:
اختلالهای روانی در جوامع انسانی بسیار مشهود و فراوان است. در هر طبقه و صنفی، در هر گروه و جمعی، افراد نامتعادل وجود دارند بنابراین در مورد همه اعم از کارگر، محصل، معلم، پزشک، زارع، استاد دانشگاه و غیر خطر ابتلا به ناراحتی های روانی وجود دارد، به عبارت دیگر هیچ فردی در برابر امراض روانی مصونیت ندارد. پیچیدگی های تمدن و مشکلات همراه با آن، فشارهای روانی ناشی از زندگی اجتماعی، فقر و مشکلات اقتصادی، نابسامانی های خانوادگی، الگوهای ناصحیح تربیتی والدین و نظایر اینها عوامل به وجود آورنده اختلال ها و ناهنجاری روانی هستند (شاملو، 1366، ص17).
برای برخورد با اختلال های روانی نظریه های متفاوتی وجود دارد، شش دیدگاه نظری که امروزه نفوذ فراوان دارند عبارتند از : (1) دیدگاه زیست شناختی، که بر نقش فرایندهای بدنی تأکید می ورزد (2) دیدگاه روانکاوی که بر نقش اضطراب و تعارض درونی تأکید دارد (3) دیدگاه یادگیری، که چگونگی تأثیر محیط بر رفتار را بررسی می کند (4) دیدگاه شناختی که تفکر ناقص و مشکلات حل مسئله را علل رفتار غیر عادی می داند (5) دیدگاه انسانگرایی – هستی گرایی که بر فردیت آدمی و آزادی او برای تصمیم گیری در مورد خود تأکید دارد و (6) دیدگاه اجتماعی، که متوجه نقش روابط اجتماعی و تأثیر شرایط اقتصادی و اجتماعی بر رفتار غیر انطباقی است. در پاسخ به اینکه کدامیک از این دیدگاه های نظری درست است ؟ باید گفت نظریه ها، مطالبی ایستا نیستند، همه آنها دارای اهمیت بوده و به طور فعال مورد پژوهش قرار گرفته و به کار براه می شوند، با این حال هر یک از آنها واکنشی به جلو مسلط زمانه ی خود بوده و یا هستند (سارسون و ساراسون، 1377، ترجمه نجاریان و همکاران، ص132).
نظریه پردازان و درمانگران متأخر بر اهمیت فرایندهای شناختی تأکید ورزیده و برای آنها نقش علیت در تبیین رفتار قائل شده اند. مفاهیم مهمی که این رویکردهای شناختی با آن ها سروکار دارند عبارتند از ادراک های فرد از رویدادها، تغییر و اسنادهای فرد از رفتار خود، الگوهای فکری، بیانات شخصی و راهبردهای شناختی، به طور کلی مضمون اصلی نظریه های شناختی رفتار درمانی و تغییر رفتار این است که تفکر افراد، چگونگی احساس و رفتار آنها را تعیین می کند (سیف، 1374، ص71 و 221).
نظریه های رفتاری، عوامل محیطی و نظریه های شناختی، افکار، ادراکات و تغییرهای فرد از موقعیت ها را علل عمده رفتارهای بهنجار و نابهنجار می دانند. در این پژوهش تلفیقی از این دو رویکرد تحت عنوان رفتار درمانی شناختی [1]، که در برگیرنده آمیزه ی پیچیده ای از فنون شناختی و رفتاری است مورد بررسی قرار می گیرد.
تفکر و شناخت در احساس، رفتار و به طور کلی در زندگی انسان نقش مهمی دارد. انسان از نظر داشتن عقل، قدرت اندیشیدن و قدرت استنباط نتایج از مقدمات از سایر حیوانات متمایز می گردد (نجاتی ، 1367)
اخیراً در روانشناسی و روانپزشکی «شناخت[2]» جایگاه خاصی را در سیب شناسی و درمان اختلالات هیجانی به خود اختصاص داده است. گفته می شود روان شناسی دوباره به نقطه آغازین خود بازگشته است (اتکینسون و اتکینسون و هیلگارد[3]،1369)، و روان شناختی[4]شده است.
تأکید بر عوامر شناختی بارزترین خصوصیت رفتار درمانی در دهه مربوط به سالهای پس از 1970 به شمار می رود (ویلسون و اولیری، 1980، نقل از قاسم زاده، 1370)
ادراک ما از اشیاء و موقعیتهای دنیای پیرامون یکی از تعیین کننده های اصلی اعمال ماست. بنابراین، افکار[5] نقش اساسی را در رفتار انسان بازی می کنند (ولپر 1990) . لاز اروس (1964) معتقد است که استرس زایی حوادث به تنهایی موجب اختلال روانی نمی شود، بلکه تغییر و ارزیابی استرس توسط فرد است که نقش اساسی را در ایجاد بیماری بازی می کند (بروین 1989). براون، بی فوکلو و هاریس (1987) نیز به نقش عوامل اجتماعی و شناختی اهمیت خاصی می دهند.
بیان مسئله :
در نظریه های شناختی عوامل اصلی نگهدارنده رفتار فرایندهای شناختی فرض می شوند. بنابراین یکی از فرضهای روشها و فنون شناخت درمانی این است که افراد بر حسب ادراکی که از امور و رویدادها دارند به آنها واکنش نشان می دهند. فرض دوم شناخت درمانی این است که شناخت های غلط سبب اختلالات هیجانی می شوند. بنابراین هدف عمده شناخت درمانی ایجاد تغییر در فرایندهای شناختی افراد است. درمانگران شناختی و تغییر دهندگان رفتار شناختی معتقدند که تغییرات مطلوب در رفتار مددجویان (از جمله رفتارهای هیجانی آنان) از راه تغییر دادن الگوهای فکری، باورها، نگرشها، و عقایدشان امکان پذیر است. (سیف،1374،ص424)
اگر نقش عوامل شناختی در ادراک و اصلاح رفتار انسانی نادیده گرفته شود از توانایی رفتار درمانگر در پرداختن به بسیاری از مشکلاتی که در کار بالینی به آنها بر می خورد جداً کاسته می شود. با وجودی که در گذشته رفتار درمانگران سرسختانه از هر گونه ارجاع به مفاهیم واسطه ای اجتناب می کردند ولی در گزارشهای جدیدتر به وضوح به اهمیت عوامل شناختی تأکید شده است (گلدفرید و دیویسون، 1976، ص15)
فنون رفتاری یار فنون شناختی است. هدف کلی روش های رفتاری کمک به بیمار برای درک نادرستی فرضیات شناختی خود و یادگیری فنون جدید برای مدارا، پیامدهای آن است.
مطالعات به وضوح نشان داده اند که شناخت درمانی در بعضی از موارد معادل یا برتر از داروهاست و در هر حال روش موثری است. شناخت درمانی یکی از مفیدترین روش های روان درمانی فعلی برای افسردگی است و انتظار می رود که برای درمان سایر اختلالات نیز مفید بوده باشد (کاپلان و سادوک، (1991، ص411). کارست (1970)و ترکسر(1972) تأثیر مثبت شناخت درمانی را در تخفیف اضطراب افراد به هنگام سخنرانی جمع ثابت نمودند (نجابتیان، 1379، ص5)
پاور و هکاران (1990) اظهار می دارند درمان شناختی – رفتاری احتمالاً بسیار موفق تر از درمان های دیگر در زمینه اضطراب عمل کرده است.
