وبلاگ

توضیح وبلاگ من

پایان نامه ارشد : طراحی و تولید درس افزار آموزشی علوم پایه ششم و بررسی نقش آن بر میزان یادگیری و یادداری

:

دنیای کنونی روز به روز در حال تحول وپیشرفت است .تکنولوژی همه ابعاد زندگی بشر را تحت تاثیر قرارداده ، و آموزش وپرورش نیز از این مقوله مستثنی نیست . تحولات اخیر و پیشرفت جهان امروز را به جرات می توان به تعلیم وتربیت نسبت داد . تعلیم وتربیت همواره در جستجوی پاسخ به این پرسش بوده است که چگونه می توان اقشار مختلف یک جامعه را آگاه کرد و آنها رادر این پهنه عظیم پیش برد.آموزش از اساسی ترین نیازهای بشر است، بدون آموزش، هیچ جامعه ای نمی تواند به بقای خود ادامه دهد. آموزش نمی تواند با کوشش وخطا شکل گیرد ، آموزش سودمند نیازمند طرح وبرنامه است( نوروزی ، رضوی، 1390، 9)فن آوری اطلاعات وارتباطات در مدت زمان کوتاهی که از پیدایش آن می گذرد ، توانسته است تغییرات فراوانی را در شیوه زندگی بشر به وجود آورد.یکی از زمینه هایی که سهم عمده ای از این تغیرات را به خوداختصاص داده است ، یادگیری است .استفاده از فن آوری اطلاعات وارتباطات در زمینه یادگیری منجر به ظهور حیطه نوینی تحت عنوان ،آموزش الکترونیکی یا یادگیری الکترونیکی شده است.در این شیوه محتوای دروس در چارچوب یک برنامه آموزشی و با بهره گرفتن از عناصر متنی  ،تصویری وگرافیکی به صورت جذاب تهیه می شود.در سال های اخیر شواهد تجربی زیادی نشان داده که ارائه چند رسانه ای ها در آموزش به عنوان یک میانجی آموزشی بر اساس نظریه شناختی که آن را پشتیبانی می کند وطراحی آموزشی هدایت شده می تواند تاثیر بیشتری در فرایند یادگیری داشته باشد(سیادتی،تقی یار،1385). امروزه طراحی آموزشی به عنوان یک رشته مهم وبسیار مورد استفاده در تکنولوژی آموزشی مطرح است . تکنولوژی آموزشی با به کار گیری پایه های نظری روان شناسی یادگیری در روان شناسی تربیتی، از روش های موجود در حوزه طراحی آموزشی استفاده می کند. نتیجه این تعامل ایجاد یک برنامه آموزش است .دنیای آموزش وپرورش امروز، نقطه توجه خود را از تدریس به یادگیری معطوف کرده است این رویکرد، یادگیری را محور وپایه همه برنامه ها، سیاست هاوخط مشی های آموزشی قرار می دهد. لازمه تحقق هدف های چنین رویکردی با توجه به دانش گسترده فن آوری اطلاعاتی، بهره وری از تمام امکانات و فن آوری های غنی در دسترس است(رئیس دانا، 1381). همپای پیشرفت روز افزون فناوری اطلاعات وارتباطات، کاربرد آن نیز در جامعه توسعه یافته است. استفاده از فناوری آموزشی وچند رسانه ای ها در فرایند یاددهی- یادگیری، به سبب دارا بودن قابلیت هایی به عنوان ابزاری کارآمد در فرایند آموزش ویادگیری کلاس های درس مرسوم است. این قابلیت ها عبارتند از:

/%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af-%d8%b7%d8%b1%d8%a7%d8%ad%d9%8a-%d9%88-%d8%aa%d9%88%d9%84%d9%8a%d8%af-%d8%af%d8%b1%d8%b3-%d8%a7%d9%81%d8%b2%d8%a7/

 

 استفاده از حواس چند گانه برای ایجاد یادگیری، تمرین بیشتر برای رسیدن به حد تسلط، تسهیل مشارکت بین یادگیرندگان، ایجاد تعامل بین کاربر و موضوع در آموزش.از این جهت است که توجه به طراحی محیط های یادگیری چند رسانه ای اهمیت فزاینده ای یافته است.  (لیند ستروم[1]،1994، به نقل از غمین،نوروزی،1390).  در عصر فناوری اطلاعات و ارتباطات، نظام های آموزشی از یک سو به باز اندیشی وبازسازی برنامه درسی برای تسلط بر سواد رایانه ای واز سوی دیگر ،به تجدید حیات وغنی سازی محیط یادگیری برای برقراری تعامل میان یادگیرنده ومنابع یادگیری الزام دارند. از این رو باز نگری در شیوه های سنتی تدریس وجایگزینی آنها با شیوه های نو برای تجهیز یادگیرنده به مهارت های شناختی ضرورت دارد. این مهارت ها لازمه استفاده از منابع عرضه شده در محیط های رایانه ای ودستیابی به کیفیت در یادگیری مداومند(شیخ زاده، مهرمحمدی، 1384)

 

 

 

بیان مساله:

 

امروزه نیاز به روش های نوین تدریس با توجه به پیشرفت روز افزون علم وفن آوری احساس می شود، باید به دنبال روش های تدریسی بود تا بتوان دانش آموزان را از حفظ طوطی وار به سوی یادگیری سوق داد. استفاده از روش های فعال تدریس کمک شایانی به دانش آموزان ومعلمان می کند.روش های فعال تدریس ، روش هایی هستند که فعالیت ذهنی دانش آموز را در زمینه های نیاز های عمومی بر می انگیزد. در این روش ها علاوه برفراهم نمودن شرایط گوناگون باید یادگیری را ازطریق ترغیب وتحریک دانش آموزان در آنان ایجاد نمود و تمام پیام های تربیتی و آموزشی را متناسب با کانون رغبت وعلاقه کودکان منتقل نمود چرا که اصولا هیچ تغییری در رفتار یادگیرنده رخ نمی دهد مگر اینکه از میل درونی و رغبت طبیعی آنان سرچشمه گرفته باشد (کریمی،60،1383).در دهه های اخیر، جهان شاهد پیشرفت سریع فناوری به ویژه در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات بوده است. یکی از کاربرد های این فناوری، بهره گیری از آن در آموزش و یادگیری است. استفاده از فناوری های جدید اطلاعاتی و ارتباطی ، نظام های آموزشی را در افزایش گستره آموزش های خود، توانا کرده است.  محیط یادگیری الکترونیکی با بهره گیری از فناوری ها ورسانه های دیجیتالی برای عرضه، حمایت وبهینه سازی تدریس،یادگیری، سنجش وارزشیابی پدید می آید وازمحیط یادگیری سنتی متمایز است(نوروزی، رضوی، 1390، 321).یک فرایند یاددهی یادگیری اثربخش باید اشتیاق ذهنی را برانگیزد وحس لذتی که دانش آموزان را از نقش منفعل گیرنده اطلاعات به نقش فعال تولید کننده دانش سوق می دهد ایجاد کند.بهترین سال های آموزش برای ایجاد نگرش مثبت نسبت به کاربرد فناوری آموزشی وبه خصوص رسانه در یادگیری،دوره ابتدایی خواهد بود،زیرا در این مرحله سنی با توجه به به ویژگی های خاص آن،ضمن اینکه استفاده ازفناوری آموزشی دررسانه ها به آسانی صورت می گیرد،سبب ایجادنگرش مطلوب نسبت به استفاده آنها توسط کودکان می شودیکی از نکاتی که در کاربرد نرم افزار آموزشی باید مورد توجه قرار گیرد آگاهی از این امر است که به عنوان ابزاری علمی که به برنامه های مدرسه اضافه خواهد شد،تلقی شوند.بنابراین کوشش جدی درجهت بررسی عمقی برنامه های درسی دوره ابتدایی،تجدید نظر کلی در فرایند تدریس ویادگیری،به ویژه تلفیق فناوری وبرنامه ها در کل فرایند صورت گیرد(هاشمیان نژاد،1381)بهره گیری از ابزارهای متنوع وگوناگون آموزشی،همراه کردن آموزش با فناوری مناسب،استفاده از چند رسانه های مناسب،مرور،تمرین وتکرار کافی،ارزشیابی مستمر وبجا می تواندبا به کارگیری حواس بیشتر موجبات یادگیری ویادسپاری قوی تر را فراهم کند(رییس دانا،1381) نکته جالب دریادگیری چندرسانه ای این است که فهم مطلب در نهایت هنگامی صورت می گیرد که فراگیران بتوانند ارتباط معنا داری میان داده های چند حسی به وجود آورند واز این طریق نمادهای چند وجهی را به هم ربط دهند این امر سبب یادگیری عمیق تر وپایدارتری می شود.چند رسانه ای می تواند ابزار آموزشی موثری باشد،چون معلم را قادر می سازد تااطلاعات رابه وسیله رسانه های مختلف،از طریق صدا،متن،انیمشن وویدئو وتصویر ارائه نماید.ترکیبی ازرسانه های مختلف محیط هیجان انگیزی را برای یادگیری وآموزش فراهم می آوردبه عبارت دیگر چند رسانه ای وسیله ای جهت تکمیل تلاش معلم برای جلب توجه،افزایش یادداری، ار تقاء درک مطلب در متقاعدکردن فرد را فراهم می نماید (غمین، نوروزی،1390). باتوجه به دیدگاه صاحب نظران ومحققان حوزه فناوری آموزشی درخصوص درس افزارها وجایگاه آنها درفرایند یادگیری-یاددهی متاسفانه تولید وبه کارگیری این ابزارها در مدارس ابتدایی مغفول مانده ومعلمان ومسئولین آموزشی کوشش جدی در راستای به کارگیری آنها از خود نشان نمی دهند،میزان تاثیرگذاری چندرسانه ای های آموزشی درحوزه های مختلف علوم،ازعلوم پایه گرفته تاعلوم انسانی باید دقیقا به صورت مستندات علمی مشخص گردد تابرنامه ریزان ومسئولین آموزشی بتوانند برنامه ریزی مناسبی در به کارگیری چند رسانه ای ها در مدارس داشته هنوز بسیاری ازدست اندرکاران آموزش وپرورش،اعم ازمدیران،معلمان وازهمه مهمتردانش آموزان به میزان تاثیر یا عدم تاثیر ابزارهای چند رسانه ای آموزشی پی نبرده اندواغلب آنها به این ابزارها به عنوان یک سرگرمی وبازی نگاه می کنند نه به عنوان یک ابزار کارآمد در یادگیری،مسئله ای که ذهن محقق رابه خود واداشته این است که آیا در حوزه عمل استفاده از درس افزارهامیزان یادگیری ویادداری مفاهیم درسی را افزایش می دهند؟آیا با طراحی وتولید مناسب درس افزار می توان به یادگیری سریع،عمیق وپایدار به دانش آموزان ومعلمان کمک کرد؟ما دراین پژوهش در پی جواب دادن به این سوالات وتبیین نقش درس افزارها در فرایند آموزش هستیم.

