1989؛ ترجمه سجادیه و همکاران،1371).
نظام آموزش ابتدایی، اولین دوره از آموزش و پرورش عمومی است که کودکان با ورود به این دوره وارد دنیای جدید تعلیم و تربیت می شوند و نخستین بار محیط خارج از خانه را تجربه کرده با واقعیات اجتماعی رو به رو می شوند، کودک مفهوم نقش اجتماعی، مسولیت، کار و روابط اجتماعی را از این راه درک می کند؛ و با همین تجربیات و ادراک ها شخصیت خود را شکل می دهد (میر کمالی،1376).
نگاه کلی به وضعیت آموزش وپرورش به ویژه آموزش ابتدایی، در جهان در دهه پایان قرن بیستم نشان می دهد؛ از یک سوء به رغم اعلامیه حقوق بشر، که حق آموزش را یکی از حقوق مسلم انسان اعلام نموده است. حدود یک پنجم ازجمعیت کره زمین هنوز از کسب مهارتهای پایه سواد بی بهره اند و حدود یک پنجم ازکودکان واجب التعلیم در بسیاری از کشورهای در حال توسعه به مدرسه راه نمی یابند و سالانه به انبوه بی سوادان می پیوندند و از سوی دیگر در این کشورها حدود یک چهارم از کودکان واجب التعلیم در مدارس ابتدایی، قبل از پایان دوره به علت افت تحصیلی و بدون کسب مهارت لازم برای اشتغال، وارد بازار کار می شوند و به تدریج برجمعیت بی سوادان و بیکاران می افزایند (مشایخ،1373).
همچنین مطالعات اخیر یونسکو درباره ضایعات دوره ی ابتدایی در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین نشان می دهد که در ا کثریت کشورهای مورد مطالعه 10 تا 30 در صد از دانش آموزان این دوره ها را، مردودین تشکیل می دهند و نتیجه تکان دهنده دیگر این مطالعه، نرخ بالای رهاکنندگان مدرسه در دوره ابتدایی است ( کومبز1. 1985؛ ترجمه آل آقا، 1373).
آموزش و پرورش یک حق عمومی است و عملیات مربوط به این حوزه مهم در زمره مسؤلیت های جامعه و در قلمرو سیاستهای عمومی و دولتی قرار می گیرد و می تواند به عنوان عاملی برای عدالت مورد توجه قرار گیرد، زیرا هیچ جامعه ای بدون آموزش و پرورش استوار، نمی تواندسودای برابری و عدالت را در سر بپروراند (آقا زاده،1384). بنابراین شرایط اقلیمی، جمعیت کم و بسیار پراکنده، مشکلات اقتصادی، نیاز به نیروی کار کودکان به عنوان منبع کسب در آمد نمی تواند مانع ارائه خدمات مناسب آموزشی باشد. از آنجائیکه یادگیری فقط در کلاس درس اتفاق نمی افتد، بلکه در و دیوار مدرسه نیز همانند معلم و کتاب برای دانش آموزان حامل پیام هستند و کتابهای پاره و کثیف، تخته فرسوده و نامناسب، بی رغبتی و بی نظمی را تداعی می کند و دستشویی های تمیز، میز و نیمکت منظم و آراسته، بهداشتی زندگی-
1.Combs
کردن را آموزش می دهند. بنابراین محیط و فضای فیزیکی مدرسه و خانه در کنار سایر عوامل آموزشی و تربیتی حامل پیام برای دانش آموزان می باشند و بر میزان یادگیری و رشد شخصیت فردی و اجتماعی و نیز تأمین بهداشت روانی آنان تا ثیر می گذارد (نوید ادهم،1382).
آموزش و پرورش، مسئول شکوفایی استعدادهای افراد می باشد؛ جامعه شناسان آن را وسیله ی اداره و کنترل جامعه تعریف نموده اند و آن را مترادف جامعه پذیری1 دانسته اند. به همین دلیل از اهمیت خاصی برخوردار می باشد (صافی،1373). برای توسعه نظامهای آموزشی و برای رسیدن به آینده بهتر، ساز و کار یک نظام ارزیابی می تواند نقش یک آینه را برای نظام آموزشی بازی کند؛ تا تصمیم گیران و برنامهریزان بتوانند تصویری از چگونگی وضع فعالیت ها به دست آورند و با بهره گرفتن از آن تصمیم های لازم را جهت بهبود و پیشرفت فعالیت ها برای رسیدن به بازده مورد نظر اتخاذ کنند (بازرگان، 1375). از آنجائیکه متولیان آموزش و پرورش، مسئول ساخت شخصیت، منش و سلوک انسانی اند و رسالت عظیمی برعهده آنان قرار گرفته است؛ از این نظر این نهاد جایگاه ویژه ای در بین سازمان های دیگر دارد و سلامتی و تعادل انسانها تا حدود زیادی بستگی به کیفیت آموزش دارد.
