امروزه معاملاتی که تنها بر اثر بخشی عناصر آمیخته بازاریابی تاکید داشت، به سوی بازاریابی مبتنی بر رابطه و برقراری مدیریت موثر ارتباط با مشتری تغییر جهت داده است. طی دو دهه گذشته سازمان های بسیاری به اهمیت رضایتمندی مشتریان خود واقف شده و دریافته اند که حفظ مشتریان موجود به مراتب کم هزینه تر از جذب مشتریان جدید است. به علاوه وجود رابطه قوی بین رضایتمندی مشتریان و سودآوری مورد قبول واقع شده و تامین و ارتقای رضایتمندی مشتریان به هدف عملیاتی بسیار مهم اغلب سازمان ها تبدیل شده است. بنابراین شرکت ها همواره باید ناظر و مراقب تعامل بین خود و مشتریانشان باشند و با شناخت و درک صحیح از نیازها و ارزشهای مد نظر مشتریان، کالاها و خدمات با ارزشی را به آنان ارائه کنند تا با جلب رضایتمندی، در آنها وفاداری ایجاد کنند[1]. از آنجا كه برای بخش بندی بازار مبنای ثابتی وجود ندارد، تا شركت ها بر اساس آن بازارهایشان را بخش بندی نمایند، برای بخش بندی بازار روی متغیرهای زیادی كار شده است، به طوری كه این متغیرها به تنهایی و یا به صورت جمعی ساختار بازار را نشان می دهند.
در این فصل سعی بر آن است تا ضمن بیان ضرورت و اهداف تحقیق و توضیح خلاصه ای از مبانی و متغیرهای بخش بندی بازار، مدل تحقیق به منظور شناسایی متغیر مناسب، جهت بخش بندی بازار شامپو ارائه گردد.
1-2 بیان موضوع تحقیق
در اواسط قرن بیستم، تکنیکهای تولید و بازاریابی انبوه با افزایش دسترسی مشتریان به محصولات، محیط رقابتی را دچار تغییر نمودند. همچنین، فرایند خرید که در آن فروشنده و خریدار وقت با ارزش خود را صرف شناخت یکدیگر مینمودند به طور کامل تغییر پیدا کرد. بدین ترتیب، مشتری با مشخص شدن با یک کد، منحصر به فرد بودن خود را از دست داد و فروشنده با توجه به پر شدن بازار از کالاها و خدمات متنوع نتوانست اطلاعات مرتبط با نیازهای مشتری را نگهداری نماید. در زمانی نه چندان طولانی در گذشته، بنگاه هایی با امکانات و منابع بیشتر میتوانستند نیازهای مشتریان را با محصولات استاندارد و خلق مزیت از طریق افزایش بهرهوری و کاهش هزینه کمتر ارضاء نمایند. در این دوره، تولید و بازاریابی انبوه تا زمانی که مشتریان با محصولات استاندارد احساس رضایت میکردند، بسیار موفقیت آمیز بود.
با ورود بنگاه های بیشتر به بازار، تکنیکهای بازاریابی انبوه جایگاه خود را در جاییکه هدف فروش آنچه تولید شده بود، از دست داد. بدین ترتیب، بخش بندی بازار و انتخاب بازار هدف، موجب انتقال تمرکز بنگاه به تغییر محصول و تلاشهای بازاریابی متناسب با نیازهای مشتری گشت. تغییر در نیازها و ترجیحات مشتریان نیازمند آن است تا بنگاه ها، بخشهای کوچک و کوچکتری را تعریف نمایند[2]. بنابراین امروزه شرکت ها از شیوه بازاریابی انبوه دست برداشته و به بازاریابی مبتنی بر هدف روی آورده اند. این نوع بازاریابی به شرکت ها کمک می کند تا از فرصت های بازاریابی خود بهتر استفاده نمایند. لازمه بازاریابی مبتنی بر هدف بخش بندی بازار می باشد. بخش بندی بازار که به معنی تفکیک بازار بر اساس گروه های مصرف کننده است شامل گروهی از افراد می شود که ضمن دارا بودن یک یا چند ویژگی مشترک دارای
نیازها یا واکنش های مشابه نسبت به کالاها و برنامه های بازاریابی شرکت هستند. و از دو بعد برای شرکت ها مفید است اول اینکه موجب می شود تا شرکت با توجه به توانایی هایش مشتریان را انتخاب کند تا نسبت به رقبا بهتر بتواند نیازهایشان را برآورده نماید. دوم اینکه موجب می شود فعالیت های بازاریابی شرکت در یک بخش متمرکز شده و به بخش هایی سوق داده شود که کارایی بیشتری داشته و با تناسب بیشتر با این بخش ها فعالیت های بازاریابی را طراحی نماید.