رفتار درمان شناختی، رویکردی است فعال، جهت بخش، از لحاظ زمانی محدود و سازمان یافته. این رویکرد براساس این منطق نظری زیربنایی استوار است که عاطفه و رفتار فرد عمدتاً بر حسب شیوه شناخت جهان از نظر او تعیین می شود (بک و همکاران[6](2)، 1979، ص3). این نوع درمان، درمانی است :
[1] Cogvitive Behavior Therapy
[2] Cognition
[3] Atkinson , Atkinson and Hilgard
[4] cognitive
[5] thought
[6]Beck at al
[7] Guided discorery
[8] Hawton at al
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
:
یکی از طبیعی ترین گروه هایی که می تواند نیازهای انسان را ارضا کند خانواده است. وظیفه خانواده مراقبت از فرزندان و تربیت آن ها، برقراری ارتباطات سالم اعضا با هم و کمک به، استقلال کودکان است، حتی اگر کودک کم توان ذهنی1، نابینا2 ، یا ناشنوا 3باشد. کم توان ذهنی یک وضعیت و حالت خاص ذهنی است که در اثر شرایط مختلف قبل از تولد و یا پس از تولد کودک پدید می آید.
تولد و حضور كودكی با كم توانی ذهنی در هر خانواده ای می تواند رویدادی نامطلوب و چالش زا تلقی شود كه احتمالا تنیدگی، سرخوردگی، احساس غم و نومیدی را به دنبال خواهد داشت. شواهد متعدد حاکی از آن است که والدین كودكان دارای مشكلات هوشی، به احتمال بیشتری با مشكلات اجتماعی، اقتصادی و هیجانی كه غالبا ماهیت محدود كننده، مخرب و فراگیر دارند، مواجه می شوند. در چنین موقعیتی گر چه همه اعضای خانواده و كاركرد آن، آسیب می بیند فرض بر این است كه مشكلات مربوط به مراقبت از فرزند مشكل دار، والدین، به ویژه مادر را در معرض خطر ابتلا به مشكلات مربوط به سلامت روانی قرار می دهد بررسیها نشان داده اند كه والدین دارای فرزند كم توان ذهنی، در مقایسه باوالدین كودكان عادی، سطح سلامت عمومی پایین تر و اضطراب بیشتر احساس شرم و خجالت بیشتر و سطح بهزیستی روانشناختی پایین تری دارند (میکائیلی ،1388).
در سالهای اخیر در کشور ایران مانند سایر کشور های جهان علاقه بخصوص مهم از طرف مقامات دولتی و هم از جانب مردم به امر بهداشت روانی نشان داده شده است و اثرات آن در بهبود و اوضاع بیمارستانهای روانی و به کاربردن روش های صحیح در پیشگیری مشاهده می گردد. عدم سازش وجود اختلالات رفتار در جوامع انسانی بسیار مشهور و فراوان است و در هرطبقه و صنفی و در هر گروه و جمعی اشخاص نامتعادل وجود دارند.
هر شخص ممکن است گرفتار ناراحتی روانی شود خود به خود کافی نیست زیرا که بهداشت فقط منحصر به تشریح علل اختلالات رفتار نبوده بلکه هدف اصلی آن پیشگیری ا ز وقوع ناراحتی ها می باشد. پیشگیری عبارت است از به وجود آمده عاملی که مکمل زندگی سالم و نرمال باشد و نیز درمان اختلالات جزیی رفتار به منظور جلوگیری از وقوع بیماریهای شدید روانی است. یکی از شرایط اصولی بهداشت اصولی بهداشت روانی این است که شخص به خود احترام بگذارد و خود را دوست بدارد(شاملو، 1376).
در طول یک قرن گذشته بسیاری از روانشناسان اتفاق نظر دارند که انسان نیازمند به عزت نفس است. در ادبیات روانشناختی مطالب مفصلی درباره عزت نفس وجود دارد و تا امروز تحقیقات و مطالعات زیادی درباره عزت نفس و ارتباط آن با متغیرهای متعدد دیگر انجام گرفته است که بیشتر تحقیقات این مطلب مهم و اساسی را تایید می کنند که عزت نفس بالا از عوامل مثبت و موثر در بهداشت روانی و عزت نفس پایین از عوامل مستعد کننده ناراحتی های روانی می باشد. عزت نفس عبارت است: از احساس ارزشمند بودن، این حس از مجموع افکار احساسات، عواطف و تجربیاتمان در طول زندگی ناشی می شود. همه افراد، صرف نظر از سن، جنسیت، زمینه فرهنگی، جهت و نوع کاری که در زندگی دارند، نیازمند عزت نفس هستند. افرادی که احساس خوبی نسبت به خود دارند، معمولاً احساس خوبی نیز به زندگی دارند.آنها می توانند با اطمینان، مشکلات مواجه شوند و از عهده آنها بر آیند(کلمز 1375).
کودکان کم توان ذهنی آموزش پذیر به گروهی از کم توانان-ذهنی اطلاق می شود که دارای بهره هوشی 50 تا75 هستند و از نظر سنی در محدوده 6-12 در قرار دارند. در پژوهش حاضر منظور از کم توان ذهنی آموزش پذیر کسی است که براساس تشخیص کارشناسان سنجش آموزش و پرورش در آموزشگاه های استثنایی مشغول به تحصیل هستند. همچنین والدین دارای کودکان کم توان ذهنی از جمله گروه های مورد بررسی در مطالعه حاضر هستند. در پژوهش حاضر کودک عادی به کودکی گفته می شود که مشکل کم توان ذهنی یا نابینایی و ناشنوایی ندارد و دچاراختلالات یادگیری نیست و از نظر روانی مشکل خاصی ندارد. کودک استثنایی و والدین نه تنها بر یکدیگر تاثیر متقابل دارند بلکه سایر اعضای نظام خانواده یعنی دیگر فرزندان را تحت تاثیر قرار می دهند. وجود کودک استثنایی اغلب ضایعات جبران ناپذیری را بر پیکر خانواده وارد می کند. میزان آسیب پذیری خانواده در مقابل ضایعه گاه به حدی است که وضعیت سلامت روانی خانواده دچار آسیب شدیدی می شود. در تعریف سلامت روانی باید این نکته را در نظر داشت که هر انسانی که بتواند با مسائل عمیق خود کنار بیاید، باید با خود و دیگران سازش یابد و در برابر تعارض های اجتناب ناپذیر درونی خود دچار استیصال نشود و خود را به وسیله جامعه طرد نسازد فردی است دارای سلامت روانی(نریمانی و همکاران،1386).