 

[1] . Lind storm

دانلود پایان نامه : بررسی تأثیر روش آموزش مبتنی بر مغز بر میزان یادگیری و یادداری مفاهیم درسی علوم دوره راهنمایی


پژوهشگران مغز و متخصصان آموزش و پرورش، هر کدام بنا به درک ضرورت بهینه سازی آموزش در محیط­های رسمی مدرسه­ای و برون مدرسه­ای، توجه ویژه ای به کارکرد مغز و نقش آن در یادگیری
داشته اند. همگرایی پژوهشگران درباره موضوع واحدی چون «یادگیری» سبب شد نظریه یادگیری نوینی در میان انواع نظریه­ های مربوط به یادگیری جلوه­گر شود. یکی از این نظریه­ها، نظریه یادگیری بر مبنای ساختار و کارکرد مغز، و با عنوان «یادگیری مبتنی بر مغز» شناخته می شود (سنه، 1382: 16). یادگیری مبتنی بر مغز یک رویکرد دانش ­آموز محور است که به منظور تضمین اثربخشی و ماندگاری یادگیری فردی ارائه شده است. این شیوه­ یادگیری به عنوان یک روش یادگیری، بر اساس ساختار و عملکرد مغز انسان بنیان نهاده شده است. برعکس شیوه های سنتی، یادگیری مبتنی بر مغز بر یادگیری معنادار به جای محفوظات، تأکید می نماید. به عبارتی دیگر، مغز به آسانی نمی ­تواند چیزهایی را که منطقی یا معنادار نیستند، یاد بگیرد (توفکسی و دمیرل[1]، 2009: 1782).
یادگیری مبتنی بر مغز، شیوه­ای از تفکر درباره فرایند یادگیری است. این شیوه مجموعه ای از اصول، پایه های دانشی و مهارت هایی است که از طریق آنها ما بهتر می توانیم در رابطه با فرایند یادگیری، تصمیم بگیریم. هدف مطالعات پژوهشی مغز محور، شامل آموزش بر اساس تفاوت های فردی، تنوع بخشی به راهبردهای تدریس، و به حداکثر رساندن فرایند یادگیری طبیعی مغز است (دومان[2]، 2010، ص 2078). بر اساس این نظریه تا زمانی که که مغز از انجام فرایندهای طبیعی خود ممنوع نیست، یادگیری رخ خواهد داد (راماکریشنان و آناکودی[3]، 2013: 236).
در تبیین و ساده سازی فهم روش یادگیری مبتنی بر مغز، جنسن[4] (2008) معتقد است که این شیوه ی آموزشی بر اساس سه واژه به خوبی قابل درک است: تعامل[5]، راهبردها[6]، و اصول[7]. یادگیری مبتنی بر مغز تعامل راهبردهای مبتنی بر اصولی است که بر اساس مغز انسان پدید آمده اند. این شیوه از آموزش، به معنای یادگیری مطابق با روشی است که مغز به طور طبیعی برای یادگیری طراحی گردیده است (جنسن، 2008: 4). مغز انسان یک عضو استثنایی است که در آن رمز و رازهای بیشماری نهفته است و دارای ویژگی های مختلفی است که در هر لحظه از زمان باید مورد بررسی قرار گیرد. لذا در حالی که مغز میزبان هر نوع یادگیری است، این پرسش هیچ وقت نباید نادیده گرفته شود که بر اساس ساختار مغز، بهترین راه یادگیری چیست (اینسی و ارتن[8]، 2010: 1).
بر اساس آن چه گفته شد این پژوهش در تلاش است تا با به کارگیری شیوه ای نوین از یادگیری مبتنی بر مغز در آموزش و یادگیری درس علوم، تأثیر آن را بر یادگیری و یادداری دانش آموزان در قیاس با روش های معمول و مرسوم موجود در مدارس، مورد بررسی قرار دهد.
1-2. بیان مسئله:
آموزش از مقوله هایی است که انسان از دیر باز با آن سر و کار داشته است. منظور نهایی از آموزش و تدریس، رسیدن به یادگیری بهتر است و این هدف زمانی تحقق خواهد یافت که فرایندی اساسی و اصولی، در انتخاب و ارائه محتوای درسی برای دانش آموزان داشته باشیم (جویس و همکاران، 1997). حاکمیت روش های معمول و سنتی تدریس بر مدارس ما و عدم توجه به نظریه ها و تئوری های روان شناسی نوین در تعلیم و تربیت، شرایط رشدی ضعیفی را بر برخی از دروس در دوره ابتدایی، و از جمله مهم ترین آنها درس علوم تجربی حاکم نموده است. به گونه ای که رتبه ی درس علوم دانش آموزان ایرانی در مطالعات تیمز (TIMS) در سال 1995، رتبه ی 25 در بین 26 کشور، در سال 2003 رتبه ی 22 در بین 25 کشور و در سال 2007 رتبه ی 27 در بین 36 کشور بوده است (کریمی، 2008).
تحلیل جزئی این نتایج حاکی از آن است که دانش ­آموزان ایرانی از نظر به خاطر سپردن و فهمیدن در سطح نسبتاً بالایی قرار دارند، امّا در مهارتهایی چون ساختن فرضیه ها، تجزیه و تحلیل داده ها، حل مسئله و به کارگیری ابزارها و روش های علمی یا تحقیق درباره طبیعت و محیط­زیست در سطح بسیار پایینی قرار دارند (اسفیجانی و همکاران، 1387، ص 151). نتایج حاصل، ناتوانی دانش ­آموزان ایرانی را در پاسخ­گویی به پرسش­هایی که نیاز به توصیف، توضیح، فرایند انجام دادن عمل، تحلیل و تفسیر دارند نشان می­دهد (کیامنش، 1377). ضعف دانش آموزان در دوره ی ابتدایی به مقاطع بالاتر (راهنمایی و دبیرستان) انتقال یافته و به همین خاطر دانش آموزان راهنمایی نیز، در دروسی نظیر علوم که نیازمند یادگیری در سطوح بالاست، دچار ضعف و مشکل هستند.
و این از نتایج عدم توجه به روش های فعّال و استفاده از روش های غیرفعّال نظیر سخنرانی در تدریس علوم تجربی و نشأت گرفته از این طرز تفکّر است که بسیاری از معلّمان ما، معنی علوم را به همان شیوه­ای که خود فراگرفته­اند درک می­ کنند؛ یعنی «فراگیری حافظه­ای یک سلسله واقعیّت­ها به طور منفرد و مجرد» (رستگار و همکاران، 1381). حال آنکه بیشتر پژوهش­های انجام شده در زمینه پیشرفت تحصیلی درس علوم، بر این نکته تأکید می­ کنند که مهم‌ترین عامل در پیشرفت تحصیلی دانش ­آموزان، روش تدریس یا شیوه­ آموزش معلّم در کلاس درس است (قنبری پورطالمی، 1379).
بهینه سازی روش های تدریس در آموزش علوم نیازمند بررسی تجربی آن ها در پژوهش های میدانی است. از جمله ی شیوه های آموزشی که در دهه های اخیر