حال، با توجه به رقابتی بودن بازار شامپو در این تحقیق سعی بر این است كه با توجه به مدل منافع پژوهی خرید به بخش بندی بازار شامپو سیر پرژک پرداخته شود. برای نیل به این هدف 16 مزیت را که به نظر می رسد در خرید شامپو برای مصرف کنندگان دارای اهمیت باشد شناسایی شد.
1-3 مسئله تحقیق
بر خلاف تئوری بازاریابی کلاسیک که هنرش در جذب مشتریان جدید و تاکید آن بیشتر بر انجام معاملات متمرکز بود تا ایجاد رابطه با دیگران، با شدت گرفتن رقابت بین شرکتها در مشتری یابی برای محصولات و خدماتشان و همچنین افزایش قدرت مشتری در دنیای رقابتی امروز، شرکتها دیگر نه تنها باید به دنبال جذب مشتریان جدید باشند، بلکه حفظ و نگهداری مشتریان قبلی و برقراری روابطی مستحکم با آنان را نیز باید مورد توجه قرار دهند[3].
با تحقیقات به عمل آمده مشخص شد كه شركت شامپو سیر پرژک نتوانسته به طور اثربخشی بازار را بر اساس مزایای مورد نظر مشتریان بخش بندی كند و در این تحقیق سعی بر این است كه به حل این مسائل پرداخته شود تا شركت بتواند با تولید محصولات متناسب با نیازهای مشتریان، سهم قابل توجهی از بازار را به دست آورد. به طور كلی در این تحقیق مسئله زیر وجود دارد:
مشخص نبودن ارتباط ویژگی های شخصی مصرف كنندگان با خرید.
1-4 اهمیت و ضرورت تحقیق
در سال های اخیر رویكرد بازاریابی ارتباطی یا بازاریابی تك به تك یكی از اساسی ترین رویكرد هایی است كه توسط شركت ها استفاده می شود. این رویكرد كه سطح نهایی بخش بندی است در پی ارضای نیازهای تك تك مشتریان در بازار هدف می باشد. یكی دیگر از رویكرد هایی كه امروزه برای بخش بندی بازار مورد استفاده قرار می گیرد رویكرد خریداست . منافع پژوهی به انواع مزیت هایی كه مصرف كنندگان در محصولات جستجو می كنند اطلاق می شود. افراد مزیت های متفاوتی را در محصولات جستجو می كنند و همین عامل باعث اهمیت بخش بندی بازار می شود.
با توجه به موارد ذکر شده، عرضه کالا (خدمات) مطابق با نیازها و خواسته های مشتریان کلید موفقیت یک کسب و کار بازرگانی در عصر حاضر می باشد. برای نیل به این هدف بخش بندی بازار مطرح می گردد. بخش بندی بازار كه به معنی تفكیک بازار بر اساس گروه های مصرف كننده است شامل گروهی از افراد می شود كه ضمن دارا بودن یک یا چند ویژگی مشترك، دارای نیازها و یا واكنش های مشابه نسبت به كالاها و برنامه های بازاریابی شركت هستند. و از دو بعد برای شركت مفید است اول اینكه موجب می شود تا شركت با توجه به توانایی هایش مشتریان را انتخاب نماید تا نسبت به رقبا بهتر بتواند نیازهایشان را برآورده نماید. دوم اینكه موجب می شود فعالیت های بازاریابی شركت در یک بخش متمركز شده و به بخش هایی سوق داده شود كه كارایی بیشتری داشته و با تناسب بیشتر با این بخش ها، فعالیت های بازاریابی را طراحی نمایند. هدف از فرایند بخش بندی این است که مدیران بازاریابی بتوانند یک آمیخته بازاریابی مناسب را برای هر بخش از بازار تدوین کنند. مسئله مهم در این تحقیق شناسایی مزایایی است كه مصرف كنندگان در هنگام خرید شامپو به آن اهمیت می دهند. برای رفع این مشكل در این تحقیق 16 مزیت را كه به نظر می رسد مصرف كنندگان در هنگام انتخاب شامپو برایشان اهمیت داشته باشد شناسایی شد. به طوری كه مصرف كنندگانی كه در یک بخش قرار می گیرند مزایای یكسانی را از خرید شامپو جستجو می كنند.
