دراکر[2] در سال 1998 هوش رقابتی را به دانش مربوط ساخت. وی اطلاعات را به عنوان اطلاعات با هدف و مناسب شرح داد و بیان کرد . به منظور بقا ء شرکت باید سیستمی را طراحی کند که قابلیت توسعه و بهینه کردن مقادیر افزوده را داشته باشد . آنها باید به روز بودنشان شامل متخصصانی است که عملکرد شان را از طریق سازماندهی بازخورد از سوی همکاران ، مشتریان و مدیرانی که داده یشان را به اطلاعات تبدیل می کنند ، هدایت و منظم نمایند . (دانیل روچ[3]، 2001، 553)
هوشمندی رقابتی به عنوان یک ابزار مدیریت راهبردی و یكی از سریع ترین زمینه های رشد كسب وكار دنیا، به شمار می رود. همچنین هوشمندی رقابتی، یكی از تكنیک های مهم در ایجاد مزیت رقابتی است. (کیو[4]، 2008)
رسالت واقعی واحد های بازاریابی سازمان ها و شرکت ها درک نیاز ها و خواسته های مشتریان و ارائه راهکار هایی برای تولید محصولاتی متناسب با نیاز و خواسته مشتری است. در این فرایند شرکت های موفق شرکت هایی هستند که صرفاً به دنبال فروش نیستند، بلکه به دنبال رضایت بلند مدت و وفاداری مشتریان از طریق ارائه محصولاتی با کیفیت برتر همراه با نیل به اهداف بلند مدت و حیات مستمر خودشان هستند (کاتلر و آرمسترانگ، 1379، 86).
در این فصل به بیان کلیات تحقیق پرداخته شده است. ابتدا بیان مسأله و مشکل موجود در جامعه مورد مطالعه ارائه شده و در ادامه به اهمیت و ضرورت تحقیق و اهداف تحقیق پرداخته شده است. در قسمت بعد، با ارائه مدلی کاربردی در مورد دو متغیر تحقیق، به فرضیه سازی پرداخته شده است و در انتهای تحقیق نیز تعاریفی از اصطلاحات و واژه های آورده شده در مدل و فرضیات ارائه شده است.
1-2 بیان مسئله
سازمان ها، به اطلاعات، به عنوان پشتیبان تصمیم گیری های سطوح مختلف سازمان نیاز دارند تا در سطح جهانی، رقابتی شوند و آنرا حفظ كنند. فراوانی اطلاعات در دنیای امروز موجب شده تا جمع آوری هر چه بیشتر اطلاعات، مدنظر نباشد، لذا بهره گیری از اطلاعات و تبدیل آن به هوشمندی كاربردی جهت هدایت تصمیم گیری های سازمانی اهمیت یافته است. هوشمندی رقابتی به عنوان عاملی برای حفظ سازمان از خطرهای آتی و تشخیص فرصت های نهفته عمل می نماید. (گالوف و رایت[5]، 2008)
هوشمندی رقابتی مدیران ارشد سازمانها را در هر اندازه ای که باشند، قادر می سازد تصمیمات خود را بر اساس آگاهی اطلاعات بازار،R&D ، تا کنیک های سرمایه گذاری در کسب و کار و غیره، اتخاذ کنند. هوشمندی رقابتی بخش جدا ناپذیر از پدیده رو به ظهور (( اقتصاد دانایی )) است . (نجفی حقی، 1383، 15)
مشکلات مربوط به بی توجهی یا کم توجهی به موضوع هوشمندی رقابتی در فضای کسب و کار کشور در بسیاری از و سازمان ها و مؤسسات از جمله شعب بانک های کشور دیده می شود. این مشکلات از عدم شناخت عوامل تشکیل دهنده هوشمندی رقابتی نزد مدیران و تصمیم گیرندگان سازمان ها آغاز می گردد و تا عدم برنامه ریزی جهت ایجاد و تقویت شاخص های ارزیابی هوشمندی رقابتی ادامه می یابد. عدم توجه یا کم تو جهی به هوشمندی رقابتی به عنوان یکی از مهم ترین سرمایه ها و منابع رقابتی در دنیای پررقابت بخصوص در صنایعی مانند بانکداری با تغییر و تحولات شگرف و غیر قابل پیش بینی در بازار مالی داخل و خارج از کشور منجر به کاهش بازدهی منابع در دسترس بسیاری از بانک ها از نظر سرمایه های مادی و اقتصادی گردیده است و این در حالی است که بی توجهی به موضوع هوشمندی رقابتی منجر به ایجاد مسائلی دیگری مانند ناتوانی در رقابت و ارائه خدمات مورد نیاز و مطابق با تغییر سلابق مشتریان و در ادامه ناتوانی در حفظ سهم بازار و از دست دادن مشتریان به دلیل ناتوانی حضور در رقابت بازار می گردد. مشکل و مسأله دیگر موجود در برخی سازمان ها و شعب بانک ها، ناتوانی در ایجاد و حفظ وفاداری مشتری است که ماندگاری و حفظ مشتریان را در دوره های بلند مدت غیر ممکن ساخته است و علی رقم صرف هزینه های بازاریابی کلان جهت جذب و حفظ مشتریان، در امر ایجاد و وفاداری در مشتریان ناموفق بوده اند. بنابراین سؤال محقق در این رابطه این است که آیا هوشمندی رقابتی بر وفاداری مشتریان شعب بانک توسعه تعاون استان همدان تأثیر معناداری دارد؟
1-3 اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
نیاز به هوش رقابتی قرن ها پیش توسط سانتزو[6] شناخته شد. (گاتسوریس[7]، 2012)
بسیاری از متون و مقالات هوش رقابتی به كار سانتزو اشاره می كنند كه 2400 سال پیش ((هنر جنگ)) را نوشت، كه شرح مفصلی از نحوه توسعه هوشمندی برای كاربرد های نظامی فراهم می كرد. (گالوف و رایت[8]، 2008)
هوش رقابتی مفهوم تازه ای در ادبیات موضوع نیست. این واژه در نیمه نخست دوران صنعتی به ادبیات كسب وكار وارد گردید. كاربرد این مفهوم با واژه های“Competitive intelligence” به نظر می رسد نخستین بار در سال 1930 پدیدار گردیده است. با این وجود، از اوایل دهه 1960 بود كه روز به روز نوشته های بیشتری در پیرامون هوش رقابتی، هوش راهبردی[9] (SI) و پیمایش محیطی[10] (ES) انتشار یافت. با این همه در دهه 1980 بود كه سیستم های هوش كسب وكار[11] (BIS) و سیستم های اطلاعات مدیریت[12] (MIS)پدیدار شدند تا امكان استفاده از اطلاعات پیرامونی با اثربخشی بیشینه فراهم شود (مشبكی و همكاران، 1390)