/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a8%d8%b1%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d8%aa%d8%a3%d8%ab%db%8c%d8%b1-%d8%b1%d9%88%d8%b4-%d8%a2%d9%85%d9%88%d8%b2/

 

 بسیار مورد توجه قرار گرفته است، آموزش مبتنی بر مغز است. که بر اساس مطالعات صورت گرفته در حوزه ی عصب شناختی و روان شناختی آموزشی ایجاد گردیده است. دانش در مورد عملکرد مغز و اثرات آن بر یادگیری، از چنان پتانسیلی برخوردار است که می توان آن را انقلابی در آموزش و یادگیری قلمداد کرد. پژوهش های مغز در بردارنده ی دانش جدیدی درباره ی راه های بسیاری است که انسان یاد می گیرد (کاپادیا[9]، 2013: 98). در این زمینه پژوهشگر آموزشی اریک جنسن[10] (2008)، معتقد است که یک هم افزایی بین علوم زیست شناسی، عصب شناسی، روان شناسی شناختی و علوم آموزشی است که آموزش را در عمل مؤثر می سازد. این اطلاعات بیانگر آن است که معلمان می توانند مؤثرتر شوند اگر آنها در دانش و پژوهشی که رایج و قابل اعتماد است، سرمایه گذاری نمایند و با این فرض که معلمان درک بهتری از چگونگی یادگیری مغز داشته باشند، می توانند آموزش را به یک فرایند باارزش و مؤثر تبدیل نمایند (به نقل از کیدینگر[11]، 2011: 8).

اگر چه ادبیات یادگیری مبتنی بر مغز، نشأت گرفته از علوم اعصاب است، اما در این مطالعه، تحقیقات مربوط به حوزه ی آموزشِ این موضوع در نظر گرفته شده است. به همین خاطر مطالعات اندکی در این زمینه در دست است و این خود یکی از دلایل شکل گیری مطالعه ی حاضر است. اهداف ذکر شده از پژوهش های انجام گرفته در این حوزه شامل فردی کردن آموزش، تنوع بخشی به راهبردهای تدریس و به حداکثر رساندن فرایند یادگیری طبیعی مغز است (تیلستون[12]، 2004). که بدون دانستن چگونگی کارکرد سیستم مغز، فهم طبیعت یادگیری امکان پذیر نیست. اهمیت این موضوع به گونه ای است که زال[13](2002) معتقد است که هنر آموزش، باید هنر تغییر در مغز باشد. کلب و کلب[14](2005) معتقدند که یادگیری معنادار  تنها در یک راه رخ نمی دهد، اما در وحدت یک چرخه، اتفاق می­افتد زیرا مغز در یک وحدت کار می­ کند، وقتی که در حال یادگیری هستیم. از این رو تدریس باید با تشریح مغز صورت بگیرد اگر چه ممکن است این چالش یادگیری را عقب بیندازد، اما ارتقاء دهنده ی آن خواهد بود.
در بررسی ادبیات تجربی موضوع نیز مطالعات اندک صورت گرفته اثربخشی این نظریه با خوبی نشان داده است. از جمله ی مطالعات صورت گرفته در حوزه ی آموزشی یادگیری مبتنی بر مغز، مطالعه ی باورسوک[15] (2009) است که در آن نشان داد که چگونه کار مونته سوری و جنسن می تواند به عنوان یک مقابله برای مشکلات خاصی که زبان آموزان غیر بومی در یادگیری انگلیسی داشتند، مورد استفاده قرار گیرد. دومان[16](2010) در بررسی یادگیری مبتنی بر مغز بر موفقیت تحصیلی دانش آموزان با سبک های مختلف یادگیری، با یک مطالعه ی آزمایشی از نوع پیش آزمون – پس آزمون نشان داد که روش مبتنی بر مغز، در موفقیت تحصیلی دانش آموزان در گروه آزمایش مؤثرتر از شیوه ی سنتی در گروه کنترل بوده است. اینوایزیبل[17] (2012) در بررسی اثربخشی یادگیری مبتنی بر مغز بر موفقیت تحصیلی و یادداری دانش آموزان در درس مطالعات اجتماعی، به شیوه ی نیمه آزمایشی، نتیجه گرفت که یادگیری مبتنی بر مغز ضمن اینکه سبب بالا رفتن سطح نمرات دانش آموزان و یادداری آنان گردیده، فراگیران نیز دیدگاه مثبتی نسبت به آن پیدا کرده اند و آن را تجربه ی یادگیری و به یادماندنی بدون حفظ کردن مطالب دانسته اند.
با نگاهی بر آنچه در این مقال ارائه گردید می توان مسأله ی این پژوهش را این گونه تبیین نمود و دلایل شکل گیری مطالعه ی حاضر را برشمارد. اولین مسأله ای که شکل گیری مطالعه ی حاضر را رقم زده است، وجود ضعف در آموزش علوم تجربی در مدارس ماست. این موضوع هم در پژوهش های موجود به خوبی اثبات گردیده و هم در مشاهدات عینی پژوهشگر نیز که خود از معلمان مدارس است، بارها دیده شده است. از جمله ی دلایل دیگر نیاز آموزشی درس علوم به جهت اهمیت بالای آن در زندگی فردی و اجتماعی افراد، به روشها و شیوه های نوین یادگیری است. و دیگر اینکه یادگیری مبتنی بر مغز شیوه ی آموزشی جالب و جذابی است که به دلیل ماهیت پیچیده بودن مغز، نیازمند مطالعات فراوانی است که هنوز راه درازی برای تبیین این شیوه از یادگیری در پیش است. و در آخر ضعف مطالعات مربوط به یادگیری مبتنی بر مغز در داخل کشور است که بسیار اندک است.
1.Tufekci & Demirel
2.Duman
3.Ramakrishnan & Annakodi
4.Jensen

 

    1. Engagement

 

    1. Strategies

 

  1. Principles

1.Inci & Erten

 

    1. Kapadia

 

    1. Eric Jensen

 

    1. Kiedinger

 

    1. Tileston

 

    1. Zull

 

    1. Kolb & kolb

 

    1. Bowersock

 

    1. Duman

 

پایان نامه ارشد:بررسی فرآیند مدیریت ارتباط با مشتری الکترونیک و تاثیر آن بر رشد و سود آوری سازمان

:

 