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
امروزه سازمان ها با فرصت ها و چالش های بسیاری از جمله شدت یافتن رقابت جهانی، افزایش عدم اطمینان محیطی،تقاضای فزاینده برای محصولات جدید، تغییرات سریع الگوی مصرف و بازارهای نوظهور روبرو هستند. سازمان های کوچک و متوسط به جهت محدودیت منابع و سرمایه به شدت تحت تأثیر تغییرات محیطی قرار می گیرند به علاوه بازار محصولاتشان پیوسته در حال تغییر و جهانی شدن است بنابراین به جهت ماندگاری و کسب مزیت رقابتی پایدارتر می بایست ساز و کارهای لازم را جهت بهبود مستمر محصولات، تولید محصولات جدید، شناخت بازارهای جدید و بهره برداری سریع از فرصت ها فراهم کنند. بدون تردید یکی از مواردی که سازمان ها را به سوی موفقیت سوق
می دهد نوآوری است. سازمان ها برای نوآوری نیاز به شناخت و درک صحیح از محیط خود دارند و برای این منظور باید پیوسته مشتریان و رقبای خود را زیر نظر داشته و اطلاعات حاصل از آنها را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد لذا ضرورت گرایش بازار در سازمان احساس می گردد. فلسفه پی ریزی گرایش بازار، مفهوم بازاریابی است که در مقابل رویکرد های فروش و تولید قرار دارد. گرایش بازار پارادایم غالب و اساس بازاریابی مدرن را تشکیل می دهد و به فرایندها و فعالیت ها مربوط به پیاده کردن مفهوم بازاریابی می پردازد (اعرابی و سلطان محمدی، 1388). گرایش بازار به هماهنگی همه فعالیت ها و بخش های سازمان در جهت شناخت و تأمین نیازهای مشتریان به منظور ایجاد ارزش برتر برای مشتریان تأکید دارد. البته به موازات آن سازمان های بازارگرا با تمرکز بر رقبا و شناخت نقاط قوت و ضعف جاری و آتی آنان بخصوص در مورد استراتژی ها و ظرفیت های بلند مدتشان، خود را در برابر آنان ارزیابی می کنند. این کار به آن ها کمک می کند تا با محیط منطبق شده و مزیت های رقابتی خود را توسعه دهند. اما به زعم نگارندگان این پژوهش با توجه به این که مطالعات کاربردی کمی در خصوص ارائۀ راه کارهایی جهت نوآور بودن این گونه شرکت ها انجام پذیرفته است و همچنین ادبیات موضوعی و پژوهشی بسیار کمی در زمینۀ گرایش بازار در کشور ما وجود دارد لذا لزوم توجه به این حوزۀ استراتژیک در ادبیات موضوعی و پژوهشی کشور ضروری به نظر میرسد
نکته : استثنائا در این فایل بعضی از کلمات به هم چسبیده است
:
علم و فناوری در جهان پر از رقابت کنونی؛ محدودیت، پیچیدگی و موقعیت های جدیدی را پدید آورده اند و می توان آنها را موتور توسعه اقتصادی و اجتماعی جهان دانست. بهره برداری صحیح از تحولات سریع علم و فناوری، مدیریت تحولات فناورانه و نوآوری مستلزم در اختیار داشتن دانش روز و پیشرو می باشد كه این خود شاید یكی از عوامل اهتمام و گرایش سازمانها در چند سال اخیر به بحث مدیریت دانش باشد. در این بین در سالهای اخیر، نوآوری به عنوان یكی از دستاوردهای مدیریت دانش كه برای سازمان ایجاد مزیت رقابتی می نماید مورد توجه قرار گرفته است. در محیط ناپایدار و پیچیده امروز، سازمان هایی کامیاب هستند که به یک مزیت رقابتی پایدار دست یابند. در سالهای اخیر منبع اصلی مزیت رقابتی از کارایی و کیفیت به کارآفرینی و نوآوری تغییر یافته است. كارآفرینی همان نیرویی است كه امروزه از آن به عنوان موتور محرك رشد وتوسعه یاد می شود. با توجه به اهمیت کارآفرینی برای ایجاد مزیت رقابتی، سازمانی می تواند موفق باشد كه با ایجاد بسترهای لازم از فرایند كارآفرینی پشتیبانی كند. به همین منظور در گذشته تحقیقات زیادی در خصوص بستر های کارآفرینی سازمانی (فرهنگ، ساختار، شبكه، سرمایه اجتماعی و …) صورت گرفته است. به نظر می رسد که یكی از مهمترین عامل كارآفرینی سازمانی، مدیریت دانش می باشد كه در گذشته كمتر مورد توجه قرار گرفته است. با اهمیت یافتن مدیریت دانش به عنوان موضوع جدید، در سالهای اخیر مقالات و پژوهش هایی پدیدار شدند تا میان مدیریت دانش و نوآوری و نوآوری و کارآفرینی ارتباط برقرار نمایند. اما در ارتباط با مدیریت دانش و کارآفرینی سازمانی تاکنون تحقیق جامعی انجام نشده است. بنابراین در این تحقیق ما در پی آن هستیم تا تاثیر فرایند مدیریت دانش بر فرایند کارآفرینی سازمانی را بررسی کنیم.