تقریباً 60 سال پیش سازمان بهداشت جهانی سلامت را به عنوان حالتی از بهزیستی کامل جسمی، ذهنی و اجتماعی و نه صرفاً بیمار نبودن تعریف کرد(سازمان بهداشت جهانی،2001 و 2004). جاهودا(1958) از نداشتن بیمار روانی به عنوان معیار سلامت روانی انتقاد و به جای آن معیارهای چندگانه را برای سلامت روانی ارائه کرد. متاسفانه تا مدتها پیشرفت قابل ملاحظه ای در کاربرد این دیدگاه های در قلمروهای علمی و عملی مشاهده نشد. سلامت یک مفهوم چند بعدی است که علاوه بر بیمار و ناتوان نبودن، احساس شادکامی و بهزیستی1را نیز در بر می گیرد. اغلب روانپزشکان، روان شناسان و محققان بهداشت روانی جنبه های مثبت سلامت را نادیده می گیرند. تلاش هایی که در جهت گذر از الگوهای سنتی سلامتی صورت گرفته گر چه زمینه لازم را برای تلقی سلامت به عنوان حالتی از بهزیستی(نه صرفا نبود بیماری) فراهم ساخته ولی کافی نیست. البته الگوهای جدید سلامت نیز به طور عمده بر ویژگیهای منفی تاکید دارند و در آنها ابزارهای اندازه گیری سلامت اغلب با مشکلات بدنی(تحرک2، درد3، خستگی و اختلالات خواب)، مشکلات روانی (افسردگی4، اضطراب5 و نگرانی) و مشکلات اجتماعی(ناتوانی در ایفای نقش اجتماعی، مشکلات زناشویی) سروکار دارند. در دهه گذشته ریف6 و همکارانش(1926) 6 الگوی بهزیستی روانشناختی یا بهداشت روانی مثبت را ارائه کردند. بر اساس الگوی ریف بهزیستی روانشناختی از 6 عامل تشکیل می شود. پذیرش خود(داشتن نگرش مثبت به خود) رابطه مثبت با دیگران(برقراری روابط گرم و صمیمی با دیگران و توانایی همدلی)، خودمختاری(احساس استقلال و توانایی ایستادگی در مقابل فشارهای اجتماعی) ، زندگی هدفمند ( داشتن هدف در زندگی و معنا دادن به آن) رشد شخصی(احساس رشد مستمر) و تسلط بر محیط(توانایی فرد در مدیریت محیط). الگوی ریف به طور گسترده در جهان مورد توجه قرار گرفته است. ریف این الگو را بر اساس مطالعه متون بهداشت روانی ارائه کرد و اظهار داشت مولفه های الگو، معیارهای بهداشت روانی مثبت است و این ابعاد کمک می کند تا سطح بهزیستی و کارکرد مثبت شخص را اندازه گیری کرد.
از ویژگیهای عمده انسان آگاهی او از رفتار خود و برخوداری وی از نیروی تفکر است، انسان می تواند از رفتار خود آگاه باشد و در برخورد با مسائل و امور مختلف از نیروی تفکر خود استفاده کند، اما انسان همیشه از آنچه که انجام می دهد آگاه نیست، به سخن دیگر گاهی انسان عملی را انجام می دهد که اما از انگیزه رفتار خود یا هدف آن رفتار آگاه نمی باشد. وقتی والدین برای اولین بار با این حقیقت روبرو می شوند که کودکشان استثنایی است واکنش آنها پیامد هایی خواهد داشت، وجود کودک معلول ذهنی اثرات عمیقی بر روی نحوه ارتباط یک یک افراد خانواده با هم و هریک از آنها با کودک معلول وارد می سازد و همین اثرات ناخوشایند چنانچه به گونه ای منطقی و چاره جویانه قابلیت حل نیابند ضایعات جبران ناپذیری بر روان والدین، سایر نوباوگان خانواده خصوصاً کودک معمول باقی می گذارد. واکنشهای شایع والدین ممکن است به صورت احساس گناه1 ناکامی و محرومیت2 انکار واقعیت یا کتمان حقیقت3 اضطراب و نگرانی باشد میلانی فر(1347).
این قبیل واکنشها تا زمانی که به کنترل در نیایند و تعدیل نشوند نه فقط سلامت روانی اعضای خانواده را به مخاطره می اندازند بلکه نوع تعامل و ارتباط اعضای خانواده و کودک معلول ذهنی یا جسمی را پیچیده می سازد و در نهایت موجب اضمحلال انرژی روانی و دیگر توانمندیهای آنان می شوند.
بیان مسأله:
حضور كودك عقب مانده ذهنی در هر خانواده ساختار آن خانواده را تحت تاثیر قرار میدهد و سلامت روانی خانواده به خصوص والدین را تحت الشعاع قرار میدهد، كودك بر اثر تعارضهای شدید میان اعضای خانواده، كل خانواده را درگیر بحران میكند. ممكن است روابط خانوادگی، افزایش فشارهای ناخواسته جسمی، هیجانی و مالی ضعیف شود كودك عقب مانده ذهنی میتواند ضایعات و اثرات جبران ناپذیری بر وضعیت بهداشت روانی خانواده وارد كند از جمله ایجاد تشدید اختلافاتی زناشویی، جدایی، تحمل بار سنگین اقتصادی، افسردگی، ناامیدی، اضطراب، خجالت و خشم1 و بسیاری از مسایل دیگر(بردن2، 1980). مراقبت مداوم از كودك عقب مانده ذهنی اغلب برای والدین استرسزا میباشد زیرا این دشواری های كودكان به طور اجتناب ناپذیری بر زندگی آنها اثر میگذارد(كرنیك3 و همكاران، 1983). تحقیقات نشان داده است كه والدین كودكان عقب مانده ذهنی عموما در خطر مشكلات زندگی خانوادگی و دشواریهای عاطفی قرار دارند(بكمن4، 1991 سینگر واوروین 1989).
به طور كلی خانواده كودك معلول به لحاظ داشتن كودكی متفاوت با سایر كودكان با مشكلات فراوانی در زمینه نگهداری، آموزش و تربیت آنها روبه روست. این مسایل همگی بر والدین فشارهایی وارد میكنند كه سبب بر هم خوردن آرامش و یكپارچگی خانواده میشوند و در نتیجه انطباق و سازگاری آنان را تحت تاثیر قرار می دهد. عزت نفس یكی از مهمترین عوامل تحول و شكلگیری شخصیت است و نقش بنیادین در سلامت روانی دارد به گونهای كه عزت نفس پایین و شكلگیری احساس خود كم بینی در والدین زمینههای آسیب روانی را فراهم می کند( ولی زاده و همكاران و 1387).