در گذشته مشتری ها از تولید کنندگان تحویل به موقع، کیفیت خوب و ارزانی کالا وخدمات را انتظار داشتند. تجارت بیشتر رابطه محور بوده ورابطه ها در زنجیره توزیع قدرتمند بودند. با توزیع در سطح گسترده محصولات، رقابت اصلی بر حفظ ارائه خدمات وتوسعه محصول به مشتری وتسهیل خرید مشتری بود نه حفظ و نگهداری رابطه با مشتریان موجود. اما امروزه، سازمانها در محیطی پویا و پیچیده وکسب وکار می کنند، رقابت بین سازمانها افزایش یافته، چرخه عمر محصولات کاسته شده و دوره عمر سازمانها سریعتر به مرحله افول خویش می رسد. در موارد بسیاری، تولید کننده کالاهایی با کیفیت مشابه تولید می کنند و این مشتری است که تصمیم خرید را می گیرد. امروزه شرکت ها وسازمان ها در دوران اقتصاد مشتری مدار فعالیت می کنند که در این دوران، مشتری حاکم واقعی بازار است و این رویکرد نتیجه ظرفیت مازاد تولید است. بنابراین شرکتها باید بیاموزند که چگونه از تمرکز بر تولید محصول به سمت تمرکز با مالکیت مشتریان حرکت کنند. آنها باید مشتریان را به عنوان یک دارایی مالی در نظر بگیرند که مانند هر دارایی دیگری نیاز به مدیریت و رساندن آن به بالاترین بازدهی را دارند. شرکتها علاوه بر تدوین استراتژی هایی برای جذب مشتریان جدید و انجام معامله با آنها در صدد بر آمده اند تا مشتریان کنونی را نیز حفظ کرده ورابطه ای دائمی با آنها به وجود آوردند. آنها دریافته اند که از دست دادن یک مشتری چندی بیشتر از دست دادن یک قلم فروش است وآن به معنی از دست دادن کل جریان خریدهایی است که مشتری می تواند در طول زندگی خود و یا دوره زمانی که خرید محصولات شرکت می باشد انجام دهد . اگر سیستم مدیریت ارتباط با مشتری به خوبی طراحی و اجرا گردد به شناخت کامل وجامعی از مشتری منجر خواهد شد(2009 ، Burnett).

 

مدیریت ارتباط با مشتری الکترونیکی[1]E.CRM به بنگاه ها اجازه می دهد، تا به آسانی مشتریان سودمند را شناسایی نموده و تلاش های بازاریابی را به مشتریانی که ازبنگاه خرید می نمایند متمرکز کنند . درک بهتر مشتری کنونی به بنگاه اجازه می دهد تا با تعامل پاسخ گویی وارتباط موثر با آنها نرخ حفظ مشتریان را به طور چشم گیر افزایش می دهد . اجرای مدیریت ارتباط با مشتری الکترونیکی در بسیاری از سازمانها موجب افزایش توان رقابتی، افزایش در آمد و کاهش هزینه های عملیاتی شده است. مدیریت کارا و موثر ارتباط با مشتری منجر به افزایش رضایت مشتریان، تکرار خرید، مبالغ خرید ودوره ی خریدی را که مورد ارزیابی قرار می دهند می باشد. همچنین مدیریت ارتباط با مشتری به سازمانها کمک می کند تا به این سوالات پاسخ دهند :چه کالا یا خدماتی برای مشتریان ما مهم است( Kellen, V. 2009).

 

مدیریت ارتباط با مشتری الکترونیکی یک استراتژی است که برای کسب آگاهی بیشتر در مورد نیازها و رفتار مشتریان و ارتباط بیشتر با آنان استفاده می شود . بر قراری روابط خوب با مشتری رمز موفقیت در کسب وکار است . به عبارتی دیگر مدیریت ارتباط با مشتری الکترونیکی روشی جهت شناسایی مشتریان و راضی نگه داشتن و تبدیل آن به مشتریان همیشگی می باشد . هدف مدیریت  ارتباط با مشتری الکترونیکی توانمند سازی شرکت به منظور ارائه خدمات بهتر به مشتریان از طریق معرفی فرایندهای خودکار قابل اطمینان خدمات جمع آوری و پردازش اطلاعات شخصی و سلف سرویس است و سعی دارد تا فرایندهای متعدد خدمات به مشتری را درون شرکت یکپارچه وخودکار سازد. بسیاری از سازمان های خدماتی از نرم افراز مدیریت ارتباط با مشتری الکترونیکی برای ذخیره سازی اطلاعات مشتری استفاده می کنند. هنگامی که مشتری تماس می گیرد، سیستم برای بازاریابی و ذخیره اطلاعات مربوط به مشتری به کار گرفته می شود. شرکت با خدمت رسانی سریع تر و کارامدتر به مشتری و هم چنین نگهداری اطلاعات وی در یک مکان سعی می کنند تا هزینه های صرفه جویی مشتریان جدیدی را جذب کند. راهکارهای مدیریت ارتباط با مشتری به مشتریان امکان می دهد تا خدمت مورد نظرشان را از طریق

/%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af%d8%a8%d8%b1%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d9%81%d8%b1%d8%a2%db%8c%d9%86%d8%af-%d9%85%d8%af%db%8c%d8%b1%db%8c%d8%aa-%d8%a7%d8%b1/

 

 کانالهای متعدد ارتباطی دریافت نمایند . مدیریت ارتباط با مشتری یک راهبرد تجاری برای ایجاد ارزش دوسویه است که تمام جوانب مشخصات مشتری را شناسایی می کند، دانش مشتری را به وجود می آورد. به همین خاطر بررسی چنین مفهومی با ارزشی در بانکها نیز که اساس کار آنها بر مشتری است بسیار ضروری است(محرابی و همکاران،1388).

 

2-1-بیان مسأله :

 

دنیا پس از انقلاب صنعتی دچار تغییر و تحول اساسی در تمام ابعاد گردید . تجارت و کسب و کار نیز در جوامع مختلف بشری از این قاعده عمومی مستثنی نبوده و در چرخه دگرگونی محسوسی قرار گرفت . مدیران سازمان های تجاری و تولیدی برای عقب نماندن از بازار رقابتی برآن شدند تا برای موفقیت در رقابت به استراتژی ها و روش های گوناگونی روی آورند . کسب و کار و بازاریابی از حالت ساده و سنتی گذشته به فعالیتی کاملا حرفه ای و نیازمند دانش وسیع در زمینه ه ای مختلف اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی و فناوری اطلاعات تبدیل گردید(آکر،1386).

 

با توجه به حجم معاملات تجارت الکترونیکی ، شرکتها در معرض رقابتی سنگین قرار گرفته اند. موج تجارت الکترونیکی تقریبا همه شرکت ها را در تمامی اقتصادها تحت تاثیر قرار داده است و این شرکت ها ناگزیر از ورود به عرصه تجارت الکترونیکی هستند(الهی،1384) .

 

مدیریت ارتباط با مشتری به عنوان ابزاری برای افزایش سودآوری خود می نگرند. هدف از مدیریت ارتباط با مشتری ، توانمندسازی سازمان برای ارائه خدمات بهتر به مشتریان از طریق ایجاد فرایند های خودکار و یکپارچه برای جمع آوری و پردازش اطلاعات مشتریان است که در واقع این مدیریت سه بخش خدمات به مشتر ی ، اطلاعات بازاریابی و مدیریت فروش را به یکدیگر مرتبط می سازد(سرفرازی،1385).

 

-فروش به همراه رابطه ای بلندمدت با مشتری نیز اضافه شده است . ایجاد وفاداری در مشتریان مفهومی است که در کسب و کارهای امروزی به لحاظ این که مشتریان وفادار به عنوان مولفه اصلی موفقیت شرکتها و سازمان ها درآمده اند مورد توجه بیشتری قرار گرفته است(محمدی،1382) .