1-2- بیان مسئله
امروزه سازمانها با مسائلی چون تغییر و تحولات سریع فن آوری، رقابت پیچیده، رشد سریع تعداد رقبای جدید، حس بی اعتمادی به روش های سنتی در مدیریت سازمانی، خروج برخی از بهترین و درخشانترین کارمندان از شرکت، رقابت بین المللی، کوچک کردن شرکتهای بزرگ و میل کلی به بالابردن بازدهی و بهره وری، روبرو هستند. در این بین سازمان هایی می توانند قدرت رقابت داشته باشند که با بر عهده گرفتن نقشی فعال و تاثیر گذار از کارآفرینی سازمانی پشتیبانی نمایند. لذا امروزه از كارآفرینی به عنوان عامل تحریک و تقویت رقابت، نوآوری و روان كننده تغییر و عامل تعادل در اقتصاد پویا یاد می كنند. اما تحقیقات گوناگون نشان می دهند که علارغم اینکه سازمانها اهمیت نوآوری و کارآفرینی را برای رقابت در دنیای امروز پذیرفته اند اما در ایجاد نوآوری و کارآفرینی موفق نبودند. به همین منظور ایجاد بستر مناسب برای کارآفرینی برای تمامی سازمانها یکی از منابع حقیقی رقابت پذیری در دنیای امروز می باشد.
بدون شک یکی از مهمترین بستر برای توسعه کارآفرینی كسب و بكارگیری دانش است، طوریکه محققین بیان می دارند مزیت رقابتی پایدار تنها از طریق به کار گیری دانش برای نوآوری حاصل می شود. به همین منظور چندی است که از سوی محققین گوناگون، مدیریت دانش سازمانی به عنوان یکی از مهم ترین عوامل موفقیت کسب و کار ها در شرایط رقابتی مورد توجه قرار گرفته است و سازمان های مختلف، سرمایه گذاری نسبتاً وسیعی در این حوزه انجام داده اند. با توجه به ارتباط غیر قابل انکار دانش با نوآوری، به نظر می رسد درک نقش و تاثیر مدیریت دانش بر کارآفرینی از اهمیت بسزایی برخوردار باشد، از این رو در این تحقیق با تشریح مدیریت دانش و كارافرینی، ارتباط میان فرایند مدیریت دانش و فرایند کارآفرینی سازمانی مورد بررسی قرار می گیرد.
1-3- اهداف تحقیق :
اهداف این پژوهش را می توان در دو بعد اصلی زیر دسته بندی نمود :
1-4- فرضیه های تحقیق:
1-4-1- فرضیه اصلی:
فرایند مدیریت دانش برکارآفرینی سازمانی تاثیر معنی داری دارد.
1-4-2- فرضیه های فرعی :
1- کسب دانش بر فرایند کارآفرینی سازمانی تاثیر معنی داری دارد.
2- تسهیم دانش بر فرایند کارآفرینی سازمانی تاثیر معنی داری دارد.
3- بكارگیری دانش بر فرایند كارآفرینی سازمانی تاثیر معنی داری دارد.
1-5- قلمرو تحقیق
1-5-1- قلمرو موضوعی تحقیق :
حوزه نگرش این تحقیق بررسی رابطه و تاثیر فرایند مدیریت دانش بر فرایند کارآفرینی سازمانی می باشد.
1-5-2- قلمرو مکانی تحقیق :
قلمرو مکانی تحقیق کسب و کارهای فعال در کسب و کار های کوچک و متوسط شرق مازندران می باشد.
1-5-3- قلمرو زمانی تحقیق :
قلمرو زمانی تحقیق سال 1389 می باشد.