2-1 بیان مسأله
امروزه آموزش و پرورش، تنها وسیله دسترسی به توسعه و پیشرفت است و توجه به کمیت و کیفیت آموزش و پرورش یکی از عواملی است که در تداوم و تسریع توسعه جامعه در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی سیاسی دخیل می باشد. در این میان آموزش ابتدایی، به عنوان یکی از زیر نظام های آموزش و پرورش و اولین دوره آموزش رسمی و عمومی از اهمیت بیشتری برخوردار است. این دوره را دوره تأدیب، خلاقیت و بروز استعدادهای عمومی گفته اند (شکوهی، 1374).
[1]. Socialization
به نظر متخصصان تعلیم و تربیت، مهم ترین و اساسی ترین مقطع نظام آموزشی، مقطع ابتدایی است که در ایجاد تحولات اساسی در جوامع و پیشرفت آنها نقش مهمی را ایفا می کند. اما آموزش ابتدایی زمانی در پیشرفت ملت ها مؤثر واقع می شود که کیفیت مناسبی به آن حاکم باشد. بی تردید کیفیت در نظام آموزش ابتدایی پیش نیاز تو سعه منابع انسانی برای جوابگویی به تقاضا های تغییرات تکنولوژی در قرن بیست و یک خواهد بود؛ زیرا که یک نظام آموزش ابتدایی ضعیف، کل نظام توسعه سرمایه انسانی را به مخاطره می اندازد، این نظام از یک سو دانش آموزانی تر بیت خواهد کرد که آمادگی لازم برای ورود به دوره ی متوسطه و آموزش عالی را ندارند و از سوی دیگر بزرگسالانی بیسواد تحویل جامعه می دهد، مهمتر از آن به تعداد کافی والدین و مدیرانی که آموزش واقعی دیده با شند برای مشارکت در تو سعه تربیت نخواهد کرد (لا کهید و ورسپور،1989؛ ترجمه سجادیه و همكاران،1373).
همچنین« کیفیت نازل آموزش ابتدایی، مانع توسعه منابع انسانی در همه سطوح آموزشی خواهد شد و بر تقاضای اجتماعی آموزش نیز تأثیر منفی خواهد گذاشت. کارآیی را پایین آورده و به اتلاف منابع خواهد انجامید» (هلک1، 1990؛ ترجمه نفیسی،1373). دوره ابتدایی به لحاظ اینکه پایه و اساس دوره های بعدی را تشکیل می دهد. بایستی از کیفیت لازم برخوردار باشد لیکن وقتی درباره کیفیت آموزش صحبت به میان می آید سوالاتی درباره خانواده، وضع اقتصادی، اجتماعی خانواده، مدیریت، معلم، نسبت دانش آموز به معلم، وسایل کمک آموزشی، بودجه، درصد قبولی و افت تحصیلی مطرح می گردد. هر یک از عوامل مذکور بدون شک در کیفیت آموزشی مؤثرند و مشکل است که برای آنها درصد معین را تعیین نمود. با توجه به رشد تعداد دانش آموزان، بایستی جنبه کیفی آموزش نیز مورد توجه قرار گیرد؛ همچنانکه تقریباً در بیشتر کشورها نگرانی اصلی، کیفیت آموزش وپرورش است؛ مانند اندونزی که در آنجا
1.Hallk
حرف اصلی اصلاحات، بهبود کیفیت است و در یوگسلاوی که، کیفیت آموزش، در قلب نوآوری آموزش ابتدایی در دهه های آینده است (مهدی پور،1374). بررسی و تحلیل مشکلات تحصیلی افرادی که به دلایل مختلف قربانی شرایط و کیفیت نامساعد خانواده، محیط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، شرایط اقلیمی و جغرافیایی می شوند؛ بسیار مهم و ضروری است و وضع نابسامان اکثر روستائیان باعث گردیده که نتوانند رشد فکری و تحصیلی پیدا کنند و اطلاعات و معلومات خود را توسعه و پیشرفت دهند. چه بسیار کودکانی که مجبور شده اند بخاطر کمک به هزینه زندگی خانواده شان درس و تحصیل را رها نمایند و به کار کردن بپردازند تا بدین وسیله کمکی جهت تأمین معاش خانواده گردند، خستگی بدنی و روانی، کمبود درآمد، اختلافات شدید طبقاتی، اغلب روستائیان را طوری عاصی می کند که هیچگونه کوشش و علاقه ای نسبت به چگونگی تحصیل فرزندانشان و یا نحوه گذراندن اوقاتشان را از خود نشان ندهند. برهمین مبنا است که میتوان از نوعی عقب نگه داشته شدگی همه جانبه در کودکان محروم سخن گفت. در نظام آموزشی هر کشوری انتظار می رود که همه افراد بدون توجه به موقعیت جغرافیایی و وضع اقتصادی و زبان بتواند از امکانات و منابع آموزشی یکسان، تجهیزات و وسائل کمک آموزشی و فضای آموزش مناسب استفاده کنند. ولی آیا عملاً نیز چنین است؟