فراهم آوردن نیازها برای دستیابی به استراتژی رقابتی باعث شده است که تعدادی از بزرگترین شرکتهای دنیا ، عملکردی در قالب هوش رقابتی در کلاس جهانی برای مجموعه های خود داشته باشد. علی رغم این حقیقت که مشخصه اصلی موقعیت رهبران تجاری نگاه به آینده و حرکت سریع آنها نسبت به رقیباشان است . هنوز هم بیشتر شرکتها فاقد عملکرد به شیوه هوش رقابتی هستند و این موضع برای آنها به عنوان یک نقص محسوب میشود . استفاده از هوش رقابتی به عنوان وسیله ای، تجزیه وتحلیل و استراتژی که برای اطلاع رسانی و تاثیر روی تصمیمات ارزیابی و تجاری در حال توسعه است . در طول سی سال گذشته ، شمار خاصی از سازمانها هوش رقابتی را که از وظایف مدیریت برای پیش پینی حوادث و اتفاقات می دانستند . گروهای هوش رقابتی مسئول وظایف مرتبط با اطلاعات ناشناخته ، تجزیه و تحلیل و تفسیر اطلاعات بدون ساختار می باشد و اطلاعات را به هوش تبدیل می کنند و فرایندهای تصمیم گیری را شکل می دهند . (رایت[13]، 2000، 13)
در بحث اهمیت موضوع هوشمندی رقابتی و وفاداری مشتری در شعب بانک توسعه تعاون استان همدان می توان به این نکته اشاره نمود که با توجه به نقش و جایگاه رقابت از جمله هوشمندی رقابتی، روابط مندی رقابتی بین بانکی و تأثیر احتمالی آنها بر وفاداری مشتریان، تابحال کمتر تحقیق و مقاله ای که به طور اخص به این موضوع پرداخته باشد و همچنین تأثیر مولفه های هوشمندی رقابتی برای جذب مشتریان وفادار برای سازمان تعریف نگردیده است. بنابراین با توجه به بازار پررقابت موسسات پولی و مالی از جمله شعب بانک توسعه تعاون استان همدان در زمان حال و همچنین استفاده روز افزون از خدمات این گونه سازمانها و با توجه به نقش انکار ناپذیر آنها در فعالیت های اقتصادی هر جامعه ای و تبیین و توضیح بیشتر این دو متغیر برای بهبود سازمان های انتفاعی برای افزایش کارایی و سود و همچنین برای آنکه بتوانند در بازار رقابت جایگاه مطلوبتری پیدا کنند، در این تحقیق به بررسی تأثیر هوشمندی رقابتی بر وفاداری مشتریان شعب بانک توسعه تعاون استان همدان
پرداخته شده است تا بتوان به راهکارها و پیشنهادات کاربردی جهت استفاده در برنامه ریزی های آتی شعب، دست یافت.
امروزه سازمانها با رقابتی شدن بازارها و تغییرات پیوسته محیط، به این واقعیت پی بردهاند كه دیگر مانند گذشته با یک نظام اقتصادی رو به گسترش و بازارهای در حال رشد روبرو نیستند. لذا هر مشتری ارزش ویژه خود را دارد و برای به دست آوردن سهم بیشتری از بازار باید مبارزه كرد. گرچه بازاریابان تا دیروز تنها در اندیشه یافتن مشتریان جدید بودند ولی در دیدگاه امروز، بازاریابی یعنی كشف یک نیاز، تلاش در جهت برآورده كردن آن و استمرار در تلاش. امروزه متعهد كردن مشتری جایگاه ویژهای پیدا كرده و رشد دادن مشتری یعنی توجه به رضایتمندی، ارتباط موثر با وی و سنجش كیفیت از دیدگاه وی كه باعث میشود مشتریان یک سازمان در داخل همكار و در خارج از سازمان حامی و طرفدار سازمان باشند. لذا فقط مشتریانی كه احساس تعلق خاطر و تعلق قلبی پیدا كرده و سودآوری و عمر طولانی دارند برای سازمانها سرمایه به شمار میروند (تقی زاده، 1390).
در بازاریابی مصرف كننده، برندها غالباً نقطه آغاز تمایز بین پیشنهادهای رقابتی بودهاند، به طوری كه در موفقیت سازمانها میتوانند حیاتی باشند. لذا بسیار مهم است كه مدیریت برندها به صورت استراتژیک انجام گردد (فراهانی، 1392).
یک برند قوی میتواند ارزشمندترین دارایی یک موسسه تجاری محسوب شود، زیرا باعث میشود سازمان حاشیه سود بیشتر، کانالهای همکاری بهتر و هم چنین مزایای دیگر را به دست آورد (یوو و همکاران، 2001). به همین دلیل ارزش ویژه برند از سال 1980 تبدیل به یک مفهوم مهم در بازاریابی شد. ارزش ویژه برند تجاری مطلوبیت نهایی یا ارزش افزودهای است که یک محصول به واسطه نام تجاری مانند کوکاکولا، ایجاد میکند. ارزش ویژه برند تجاری همانند یک دارایی برای شرکت محسوب میگردد که گردش وجوه کسب و کار را افزایش میدهد ارزش ویژه برند تجاری یک مفهوم چند بعدی است که با تقویت ابعادش میتوان آن را افزایش داد، این ابعاد عبارتند از آگاهی، کیفیت درک شده، وفاداری و تداعیها.
از سوی دیگر هر فعالیت بازاریابی بر روی ارزش ویژه برند تجاری تأثیرگذار است و نیز اینکه عناصر آمیخته بازاریابی به دلیل اینکه ازجمله عوامل قابل کنترل در اختیار مدیران و تصمیمگیران شرکت هستند، در صورتی که بتوان ارتباط بین این عناصر را با ارزش ویژه برند تجاری و بخصوص ابعاد آن بدست آورد، تصمیمگیران شرکت براحتی میتوانند در خصوص چگونگی بکارگیری عناصر آمیخته بازاریابی، تصمیم گیری نمایند تا بتوانند به حداکثر ارزش ویژه برند تجاری و در نهایت سودآوری پایدار شرکت دست یابند.
ارزش ویژه برند تفاوت قیمتی را كه یک برند قوی در فروش خود در مقایسه با یک برند متوسط جذب می كند، نشان میدهد. به علاوه ارزش ویژه برند با پشتیبانی از ارزش مشتریان، به طور غیر مستقیم ارزش شركت را افزایش میدهد. ارزش ویژه برند و ارزش مشتری منتقل كننده ارزش به شركتاند از طریق بالا بردن اثربخشی و كارایی برنامه ها ی بازاریابی، وفاداری به برند، قیمت و حاشیه سود، توسعه برند، اهرم تجاری و مزیت رقابتی (آكر، 1991 ). اگر چه برند به صورت آشكارا برای سازمان و شركت ارزش آفرینی میكند، اما ریشة این ارزش در مشتری قرار دارد (کلر، 2001). در حقیقت، ارزش ویژة برند مبتنی بر مشتری، تعیین كنندة ارزش واقعی برند است (دیوانداری، 1390). ارزش ویژة برند مبتنی بر مشتری، عبارت است از تاثیرات مختلف شناخت برند بر پاسخ مشتری به فعالیتهای برند. در این تعریف، سه مفهوم كلیدی “پاسخهای متمایز”، پاسخ ناشی از شناخت برند” و “پاسخ مشتری به فعالیتهای برند” در رابطه با ارزش آفرینی برند آشكار
است (كلر، 2008). بنابراین، میتوان بیان داشت كه تمام انواع فعالیتهای سازمانی، بر شناخت برند اثرگذار بوده و این تغییرات شناخت برند، بر پاسخها منعكس میشود. همچنین موفقیت بلند مدت برند سازمان، توسط تجارب حاصل از فعالیتهای كوتاه مدت بازاریابی تحت تاثیر قرار میگیرد.