1-6- محدودیت های تحقیق
– انجام شدن تحقیق در دوره کوتاه
– در نظر نگرفتن عوامل موثر بر مدیریت دانش(از قبیل: مدیریت، جو سازمانی، ساختار سازمانی، استراتژی و … )
– در نظر نگرفتن متغیر های تعدیل کننده موثر بر روابط مدیریت دانش و کارآفرینی سازمانی (مانند سرمایه اجتماعی و فرهنگ سازمانی و … )
– تاکید بر کارآفرینی و در نظر نگرفتن کلیه نتایج مدیریت دانش(از قبیل: افزایش یادگیری سازمانی، مزیت رقابتی و …)
1-7- تعریف واژگان تخصصی تحقیق
دانش: عبارتست از مجموعه تجربیات، تكنیكهای كاری و نیز الگوهای رفتاری كه افراد در مواجهه با واقعیتها از خود بروز می دهند و به دو گونه كلی تقسیم بندی می شوند: دانش ضمنی، كه در ذهن افراد وجود دارد و قابل كد گذاری نیست و دانش آشكار كه قابلیت كد گذاری، ذخیره سازی و سازماندهی دارد (ویلالبا،2006).
فرایند مدیریت دانش: مدیریت دانش یک فرایند ساختارمند جهت کسب، خلق ، ذخیره، بازیابی، تسهیم و بکارگیری دانش ضمنی و عینی در سازمان برای تشویق نوآوری سازمانی تعریف می شود(چن و چانگ،2009).
کسب دانش: کسب دانش، همان خلق دانش در داخل سازمان و اكتساب دانش خارج از سازمان و می باشد. خلق دانش فرایندی است كه طی آن، دانش مورد نیاز، خلق می شود و اكتساب دانش فرایندهایی كه طی آن دانش مورد نظر، در اختیار سازمان قرار می گیرد (گلد و همكاران، 2001).
ذخیره سازی و بازیابی دانش: فرایندی است شامل این كه چه دانشی در كجا و تا كی باقی بماند و این نگهداری چگونه باشد كه قابلیت بازیابی حداكثری فراهم شود. و بازیابی، مجموعه فعالیتها جهت برقراری امكان بازیابی آسان و سریع دانش های ذخیره شده در سازمان می باشد(گلد و همكاران، 2001).
توزیع و تسهیم دانش: انتشار، تبادل و به اشتراك گذاری دانش های خلق شده و كسب شده در سازمان از طریق جلسات بحث گروهی، سوال و جواب با نخبگان و یا حتی ارسال یک ایمیل به اعضای سازمان تعریف می شود(گلد و همكاران، 2001).
اعمال و بكارگیری دانش: فرایند بكارگیری دانش در حوزه های مختلف كاری به منظور افزایش اثربخشی و بهره وری در سازمان است (گلد و همكاران، 2001).
کارآفرینی
تولید ایده: تولید ایده در کسب و کار به فرایند بیان فکر ، عقیده و خیال برای نوآوری سازمان اطلاق می شود (فرهنگی، 363).
اجرای ایده(امکان سازی): مرحله اجرای ایده تعیین می کند که آیا ایده ایجاد شده می تواند یک فرصت کسب و کار باشد یا نه. هنگامی که ایده ای به عنوان فرصت شناخته شد، سازمان می تواند آن ایده را در غالب محصول، خدمت و فرایند بکار گیرد (فرهنگی، 363).
نتایج ایده: نتایج ایده همان بهره برداری از ایده است، که به فرایند طراحی، ساخت، آزمایش و تجاری سازی ایده در غالب محصول، خدمت و فرایند اطلاق می شود(فرهنگی، 363).
تعریف عملیاتی واژه ها
کسب دانش(کسب و ایجاد و ذخیره دانش). کسب و ایجاد دانش از طریق انجام پروژه های تحقیقاتی، تعامل با سازمانها و مراکز تحقیقاتی بیرونی، کارکنان، مشاوران و متخصصان بیرونی، مشتریان و سایر ذینفعان، و مصاحبه های تخصصی و ذخیره سازی و بازیابی دانش از طریق سیستم های اطلاعاتی، مستند سازی دانش، ایجاد بانکهای دانش.
تسهیم دانش. تسهیم دانش از طریق استقرار فرایندها و سیستم هایی جهت تعامل با کارکنان، مشتریان و سایر سازمانها، تسهیم دانش از طریق انجام فعالیت های گروهی، جلسات بحث و تبادل نظر، کنفرانس ها و گردهمایی و سمینار های داخلی و خارجی.