علاوه بر اینها انگیزه خود محقق که سابقه تدریس در مناطق روستائی را داشته و خود نیز با مشکلات و مسائل این مناطق روبرو و از نزدیک آنها را درک و مشاهده کرده و درصدد برآمده تا انواع مشکلات تحصیلی دانش آموزان مقطع ابتدائی، مناطق روستائی این شهرستان را بررسی کرده و راه را برای تحقیقات بعدی هموار سازد و تا حد امکان پیشنهاداتی را برای رفع این مشکلات مطرح نماید. در این تحقیق می خواهیم به این سوالها پاسخ دهیم که امکانات و منابع اختصاص داده شده از قبیل منابع انسانی، مالی و تجهیزاتی به نظام آموزش ابتدایی در نواحی روستائی شهرستان تربت جام در چه وضعیتی است؟ فرایند این نظام مانند نحوه مدیریت، چگونگی استفاده از مواد آموزشی، چگونگی بکارگماری کادر آموزشی در امر تدریس، نحوه استفاده از وسایل و تجهیزات به چه صورتی است؟ درونداد و فرایند این نظام تا چه اندازه مطابق با استانداردها است و كارآیی داخلی این نظام در چه وضعیتی است؟ مشارکت اولیاء و مربیان در فرایند یاد دهی- یادگیری به چه صورتی است؟
[1].Lockheed and Verspoor
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
:
زندگی بشر تحت تاثیر تغییرات وسیع صنعتی، اجتماعی، فرهنگی، دچار تحول شده است. شمار زیادی از افراد قادر نیستند بین محركهای متنوع بیرونی ونیروهای متعارض درونی توازون ایجادكنند ودر فرایند رشد موزون و همه جانبه كه همانا هدف اصلی تعالی انسان است، دچار مشكل می شوند. بدیهی است كه كودكان ونوجوانان به سبب بی تجربگی و نا آگاهی از مهارتهای بازدارنده و تسهیل كننده، اصلاحی، بیشتر در معرض آسیبهای جدی درونی و اجتماعی هستند. دانش آموزانی كه مهارتهای مقابله با موقعیتهای تنش زا را ندارند، به نوعی مقهور آنها خواهند شد و بدین ترتیب مستعد اختلالات روانی، عاطفی، افسردگی، اضطراب و احتمالاً مصرف مواد مخدر و رفتارهای ضد اجتماعی خواهند شد این دانش آموزان در فرایند تصمیم گیری نیز دچار مشكل میشوند.
بنابراین با توجه به نقش مهم مدارس در تامین بهداشت روانی دانش آموزان، برنامه آموزش مهارتهای زندگی، روش موثری در جهت رشد شخصیت سالم دانش آموزان و تامین بهداشت روانی دانش آموزان است.
آموزش مهارتهای زندگی، نوعی كوشش است كه در سایه آن نوجوانان ترغیب می شوند تا خلاقیت خود را به كار گیرند و به طور خود جوش راه های موثر را برای حل تعارضات و مشكلات زندگی خود بیابند.
به نظر می رسد آموزش مهارتهای زندگی گام موثری در این جهت باشد كه استعدادها و توانمندیهای دانش آموزان بكار گرفته شود تا خود فعالانه سر نوشت خویش را بدست گیرند و انتخاب گر باشند. ضمناً فرایند خود باوری در نوجوانان مسیر درست خود را طی كرده و
نوجوان ضمن استفادة درست از مهارت ها، مسئولیت اعمال و احساسات خود را می پذیرد و مهارتهای لازم را برای اتخاذ تصمیم های مهم زندگی كسب می كند.
كودكان و نوجوانان به دلیل تجربه ناكافی وعدم آگاهی از مهارتهای لازم از جمله آسیب پذیرترین قشر از اقشار اجتماعی هستند و به رغم انرژی واستعدادهای بالقوه و سرشار، آنها از چگونگی بكار بردن توانمندیهای خود در مواجهه با مسائل و مشكلات زندگی آگاه نیستند.
آموزش و پرورش بهترین بستر برای ارائه این آگاهی به نوجوانان است. بنظر می رسد آموزش مهارتهای زندگی می تواند توانمندی افراد را برای مقابله موفق با چالشهای زندگی، افزایش دهد. عزت نفس آنها را بالا ببرد و به آنها یاد بدهد كه چطور بتوانند خشم خود را مهار نموده و برای برخورد با ناكامیها روش درستی را اتخاذ نمایند دانش آموزان می توانند با بهره گرفتن از مهارت حل مساله تصمیمات مهم زندگی را بگیرند ومشكلات خود را درست تحلیل نمایند.