عزت نفس5 مفهوم روانشناختی بسیار عام و در عین حال بسیار مهم است اما به طور کلی می توان عزت نفس را احساس ارزشمندی شخص تعریف نمود. احساسات و افکار مردم درباره خودشان اغلب بر احساس تجارب روزانه تغییر پذیر است و به طور موقت بر احساس فرد تاثیر می گذارند. البته عزت نفس، بنیادی تر از آن است که افت و خیزهای معمول می توان نوسانات گذرایی بر نحوه احساستشان نسبت به خود ایجاد کند، ولی این تاثیرات بسیار محدودند، بر عکس آنهایی که عزت نفس پایینی دارند افت و خیزهای معمول می تواند زندگی آنها را دگرگون کند. عزت نفس معمولاً به عنوان ارزیابی شخص از ارزشمندی خویش تعریف میشود افرادی كه عزت نفس بالایی دارند خودپذیرا و خود ارزشمند هستند. روانشناسان اجتماعی عزت نفس را ارزیابی مثبت و منفی از خود میدانند به طوری كه فرض می شود عزت نفس تا حدودی با ثبات است. عزت نفس یا همان احترام به خود یكی از خصوصیات مهم و اساسی شخصیت هر فردی را تشكیل میدهد و به طور حتم روی جنبههای شخصی انسان اثر میگذارد و كمبود یا فقدان آن باعث عدم رشد سایر جنبههای شخصیت به صورت ناهماهنگ خواهد شد و حتی ممكن است باعث پدیدآیی بیماریهای روانی گوناگون مانند افسردگی، كمرویی، پرخاشگری1، ترس و… شود(بیابانگرد،).
عزت نفس بالا بستگی به شكلدهی ارزشها و استانداردهای خود والدین دارد همچنین به رفتار سالم بستگی دارد، زمانی كه افراد از
سلامتی كامل برخوردار باشند ولی عزت نفس بالایی نداشته باشند در رفتار خود عزت نفس پایین نشان میدهند(شاطرلو،1386).
سلامت روانی یكی از مباحث مهمی است كه در رشد و بالندگی خانواده و جامعه موثر میباشد. سازمان بهداشت جهانی2(2004) سلامت روانی را به عنوان حالتی از بهزیستی كه درآن فرد توانمندی خود را شناخته از آنها به نحو موثر و مولد استفاده كرده و برای اجتماع خویش مفید است تعریف میكند. به طور كلی بهداشت روانی ایجاد سلامت روان به وسیله پیشگیری از ابتلا به بیماریهای روانی، كنترل عوامل موثر بروز آن، تشخیص زودرس، پیشگیری از عوامل ناشی از برگشت بیماریهای روانی و ایجاد محیط سالم در برقراری روابط صحیح انسانی است(میلانی فرد، 1386).
با توجه به فراوانی کودکان عقب مانده ذهنی که هم بر جامعه و هم بر خانواده بار مالی و بخصوص بار عاطفی و روانی به دنبال دارند و از سوی دیگر این کودکان طبق اصل 130 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دارایی حقوق هستند ازجمله اینکه دولت موظف است برای این کودکان در حد توان خدمات آموزش و رفاهی فراهم سازد. این در حالی است که یک کودک عقب مانده ذهنی در هر خانواده ای ساختار خانواده را تحت تاثیر قرار داده و سلامت روان اعضای بخصوص والدین را تحت الشعاع قرار می دهد بخصوص که کارکردهای روانشناختی خانواده را مختل می سازد که بهترین این کار کردها عبارتند از:
الف) ابراز کردن: والدین و تک تک فرزندان باید اجازه ابراز احساس افکار و نظرات داشته باشند.
ب) اتحاد: خانواده باید یک سیستم متحد و هماهنگ باشد.
ج) ساختار و سازمان: خانواده باید دارایی چارچوب، ساختار و سازمان باشد.
د) معنویت و مذهب: خانواده باید ارزشهای مذهبی خود را به اعضای عرضه بدارد.
و) کنترل: خانواده باید اعضای خود را کنترل نماید(آلن 1 2001).
هدف سلامت روان فقط منحصر به تشریح علل اختلالات رفتار نبوده بلكه هدف آن به وجود آمدن عواملی كه مكمل زندگی سالم و نرمال باشد و نیز درمان اختلالات جزیی رفتار به منظور جلوگیری از وقوع بیماریهای شدید روانی و به طور كلی هدف سازمان روان پیشگیری است(شاملو 1382). وجود كودك معلول میتواند ضایعات واثرات جبران ناپذیری بروضعیت سلامت روانی و والدین داشته باشد و آدلر در نظام روانشناختی فردی بیان كرده است كه احساس حقارت از طریق تجربه به قدرت شخصی بر انسان تسلط پیدا میكند با این وجود آغاز مفهوم منبع كنترل به عنوان یک سازه روان شناختی به دو دهه قبل بر میگردد(ادوارد1، 1977).
آموزشهای روان شناختی شامل آموزش مهارتهای زندگی و آموزش ابراز وجود درمانهای روان شناختی مانند رفتار درمانی و انواع فنون روان درمان و توان بخشی مانند مشكلات ادراكی و شناختی از جمله مداخلههای روان شناختی تلقی می شوند همچنین مداخلههای روان شناختی شامل هر گونه اقداماتی است كه روان شناسان و مشاوران به منظور پیشگیری درمان و كاهش مشكلات روان شناختی افراد بکار می برند. هدف نهایی این مداخلهها كمك به افراد برای درک بهتر خود و جهان پیرامون، افزایش قابلیت و توانمندی سازگاری و ارتقای سلامت روانی است(یوسفی 1387).
به منظور کاهش مشکلات در رابطه با بروز نقایص جسمی و ذهنی معمولاً در هر جامعه به دو اقدام اساسی می پردازند: قدم اول سعی و کوشش هرچه بیشتر در امر پیشگیری از معلولیت و جلوگیری از بروز نقایص ذهنی و جسمی یا در اختیار گذاردن راه حلهای و رهنمود های لازم ازطریق کتب و مقالات و برنامه های رادیویی، تلویزیونی و غیره بر جامعه و سازمان های ذیصلاح تا درصد بروز اینگونه عوارض را تا حد امکان کاهش دهند. اقدام اساسی دوم ایجاد امکانات لازم رفاهی و توانبخش مناسب جهت ارائه خدمات به کودکان معلول خانواده آنهاست.
از آنجا که وجود کودک معلول زمینه ای برای برای تغییر رفتار اعضای خانواده فراهم می کند، داشتن کودکی معلول در حکم ضربه روانی قابل توجه، موجب بروز احساسات و عکس العمل های متضاد و تشدید نیازهای و ایجاد نیازهای جدید، نگرشهای متفاوت و رفتارهای مختلف می شود وبهداشت روانی، تعامل روانی، اجتماعی و روابط والدین، کودک را تحت تاثیر قرار می دهد.