 

لذا با توجه به مطالب بیان شده مدیریت ارتباط با مشتری الکترونیک می تواند به عنوان یکی از آیتمهای بسیار مهم دررسیدن بانکها به اهداف استراتژیک خود در بازه زمانی میان مدت و بلند مدت می باشد و این امر رشد و سود آوری را در بانکها می تواند در آینده با توجه به سرمایه گذاریهای موسسات مالی در مورد استفاده هر چه بیشتر از محیط  الکترونیکی تضمین کند اما خلائی که در محیط بانکهای کشور بخصوص در شهر کرمانشاه مشاهده می شود بی علاقگی مدیران موسسات مالی به استفاده و تشویق مشتریان به صورت الکترونیکی می باشد و این پژوهش می تواند در ارائه مدل مفهومی و کاربردی می تواند راهکارهایی برای این خلاء بدست آورد.

 

 

 

3-1- اهمیت و ضرورت پژوهش:

 

با توجه به پیشرفت تکنولوژی و افزایش رقابت، مهمترین چالش پیش روی هر سازمان اقتصادی افزایش سود سازمان است. در شرایط دشوار رقابت، ارتباط به هنگام و سازما ن یافته با مشتریان، مناسبترین راه افزایش رضایت مشتری، افزایش فروش و در عین حال کاهش هزینه هاست. با توجه به این مسائل، مدیریت ارتباط با مشتریان در سازمان ها، نوعی استراتژی تجاری به شمار می رود. بسیاری از سازمان های موفق بر این نکته تأکید دارند که حفظ و نگهداری رابطه ای پایدار با مشتریان، می تواند آن ها را در صحنه رقابت استوار و پیشرو نگه دارد. این استراتژی در سازمان های مختلف، بر پایه نیازهای سازمان و مشتری متفاوت است.مدیریت ارتباط با مشتری تصویری کلی و روشن و در عین حال همراه با تمامی جزئیات موردنیاز از مشتریان را به دست داده و این امکان را فراهم می سازد که با هر مشتری ارتباطی ویژه و کارساز برقرار شده تا هیچ فرصتی برای فروش بیشتر و تأمین رضایت مشتری از دست نرود(آکر،1386)..

 

همچنین به دلیل افزایش روزافزون رقابت ، سازمان ها برای بقای خود در عرصه رقابت باید بتوانند شناخت درست و به موقعی از محیط پیرامون خود داشته باشند  به ویژه مشتریان که عامل اصلی حیات سازمان ها می باشند – تا با درك بهنگام تغییرات و خواسته ها و نیازهای مشتریان در جهت تعامل موثر با محیط پیش روند . از این رو بسیاری از سازمان های موفق در دنیا توجه به محیط بیرونی و شناسایی دقیق نیازهای مشتریان از طریق ایجاد سیستم های کسب اطلاعات محیطی را در اولویت قرار داده اند. در این پژوهش با توجه به اهمیت بسیار بالای سودآوری در بانکها جهت ادامه حیات آنها و مقابله با رقبای خود نیاز روافزون این موسسات با توجه به راه های نفوذ به بازار و بدست اوردن مشتریان بیشتر و بالتبع رشدو سودآوری بیشتر  به بررسی تاثیر انتخاب مدل  CRM e- و استراتژی مناسب این سیستم و کسب سود بیشتر در عرصه دنیای رقابت در بین بانکهای خصوصی و دولتی پرداخته می شود(2002Turban, E, Mclean,).

 

 

 

(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

دانلود پایان نامه ارشد:اثرات اجرای طرح جامع مالیاتی بر کیفیت زندگی کاری کارکنان سازمان امور مالیاتی

 

 

مالیات از منابع مهم درآمد دولت­ها است. ثبات و تداوم  وصول مالیات موجب ثبات در برنامه ­ریزی دولت برای ارائه خدمات مورد نیاز كشور در زمینه ­های گوناگون می­ شود.دریافت مالیات از آحاد افراد جامعه در كشورهای جهان امری طبیعی و بر اساس سیاست مالی است ودر برخی از كشورهای صنعتی جهان 90تا 98 درصد بودجه عمومی از طریق مالیاتها تامین می شود و مردم نیز هیچگونه واكنش منفی در برابر آن بروز نمی­دهند.

 

تغییر و تحول در نظام اقتصادی كشور و در نتیجه تغییر در نحوه تولید و توزیع ثروت و درآمد ، مستلزم بازنگری و تجدید نظر در انواع مالیاتها و نحوه وصول آنهاست.اجرای طرح جامع مالیاتی دركشورما نیز در همین راستا بوده و اگر با هوشمندی و بستر­سازی کامل اجرا شود ، می تواند هزینه تمام شده طرح بزرگ تحول اقتصادی را کاهش دهد و از طرف دیگر کاربری­های اقتصادی ،اجتماعی و توسعه نظام مالیاتی را به شدت افزایش خواهد داد.  یکی از موارد مهم برای سهولت و موفقیت اجرای این طرح ، توجه به کارکنان سازمان مجری آن یعنی سازمان امور مالیاتی است که به عنوان مهم­ترین بازوی اجرایی این طرح به شمار می­روند.

 

سازمان های عصر حاضر با نگاه کاربردی به منابع انسانی آن را به عنوان دارایی هوشمند و ارزشمند در نظر دارند و بیش از پیش به ارتقاء کیفیت زندگی و رضایت شغلی کارکنان توجه دارند.بهبود کیفیت زندگی کاری مستلزم اهتمام مدیریت سازمان به تدوین سیاست های حمایت گرایانه از منابع انسانی است.

 

كیفیت زندگی كاری عبارت است از عكس العمل كاركنان نسبت به كار به ویژه پیامد های فردی آن در ارضای شغلی و سلامت روحی و به پیامد های شخصی تجربه كاری و چگونگی بهبود كار در راستای رفع نیازهای فرد تاكید دارد.

 

در این فصل شِمایی كلی از تحقیق ارائه شده است. بدین صورت كه ابتدا به تشریح بیان مسئله پرداخته می­ شود و پس از­آن چهارچوب مفهومی مسئله ارائه شده است. ضرورت و اهمیت انجام تحقیق مبحث دیگری است كه در این فصل به آن پرداخته شده است و در ادامه قلمرو زمانی و مكانی تحقیق كه در اداره كل امور مالیاتی استان كرمانشاه در خلال سال 1392 بوده است بیان شده ، همچنین اهداف محقق از انجام این تحقیق در خصوص موضوع تحقیق مورد بررسی قرار گرفته و پس از آن فرضیات تحقیق آورده شده است.پس از آن به طور خلاصه روش تحقیق استفاده شده توضیح داده شده است. در پایان نیز پس از ارائه تعریف مفهومی ، تعاریف عملیاتی مربوط به هر یک از شاخص ­ها به صورت جداگانه مطرح می­ شود.

 

1-2-عنوان تحقیق

 

اثرات اجرای طرح تحول مالیاتی بر کیفیت زندگی کارکنان سازمان امور مالیاتی

 

1-3-بیان مسئله

 

مشکلات موجود مالیاتی کشور مسئولین را بر آن داشت تا تمهیدی جدی در خصوص نظام مالیاتی بیاندیشند. به عبارت دیگر ، ایرادات و ناهمسویی سیاست­ها ، نظام­ها و فرایندهای ناکارامد مالیاتی ، عدم وجود دید یکپارچه به مؤدیان مالیاتی و اطلاعات ایشان ، عدم ارائه خدمات مناسب به مؤدیان و اطلاعات ناکافی در مورد مؤدیان و ضعف فرهنگ پرداخت مالیات منجر به افزایش هزینه­ های عملیاتی، افزایش شکایات و افزایش حجم فرارهای مالیاتی گردید. که در نهایت این معضل باعث کاهش درآمد­های مالیاتی و افزایش نارضایتی مؤدیان مالیاتی گردید.که نهایتاً این کاستی­ها اهمیت اجرای طرح جامع مالیاتی را ایجاب می­نماید.