به همین جهت با توجه به اهمیت موضوع، سازمان بهداشت جهانی (WHO) به منظور افزاش سطح بهداشت روانی و پیشگیری از آسیبهای روانی – اجتماعی، برنامهای تحت عنوان آموزش مهارتهای زندگی تدارك دیده و در سال (1993) در یونیسف «صندوق كودكان سازمان ملل متحد» پیشنهاد كرد. از آن سال به بعد، این برنامه در بسیاری از كشورها مورد آزمایش واجرا قرار گرفته است (سازمان بهداشت جهانی، ترجمه نوری قاسم آبادی، محمد خانی،1377). در این ارتباط تحقیقات نشان داده اند كه فشارهای ناشی از مسائل روز مره، برای افرادی كه دارای عزت نفس بالا هستند و از سیستم حمایتی خوبی برخوردارند كمتر است. بنابراین به نظر می رسد با بهره گرفتن از آموزش مهارتهای لازم میتوان حس كنترل درونی را فعال نموده و حالت خود كار آمدی و عزت نفس را تقویت نمود. با آموزش همین مهارت و در نتیجه افزایش سطح عزت نفس و كاهش تاثیرات منفی استرسهای روزمره، می توان به سلامت روان فرد كمك كرد.
كودكان در فرایند رشد و بالندگی خود، مهارتهای ارتباطی و نحوه مقابله با چالشهای زندگی را یاد می گیرند. این آموزش بصورت الگو برداری از طریق خانواده، مدرسه، جامعه و حتی دوستان، به شكل غیر منظم و اتفاقی فرا گرفته میشود. به نظر می رسد فرزندان خانواده های توانمند (از نظر بكارگیری مهارتهای مقابله ای) در بكارگیری مهارتهای مقابله ای مثبت، موفق ترند و بر عكس فرزندان فاقد و والدین توانمند از این امر محروم میباشند. بدیهی است كه نهاد آموزش و پرورش بعنوان یكی از نهادهای زیربنایی جامعه می تواند در این خصوص نقش مهم و ارزنده ای را ایفا نماید. كشورهای توسعه یافته مدتها است در این ارتباط اقدام موثر داشته اند و به دنبال تحقیقات گسترده آموزش مهارتهای زندگی به صورت رسمی و مدون در برنامه ریزی آموزشی آنان گنجانیده شده است. در كشور ایران نیز در سالهای اخیر آموزش مهارتهای زندگی در برخی مدارس به صورت مقدماتی (ضعیف از نظر محتوی) به اجرا درآمده است.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
و پیش نیاز آموزش است. معلم میتواند با شناخت و اجرای مدیریت صحیح، تاثیر و کارایی تدریس را افزایش و مشکلات رفتاری دانشآموزان را کاهش دهد. هدف اصلی مدیریت کلاس، همانند هدف آموزش « خود رهبر شدن دانشآموزان است». هدف این است که دانشآموز به جای آنکه به کنترل خارجی نیاز داشته باشد بتواند آگاهانه رفتار خویش را کنترل کند و رفتارمطلوب جزئی از شخصیت اوشود (بهاری، 1379، 37).
هدف از روشهای اداره کلاس، فراهم کردن جوی است که در آن تدریس راحت تر صورت پذیرد. آنچه در اداره موثر کلاس درس همواره باید مدنظر باشد، الویت تاکید بر پیشگیری از بدرفتاری نسبت به مقیاسهای تسکین دهنده، مانند تنبیه است. مشکلات بالقوه رفتاری باید شناخته شود تا با اعمال روش های صحیح در کلاس از پیشروی آنها جلوگیری گردد .
به اعتقاد بسیاری از معلمان ومدیران مسائل مربوط به انضباط، کنترل و اداره کلاس مهمترین علل ناموفق بودن معلمان است. هنگامیكه بیشتر وقت کلاس صرف مشکلات انضباطی شود بطور عملی زمان کمتری برای تدریس و یادگیری دروس باقی می ماند(رضایی، 1383، 10).
گزارشها نشان داده است که بیش از 50% درصد زمان کلاس صرف مسائل انضباطی واداره کلاس میشود (الیز، 2003). مربیان برجسته همیشه تاکید داشتند کیفیت آموزش، یک عامل کلیدی و موثر بر رفتاردانشآموزان و موفقیت آنهاست. اما در رویکردهای نوین به آموزش، نقش دانشآموز در فرایند یاددهی – یادگیری افزایش یافته است، و توسعه مهارتها و توانایی های دانشآموزان برای پذیرش مسئولیت یادگیری خود هدف واقع شده است، درنتیجه چگونگی واکنش معلم به بدرفتاری دانشآموزان به دلیل تاثیر فراوان بر عملکرد آن اهمیت یافته است چنانکه یک شیوه اثربخش میتواند سبب افزایش جایگاه دانشآموزان در کلاس و یا عزت نفس آنها شود وآنها را به پذیرش مسئولیت خود ترغیب کند (جانز، 1990).