یکی از مفاهیم اصلی مدل سلامت بهزیستی است. مدل سلامت سه نوع بهزیستی هیجانی، بهزیستی روانشناختی و بهزیستی اجتماعی را با هم ترکیب کرده ومفهوم جامع و کامل از بهزیستی را هم که جنبه عاطفی(بهزیستی هیجانی) و هم جنبه کاربردی(بهزیستی روانشناختی و اجتماعی) سلامت روانی را در بر می گیرد به وجود آورده اند. سلامت روانی دارای 13 نشانه است که 2 نشانه مرتبط با بهزیستی هیجانی 5 نشانه مرتبط با بهزیستی اجتماعی و 6 نشانه مرتبط با بهزیستی روانشناختی است. بهزیستی روانشناختی به معنای قابلیت یافتن تمام استعدادهای فرد است. ودارای مولفه های 1- خودمختاری (احساس شایستگی و توانایی در مدیریت محیط پیرامون فرد و …)2- رشد شخصی(داشتن رشد مداوم و …)3- روابط مثبت با دیگران(داشتن روابط گرم و …)4- هدفمندی در زندگی (داشتن هدف در زندگی)5-پذیرش خود(داشتن نگرش مثبت نسبت به خود و …) 6- تسلط بر محیط (توانایی انتخاب و ایجاد محیطی مناسب و…) می باشد. همچنین والدینی که دارایی عزت نفس بالایی می باشند سلامت روانی بهتر بهزیستی روانشناختی بهتری نسبت به والدینی دارند که دارای عزت نفس پایین می باشد. با توجه به مطالعات در ایران و این که در استان سیستان و بلوچستان مشابه این تحقیق انجام نگرفته لذا لزوم انجام چنین تحقیقی در استان ضروری به نظر می رسد و خصوصاً در آینده نیز می توان از نتایج این تحقیق نیز در مراکز مشاوره، آموزشگاه های استثنایی و مدارس عادی، سازمان بهزیستی، کلینیک های سلامت روان جهت خدمت رسانی استفاده کرد. با توجه به موضوع تحقیق، سئوال اصلی تحقیق را چنین طرح می کنیم: آیا بین بهزیستی روانشناختی با عزت نفس و سلامت روانی در والدین کودکان عادی و مرزی رابطه ای وجود دارد؟
.Mental Retarded 1
Blindness.2
Deafness.3
well-beig.1
Mobilty.2
3.Pain
4.Depression
5.Anxiety
Ryff.6
FRUSTRATIon.1
Frustation.2
Denial of Reality.3
Anger .1
3.Crnic
1.Aggression
.World Heallh Organization2
. Allen 1
.Edwards2
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
با گسترش روزافزون ارتباطات و پیدایش شکلهای مختلف جریانات ارتباطی، شبکه های ارتباطی در تمامی امور زندگی افراد سایه افکنده است و تجارت هم که در اقصی نقاط جهان به شیوه های مختلف (تولید کالا یا خدمات) دیده می شود از این قضیه مستثنی نیست. با پیشرفته و پیچیده تر شدن ارتباطات تجاری، سازمانها برای از دست ندادن یکی از منابع ورودی (اطلاعات) لاجرم دست به ایجاد سیستم هایی در درون خود زدند تا بتوانند از اطلاعات موجود در اطراف خود استفاده بهینه کنند و با پردازش مناسب این اطلاعات را به مشتریان و درجهت جلب رضایت آنان، عرضه کنند. درواقع محیط پررقابت کسب و کار و دگرگونیهای این محیط در دهه 1990 (جهانی شدن اقتصاد و تبدیل اقتصادها و جوامع صنعتی به اقتصاد خدماتی برپایه دانش و اطلاعات) لزوم توجه به سیستم های اطلاعاتی را دوچنـــــدان کرد. به همین جهت، بحث سیستم های اتوماسیون اداری که نوعی از انواع سیستم های اطلاعاتی است روز به روز اهمیت بیشتـــری می یابد، چنانکه امروز سازمان هایی می توانند در اغلب اوقات خود را در بالاترین میزان آمادگی برای مقابله با تغییرات محیطی و داخلی ببینند که از درجه بالایی از اتوماسیون سود برده باشند. اما سیستم های اتوماسیون اداری چیستند؟ چه مزایا و معایبی دارند؟ نیاز واقعی به تکامل و ایجاد آنها چه بوده است؟ انواع کاربردها و یا زیرسیستم های آن چیست؟ چه تفاوتی با سایر سیستم های اطلاعاتی دارد؟ و…
1-2 تبیین موضوع تحقیق
اتوماسیون اداری شامل تمام سیستمهای الکترونیکی است که انواع ارتباطات داخلی و خارجی سازمان را برقرار کرده یا تسهیل میکند.
حجم بزرگی از امور روزمره سازمانها، امور دفتری هستند. میتوان گفت امور دفتری از جمله کارهایی در سازمان است که تمامی کارکنان و سطوح مختلف مدیران (اجرایی، عملیاتی، میانی، ارشد) با آن سروکار دارند. از این میان، کارکنانی که مسئولیتهایی از قبیل انتشار یا ذخیره (بایگانی) اطلاعات و کار با واژهپردازها را بر عهده دارند (داده کاران)، کاربران اصلی و دائمی سیستمهای اتوماسیون اداری و سایر سیستمهای ارتباطی (نظیر سیستمهای مدیریت اسناد) هستند.
اتوماسیون اداری به افزایش بهره وری سازمان در حوزه امور دفتری کمک شایانی کرده است. امور دفتری در گذشته معمولا مورد بی اعتنایی در سازمانها قرار میگرفت. علیرغم اینکه سهم بزرگی از نیرو و انرژی را به خود اختصاص میداد، ولی هیچ گاه مورد یک بازبینی اصولی در جهت بهبود و افزایش بهره وری قرار نگرفته بود.
در اواخر دهه 1980، نتایج یک بررسی در یک دوره 10 ساله بر روی بهره وری سازمانها در ابعاد مختلف نشان داد که علیرغم رشد 90 درصدی بهره وری در حوزه صنعت، بهره وری در بخش امور دفتری، تنها 4 درصد رشد داشته است. این در حالی بود که در همین دوره،
هزینه های امور دفتری از حدود 20-30 درصد به رقمی حدود 30-40 درصد از کل هزینه های سازمان افزایش یافته بود.
10
نتایج این تحقیق و تحقیقات مشابه نشان داد که در حالی که افزایش بهره وری در حوزه های مختلف سازمانی به طور روز افزون مورد توجه قرار گرفته و ارتقا یافته است، لکن بهره وری در حوزه امور دفتری مورد بیتوجهی واقع شده است. از این زمان بود که ارائه سیستمهای اطلاعاتی تسهیل کننده امور دفتری و ارتباطات روزمره، مورد توجه قرار گرفت
-1-3 اهمیت و ضرورت تحقیق
اطلاعات یکی از منابع باارزش واصلی مدیران یک سازمان است. همان طور که منابع انسانی، مواداولیه و منابع مالی در روند تولید دارای نقش و ارزش خاصی هستند لکن در عصر اطلاعات و ارتباطات، اطلاعات دارای ارزش ویژه ای هستند. ازطرفی اطلاعات کلید جامعه مردمی است و انتشار و استفاده از آن یک شاخص اجتماعی به شمار می رود. رشد این شاخص به معنای ارتقای ملی خواهدبود. اطلاعات به طور محسوسی بر بینش و رفتار ما اثر می گذارد. فناوری و ابزارهای الکترونیک و رایانه ای نیز در دهه گذشته پدیده انفجار اطلاعات را موجب شدند و به طور حتم تاثیر مهمی را بر جهت گیری جوامع و اطلاعات موردنیاز آنها خواهند گذاشت. امروزه نه تنها مدیران ارشد و مدیران اجرایی، بلکه تمام اقشار اجتماع چون محققان و دانشوران و تجار ناگزیر از استفاده اطلاعات هستند. کاربران نظام اطلاعات، اطلاعات را چون یک منبع ارزشمند، هم سنگ سرمایه و نیروی کار به کار می برند. از آنجا که اطلاعات مهم و ارزشمند هستند و اساسی برای کل فعالیتهای سازمان محسوب می شوند، لذا بایستی سسیتم هایی را برپا کرد تا بتوانند اطلاعات را تولید و آنها را مدیریت کنند. هدف نهایی چنین سیستم هایی کسب اطمینان از صحت، اعتبار و روایی اطلاعات دردسترس در زمان موردنیاز و به شکل قابل استفاده است. امروزه سیستم های اطلاعاتی نقش اساسی در همه زمینه های فعالیت یک شرکت ایفا می کنند. توجه به شرکتهای موفق نشان می دهد که همگی آنها به سیستم های اطلاعاتی جهت فعالیت روزانه شان مجهزند. چالش حقیقی که شرکتها با آن روبروهستند، صرفاً به کارگیری سیستم های اطلاعاتی متکی به رایانه نیست، بلکه هدف اساسی استفاده اثربخش سیستم های اطلاعاتی در مدیریت است. سیستم های اطلاعاتی که به عنوان منبعی ارزشمند محسوب می شوند، توانایی مدیران و کارکنان را افزایش داده و امکان تحقق اثربخش اهــــداف سازمان را با بهره وری بالا موجب می گردند.