كلر (2001) ارزش برند از دیدگاه مشتری را واكنش مشتری به استراتژی های بازاریابی هنگامی كه مشتریان از نام و نشان تجاری متنوعی آگاهی دارند، میداند. با وجود اینكه اهمیت بازاریابی در جهت توسعة مؤسسات مختلف به صورت عملی و تجربی همواره مورد تأكید بوده این مسئله در فضای كسب و كارهای ورزشی كشور همواره مورد غفلت واقع شده است، این در حالی است كه توسعة بازاریابی در مؤسسات ورزشی میتواند عملكرد آنها را به طور چشمگیری بهبود بخشد و موجب توانمندی جامعه ورزش و جلوگیری از اتلاف وقت و هزینه با درك نیاز و خواستههای مخاطبان و در نتیجه عایدی بیشتر برای سازمان، پاسخگویی و ابتكار عمل در سازمان، شناخت رقبا و پیشی گرفتن از رقبا شود. همچنین بازاریابی میتواند بر افزایش نرخ سهام، استخدام اعضا بیمه و جذب و افزایش درآمد ورزشكاران و عواملی از این دست نیز تأثیر بگذارد (آقازاده و همکاران، 1387).
امروزه بازاریابی برای سازمانهای غیرتجاری از جمله سازمان های ورزشی به منزلة روش و وسیلهای برای ارتباط با مردم است (قیامی راد و محرم زاده، 1388). با این نگرش جدید در بازاریابی دیگر نمیتوان محصول را تنها به اشیای فیزیكی محدود ساخت، بلكه هر چیزی به صورت خدمت قابل ارائه یا نیاز قابل برآورده شدن را میتوان محصول قلمداد كرد كه شامل افراد، سازمانها، خدمات، مكانها و عقاید است (اتقیاء، 1380 ). آمیخته بازاریابی در برگیرنده فعالیتهای عملی و پشتیبانی اصلی سازمان نسبت به دیگر اقدامات مانند: مدیریت اتخاذ راهبردها، بخش بندی بازار هدف، موقعیتیابی و توجه به محیط به شمار میرود و همین عناصر و متغیرها هستند كه مستقیماً به بازار، مشتری و مصرفكننده مربوط و مرتبط میشوند (حسینی، 1387).
مجموعه عناصر مؤثر در بازاریابی تحت عنوان آمیخته بازاریابی مطرح میشود كه عبارت است از ابزارهای موجود در دست سازمان كه از طریق آن، سازمان كالا یا این، خدمات خود را ارائه میدهد (پیتز و استاتلر، 2007).
عناصر شامل چهار عنصر استراتژیک چهار پی، یعنی محصول، قیمت، مكان یا توزیع و ارتقاء است. اما استولد و همکاران (1388) بیان می كنند كه آمیختة بازاریابی خدمات با آمیختة كالا متفاوت بوده و معتقدند كه در آمیختة بازاریابی خدمات چند عامل به عوامل آمیختة كالا اضافه میشود. لاولاك و رایت (1999) نیز بیان كردند كه عناصر دیگری علاوه بر این چهار عنصر میتواند مورد توجه قرار گیرد و الگوی هشت پی را ارائه نمودند كه شامل : محصول، مكان و زمان، فرایند، بهرهوری و كیفیت افراد، ارتقاء و تشویق و آموزش، عوامل فیزیكی، قیمت و دیگر هزینه های خدمات است. گرچه یو و همکاران (2000) قیمت، تصویر فروشگاه، شدت توزیع، میزان تبلیغات و ترفیع فروش را به عنوان عناصر آمیخته بازاریابی در نظر گرفتند كه اینها نیز به گونهای از عناصر آمیخته بازاریابی كلاسیک نشأت میگیرند. مك كارتی (1971 ) بیان كرد كه ایجاد آمیخته بازاریابی بخش جدایی ناپذیر در انتخاب بازار هدف است و تمامی این عوامل برای هماهنگی در استراتژی بازاریابی باید به طور همزمان بكار روند تا این استراژی موفقیت آمیز باشد.
راج ( 2005 ) در تحقیقی دریافت كه قیمت، گستردگی فعالیتهای بازاریابی و تصویر شركت بر ارزش ویژة برند تاثیر مثبت و قیمتهای ترفیعی تاثیر منفی دارند .صحت و همکاران ( 1391 ) در پژوهشی دریافتند كه قیمت، تصویر شركت و ترفیع فروش بر ارزش ویژة برند تاثیر دارند ولی میزان تبلیغات بر ارزش ویژة برند تاثیر ندارد. در پژوهشی دیگر یو و همکاران ( 2000) دریافتند كه قیمت، تصویر شركت و تبلیغات بر ارزش ویژة برند تاثیر مثبتی دارند در حالی كه فراوانی ترویج فروش بر ارزش ویژة برند تاثیر منفی دارد.
خلاء تئوریکی: هر چند پژوهشهایی در زمینه نقش تبلیغات در افزایش ارزش ویژه برند انجام گرفته است اما کمتر به نقش تبلیغات و ترفیع پولی و غیر پولی فروش بر ایجاد ارزش ویژه برند پرداخته شده است و پژوهشی جامع و کامل که بتواند نقش تبلیغات و ترفیع پولی و غیر پولی فروش بر ایجاد ارزش ویژه برند بسنجد به چشم نمیخورد. لذا این پژوهش به دنبال پاسخ به این سوأل اصلی است که تا چه اندازه تبلیغات و ترفیع پولی و غیر پولی فروش بر ایجاد ارزش ویژه برند تأثیر دارد؟
امروزه اكثر مدیران بازاریابی به این باور رسیدهاند كه ارزش واقعی در درون محصول یا خدمت وجود ندارد، بلكه این ارزش در ذهن مشتریان بالقوه و بالفعل قرار دارد و برند است كه این ارزش را در ذهن آنها تداعی میسازد. ایجاد ارزش ویژه برند یكی از بخشهای مهم در ایجاد برند است. تصور میشود كه ارزش ویژه برند مزایای چندی برای شركت به همراه داشته باشد. مثلاً سطوح بالای ارزش ویژه برند، منجر به ترجیحات و تمایلات بالاتر مصرف كننده و دلایل خرید او میگردد. شركتهایی كه ارزش ویژه برند بالایی دارند، بازده بالایی خواهند داشت. به خاطر اهمیت برندگذاری، توسعه و تدوین معیارهایی برای سنجش ارزش ویژه برند مبتنی بر مشتری لازم به نظر میرسد. برندگذاری یكی از روشهای قدرتمند تمایز، و تمایزبخشی یكی از كلیدیترین استراتژیهای موضع یابی رقابتی است (ایرانی، 1390).