بکارگیری دانش. بکارگیری دانش در بهبود محصولات و فرایند ها موجود و ایجاد محصولات و خدمات جدید.
تولید ایده: ایده پردازی از طریق اطلاعات داخلی، ایده پردازی از طریق اطلاعات خارجی، ایده پردازی از طریق پژوهشهای مشارکتی، ایده پردازی از طریق پژوهشهای داخلی
اجرای ایده: امکان سنجی بازار، امکان سنجی فن آوری، امکان سنجی سیستم اطلاعات، امکان سنجی مالی
نتایج ایده: بهره برداری از ایده ها در بهبود محصولات، خدمات و فرایند ها، بهره برداری از ایده ها در ارائه محصولات و خدمات جدید.
و سازماندهی، بیان مسأله ،هدف پژوهش، ضرورت و اهمیت پژوهش ، سؤالهای پژوهش، متغیرهای پژوهش ، واژگان تخصصی ، قلمرو پژوهش.
فصل دوم- شامل پیشینه پژوهش، نظریات مختلف درباره یادگیری سازمانی ، راهكارهای ارتقاء آن و سازمان های یادگیرنده و چارچوب مفهومی پژوهش.
فصل سوم- شامل روش پژوهش، روش های آماری و نحوه جمع آوری اطلاعات است
فصل چهارم- شامل یافتهها و تجزیه و تحلیل آنهاست.
فصل پنجم- شامل نتیجهگیری و پیشنهادات است.
بیان مسأله:
در یک دنیای نامطمئن ، جایی كه همه ما به یقین میدانیم كه هیچ چیز مطمئن نیست، ما به سازمان هایی نیازداریم كه به طور مستمر
خودشان را از نو بسازند، خود را از نو كشف كنند و به خودشان مجدداً نیرو بخشند اینها سازمان های یادگیرندهاند ، یعنی سازمان هایی كه عادت به یادگیری دارند. بدون این عادت یادگیری، آنها تصویرآینده را به خواب هم نخواهند دید، چه رسد به آنكه امیدی به اداره كردن این تصویر ایدهال داشته باشند.(هندی، 1378)
بیش از نیمی از جمعیت ما جوان و آماده كار است كه تعداد زیادی مشغول به تحصیل یا فارغالتحصیل از دانشگاه ها میباشند و برخی از آنان از بهترین دانشگاه های دنیا فارغالتحصیل شدهاند و به ازاء هر صد هزار نفر، 2000 دانشجو داریم و یک سوم جمعیت مشغول به تحصیل قبل از دانشگاه میباشند.
در طی 20 سال گذشته 250 میلیارد دلار سرمایهگذاری بر روی صنایع مدرن و مدرنیته كردن صنایع صورت گرفته است. این در حالی است كه مساحت ایران 000/648/1 كیلومتر مربع و تراكم جمعیت 36 نفر در هر كیلومتر میباشد. علاوه بر این 9/8 درصد ذخایر نفتی و 20% منابع گاز دنیا در اختیار كشور ماست باتوجه به مورد مذكور جای سوال است كه چرا رشد تولید خالص داخلی ما پائین است و صادرات غیرنفتی كشور به سختی از 6/4 میلیارد دلار فراتر میرود و وابستگی شدید به صادرات نفت خام داریم. جواب این است كه سازمانها در كشور ما دچار فقر یادگیری میباشند و یادگیری برای سازمان های امروزی یک ضرورت اجتنابناپذیر است و همچنین برای پیادهسازی مدیریت دانش نیاز به سازمان های یادگیر و ارتقای یادگیری داریم. (رحمان سرشت، 1382، ص4).
عدم توجه به محیط ، ساختار نامناسب و فرهنگ ضعیف سازمانی میتوانند، به عنوان موانع یادگیری سازمانی باشند. اما سازمانها باتوجه به پدیده جهانی شدن و تغییرات تكنولوژی – سازمانی ناچار به افزایش سطح یادگیری سازمانی میباشند به افزایشی كه منجر به پدید آمدن سازمان یادگیرنده میشود.
اهمیت موضوع:
همانطور كه دنیا تغییر كرده است، فرایند یادگیری نیز متحول شده است. زمانی كه آینده امتداد حال بود، معقول به نظر میرسید كه فرض كنیم آنچه امروز كارساز است، سال بعد هم میتواند مؤثر باشد.آن فرض ، اكنون بایستی به دور افكنده شود. دنیا ، بویژه دنیای كسب وكار حالت ثبات ندارد.