1-4 اهداف تحقیق
1-4-1 هدف اصلی
بررسی تاثیر سیستم اتوماسیون بر بهبود تصمیم گیران مدیران
1-4-2 اهداف فرعی
-1 شناسایی یک اتوماسیون مناسب جهت اطلاع رسانی به مدیران شرکت -2 بررسی و تجزیه وتحلیل آثار و نتایج حاصل از سیستم اتوماسیون اداری
-3 بررســی و شناســایی عوامــل مــوثر در موفقیــت سیســتم اتوماســیون از نظــر تــامین اطلاعــات مناســب نظیر: رضایت ، سهولت ، دقت ، امنیت
-4 ارائه راهکار برای بهبود عملکرد سیستم اتوماسیون جهت بهره برداری
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
1-علت انتخاب موضوع
در طول هزاران سال گذشته این مطلب ثابت شده است که انسان نیاز دارد، خودش را خوب بداند و تمام کارکردهایش را اخلاقی و منطقی جلوه دهد. بسیاری از روانشناسان این نظریه را پذیرفته اند که انسان دارای نیاز به عزت نفس است. از میان این افراد (کارن هورنان) روشی را که توسط آن افراد تلاش می کنند خود پنداره ای خوب و مطلوب از خویش بدست آورده و از آن دفاع می کند را مورد بحث قرار داده است.
برخورداری از اعتماد به نفس قوی، قدرت تصمیم گیری و ابتکار، خلاقیت و نوآوری، سلامت فکری و بهداشت روانی از جمله مفاهیمی است که در رابطه مستقیم با عزت نفس یا احساس خودارزشمندی فرد قرار دارد که از برجسته ترین ویژگی صاحبان تفکر واگرا است در آن سوی قضیه افسردگی قرار دارد. یک نوع حس بلاتکلیفی و سرخوردگی، که شخص را تا به سر منزل بیماری های روان تنی و روانی می رساند. بیماری های روان تنی ناشی از تاثیر اختلالات روانی مانند اضطراب، ترس، دلهره و … بر روی جسم آنان است که به عقیده عده ای از دانشمندان و محققین بیش از 60% کلیه بیماری های جسمی را تشکیل می دهد.در پژوهش حاضر محقق در صدد آن است که رابطه بین دو متغیر عزت نفس و افسردگی را در پیشرفت تحصیل مورد مطالعه و ارزیابی قرار دهد. عزت نفس در حقیقت اجرای برآورده شده از خود پندار خود فرد است. خودپندار نیز عبارت است از ارزیابی های ویژه فردی در خصوص کفایت ها و ارزش هایش را ارائه میکند. کفایت ها و ارزش هایی که هر شخص می تواند به عنوان دانشجو، کارمند، معلم، ورزشکار و یا هر چه که به او مربوط می شود، در ذهن خود به همراه داشته باشد، عقیده بر این است که برای پیشرفت تحصلی باید به عواملی مانند افزایش عزت نفس و خودپنداری توانایی در افراد و از طرفی کاستن میزان اضطراب و افسردگی به خصوص در امر تحصیل توجه داشت.در این فصل پژوهشگر بیان می دارد به دنبال چه چیزی هست و چه اهدافی را مدنظر دارد و چرا به دنبال این هدف هاست. پژوهش مورد نظر رابطه بین عزت نفس و افسردگی در پیشرفت تحصیلی را ذکر می کند. حس عزت نفس مجموعه ای از افکار، احساسات و عواطف و تجربیات ما در طول زندگی ناشی می شود. مجموعه برداشت ها و ارزیابی ها و تجاربی که از خویش داریم باعث می شود که نسبت به خود احساس خوشایند ارزشمند بودن یا برعکس اساس ناخوشایند بی کفایتی داشته باشیم.عزت نفس و افسردگی واقعاً بر همه سطوح زندگی اثر می گذارد. در حقیقت بررسی های گوناگون حاکی از آن است که چنانچه نیاز به عزت نفس ارضاء نشود نیازهای گسترده تری نظیر نیاز به پیشرفت و یا درک و شناسایی استعدادهای بالقوه محدود می ماند. پژوهشگر در پایان این فصل فرضیه هایی را بیان می دارد که در صدد پاسخ گویی به این فرضیه در فصول بعد بر می آید.
گفته اند که نوجوانان با عزت نفس پایین نسبت به ماهیت انسان عقده حقارت دارند، اینگونه اشخاص معمولاً از ابراز وجود ناتوان و چنین تصور می کنند که دیگران دوستشان ندارند.بنابراین در فعالیت های فوق برنامه شرکت نمی کنند و به ندرت به مدیریت جهت موقعیت های خاص انتخاب می شوند و بیشتر تمایل دارند که ناشناخته باشند و چنین اشخاصی می کوشند که از حضور در بحث های رسمی و غیر رسمی اجتناب کننده که در پایان این تحقیق پژوهش گر پاسخ علت های چنین رفتارهایی را بازگو خواهد کرد.
2-بیان مساله
همراه با زیستن در شرایط اجتماعی نیاز به احساس ارزش به نحو سالم و متعادل آن در انسان به وجود می آید و برای حفظ سلامت و تعادل
روانی و حتمی، تکامل وجودی او بسیاری ضروری است و اگر خللی وارد شود احساس حقارت و یا خودبزرگ بینی در فرد ایجاد می گردد که میتوان علل اصلی را در طرد شدن مستمر و مداوم از طرف والدین دانست که عوامل زیادی در ایجاد و حفظ این دو ویژگی در افراد موثر است از عوامل خانواده، مدرسه، جامعه و امکانات در دسترس گرفته تا عوامل حاکم بر این موارد که از دسترس خارج است.