2-5 خلاصه نتایج
3-5 بحث نتایج
محدودیت های تحقیق
پیشنهادات تحقیق
فهرست منابع
الف) فارسی
ب) انگلیسی
1-1 بیان مسأله
بازی وسیله ای طبیعی برای بیان و اظهار خود است، آدلر1 روانشناس معروف در سال 1937 می گوید: هرگز نباید به بازیها به عنوان روشی برای وقت کشی نگاه کرد. لندرث2 در سال 1995 اظهار می دارد که بازی برای کودک مساوی با صحبت کردن برای یک بزرگسال است، بازی و اسباب بازی کلمات کودکان هستند. ابتدا مکاتب مختلف روش های یکسانی را در درمان کودکان و بزرگسالان در پیش می گرفتند، اما به تدریج دریافتند که نه تنها نمی توان روش های درمانی مخصوص بزرگسالان را در مورد کودکان اعمال کرد بلکه باید تکنیکهای درمانی را نیز به گونه ای با شرایط کودکان تطبیق داد. از این رو بازی درمانی به عنوان تکنیک درمان مشکلات کودکان در دنیای امروز تجلی پیدا کرده و به طور روزافزونی در دنیای پیشرفته مورد استفاده قرار می گیرد (آرین، 1378).
بازی درمانی3، روشی است که به یاری کودکان پرمشکل می شتابد تا آنها بتوانند مسائلشان را حل کنند و در عین حال، نشان دهنده این واقعیت است که بازی برای کودک، همانند یک وسیله طبیعی است، با این هدف که او بتواند، خویشتن و همچنین ویژگیهای درون خود را بشناسد و به آن عمل کند. در این نوع درمان، به کودک فرصت داده می شود تا احساسات آزاردهنده و مشکلات درون خود را از طریق بازی بروز دهد و آنها را به نمایش بگذارد، همانند آن گونه از درمانهایی که افراد بزرگسال از طریق آن با «سخن گفتن» مشکلات خود را بیان می کنند (حجاران، 1375).
بازی درمانی از نقطه نظر روش شناختی موضوع بر دو گونه است: روش مستقیم و غیر مستقیم (حجاران، 1375). بازی درمانی غیر مستقیم1 یا کودک محور در حکم فلسفه ای است که به ایجاد نگرش ها و رفتارهایی برای بقاء و احساس لذت در زندگی فرد در رابطه با کودکان منجر می گردد. بازی درمانی کودک محوراز سویی مبتنی بر استعداد فطری کودک برای کوشش در جهت رشد و بلوغ و از سویی دیگر نگرشی در جهت اعتماد عمیق و پایدار برای توانایی کودک به منظور «خود فرمان بودن» وی به گونه ای سازنده است. بازی درمانگری که بر اساس رویکرد کودک محور به فعالیت می پردازد، دارای باوری عمیق و اعتمادی روشن و آشکار به شخص درونی کودک است. بنابراین هدف او برقراری ارتباط با کودک به شیوه ای است که قدرت کارگردانی، هدایت درونی، سازندگی، حرکت به جلو، خلاقیت و خودشفابخشی او را آزاد سازد تا کودک قادر به آزاد کردن قابلیت های رشدی خود برای خودیابی و شکل گیری شخصیتش شود، که منجر به تغییری سازنده می گردد (محمد اسماعیل، 1383).
بازی درمانی رفتاری – شناختی2 که جزء روش های مستقیم بازی درمانی است، تکنیکهای سنتی بازی درمانی را با تکنیکهای رفتاری – شناختی ترکیب کرده است. ثابت شده است که چنین رویکردهایی در رشد مهارتهای حل مسأله و مهارتهای اجتماعی کودکان و دیگر راهکارهای انطباقی و سازگارانه رفتاری – شناختی مفید و مؤثرند (جرالد، 1999).
به علاوه چنانکه کازدین1 (2000) اشاره کرده است یکی از مهمترین مزایای بازی درمانی شناختی – رفتاری این است که اهداف و روش های درمانی کاملاً اختصاص یافته دارد. چنین رویکردهایی امکان تعیین اهداف درمانی روشن و واضحی را فراهم می سازد و روش های خاص دستیابی به این اهداف را پیش بینی می کند.
نل (1999) بر این باور است که تلفیق مداخلات رفتاری و شناختی از روش های تلفیقی انواع دیگر رویکردها مناسبتر است و نتایج حاصل از این ترکیب را به هیچ طریق دیگری نمی توان بدست آورد.
اکانر (1997، به نقل از جرالد، 1999) بازی درمانی رفتاری – شناختی را بر نظریه های رفتاری – شناختی رشد هیجانی2 و آسیب شناسی روانی3 و مداخلاتی که از این نظریه ها نشأت گرفته است مبتنی می داند. این درمان دارای محدودیت زمانی4، ساختاریافته5، منسجم و مسأله مدار6 است و به برقراری یک رابطه درمانی خوب که نقش اساسی در فرایند درمان دارد منجر می شود.
بر اساس یک مطالعه زمینه یابی که توسط فیلیپس7 و لندرث (1998، به نقل از جرالد، 1999) صورت گرفت، بازی درمانی مناسبترین روش درمان برای کودکان 3 – 11 ساله شناخته شده است. درمانگران زن و مرد مراجعانی از هردو جنس را می توانند درمان کنند. در زمینه موفقیت بازی درمانی رفتاری – شناختی بدون توجه به رویکرد درمانگر، اکثر بازی درمانگران معتقدند که درمانهای آنها در 80 درصد مواقع کاملاً موفقیت آمیزند.
برای اینکه بازی درمانی رفتاری – شناختی، مؤثر واقع شود، باید فعالیتهای معطوف به هدف و سازمان یافته، فراهم شود و این در حالیست که به کودک اجازه داده می شود که فعالیتهای خودکار و خودبخودی هم داشته باشد. تعادل بین فعالیتهای ساختار یافته و خودبخودی یکی از انعطاف پذیریهای بازی درمانی رفتاری – شناختی است. درمانگر باید به اطلاعاتی که از فعالیتهای خودکار و سازمان یافته بدست می آید
حساس باشد در غیر اینصورت، منبعی غنی از اطلاعات بالینی را از دست می دهد. از سوی دیگر وقتی درمان کاملاً ساختاریافته یا غیر مستقیم باشد آموزش فعالیتهایی مثل حل مسأله امکان ندارد.