بنابراین تغییرات ساده درفنون برنامه درسی و آموزشی، برای خلق یک محیط مبتنی بر نیازهای دانشآموزان و خلق یک جامعه یادگیری درکلاس کافی نیست؛ بلکه برای فراهم کردن چنین محیط همکارانهای در کلاس نیازمند تئوری مدیریت کلاس هستیم (مارتین، 2003). بنابراین لازم است در این خصوص فنون و ویژگیهای مورد نیاز مدیریت کلاس شناسایی و تبیین گردد، تا مورد استفاده همه کسانی که با آموزش و پرورش سرو کار دارند قرار گیرد.
1-2 بیان مساله
با اهمیت یافتن نقش دانشآموز درفرایند یاددهی – یادگیری متغیرهای دانشآموزی[1] اعم از انگیزه، استعداد، توانایی های شناختی و فراشناختی، دانش، مهارت فرد و غیره به عنوان عوامل موثر بر یادگیری مطرح شدند.
وانگ[2] و همکاران (1990) در یک فراتحلیل جامع برمتون و تحقیقات مربوط به یادگیری، دریافتند که، متغیرهای دانشآموزی نسبت به دیگر متغیرهای موثر بر یادگیری الویت داشته و از این بین، عامل توانایی فراشناختی دانشآموزان با بالاترین نمره در بین کل متغیرها بعنوان یک عامل بسیار مهم بر یادگیری شناخته شده که در متون علمی معاصر تاکید فراوانی برآن شده است.
(وانگ و همکاران، 1990).
طبق جدیدترین تئوریهای یادگیری، کیفیت یادگیری بستگی به توانایی های یادگیرندگان در هدایت و جهت دهی به یادگیری خودشان، توسعه مهارتهای پرسشگری، یادگیری تفکر و کنترل فرایندهای یادگیریشان دارد؛ در این بین « مهارتهای فراشناختی » مفاهیم اصلی و کلیدی هستند.
اصطلاح فراشناخت برای اولین با در سال 1976 توسط جان فلاول وارد حیطه روان شناسی شناختی شد؛ وی این اصطلاح را به عنوان هر گونه دانش یا عمل شناختی که موضوع آن فعالیتهای شناختی وتنظیم آن است تعریف میكند. درحیطه روانشناسی شناختی فراشناخت دو بعد اساسی را در بر میگیرد؛ دانش فراشناختی[3] و مهارتهای کنترل شناخت یا خود – تنظیمی[4] (مک یوزد، 1997).
به گفته فلاول (1988) بعد اول شامل دانش و باورهای فرد درباره عوامل و متغیرهایی است که با هم در فرایند شناختی تعامل دارند، که این عوامل یا متغیرها عبارتند از دانش درباره توانایی های خود، ویژگیهای تکلیف و راهبردهای شناختی است. و جزء دوم تنظیم
شناختی است که اشاره به فرایندهایی دارد که شناخت را هماهنگ میكنند. این بعد شامل مهارتهای فراشناختی است و در انواع فعالیتهای شناختی از جمله رد وبدل کردن اطلاعات بصورت کلامی، نوشتن، فراگیری زبان، ادراک، توجه حافظه، حل مساله، شناخت اجتماعی و اشکال مختلف خود آموزی و کنترل خود نقش مهمیبازی میكند (فلاول، 1377، 170). این مهارتها عبارتند از ؛ برنامه ریزی، سازمان دهی، مدیریت اطلاعات، ارزیابی واشکال زدایی[5] (اسکراو، 1994).
اسکراو[6] و مشمن[7]، گستره وسیعی ازمتغیرها را در شکل گیری فراشناخت موثر میدانند و معتقدند سه عامل در ایجاد و پایه گذاری فراشناخت فرد دخالت دارد؛ یادگیریهای فرهنگی[8]، ساخت یابی فردی[9] و تعامل با همگنان[10].
نظریههای فراشناختی فرد از درونی شدن فرهنگ از طریق یادگیری اجتماعی ساخته میشود و مفاهیم مشترک اجتماعی از طریق آموزش رسمی و غیر رسمیبه کودکان انتقال داده میشوند.
بنابراین خود افراد نیز ساختارهای مشخصی را بنا میكنند تا مهارتها و راهبردهای شناختی خود را توسعه و دانش فراشناختی خود را تنظیم کنند و نیز بتوانند شرایطی را بوجود آورند تا در یادگیری، خود تنظیم شوند. تعامل همگنان شامل یک فرایند سازمان دهی اجتماعی است و از انتقال فرهنگی و ساخت فردی متمایز است.
همگنان شامل افرادی دارای سطح مشابه شناخت هستند که تعامل با آنان باعث افزایش عملکرد فرد درتکالیف شناختی میشود (اسکراو، 1995).
با توجه به نقش این عوامل، شکل گیری مهارتهای فراشناختی را درکلاس باید در ارتباط با محدوده وسیعتری از متغیرهای کلاس درس بررسی کرد. کمیت و کیفیت تعاملات و ارتباطات دانشآموزان با یکدیگر و با معلم، شیوههایی که جهت کنترل فعالیتها و رفتار دانشآموزان اعمال میشود همچنین آموزش، همگی میتوانند عواملی اثرگذار بر میزان تحقق مهارتهای فراشناختی دانشآموزان باشد.