تحقیقات نشان می دهد که بسیاری از دانشجویان در توجیه موفقیت ها و شکست های خود قضاوت منطقی ندارند بلکه بگونه ای نتایج رفتارهای خود را به عوامل بیرونی اسناد می دهند و در خویشتن کمتر نشانه هایی از ارزشمندی و توانایی را می جویند. پژوهش های مربوط به عزت نفس موید این است که دور شخص دارای یک تصویر از خود و یک تصویر آرمانی است که همگرایی بین این دو تصویر خود به منزله شاخص عزت نفس و از ویژگی های مهم شخصیت است که بر جوانب گوناگون زندگی از جمله پیشرفت تحصیلی تاثیر می گذارد.
از سوی دیگر یافته های تجربی جدید ارتباط بین عزت نفس مثبت را با عملکرد موثر و مطلوب اثبات نموده اند . (در پژوهش حاضر درصد آن است که مشخص نماید عواملی که بر پیشرفت تحصیلی اثر دارند و آن را شتاب می بخشند و نیز عواملی که این جریان را کمتر می کند (مثل افسردگی) و رابطه بین عزت نفس و این عوامل با پیشرفت تحصیلی دانشجویان پیام نور ساری بپردازیم).
در آنسوی قضیه افسردگی قرار دارد که یکی از عواملی است که جریان پیشرفت را کند می کند. افسردگی محدود به مکان و زمان خاص نیست. واکنشی است در مقابل استرس. یکی از دلایلی که مردم از شناخت افسردگی خود عاجزند که اغلب آن را با غمگینی معمولی اشتباه می کنند. غمگینی یعنی ناخشنودی یا نارضایتی موقعی که کارها بر وفق مراد نیست اما افسردگی حالتی است که بر کیفیت خلق شخص تاثیر عمیقی گذاشته و نحوه ادراک او را از خویش و از محیطش دگرگون می سازد. محقق در این پژوهش قصد پاسخ به این سوالات را هم دارد.
-اهمیت و ضرورت تحقیق
اصولاً هر قلمی که پیرامون مسائل مختلف پیشرفت می پردازد ناگزیر باید عواملی که موجب موفقیت دانشجویان می گردد و او را درانجام بهتر تحصیلات زندگی فردی و جمعی یاری می دهد را شناخت.
اصولاً عزت نفس باعثáپیشرفت تحصیلی و افسردگی باعثâ پیشرفت تحصیلی و اینکه آیا بین این دو رابطه ای وجود دارد؟ در این تحقیق سعی شده که این ارتباط را بین دانشجوان مقایسه و بیان داشت آیا رابطه ای وجود دارد یا نه؟ در اکثر تحقیقات عزت نفس و افسردگی با هوش، موقعیت شغلی، جنسیت و عواملی از این قبیل مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته که ارتباط معنی داری با هم نشان داده است ولی از آنجایی که رابطه بین عزت نفس و افسردگی با پیشرفت تحصیلی در بین دانشجویان کمتر مورد کاوش و بررسی قرار گرفته محقق را بر آن داشته تا به مطالعه آن بپردازد و روشن سازد که آیا این تحقیق می تواند بسط و شناخت افکار و تعیین روابط صحیح و اصولی و منطقی بر واقعیات و تجربیات را به افراد منتقل داشته و ثبات شخصیتی و عاطفی و روانی و بهداشت برای جامعه فراهم آورد.
از آنجاییکه علل و تجربه شکست و ناکامی در دانشگاه پیچیده می باشد، اما علل دائمی و اصلی رابطه علت و معلول آن می باشد که به وسیله آن دانشجویان به خود و توانایی هایشان می نگرند.
دانشجویانی که از خود و توانایی شان خشنود باشند دارای عزت نفس بالا هستند و راه موفقیت را در پیش می گیرند. و برعکس آن دانشجویانی که در مورد خود و یا خویشتن یابی و عزت نفس با نوعی نگرش منفی مواجه هستند افسرده شده و از موفقیت باز می مانند.
در این تحقیق رابطه بین عزت نفس و پیشرفت تحصیلی تقویت شده و یک عزت نفس رشد یافته و فعالی است که باعث پیشرفت می شود. از جمله اهداف آنی که ما در این تحقیق به آن اشاره خواهیم کرد و مورد بررسی قرار خواهیم داد شناخت میزان عزت نفس دانشجویان، ایجاد انگیزه در ارتقاء عزت نفس و توسعه است که در نهایت به پیشرفت تحصیلی می انجامد و از جمله اهدافی که درآینده ممکن است به آن دست یابیم یکی ایجاد انگیزه در ارتقاء عزت نفس منجر به سازگاری اجتماعی دانشجویان در آینده شان و توسعه عزت نفس در دانشجویان که در نهایت منجر به پذیرش اجتماعی آنان خواهد شد و همچنین عزت نفس بالا در دانشجویان منجر به قدرت رهبری بالای آنان در گروه ها و جامعه خواهد بود.
4-سوالات تحقیق
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
نهاد خانواده به عنوان بهترین و مهمترین بستر رشد کودک، همواره مورد توجه قانونگذاران و مصلحان اجتماعی بوده است .انون ایران نیز با اتکا بر فقه امامیه، قوانین و مقرراتی مربوط به حضانت در قانون مدنی و قانون حمایت از خانواده مقرر داشته است که دراین نوشتار به طور خلاصه به بررسی وضعیت حضانت در ایران و شرایط مختلف آن میپردازیم.
حضانت به معنای حفظ و مراقبت کردن، پرورش دادن، نگاهداری و تنظیم روابط طفل با دنیای خارج است؛ اگرچه قانون مدنی تعریفی از حضانت ارائه نکرده است، اما به موضوع نگاهداری و تربیت اطفال در مواد 1168تا1179 قانون مدنی و مواد40 تا 47 فصل پنجم قانون جدید حمایت خانواده پرداخته شده است.همچنین بندهای 43 و 46 منشور حقوق و مسئولیتهای زنان در نظام جمهوری اسلامی ایران (1383)، سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی ایران در خصوص حق و مسئولیت حضانت فرزند و لزوم برخورداری از حمایت مالی پدر و حق ملاقات با فرزند در صورت انقضا یا اسقاط دوران حضانت و مسئولیت والدین در مورد ممانعت از بهرهمندی فرزندان از ملاقات با آنان را پیشبینی کرده است.بر این اساس میتوان گفت نگهداری کودک در محیط خانواده و نزد پدر و مادر جز در شرایط خاص (مانند بیماری، اعتیاد و…)، همواره یکی از مهمترین اهداف نظام حقوقی ایران در بعد حمایت از خانواده بوده است.حضانت را نباید با ولایت یا حتی تربیت یکی دانست؛ چراکه ولایت به معنای قدرت و اختیاری است که قانون برای اداره امور کودک (از جمله اداره اموال و امور مالی) به پدر و جد پدری میدهد تا بر اساس مصلحت کودک عمل کنند. این حق پس از مرگ با وصیت قابل انتقال است. تربیت نیز بیشتر امری معنوی است؛ در حالیکه حضانت عموماً ناظر بر نگهداری از جسم کودک است؛ هرچند که حضانت به طور عام شامل تربیت نیز میشود.