تحقیقات تحولی و بالینی مؤید این نظر است که پاسخهای مناسب به رفتارهای کودک عاملی کلیدی در تحول و تظاهر رفتارهای مثبت کودک است. آموزش مهارتهای اجتماعی به کودک مبتنی بر فرض یادگیری رفتارهای ضد اجتماعی است و این یادگیری اشتباه منجر به نقص مهارتهای اجتماعی می شود که برای تعامل مؤثر و مناسب با دیگران لازم است (کازدین، 2000).
تحقیق انجام شده بوسیله کازدین، واسیل1، استریتون2، وبستر3 و هاموند4 (1997، به نقل از کازدین، (2000) مشخص کرد که ترکیب آموزش مهارتهای اجتماعی به کودکان با آموزش والدین موفقتراز آموزش مهارتهای رفتاری – شناختی به تنهایی است. آموزش رفتاری مبتنی بر تعامل والد – کودک، شایعترین و موفقترین رویکرد درمانی برای بچه های مبتلا به اختلالات رفتاری است و بیشتر والدین نسبت به برنامه های مذکور اظهار رضایت کردند. همانطور که ولر5 و همکاران (1999) اشاره کرده اند رفتارهای پرخاشگرانه به وفور در مبتلایان به اختلال سلوک، اختلال بیش فعالی توأم با کمبود
توجه، اختلال نافرمانی مقابله ای و اختلالات نافذ رشد دیده می شود، نظریه های متعددی مدعی شده اند که سبب شناسی پرخاشگری در این اختلالات را تبیین کرده اند، اما تاکنون هیچ نظریه ای نتوانسته است انواع مختلف رفتارهای پرخاشگرانه را تفکیک نماید. از آنجا که رفتارهای پرخاشگرانه، مشخصه اختلال سلوک و از جمله خصوصیات محوری آن محسوب می شود، می توانند تشدید گردند و به رفتارهای ضد اجتماعی شدیدتر تبدیل شوند، شناسایی و درمان به موقع و زودهنگام آن می تواند در پیشگیری از اختلال سلوک مؤثر باشد.
للاند1، والکر2 و تابادا3 (1959، به نقل از اتلاس وسیلورن، 1981) تأثیر مثبت بازی درمانی را روی یک گروه از کودکان 5 – 5/3 ساله بررسی کردند، این گروه از چهار کودک پرخاشگر و متخاصم و چهار کودک کناره جو و عدم مشارکت کننده در فعالیتهای مدرسه تشکیل شده بود.
در تحقیقی که توسط اکسلاین4 (1949، به نقل از برناردت ومکلر، 2001) انجام شد، با سه گروه کودک کار کرد که در دو گروه کودکانی با بهره هوشی پایینتر از متوسط و دارای مشکلات رفتاری قرار داشتند و در گروه سوم کودکانی با بهره هوشی برتر و مشکلات رفتاری وجود داشتند. در پایان درمان و پس از مطالعات پیگیری در گروه یک و دو بهبود اختلالات رفتاری ملاحظه شد.
بررسی مطالعاتی از این دست نشان می دهد بازی درمانی رفتاری – شناختی و بازی درمانی سنتی یا غیر مستقیم در درمان اختلالات رفتاری کودکان مثل اختلالات لالی انتخابی، پرخاشگری و سایر اختلالات کودکان مؤثر واقع شده است (لندرث،2002). تحقیقات انجام شده در ایران نیز حاکی از مفید واقع شدن این روش درمانی در مورد کودکان مبتلا به پرخاشگری است. تحقیقات داخلی متمرکز بر رفتارهای پرخاشگرانه است که با توجه به شرایط بومی کشورمان و تعداد کثیر کودکان 11 – 8 ساله انجام شده است (باعدی 1379، قدیری 1375، احمدی 1376، آرزومانیان 1379)، و با توجه به اینکه آمارها نشان می دهد که حدود یک سوم تا نیمی از مراجعین کودک و نوجوان به مراکز روانشناسی و روانپزشکی مشکلات رفتاری و پرخاشگری دارند در صدد بررسی تأثیر بازی درمانی رفتاری – شناختی روی این کودکان برآمده ایم. بدین خاطر و با توجه به تمهیدات یاد شده مسأله اساسی تحقیق حاضر این است که آیا بکارگیری بازی درمانی رفتاری – شناختی باعث کاهش نشانه های پرخاشگری در کودکان 11 – 8 ساله مبتلا به اختلال سلوک می شود.
1-2 اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
مشکلات رفتاری ناشی از اختلال سلوک علت یک سوم مراجعه های بالینی و شایعترین اختلال در کودکان و نوجوانان است. اختلال سلوک با میزان بالای آسیب شناسی روانی رابطه دارد که خودپنداره و عزت نفس پایین، تاریخچه ای از آزارهای جسمانی، داشتن روابط جنسی در سنین پایین، سوء مصرف مواد، بزهکاری و جنایت را شامل می شود (باعدی، 1379).
پرخاشگری و ناسازگاری در روابط بین فردی از عمده ترین ملاکهای تشخیص اختلال سلوک به شمار می رود به گونه ای که بر اساس فهرست ملاکهای تشخیصی اختلال یاد شده در سیستمهای طبقه بندی چهارمین ویرایش راهنمای آماری و تشخیصی اختلالهای روانی (DSM-IV)1 و دهمین چاپ طبقه بندی بین المللی بیماریها و مسائل بهداشتی وابسته (ICD-10)2 می توان نشانه های یاد شده را جزء ملاکهای محوری این اختلال دانست. پرخاشگری اغلب یک الگوی رفتاری ثابت و مقاوم است و قسمتی از الگوی علامتی در بسیاری از انواع آسیب شناسی های کودکان مانند اختلال بی اعتنایی مقابله ای، اختلال سلوک، تحریک پذیریهای ناشی از استرس پس از سانحه و اختلال خلق می باشد. بررسیها و پژوهشهای مستمر نشان دهنده این امر است که چنین الگوی رفتاری در رشد اجتماعی و روابط رضایت بخش با همسالان مداخله می کند، ناسازگاری ضعیف اجتماعی در نوجوانی و بزرگسالی را پیش بینی می کند و با بازده آموزشی ضعیف، مشکلات یادگیری، بزهکاری در مدرسه، مردودی و اخراج شدن از مدرسه در ارتباط است. به نظر می رشد کودکان مبتلا به اختلالات رفتاری بر اساس تجارب خود در موقعیتهای اجتماعی و روابط بین فردی سوگیریهای رفتاری – شناختی1 خشونت آمیز داشته و از ایجاد روابط مبتنی بر احترام و اعتماد ناتوان می مانند (لاچمن و لنهارت، 1993).
ناتوانی کودکان مبتلا به اختلال سلوک در پردازش واقع بینانه اطلاعات اجتماعی و نیز کمبود مهارتهای اجتماعی به عنوان مهمترین عوامل بروز رفتارهای ناسازگارانه این کودکان برشمرده شده است (لاچمن و لنهارت، 1993).