 

با توجه به مطالب مطروحه ، طرح جامع مالیاتی از اهمیت فوق العاده­ای برخوردار می­باشد . این طرح به لحاظ گستردگی حجم عملیات و نحوه اجرای آن ، از ویژگی­های متمایزی نسبت به طرح­های مشابه برخوردار است. ارزش اقتصادی ، تأثیر گذاری اجتماعی ، حضور گروه­های متعدد مشاور در آن ، به انضمام پیچیدگی­های فنی طرح ، باعث اعمال دقت و حساسیت ویژه­ای در تمامی مراحل اجرای آن شده است. با اجرای طرح جامع مالیاتی و استقرار سیستم­های فن­آوری اطلاعات در سازمان امور مالیاتی کشور ، تمام فعالیت­های اقتصادی در مجموعه ­ای یکپارچه در اختیار سازمان امور مالیاتی قرار گرفته و فرار مالیاتی به میزان قابل ملاحظه­ای کاهش می­یابد.

/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af%d8%a7%d8%ab%d8%b1%d8%a7%d8%aa-%d8%a7%d8%ac%d8%b1%d8%a7%db%8c-%d8%b7%d8%b1%d8%ad/

 

 

 

از جمله اهداف طرح جامع مالیاتی عبارتند از:

 

1- افزایش درآمد های مالیاتی

 

2- کاهش هزینه­ های اجرای عملیات مالیاتی

 

3- افزایش میزان رضایت­مندی صاحبان منافع

 

پدیده فرار مالیاتی بخشی به خاطر عدم وجود قوانین شفاف و بخشی نیز به خاطر رعایت نشدن عدالت مالیاتی در جامعه است. تا زمانی­که بی­نظمی اقتصادی باشد، فرار مالیاتی هم وجود دارد. طرح جامع مالیاتی اگر اجرا شود و همۀ سازمان­ها ملزم باشند اطلاعات اقتصادی را به سازمان مالیاتی ارائه کنند در آن زمان همگرایی ایجاد شده و یک مرجع اطلاعات اقتصادی واحد در کشور شکل می‌گیرد که همه اطلاعات در دل آن متمرکز می‌شود. نظام جامع مالیاتی یکی از ارکان سیستم اقتصادی هر کشوری است، اهمیت این موضوع در اقتصاد ایران تا بدانجا است که ریاست محترم جمهوری، از آن به عنوان گلوگاه برقراری عدالت اجتماعی در اقتصاد ایران یاد کرده و عنوان کردند که اجرایی شدن این نظام بیش از هر چیزی به شفاف شدن فعالیـت­های اقتصادی کشور کمک خواهد کرد. حالا این سوال پیش می ­آید که طرح جامع مالیاتی چیست؟ اهدافش کدام است؟ چه مراحلی را طی نموده است؟ کدام بخش­ها را تحت تاثیر قرار خواهد داد؟ آیا این طرح از مدل اجرا شده در سایر کشورها الگو برداری شده است؟ و دهها سوال از این نوع در ذهن مودیان مالیاتی و فعالان اقتصادی و متأسفانه کارکنان سازمان امور مالیاتی وجود دارد که به خیلی از این سوالها جوابی داده نشد. آنچه مسلم است وضعیت مالیات در مملکت انقدر اسفناك است که فهم و اعتراف به وضعیت وخیمش نیاز به فکر و تأمل چندانی ندارد و خوشبختانه مدیران عالی مملکت نیز از این وضعیت اگاهی یافته و تلاش نمودند تا کمی وضعیت سازمان را سامان دهند تا ضمن افزایش پایه مالیاتی مالیات حقه از مؤدیان با هزینه کمتر و در زمان کمتر و به صورت عادلانه ( عادلانه هم از نظر افقی و هم عمودی) وصول گردد. آنچه مسلم و بدیهی است این طرح ملی شامل برنامه های بنیادینی است که نیازمند حمایت و همراهی بخش عمده­ایی از دستگاه های دولتی و مردم می­باشد.

 

سازمان های عصر حاضر با نگاه کاربردی به منابع انسانی آن را به عنوان دارایی هوشمند و ارزشمند در نظر دارند و بیش از پیش به ارتقاء کیفیت زندگی و رضایت شغلی کارکنان توجه دارند.بهبود کیفیت زندگی کاری مستلزم اهتمام مدیریت سازمان به تدوین سیاست های حمایت­گرایانه از منابع انسانی است.

 

كیفیت زندگی كاری عبارت است از عكس العمل كاركنان نسبت به كار به ویژه پیامد­های فردی آن در ارضای شغلی و سلامت روحی و به پیامد­های شخصی تجربه كاری و چگونگی بهبود كار در راستای رفع نیازهای فرد تاكید دارد ویژگی­های زندگی كاری كه بر پیامد­های فردی منطبق است عبارتند از :

 

1-پرداخت كافی ومناسب 2- شرایط كاری امن و سالم 3- فرصت برای بكارگیری و توسعه بی واسطه استعدادهای انسانی 4- فرصت برای امنیت و رشد مداوم در آینده 5- انسجام اجتماعی در سازمان كار 6- حقوق فرد در سازمان كار 7- كار وكل فضای زندگی  8- ارتباط اجتماعی زندگی كار

 

در تعریف كلی می توان گفت كه كیفیت زندگی كاری به معنی تصدی ذهنی و برداشت كاركنان یک سازمان در مطلوبیت فیزیكی و روانی محیط كار و شرایط كارخود است.( عباسی،12:1390 )

 

كیفیت زندگی كاری در هر قوم وجامعه­ای معنا ومحتوای خاص دارد و نمی­توان برای آن یک شاخص عام و جهان شمول ارائه كرد .ضمناً رابطه كیفیت زندگی كاری و بهره­مندی منابع انسانی رابطه­ای دو سویه است .محیط كاربه شرطی دارای كیفیت است كه در آن افراد به عنوان عضو وعنصر اصلی سازمان به حساب آیند (دولان و شولر،354:1387).

 

اهمیت کیفیت زندگی کاری با توجه به پیچیدگی روز افزون جوامع و بازار­های کار توجه بیشتر به ماهیت نیروی انسانی را ؛ از اهمیت ویژه­ای برخوردار کرده است. به عقیده برخی از صاحب­نظران بخشی از رکود بهره­وری و کاهش کیفیت محصولات در برخی کشورها ،ناشی از کاستی­های کیفیت زندگی کاری و تغییراتی است که در علایق و اولویت­های کارکنان پدید آمده است. کارکنان به دنبال آن هستند تا بر کارشان نظارت و دخالت بیشتری بیابند . آنان میل دارند مانند یک مهره در یک دستگاه بزرگ به شمار نیایند.

 

موفقیت در هر سازمانی بستگی به تخصیص و به کار­گیری مناسب ابزار ، تجهیزات ، منابع مالی ، مواد خام و منابع انسانی آن سازمان در برنامه ­های خود دارد و این امر در صورتی امکان پذیر خواهد بود که این سازمان بتواند مهارت ­ها ، توانایی­ها و خصوصیات فردی و جمعی کارکنان خود را در راستای اهداف سازمانی به کار گیرد.از این رو گفته می­ شود سازمان ترتیب منظم افراد برای دستیابی به اهداف مشخص است.امروزه در سازمان­ها توجه به منابع انسانی از ابعاد مختلف مد نظر قرار گرفته است. آموزش و ارتقای سطح توانایی­ها و مهارت ­ها ،کیفیت زندگی کاری ،حفظ انگیزش و اخلاق کاری ، رضایت شغلی ، ارتقای شیوه ­های پاداش­دهی و موارد مشابه آن به موضوعات مهم و جاری تبدیل شده است(یاوری و دیگران،100:1388).

 

امروزه در مدیریت معاصر مفهوم کیفیت زندگی کاری به موضوع اجتماعی عمده­ای در سراسر دنیا مبدل شده است.در حالی که در دهه­های گذشته فقط بر زندگی شخصی(غیر­کاری) تأکید می­شد . طرفداران نظریه کیفیت زندگی کاری در جستجوی نظام­های جدیدی برای کمک به کارکنان هستند تا آنها بتوانند بین زندگی کاری و زندگی شخصی خود تعادل برقرار کنند(Akdre,2006).کیفیت زندگی کاری مسأله­ای پیچیده و مرکب از متغیر­های محیط کاری است و فراورده ارزیابی کاری شخص از شغلش می­باشد(lewis&Etal,2001).

 

ادگار و بودین[1] کیفیت زندگی کاری را مجموعه شرایط واقعی کار در سازمان می­دانند و معتقدند کیفیت زندگی کاری نگرش و احساس کارکنان از کار خود را به صورت خاص نشان می­دهد(Beaudoin&Edgar,2003).