این متغیرها که درمجموع به آنها مدیریت کلاس[11] گفته میشود، به وجود آورنده محیط روان شناختی – اجتماعی کلاسیاند و میتوانند اثرات متفاوتی بر درک یادگیرنده ازخود وتوانایی او در کنترل یادگیری و نظام شخصی بگذارند(مارتین، 1996).
معلمان بر اساس نگرشها و باورهایشان در خصوص ماهیت رفتار دانشآموزان شیوههای گوناگونی از مدیریت در کلاس را بکار میبرند که هرکدام میتواند اثرات متفاوتی بر عملکرد دانشآموزان بگذارد. پژوهشگران با مشاهده رفتار معلمان شیوههای مختلفی از مدیریت کلاس گزارش دادهاند. آنچه برای پژوهشگران در این حیطه اهمیت دارد، شناخت تفاوتهاست؛ اینکه چه شیوهای از مدیریت کلاس موثر و مفید است. گلیکمن[12] و تامشایر[13] (1980) و ولفگانگ[14] (1995) با توجه به سه متغیر مدیریت کلاس یعنی؛ مدیریت آموزش[15]، مدیریت رفتار[16] و مدیریت افراد[17]، در یک پیوستار، سه رویکرد به مدیریت کلاس را شرح میدهند؛ رویکرد غیرمداخله گرایا[18]ن، رویکرد تعامل گرایان[19]، و رویکرد مداخله گرایان[20].
در رویکرد غیر مداخله گرایان با فرض اینکه افراد بر اساس فطرت وذات خود رفتارمیكنند وتربیت فقط فراهم کردن زمینه برای بروز این استعدادهای ذاتی است، اعتقاد بر این است که کنترل کمیبر فعالیتهای دانشآموزان اعمال میشود. از طرفداران این سبک میتوان، گردن[21] (1991). و هیمگیوت[22] (1972) را نام برد.
اما درمقابل، رویکرد مداخله گرایان بر این مفروضه استوار است که محیط بیرونی، رشد را شکل میدهد؛ و تغییر رفتار پایه تئوریک اندیشه این مکتب است. کانتر (1992) بیان میكند انضباط یک نمونه از ایدئولوژی مداخله گرایان است. دراین سبک هدایت وکنترل زیادی بر دانشآموزان صورت میگیرد. چند نمونه از طرفداران مداخله گرایی عبارتند از؛ لی کانتر[23] (1992) و فردریک جانز[24](1987).
رویکرد تعامل گرایان در بین دو سبک بالا قرار دارد که هم بر فعالیتهایی که افراد برای تغییر محیط انجام میدهند وهم بر تاثیر عوامل محیطی بر افراد تاکید دارند. در چنین فضای مدیریتی، فرصت برای تعامل دانشآموزان و معلم بیشتر است و دانشآموزان شانس بیشتری برای کنترل مطلوب بر فعالیتهای خود دارند. اصول نظری این سبک توسط آلفرد آدلر و دریکرز توسعه یافته است. (مارتین و بالدوین، 2000).
معلمان طبق باورهایشان درباره یادگیری و رشد دانشآموزان شیوه خاصی از مدیریت را در کلاس اعمال میكنند و بر این اساس که کدام رویکرد بر اعتقادات وعمل آنان مسلط است سبک مدیریتی آنان مشخص میشود و هر سبک با ایجاد شرایطی خاص ومتفاوت در جو اجتماعی کلاس میتواند تاثیر متفاوتی بر رشد مهارتهای فراشناختی دانشآموزان بگذارد.
[1] – Student Variabels
[2] – Wang
[3] – Metacognitive Knowledge
[4] – Self-regulation
[5] – Debugging
[6] – Scraw
[7] – Moshmen
[8] – Cultural Learning
[9] – Individual Construction
[10] – Homogeneity In Teraction
[11] – Classroom Management
[12] – Glickman
[13] – Tamshrio
[14] – Wolfgang
[15] – Instraction Management
[16] – Behavior Management
[17] – People Management
[18] – Non-Interventionist
[19] – Interactionist
[20] – Interventionist
[21] – Gordon
[22] – Haim Ginott
[23] – Lee Canter
[24] – Ferdric Jones
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
:
خیلی از مردم عقیده دارند که آموزش حسابداری زمینه های بیشتری را برای تجارت و دوره های گزارش دهی آماده می کند و به همین دلیل یک رشد انفجاری در ثبت نام دانشجویان در رقابت های آموزش مجازی دیده می شود زیرا که وقت طلا و دارای ارزش است و ثبت نام در آموزش مجازی رشدی مشابه یک داستان دارد که هر روز بر تعداد رقابت های حسابداری فعلی برای آموزش مجازی افزوده می شود و تعداد آن روز به روز در حال افزایش است. مطابق با بررسی سلیمی(2007) از وقتی که رقابت های آموزش مجازی حسابداری پیشنهاد شده است خیلی از قسمت ها و بخش های مختلف برنامه های آموزش حسابداری چندان خوب است که آموزش مجازی را پیشنهاد کرده است و در دوره لیسانس و سطوح عالی که در بالا ذکر شده است فارغ التحصیل نیز داشته است.