البته این نظریه که کودکان پرخاشگر از نوعی نارسایی در شناخت اجتماعی رنج می برند دیدگاه تازه ای نیست. حجم عظیمی از پژوهشهای انجام شده در زمینه شناسایی شاخصهای شناختی – اجتماعی کودکان پرخاشگر انجام شده است که از وجود نارساییهای شناختی2 این کودکان در موقعیت اجتماعی حمایت می کنند. به عنوان مثال مدل پردازش اطلاعات داچ (1989، به نقل از لاچمن و لنهارت، 1993) جهت تبیین این نارساییهای شناختی – اجتماعی از سوی وی ارائه گردیده است. در گام پنجم این مدل
فرض شده است که مشکلات کودکان پرخاشگر عبارتند از: الف) نارسایی در کدگذاری شاخصهای اجتماعی، ب) تفسیرها و اسنادهای نادرست در مورد رویدادهای اجتماعی، ج) ناتوانی در طرح راه حلهای سازگارانه متنوع برای مشکلاتی که با آنها مواجه می شوند، د) عجز در تصمیم گیری در مورد انتخاب هر یک از راه حلها بر اساس پیامدهای احتمالی هر راه حل، ه) ناتوانی در عمل کردن به راهکار انتخاب شده به شکل ماهرانه و یا مسلط.
پژوهش هایی که در مورد تأثیر بازی درمانی بر کودکان مبتلا به اختلالات رفتاری انجام شده نشانگر تأثیر مثبت و بهبود مشکلات کودکان است و تقریباً در تمام طبقات تشخیصی کاربرد دارد. تحقیقاتی که در ایران در خصوص تأثیر بازی درمانی بر کودکان پرخاشگر انجام شده است، نشان دهنده نتایج مثبت است (آرزومانیان 1379، احمدی 1376، باعدی 1379، قدیری 1375).
تحقیقات زیادی نشان دهنده این است که کارآمدی بازی درمانی رفتاری – شناختی بدون توجه به رویکرد درمانگر، در 80٪ موارد ثابت شده است (جرالد،1999). بر اساس یک مطالعه زمینه یابی که توسط لندرث و همکاران(1998، به نقل از لندرث،2002) صورت گرفته بازی درمانی مناسبترین روش درمانی برای کودکان 11 – 3 ساله شناخته شده است. با توجه به جنسیت، بازی درمانی برای پسران 65٪ و دختران 41٪ کارآمدی داشته است.
با توجه به تأثیر بازی درمانی در مورد اختلالات رفتاری کودکان، به نظر می رسد که پژوهش حاضر از یک بعد می تواند بر مجموعه تحقیقات مربوط به این گستره بپیوندد، از سوی دیگر می تواند کارایی آن را در کودکان مبتلا نشان دهد و به لحاظ عملی و کاربردی نیز نتایج این تحقیق می تواند یاری دهنده درمانهای دوران کودکی باشد. از سویی دیگر هنگام رویارویی با پرخاشگری در کودکان و نیز مواجهه خانواده ها با چنین مشکلاتی نیاز به استناد به روش هایی است که می تواند باعث کاهش این نشانه شود. همچنین روش مورد توجه این مطالعه بدون دخالت والدین طراحی شده است بنابراین در نوع خود به مشکل خاص ترمیم پرخاشگری می پردازد که در صورت بدست آمدن نتایج مثبت می تواند زمینه مناسبی در مورد درمانگری کودکان باشد.
1-3 اهداف تحقیق
هدف اصلی تحقیق حاضر بررسی کارآمدی بازی درمانی رفتاری – شناختی بر کاهش نشانه های پرخاشگری کودکان پسر 11 – 8 ساله مبتلا به اختلال سلوک می باشد.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
اثر بخشی سازمانی یک مفهوم واحد و منفرد نیست؛ بلکه موضوعی بسیار پیچیده است که مشتمل بر ترجیحات و انتظارات متفاوتی می باشد.اثر بخشی سازمانی روشی است که سازمان ها، چگونگی تحقق موفقیت آمیز مأموریت هایشان را از طریق راهبرد های سازمانی، مورد ارزیابی قرار می دهند. به عبارت ساده تر، اثر بخشی سازمانی معمولا در قالب میزان یا درجه ای است که در آن، یک سازمان اهدافش را به دست می آورد. در بازبینی خود از مطالعات صورت گرفته پیرامون اثربخشی سازمانی، اظهار داشت که معیارهای ارزیابی اثربخشی سازمانی باید به گونه ای ایجاد شود که بتوان آنها را به منظور مقایسه سازمان ها، سنجش تأثیر تلاش های صورت گرفته در جهت توسعه سازمانی وتعیین ویژگی هایی از سازمان که به طور معناداری با اثربخشی سازمانی به عنوان یک مفهوم بنیادی مرتبط هستند به کار گرفت؛ از جمله این معیارها می توان به این موارد اشاره کرد: اثربخشی کلی، کارایی، کیفیت، رشد، انگیزش، کنترل، انعطاف پذیری و سازگاری، مهارت های وظیفه ای مدیریت، ارتباطات و مدیریت اطلاعات، مشارکت و تقسیم قدرت، پیشرفت، بهره وری، سود، میزان غیبت، رضایت شغلی، روحیه، تضد، تعیین هدف و برنامه ریزی، مهارت های بین فردی مدیریتی،آمادگی، کاربرد منابع محیطی، ارزش منابع انسانی، آموزش و توسعه (آقائی و همکاران،1390 :110).
بیان مسأله
انسان ذاتاً دوستدار محیطی آراسته و پاکیزه است این محیط علاوه بر آرامش روحی می تواند قابلیت های ذهنی و فیزیکی فرد را نیز افزایش دهد. بنابراین ، همان طور که ما در منزل شخصاً به نظافت می پردازیم لازم است در محیط کار به عنوان بخشی از فعالیت روزمره خود جدی و پای بند باشیم.
در دنیای امروز سازمان یافتگی محیط های کاری بر اساس اصول علمی و سیستمی به عنوان یکی از مشخصه های بارز و مهم سازمانها و شرکت های کشور های توسعه یافته تلقی می گردد. این در حالی است که ساماندهی محیط کار، به صورت علمی و سیستماتیک در اکثر سازمانها و شرکت های کشورهای در حال توسعه کمترین درجه اهمییت را به خود اختصاص داده و به عنوان یک اصل مهم از جایگاه متناسب با موضوع برخوردار نمی باشد.
در تلاش برای دستیابی به اصول مدون ساماندهی محیط کار ، نظام 5S بیش از همه ی روش های موجود ساماندهی نظر طالبین این موضوع را به خود جلب نموده است در حقیقت در دهه ی اخیر نظام5S به عنوان یکی از نظام های مهم و شناخته شده در امر ساماندهی محیط کار بخصوص در بین سازمانها و شرکتهای واقع در کشورهای شرق آسیا مطرح و مورد استفاده می باشد .