 

از طرف دیگر نیل به زندگی شغلی با کیفیت ، مستلزم کوشش­هایی منظم از سوی سازمان است که به کارکنان فرصت­های بیشتر برای تأثیر­گذاری بر کارشان و تشریک مساعی در اثربخشی کل سازمان می­دهد.به این ترتیب هر سازمانی با بهر­ وری و کارایی مطلوب و مؤثر ، در جستجوی راه­هایی است تا کارکنان را به درجه­ای از توانایی برساند که هوشمندی خود را به کار گیرند ، که این امر بوسیله کیفیت زندگی کاری مناسب یعنی مشارکت و سهیم کردن بیشتر کارکنان در فرایند تصمیم ­گیری صورت می­گیرد.کیفیت زندگی کاری ، نمایانگر نوعی فرهنگ سازمان یا شیوه ­های مدیریت است که کارکنان بر اساس آن احساس مالکیت خودگردان ،مسئولیت و عزت نفس می­ کنند(تمجیدی،13:1386).

 

با توجه به اهمیت زیاد اجرای طرح جامع مالیاتی و اثرات کلان آن بر کشور و با توجه به تأثیر آن بر زندگی کاری کارکنان سازمان امور مالیاتی در این پایان نامه سعی بر آن است تا اثرات اجرای طرح جامع مالیاتی بر کیفیت زندگی کارکنان سازمان امور مالیاتی بررسی شود.پژوهش­هایی كه تاكنون صورت گرفته، اغلب کیفیت زندگی کاری را در محیط­های آموزشی بررسی كرده­اند ولی پژوهش حاضر این موضوع را در یک محیط اداری و آن هم در سازمان امور مالیاتی مورد توجه قرار می­دهد و به این پرسش پاسخ می­دهد كه آیا طرح جامع مالیاتی بر کیفیت زندگی کاری كاركنان تأثیر دارد؟

 

 

 

(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

پایان نامه ارشد : بررسی تاثیر آموزش مبتنی بر یادگیری تلفیقی ( تعاملی – تجربی ) بر میزان سواد سلامت دانش آموزان

:

 

تا پیش از سال 1980، بیشتر روش‌های آموزشی، مبتنی بر انتقال دانش با تأکید بیشتر بر نتیجه‌ی یادگیری بودند، نه فرایند یادگیری. هدف از آموزش، توانا کردن دانش آموختگان برای دریافت اطلاعاتی بود که توسط متخصصان تأیید شده و معلمان – که تنها وسیله‌ی انتقال دانش به دانش آموزان منفعل هستند – انتقال می‌دادند. تانگهاناکانوند[1] (2006) معتقد است که در این وضعیت، معلمان به عنوان انتقال دهندگان اطلاعات، و دانش آموزان به منزله‌ی دریافت کنندگان منفعل دانش انتقال یافته از سوی معلمان، شناخته می‌شدند. این روش، کمترین میزان شرکت فعالانه‌ی دانش آموزان را در نظر می‌گرفت و برای تغییر آن، دگرگونی ای اساسی در ساختار تعلیم و تربیت پیشنهاد گردیده است (نفیسی و همکاران، 1390، ص 128).

 

با درک این نیاز آموزشی، تلاش‌های بسیاری از ناحیه پژوهشگران صورت گرفته است تا بتوانند روش‌هایی مناسب برای آموزش بیابند و تأثیر این روش‌ها را در پژوهش‌های میدانی به آزمایش بگذارند. از جمله‌ی این تلاش‌ها، که در سال‌های اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است، استفاده از روش‌های آموزشی تلفیقی در آموزش و فعالیت‌های یاددهی یادگیری است.

 

مطرح شدن برنامه‌های درسی تلفیقی در آموزش بیشتر از آنکه به محاسن این برنامه‌ها برگردد، مربوط به معایب برنامه‌های درسی موضوع محور و سنتی است. در برنامه‌های درسی سنتی، محتوای دروس برای دانش آموزان به صورت خشک، بی روح، انتزاعی و غیر منطبق با کیفیت یادگیری در محیط طبیعی ارائه می‌گردد. و هر چه به عمق موضوع‌های آموزشی افزوده می‌شود، جدایی از زندگی بیشتر می‌گردد. این رویکرد، یادگیرنده را به سوی یک بعدی بودن، اعتقاد بدون دلیل و رقابت به جای همکاری سوق می‌دهد (شعبانی، 1387، ص 89). لذا این اندیشه که برنامه‌های آموزش و پرورش زمینه‌یادگیری انفعالی اندیشه‌های راکد را فراهم می‌سازد، به کرات مورد نقد قرار گرفته است به گونه‌ای که وایتهد اظهار ناراحتی می‌کند که به دلیل تجمع بی هدف دانش انبوه، راکد و بدون استفاده در دانش آموزان، تفکر و اندیشه در آن‌ ها متوقف شده است (مهرمحمدی و احمدی، 1380، ص 200).

 

اما در نقطه مقابل این موضوع، برنامه‌های درسی تلفیقی وجود دارند که در آن دانش آموزان ارتباط برنامه‌ها را با زندگی واقعی و عینی در می‌یابند و توانایی مواجهه با مسائل زندگی در آن‌ ها به وجود می‌آید. این برنامه‌های زمینه ساز رشد روزافزون دانش و اطلاعات دانش آموزان، دارای انعطاف با برنامه‌های زمان بندی مدارس، موجد شرایط لازم برای تحقق شرایط یادگیری مؤثر فراگیران و پرورش دهنده‌ی مهارت‌های فکری سطح بالا در یادگیرندگان می‌باشند (مهرمحمدی و احمدی، 1380، ص 210 تا 212). استفاده از روش‌های تلفیقی برای آموزش مسائل مربوط به زندگی واقعی افراد بیشتر از سایر موضوعات آموزشی مورد توجه بوده است. از جمله‌ی موضوعات مهم آموزشی مرتبط با زندگی واقعی، مباحث مرتبط با سلامت و سواد سلامت است. بنا به تعریف، سواد سلامت میزان ظرفیت فرد برای کسب، تفسیر و درک اطلاعات اولیه و خدمات سلامتی است که برای تصمیم‌گیری متناسب لازم است (بوهلمن[2] و همکاران، 2004). سواد سلامت حاصل تشریک مساعی عوامل اجتماعی و فردی بوده و به نگرانی‌ها و ابعاد سواد در زمینه سلامتی می‌پردازد (طهرانی بنی هاشمی و همکاران، 1386، ص 2).

 

یکی از اهداف اصلی کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه در کل جهان، کمک به بهبود سلامت شهروندانشان است. برخورداری از سواد سلامت به طور بالقوه برای توانمندسازی افراد به منظور مدیریت بهتر سلامت و بیماری خود، بهبود پیشگیری، تشخیص فعال و درمان دقیق تر، و تسهیل ارتباط بین متخصصان مراقبت‌های بهداشتی و بیماران، مورد استفاده قرار می‌گیرد. همچنین می‌تواند به دسترسی برابر به مراقبت‌های بهداشتی با تسهیل سازی فرایند دسترسی کمک نماید (کمیته سواد سلامت دیجیتال شهروندان اروپا[3]، 2014، ص 2). اما با وجود اهمیت بسیار زیاد سواد سلامت، به این موضوع در ایران چندان پرداخته نشده است، لذا این مطالعه با هدف بررسی تأثیر محیط‌های یادگیری تلفیقی (تعاملی – تجربی) بر آموزش سواد سلامت دانش آموزان پایه ششم ابتدایی در سال تحصیلی 94-93 شکل گرفته است.