مطابق چشم انداز حرفه ای کتابهای درسی در سال 2006 توقع استخدام شدن از حسابداری و حسابرسی این است که رشد سریع خود را بیشتر از این نیز افزایش دهند. که این رشد سریع برای همه حرفه ها تا سال 2014 باعث افزایش درآمدها نیز خواهد شد. در میان بازرگانی و دیگر حرفه های مالی حسابداران و حسابرسان و مدیران تجزیه و تحلیل می خواهند مشاغل دیگری را اضافه و دسته بندی نمایند با توجه به اینکه پیش بینی می شود که میانگین درآمدها تا سال 2014 به 000/386 دلار در سال در ایالات متحده خواهد رسید.
رشد انفجاری حسابداری سرعت کلاسهای آموزش مجازی را در سطوح آموزش عالی در دهه گذشته هدیه کرده است و اصلاً به نظر نمی رسد که این رشد انفجاری آهسته و رو به پایین باشد. تکامل اینترنت و دسترسی گسترده و آسان به آن در خانه و منزل باعث این احتمال شده است که آنها که می خواهند در کلاسهای درس شرکت کنند بدین وسیله بتوانند باعث ادامه رشد خود شوند. مطابق یک گزارش نقل شده آموزش مجازی باعث رتبه ساختن هم می شود: آموزش مجازی در ایالات متحده توسط آلفرد اسلوان تأسیس شد و توسط گروه بررسی تحقیق باب سون جریان پیدا کرده است و در رابطه با کالج نیزیک رشد هم نواخت و یک دستی در ثبت نام های آموزش مجازی وجود داشته است. موسسات آموزش عالی نیز گزارشات ثبت شده ای دارند که ثبت نام آموزش مجازی هم از لحاظ عددی و هم از لحاظ درصدی به طور اساسی رو به افزایش است.
مطابق یک گزارش تحویلی به حوزه آموزش ایالات متحده تقریباً 75% درصد دانشجویان دوره لیسانس که این روزها مورد بررسی قرار گرفته اند غیر سنتی و مدرن هستند زیرا که سن و سال بالا و اوضاع و احوال مالی یا موارد دیگر باعث ثبت نام آنها در دانشکده های مدرن شده است گاهی اوقات دانشجویان آموزش مجازی که مراجعه می کنند سنتی هستند زیرا که معمولاً 25 ساله یا بزرگتر هستند و یا اینکه به عنوان کارکنان بالغ مشغول به کار هستند و برخی نیز متأهل هستند و وقت کمتری را برای رفتن به مدرسه در طول شبانه روز و یا در
طول هفته دارند دانشجویان آموزش مجازی حسابداری هم اکنون مشغول به کار در میدان های حسابداری می باشند و برای پیشرفت خود به مدرسه می روند تا مهارتهای خود را افزایش دهند و بتواند گواهینامه عمومی حسابداری را از طریق امتحان CPA دریافت نمایند (وان نورد 2006) اوب لی جز و دلی کارت (2000) بیان کردند که افزایش ثبت نام های زیاد در آموزش عالی حق دانش آموزان بالغ می باشد . او ب لی جر (2003) بررسی کرد که رشد ثبت نام دانشجویان مجازی نشانه پاره وقت بودن آنان است زیرا که اکثراً 25 ساله به نظر می رسند. در سال 2004 نادسان مطالعه ای را انجام داد و اظهار عقیده کرد که شیوه های آموزش افراد بالغ غیرسنتی اختلاف دارد و این اختلافات در شیوه های آموزش وقتی که روش های تدریس آموزش مجازی انتخاب شده اند بیشتر خواهد بود. مطابق تحقیق و تینگ هام (2005) دانشجویان بالغ شیوه های آموزش خود را توسعه می دهند و نیاز دانشکده ها استفاده از وسیله های مختلف موجود و کلاسهای درس مادی که تعهد اثربخشی را در دانشجویان ایجاد کند می باشد و تکنیک های آموزش همه دانشجویان را بهبود می بخشد و مخاطبان روش های تدریس برای دانشجویان حسابداری غیرسنتی در موارد ذیل اهمیت دارد:
جین کتر (2003) گزارشی تسلیم کرد که دانشجویان غیرسنتی بالغ غالباً با این نیت به مدرسه می روند که حرفه های حسابداری بتوانند درآمدهای خوب برایشان آماده کنند بوسیله چنین آمادگی که رشته حسابداری دارد.