این نظام که از دیدگاه و تفکرات مدیریتی ژاپنی سرچشمه گرفته و در اغلب سازمانها و شرکتهای آنها به اجرا درآمده به مرور و با شناخته شدن اثرات مثبت آن، سازمان های سایر کشورها از به کارگیری این نظام استقبال نموده اند و به طور کلی می توان گفت اثربخشی و کارایی ناشی از اجرای آن مورد تأیید و تأکید اکثر صاحبنظران در امر مدیریت نیز قرار گرفته است .
5S نگرش و رویكردی نظام مندبه سازماندهی محیط کار، حفظ قواعد، هنجارها و نگهداری اصول لازم برای انجام درست کارها می باشد. این رویكرد باسازماندهی محیط کار و بابكارگیری روش های ساده سازی عملیات درجهت انجام کارها بنحوی آسانتر، سریعتر، ارزانتر، ایمنتر و موثرتر اقدام مینماید.
5S سر واژه پنج کلمه ژاپنیست که شرح داده خواهد شد.
اجرای 5S برای تحقق هدفهای متعددی اجرامی شود. برخی ازمهمترین هدفها عبارتند ازارتقاء سطح ایمنی و بهداشت و بهره وری ، صرفه جویی درهزینه، کیفیت و پیشگیری ازخرابیها.
درمحیط هایی که بااجرای نظام آراستگی مدیریت می شوند، اشیا زاید و غیر ضروری وجود ندارد و اقلام موجود بانظمی خاص مرتب می شوند و این امر تاحد زیادی موجب صرفه جویی و ایمنی محیط خواهد شد. اجرای منظم مراحل نظام آراستگی، محیطی پاکیزه و بهداشتی رافراهم می آورد و ازهمه مهمتر تلاش برای ایجاد عادتهای صحیح درکارکنان مهمترین عامل درتحقق محیطهای آراسته میباشد .
«5-S» نظامی است كه در ژاپن بصورت نهادینه مورد استفاده قرار گرفته و نتایج بسیار خوبی را برای واحدهای صنعتی و خدماتی به ارمغان آورده است. نتایجی كه معمولاً با بهره گرفتن از این روش حاصل میگردد را میتوان به اختصار به پیشگیری از حوادث، كاهش وقفه كاری و افزایش بهرهوری در محیط كار عنوان نمود. 5-S سیستم و فنی برای بهسازی و آراستگی در محیط کار می باشد که به منظور برقراری و حفظ فضای کیفی در یک سازمان به کار گرفته میشود و وجه تسمیه آن پنج کلمه ژاپنی است که عبارتند از ساماندهی(تفکیک)، نظم و ترتیب، پاكسازی، سازماندهی، تداوم وتعلیم. بطور كلی هدف نهایی 5-S پیشگیری از اتلاف است. علیرغم اینكه سیستم 5-S به ظاهر خیلی ساده و قابل فهم است و انجام آن اصول نیز خیلی ساده به نظر میآید ولی عموماً سازمانها و واحدها برای پیاده كردن آن در عمل با مشكلات فراوان روبرو هستند. دلیل این امر را باید در ظاهر ساده آن جستجو كرد. در واقع تحقق 5-S از آن رو دشوار است كه مدیران و پرسنل اجرایی از اهداف و مأموریتهای آن بصورت صحیح اطلاع كاملی ندارند. بنابراین اجرای نظام 5-S و تدارك بستر مناسب برای انجام آن تا زمانی كه اصول آن به خوبی شناخته نشده كاری بسیار دشوار است. به همین خاطر به منظور آشنایی مدیران با این روش هر یک از این اصول معرفی میگردند.
اولین دیدگاهی که راجع به اثر بخشی ارائه گردید (احتمالاً در طی دهه ۱۹۵۰) بسیار ساده بود . در این دیدگاه اثر بخشی بعنوان میزان یا حدی که یک سازمان اهدافش را محقق می سازد تعریف شده بود . اما با گسترش علم مدیریت و سازمان محدودیت این تعریف روشن تر گردید . اگر ما هدفی را که بیشتر محققان سازمانی بر آن اتفاق نظر دارند و شرط ضروری برای موفقیت یک سازمان محسوب می شود مد نظر قرار دهیم ، آن وقت نقطه نظرات روشن تر می گردد ، آن هدف ، بقاست . اگر سازمان به انجام فعالیتهایی مشغول است بعلت آن است که حیاتش را تداوم بخشد . بقاء ارزیابی از تکامل حیات و یا پدیده مرگ است و سازمانها دقیقاً شبیـه انسانها نمی میرند . در واقع بیشتر سازمانها نمی میرند ، آنها تجدید ساختار می شوند ، گاهی به ادغام با دیگر سازمانها روی می آورند ، یا کلاً به حوزه فعالیت جدیدی وارد می شوند و یا در قالب سازمان دیگری شکل می گیرند و این خود تشخیص معادله بقاء را دشوار می سازد . بعلاوه ساده لوحانه است که چنین فرض کنیم سازمان هایی که اثر بخش نیستند بدنبال بقاء نیستند . یا فرض نمائیم سازمان هایی که اثر بخش هستند عمداً در پی بقاء نیستند . تعداد معدودی از تحقیقات صورت گرفته پیرامون اثر بخشی از معیارهای چند گانه استفاده کرده اند و خود معیارها نیز از مقیاسهای عمومی نظیر کیفیت ، روحیه و معیارهای تخصصی نظیر نرخ های حوادث و میزان غیبت در کار تشکیل شده اند و این امر باعث گردیده که اثر بخشی برای افراد مختلف معانی مختلفی پیدا کند . محققانی که از معیارهای چند گانه استفاده کرده اند به این مهم پی برده اند که چون سازمانها ممکن است بر اساس عوامل مختلف و مستقل از هم اثر بخش یا غیر اثر بخش باشند ، لذا نمی توان برای اثر بخشی تعریف واحد وعملیاتی ارائه داد.این باور که اثر بخشی به تعریف در نمی آید بطور وسیعی مورد قبول واقع گردیده است.
ارزیابی عملكرد در تسهیل اثربخشی سازمانی یک وظیفه مهم مدیریت منابع انسانی تلقی میشود. در سالهای اخیر به نقش ارزشیابی عملكرد توجه زیادی معطوف شده است. به عقیده صاحبنظران یک سیستم اثربخش ارزشیابی عملكرد میتواند انبوهی از مزیتها را برای سازمانها و كاركنان آنها ارزانی دارد. لانجنكر و نیكودیم (1996)، بیان كردهاند كه سیستم ارزشیابی عملكرد؛ الف) بازخورد عملكردی مشخصی را برای بهبود عملكرد كاركنان فراهم میآورد، ب) الزامات كارآموزی كارمند را معین میكند ج) زمینه توسعه كاركنان را فراهم و تسهیل میكند، د) بین نتیجهگیری پرسنلی و عملكرد ارتباط نزدیكی برقرار می کند و هـ) انگیزش و بهرهوری كاركنان را افزایش میدهد. همچنین رابرتس و پاولاك (1996) معتقدند كه ارزشیابی عملكرد برای مقاصد متعدد سرپرستی و توسعهای از جمله، الف) برای ارزشیابی عملكرد فردی بر حسب نیازهای سازمانی، ب) پیشبینی بازخورد به كاركنان در جهت اصلاح یا تقویت رفتار آنها و ج) تخصیص پاداش و ارتقای شغلی افراد، مورد استفاده قرار میگیرد.