طبق قوانین ایران حضانت فرزند تا رسیدن طفل به سن بلوغ (در دختران 9 سالگی و در پسران 15 سالگی) به عهده والدین است و شخصی که حضانت به او محول شده است، حق خودداری از حضانت و یا اسقاط حق را ندارد؛ به عبارت قانونی “حضانت حق و تکلیف ابوین است”؛ بدین معنیکه والدین حق دارند حضانت و سرپرستی كودك خود را به عهده گیرند و قانون جز در موارد استثنایی نمیتواند آنان را از این حق محروم كند و از سوی دیگر ،آنان مكلف هستند تا زمانی كه زنده هستند و توانایی دارند، نگهداری و تربیت فرزند خویش را به عهده گیرند.
فصل اول:کلیات تحقیق
1-بیان مساله
در صورت انحلال نکاح به واسطه طلاق ،بحث توافق زوجین برای حضانت فرزندان از مسائل مهم و قابل توجه است.صحت یا عدم صحت چنین توافقی هم از لحاظ نظری و هم از لحاظ علمی حائز اهمیت می باشد که در این پایان نامه مورد بررسی قرار می گیرد.یکی از مسائل مهم
در زمینه حقوق مدنی و حقوق خانواده بحث حضانت فرزندان توسط والدین آن ها است.در حقوق ایران همانند بسیاری از نظام های حقوقی حضانت هم حق و هم تکلیف والدین است.والدین حق حضانت بر فرزند را دارند و در عین حال آن ها مکلفند از فرزندان خود حضانت و سرپرستی نمایند. دیوان عالی کشور در رأی شماره4236 مورخ 20/1/73 مقرر میدارد: “با توجه به اینکه حضانت طبق قانون هم حق و هم تکلیف است، میتوان حق را ساقط نمود، ولی تکلیف قابل اسقاط و مصالحه نیست.”
در مواردی پدر و مادر میتوانند به نفع یکدیگر از حق حضانت خود صرفنظرکنند. بنابراین قراردادهای بین والدین در مورد حق حضانت در صورتیکه بر خلاف غبطه و مصلحت طفل نباشد، معتبر و لازمالاجرا است اما آنجا که قانون میگوید حضانت تکلیف ابوین است، لذا پدر و مادر نمیتوانند در آن واحد این حضانت را از خود ساقط و طفل را بیسرپرست رها کنند.
اگر یکی از ابوین که طفل، تحت حضانت اوست نخواهد از طفل خویش مراقبت کند، مطابق با ماده 1172 قانون مدنی حاکم باید به تقاضای دیگری یا تقاضای قیم یا یکی از اقربای طفل و یا به تقاضای مدعیالعموم، نگاهداری طفل را به هریک از ابوین که حضانت به عهده اوست، الزام کند و در صورتیکه الزام، ممکن یا مؤثر نباشد، حضانت را به خرج پدر و هرگاه پدر فوت شده باشد، به خرج مادر تأمین کند..ما در این پایان نامه در صدد این خواهیم بود تا بررسی همه جانبه ای بحث حضانت و اثر توافق زوجین بر آن را در حقوق ایران داشته باشیم
2-سوابق تحقیق
در مورد اثر توافق زوجین برای حضانت فرزندان تحقیق مستقلی انجام نشده است.لیکن در برخی ۀثار حقوقی اشاراتی به این موضوع شده است که از جمله می توان به موارد زیر اشاره نمود.
1-(حسینی،سینا،حضانت در حقوق ایران و فقه امامیه ،پایان نامه برای کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اصفهان،1388،ص105):
برای حضانت و نگهداری طفل كه پدر و مادر او از یكدیگر جدا شدهاند، مادر تا 7 سالگی (پسر یا دختر فرقی ندارد) اولویت دارد و پس از آن حضانت با پدر است. پس از 7 سالگی هم در صورتیكه میان پدر و مادر درباره حضانت اختلاف باشد، حضانت طفل با رعایت مصلحت كودك و به تشخیص دادگاه است. بر این اساس حضانت طفل پس از هفت سالگی به طور مطلق به پدر واگذار نمیشود، بلکه هرگاه بین پدر و مادر طفل در مورد حضانت او اختلاف شود، معیار تعیین حضانتکننده صرفاً مصلحت طفل است؛ چهبسا علیرغم عدم وجود عیب و نقصی در پدر به تشخیص دادگاه مصلحت طفل اقتضاء میکند حضانت او بر عهده مادرش باشد. پس از رسیدن طفل به سن بلوغ، دادگاه خود را فارغ از رسیدگی درخصوص حضانت دانسته و فرزندان حق انتخاب ادامه زندگی نزد یكی از والدین را خواهند داشت؛ كه در هر صورت تأمین مخارج زندگی با پدر خواهد بود.
2-(صابری،میلاد،حق و تکلیف بودن حضانت ، فصلنامه حقوقی دادگستر، سال پنجم، شمارة 32،ص60):
در صورت فوت یکی از ابوین، حضانت کودک (صغیر یا محجور) با والدی که زنده است خواهد بود؛ هرچند متوفی پدر طفل بوده و برای او قیم معین کرده باشد. مثلاً با فوت پدر، حضانت طفل با مادر است؛ نه پدربزرگ طفل. ماده 43 قانون حمایت خانواده نیز مقرر میدارد: حضانت فرزندانی که پدرشان فوت شده با مادر آنها است؛ مگر آنکه دادگاه به تقاضای ولی قهری یا دادسـتان، اعطای حضـانت به مادر را خلاف مصلحت فرزند تشخیص دهد.در صورتیکه پدر و مادر هر دو فوت کرده باشند، حضانت با جد پدری و پس از آن با سایر خویشاوندان طفل بر مبنای ترتیبات ارث است.
3-(نظریان، عادل، (1391)، بررسی لایحه جدید حمایت خانواده، ماهنامه دادگستر):
پدر یا مادری که حضانت فرزند را برعهده دارد، نمیتواند او را از محل حضانت خارج کند. مثلاً اگر پدر و مادر هر دو در تهران زندگی میکنند، کسی که عهدهدار حضانت است، نمیتواند محل سکونت خود را به شیراز منتقل کند؛ مگر آنکه در شرایط ضروری از دادگاه برای انتقال اجازه بگیرد. در صورت تخلف از شرایط حضانت، طرف مقابل میتواند با مراجعه به دایره اجرای احکام دادگاه، برای اجرای حکم و الزام فرد متخلف به اجرای قانون، درخواست کند.
4-(رحمانیان، سهراب، (1391)، حضانت طفل توسط مادر، ص 19):
حق حضانتی که به عهده والدین است ممکن است درشرایط خاصی به تقاضای نزدیکان و خویشان طفل یا قیم او، از والدین سلب شود. در این زمینه قانون ایران مقرر داشته است: هرگاه در اثر عدم مواظبت و یا انحطاط اخلاقی پدر و مادری كه طفل تحت حضانت او است، صحت جسمی یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد، دادگاه میتواند با تقاضای بستگان، قیم و یا رئیس حوزه قضائی، ترتیب مقتضی دیگری را برای حضانت كودك اتخاذ نماید .(ماده1173ق.م)
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)