 

(1-2) بیان مسئله:

 

سلامت یکی از نعمات الهی است که خداوند به انسان ارزانی داشته و بدیهی است که انسان برای حفظ آن باید تلاش کند، سلامت به عنوان یک ارزش فردی و اجتماعی، بر طبق اساسنامه سازمان جهانی بهداشت و از دیدگاه همه ملت‌ها و نزد همه مکاتب، یکی از مهم‌ترین و ابتدایی ترین حقوق و نیازهای بشری تلقی شده است و دست یافتن به بالاترین سطح آن از اهداف اجتماعی و ملی تمام دولت ها به حساب می‌آید. هر کشوری برای دستیابی به اهداف بهداشتی مورد انتظار خود اقداماتی را در سطح ملی پیش بینی می‌کند و با ترسیم چشم اندازهای آینده،

/%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af-%d8%a8%d8%b1%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d8%aa%d8%a7%d8%ab%db%8c%d8%b1-%d8%a2%d9%85%d9%88%d8%b2%d8%b4-%d9%85%d8%a8%d8%aa%d9%86/

 

 بررسی و شناسایی نیازهای بهداشتی خود، تعیین چالش های این حوزه، تدوین راهبردها و رویکردهای کلان و روش‌های اجرایی به طراحی برنامه‌های عمل اقدام می‌کند (اسکندری و رفیعی فر، 1384، ص 4).

 

اما به رغم بهبود در بهداشت جهانی در طول قرن بیستم، نابرابری‌های سلامت در حال افزایش است. شواهد نشان می‌دهد که کاهش نابرابری سلامتی نیازمند فعالیت در عرصه‌های تعیین کننده‌ی سلامت جوامع شامل: درآمد، آموزش، اشتغال، قدرت سیاسی و دیگر فاکتورهای مرتبط است (ماگفورد[4]، 2010). در بین فاکتورهای مطرح شده، بحث آموزش، همواره نکته‌ای کلیدی به حساب آمده است.

 

مدارس به عنوان پایگاه‌های اصلی آموزش، از جمله‌ی ضروریات در روند دستیابی به سواد سلامت، و نهادی اساسی در ایجاد ثروت و سلامت در هر کشورند. از آموزش نیز به عنوان عاملی کلیدی در کاهش فاصله‌ی بین فقیر و غنی، یاد گردیده است و می‌توان گفت ارتباطی قوی بین فقر و ضعف سلامت وجود دارد (بانک جهانی، 1996). رابطه‌ی بین فقر و ضعف سلامت، یک رابطه ساده نیست. این رابطه، یک رابطه‌ی چند وجهی و دو طرفه است. ضعف سلامت می‌تواند یک کاتالیزور برای حرکت مارپیچی فقر و فقر نیز به نوبه‌ی خود می‌تواند به ایجاد و تداوم ضعف سلامت منجر شود (گرانت[5]، 2005، ص 4).

 

 

 

 

 

 

شکل 1-1: ارتباط دو طرفه‌ی فقر و ضعف سلامت

                      ضعف سلامت                                                          نشانه‌های فقر

 

 

 

 (گرانت، 2005، ص 4)

از این رو، بسیار حیاتی است که ما به آنچه که مدارس می‌توانند در تجهیز کودکان و نوجوانان به دانش و مهارت‌هایی که آنان را در بالاترین سطح قادر می‌سازد تا شرکت کنندگانی فعال باشند در شکل دادن به سیاست‌ها و روش‌هایی که بر سلامت افراد و جامعه تأثیر می‌گذارد، توجه کنیم (لجر، 2001). چرا که آموزش و تأثیرگذاری آن در سلامت، امری بدیهی است که نیاز به هیچ توضیحی ندارد. در این زمینه، بخش عظیمی از شواهد بین‌المللی به وضوح نشان دهنده‌ی آن است که افراد با سطح کمتر آموزش، از احتمال بیشتری برای مرگ در سنین جوانی و در معرض خطر بودن هستند نسبت به افرادی که از سطح آموزش بالاتری برخوردار بوده‌اند (هایگینز[6] و همکاران، 2008، ص 7).

 

 

 

 

 

 

شکل 2-1: رابطه بین آموزش و سلامت
 
 (هایگینز و همکاران، 2008، ص 6)

 

 

با وجود اهمیت سواد سلامت در زندگی فردی و اجتماعی افراد، مطالعات صورت گرفته بیانگر آن است که به طور کلی سطح سواد سلامت در ایران پایین است و سطح تحصیلات، قوی‌ترین ارتباط را با سطح سواد سلامت دارد (طهرانی بنی هاشمی و همکاران، 1386، ص 1). مطالعات دیگر بیانگر آن است که عادات غذایی در زندگی کودکان و نوجوانان جامعه‌ی ما، به دلیل پایین بودن سطح سواد سلامت، نامطلوب و تهدیدی برای این گروه سنی آسیب پذیر است (کلیشادی و همکاران، 1384، ص 97). و در این زمینه نکته هشدار دهنده آنکه بررسی و تحلیل محتوای کتب درسی دوره‌ی ابتدایی، بر اساس مؤلفه‌های آموزش سلامت، نشان دهنده‌ی آن است که هر یک از شاخصه‌های مؤلفه‌های مذکور به شکل متوازن مورد توجه قرار نگرفته است (ایزدی و همکاران، 1389، ص 139).

 

و این در حالی است که نقش مدارس در آموزش سلامت، همواره به شیوه‌های گوناگون مورد نظر بوده و هست. امروزه نظام آموزشی مدرسه نقش بسیار مهمی در آموزش سلامت و ارتقای آن در دوران کودکی و بعد از آن ایفا می‌کند و باعث بهبود شخصیت دانش آموزان، نگرش، مهارت و نیز آگاهی آنان می‌شود (ایزدی و همکاران، 1389، ص 140). اما با وجود همه‌ی این مسائل و با وجود تمام اهمیت و ضرورتی که در بخش آموزش‌های مرتبط با حوزه‌ی سلامت در مدارس وجود دارد، شیوه‌ها و روش‌های یاددهی یادگیری در این زمینه، نتوانسته است انگیزه‌ی لازم را برای یادگیری در فراگیران بیدار سازد. این مسأله از این واقعیت نشأت می‌گیرد که در روش‌های سنتی یاددهی-یادگیری، که امروزه از آن‌ ها به عنوان روش‌های غیرفعال یاد می‌شود، معلم نقش فعالی در جریان تدریس دارد و مطالب را به طور شفاهی در کلاس بیان می‌کند و دانش آموزان بدون نقش فعال فقط باید به صحبت‌های او گوش دهند و مطالب مورد نظر را حفظ می‌کنند. در چنین شرایطی زمینه‌های لازم برای رشد اجتماعی، پیشرفت تحصیلی و رشد فکری فراگیران فراهم نمی‌شود. به همین دلیل امروزه موضوع روش‌های آموزشی فعال و یادگیرندگان فعال جایگاه ویژه‌ای در مباحث تربیتی پیدا کرده است (یاریاری و همکاران، 1387، ص 146).

 

کاربرد روش‌های آموزشی فعال نظیر موضوع پژوهش حاضر، در شیوه‌ها و روش‌های متعدد و مختلفی مورد استفاده قرار گرفته است. اگر چه استفاده از روش‌های یادگیری تلفیقی به شیوه‌ی (تعاملی – تجربی) در هیچ یک از مطالعات پیشین مورد بررسی قرار نگرفته است. واقعیت این است که فرایند یادگیری هیچ‌گاه در خلأ اتفاق ﻧﻤﻲافتد و محصول پایانی دربرگیرندۀ تعاﻣﻞهای مختلف فراگیر با دنیای اطرافش است. بر این اساس، استفاده از شیوه‌های نوین، جذاب و فعال یادگیری که پایه و اساسی در تجربیات واقعی و عملکردی زندگی دانش آموزان داشته باشد، لزومی انکارناپذیر است. از این رو، مسأله اصلی پژوهش حاضر، مقایسه اجرا و کاربرد آموزش در محیط‌های یادگیری تلفیقی (تعاملی تجربی) و آموزش در محیط‌های سنتی و بررسی تأثیر استفاده از این دو شیوه‌ی آموزشی بر ارتقاء سطح سواد سلامت دانش آموزان پایه ششم ابتدایی شهرستان سرپل زهاب در سال 94-93 است.

 

[1] Tang·hanakanvnd

 

[2] Bohlman

 

[3] European citizens’ digital health literacy

 

[4] Magford

 

[5] Grant

 

[6] Higgins

 

(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)

 
مداحی های محرم