رفتار های دانش آموزان بالغ ممکن است مناسبت بهتری نسبت به دانشجویان جوان تر سنتی داشته باشد. زیرا که آنها می توانند از تجربیات خودشان برای گزارش دادن درحرفه حسابداری استفاده کنند. روش اصلاح آموزش دانشجویان مجازی مدرن بالغ مطالعه کردن حسابداری می باشد بنابراین اهمیت دارد آموزش عالی از وسایل تعلیم وتربیت آموزشی مربوط به هم استفاده کند. این مطالعه کیفی توصیفی توانایی های دانشکده ها را در زمینه های فرایند آموزش حسابداری برای کیفیت آموزش دانشجویان مجازی را در یک دوره چهارساله لیسانس بررسی می نماید . مفهوم از این مطالعه تعیین روش تحقیق هایی می باشد که اعضا هیئت علمی توانایی اصلاح و بهبود آنها را در آموزش حسابداری برای دانشجویان مجازی بالغ خواهند داشت و بوسیله تمرینات و کار بهتر در محیط آموزش مجازی به کار خواهند گرفت و آنها را رشد خواهند داد.
2- بیان مسئله:
این حق کارفرمایان می باشد که از کارمندانشان بخواهند که مهارتهای خود را به وسیله آموزش حسابداری از طریق آموزش مجازی ارتقا دهند و باعث رشد آموخته های خود شوند و در طی یک جریان فرایند آموزش مجازی به عنوان دانش آموز بالغ وارد مؤسسات آموزش عالی شوند و با داشتن دسترسی آسان به اینترنت زمینه یک آموزش مجازی دائمی را برای خود فراهم آورند.
3- اهداف تحقیق:
1-3: اهداف اصلی:
2-3:اهداف فرعی:
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
:
مرگ سرنوشت محتوم هر فرد انسانی است واز آنجا كه جانشینی اعضای جامعه باید تضمین شوداین نیاز تا حدودی به وسیله تولید مثل طبیعی كه میراث ژنتیكی جامعه را تداوم می بخشد ،بر آورده می شود .
اما اگر جامعه ای خواهان بقای خود باشد ،باید میراث فرهنگی آن جامعه تداوم یابد ،این امری است كه تنها در فر آیند جامعه پذیری یا اجتماعی شدن امكان پذیر می گردد . پذیرش اجتماعی فر آیندی استكه به انسان ،شیوه های زندگی كردن در جامعه را می آموزد ،وبه او شخصیت می دهد وتوانائیهایش را در جهت ایفای وظایف فردی می آموزد وبه او شخصیت می دهد وبه عنوان عضو جامعه تو سعه می بخشد
.«كوئن 1371»
فرد در خلال اجتماعی شدن هویت یا من اجتماعی خود را می یابد وشناخت لازم برای ایفای نقشهای اجتماعی را یاد می گیرد ،این روند بسیار گسترده وپیچیده كه در طول زندگی فرد تداوم می یابد شامل آموزش زبان ،باورها ونگرشها وارزشهای جامعه می باشد وبا فراگیری رفتارهای متناسب با هنجارهای پذیرفته شده جامعه منجر می گردد. بنیادی ترین بخش جامعه پذیری در دوران كودكی رخ می دهد ،اما این روند در سراسر عمر آدمی ادامه می یابد هیچ بحثی از پذیرش اجتماعی نیست كه اهمییت سرشت وپرورش را در رشد جسمانی ،عقلانی ،اجتماعی وشخصیتی نادیده گرفته باشد .
سرشت آدمی اصطلاحی است كه برای ساخت ژنتیكی انسان یا وراثت بیولوژیكی او به كار می رود وپرورش به محیط وتجربه های متقابلی كه هر فرد در زندگی خود به دست می آورداشاره می كند وهر كس شخصیتی دارد وشخصیت شما به مشخص كردن میزان موفقیت ،خشنودی،در رضایت خاطر در زندگی شما كمك می كند كه تمام اینهاباعث قبول ویا پذیرش اجتماعی در فرد می شود واینكه سعی در جمع بندی كردن مجموعه ای از ویژگی های شخصیت یک نفر با بهره گرفتن از واژه های مبهمی چون عالی ووحشتناك كار آسانی است و شخصیت به قدری پیچیده است كهن می توان آن را به سادگی توصیف كرد زیرا انسانها در موقعیت های مختلف ودر ارتباط با افراد متفاوت ،بسیار پیچیده وتغییر پذیر هستند وبرای اینكه شخصیت رادرست توصیف وتعریف كنند دقیق تر درمورد شخصیت وارزیابی آن در اجتماع بحث می كنند.
رشد مغز انسان برای این نكته تاكید دارد كه ویژگی های ژنتیكی از محیط جدا شدنی نیست وبه وسیله ساخت ژینتكی ،ما انسانها در می یابیم كه كورتكسی مغز «قسمت تفكر وادراك مغز اعمالی مانند خاطر آوردن ،فهمیدن یا ادراك كردن را در خود جای می دهد كه تمام اینها باعث تقلید وتكراری می شود وتمام این موارد در نوع اجتماعی شدن وقبول جامعه در تاثیر بسزایی دارد».«هدایت ستوده ص50 سال 1385»
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)