این پژوهش به این منظور انجام شد که بتواند پاسخی برای مسئله فوق الذکر بیابد و ابزاری که در این پژوهش مورد استفاده قرار خواهد گرفت پرسشنامه می باشد.
اهمیت و ضرورت تحقیق
رقابت روزافزون و تغییرات سریع در عرصه فنآوری یکی از ویژگیهای قطعی و لاینفک دنیای امروز است و همین امر کلیه سازمان ها را به طور اعم و سازمان های پیشرو را به طور اخص وادار نموده تا نسبت به دستیابی به مزیت رقابتی پایدار اهتمام ویژه ای را مصروف نمایند.
بدون تردید برخورداری از منابعی مانند سرمایه، تجهیزات، منابع اولیه مانند معادن و حتی فن آوری روز در ایجاد و شکل دهی مزیت رقابتی یک یا چند محصول نقش مهمی دارند، اما آنچه که موجب پایداری و دوام این مزیت خواهد شد بهره گیری از سرمایه عظیم منابع انسانی آموزش دیده و ماهر است که بدون حضور آنها، چرخه یک سازمان بسان عمر یک شمع کوتاه و محدود می گردد.
عنصرکیفیت جوی، تحول خواهی و منش تعالی به همراه خلاقیت و نوآوری از ویژگی های سرمایه های انسانی است چرا که تحول در رشد شاخص های کیفی در ساختارفکری سرمایه انسانی نهادینه شده است.
یکی از ویژگیهای منحصر به فرد سرمایه ی انسانی، حضور مؤثر و کارآمد در میدان تحولات و تغییرات سریع و مواجهه با چالش های متنوعی است که سازمان ها همه روزه با آن مواجه اند.
در این عصر مدیران موفق آنهایی هستند که به کیفیت محصولات و کیفیت زندگی کاری کارکنان همراه با بهره وری و تغییر و نوآوری در سازمان خود توجه خاصی معمول می دارند . کارکنان و زیرمجموعه ، از مدیران انتظار دارند که برای حفظ سطح کیفیت و ارتقاء آن به منظور معرفی شایسته سازمان خود تلاش نمایند.
بهره وری بعنوان یکی از مفاهیم بنیادین فعالیت های روزمره واقتصادی بر دو مفهوم کارآیی واثر بخشی وابسته است . برای درک بهتر این دومفهوم کل عملیاتی که در یک سازمان برای ارائه محصولات یا خدمات انجام می گیرد را به صورت یک فرایند واحد در نظر می گیریم که ورودیها( نیروی انسانی ، تجهیزات ، مواد اولیه ، روش ها و منابع مالی ) بعد از پردازش به خروجی ها که به شکل محصول وخدمات هستند تغییر می یابند)بمانی،1386 :ص 6)
بهره وری عبارت است از استفاده بهینه از منابع سازمان ، اعم از دارایی های فکری ، معنوی و فیزیکی(توسلی ،1381: 3)
همانطور که ذکر شد بهره وری به دو مفهوم کارآیی واثر بخشی وابسته است پس لازم است دررابطه با دو مفهوم فوق توضیح مختصری داده شود .
اثر بخشی به معنای تحقق اهداف سازمانی است . برای تعیین میزان اثربخشی باید شاخص های قابل اندازه گیری موجود باشد ، مهمترین شاخص های ارزیابی اثر بخشی یک فرایند عبارت است از کیفیت کالا یا خدمات ارائه شده ، مدت زمان انجام فرایند وهزینه انجام آن .
کار آیی عبارت است از نسبت خروجی به ورودی ، در ازای ورودیها هرچه خروجی بیشتری بدست آید می توان گفت که منابع بهتر ، مصرف شد ه اند ( بمانی،1386 :ص 6)
کارآیی به معنای آکاهی به چگونگی انجام کار وانجام صحیح آن هنگامی بهبود می یابد که به ازاء هر واحد ورودی ، خروجی مفید بیشتری تولید شود (توتل[4]، 1983:ص 11)
در واقع کار آیی نسبی است که برخی جنبه های عملکرد واحد را با هزینه هایی که برای انجام آن عملکرد متحمل شده مقایسه می کند (کمپل[2]،1977 :ص 23).
نظام های نوین مدیریت، ابزارهای اصلی در فرایند توسعه هستند، در این نظام ها بر استفاده بهینه از منابع ،کشف و به کارگیری منابع جدید برای تولید محصولات و خدمات با کیفیت مطلوب و متناسب با نیازهای مشتریان و ذینفعان تأکید می شود. همانطور که در مطالب فوق نیز اشاره گردید رسیدن به بهره وری بالا هدف مهم هر سازمانی می باشد.
5S عبارت است از یک سیستم فکری و عملیاتی که با هدف بهبود بهره وری، ارتقای کیفیت و جلوگیری از اتلاف منابع طراحی می شود. این سیستم تلاشی سازمان یافته برای انجام اصلاحات تدریجی و مستمر است که با اجرای آن بهره وری سازمان افزایش می یابد.
اهداف
هدف کلی
بررسی رابطه پنج اس و اثربخشی کارکنان اداره برق شهرستان بیرجند
اهداف جزئی
بررسی رابطه بین ساماندهی و اثربخشی کارکنان اداره برق شهرستان بیرجند
بررسی رابطه بین توانمندی نظم و ترتیب و اثربخشی کارکنان اداره برق شهرستان بیرجند
بررسی رابطه بین توانمندی استانداردسازی و اثربخشی کارکنان اداره برق شهرستان بیرجند
بررسی رابطه بین توانمندی پاكیزه سازی و اثربخشی کارکنان اداره برق شهرستان بیرجند
بررسی رابطه بین توانمندی انضباط و اثربخشی کارکنان اداره برق شهرستان بیرجند
فرضیه های تحقیق
فرض اول: بین ساماندهی و اثربخشی کارکنان اداره برق شهرستان بیرجند رابطه معنا داری وجود دارد.
فرض دوم: بین توانمندی نظم و ترتیب و اثربخشی کارکنان اداره برق شهرستان بیرجند رابطه معنا داری وجود دارد.
فرض سوم: بین توانمندی استانداردسازی و اثربخشی کارکنان اداره برق شهرستان بیرجند رابطه معنا داری وجود دارد.
فرض چهارم: بین توانمندی پاكیزه سازی و اثربخشی کارکنان اداره برق شهرستان بیرجند رابطه معنا داری وجود دارد.
فرض پنجم: بین توانمندی انضباط و اثربخشی کارکنان اداره برق شهرستان بیرجند رابطه معنا داری وجود دارد.
سؤالات
سؤالات اصلی
– آیا رابطه ای بین اجرای نظام آراستگی محیط کار 5S و بهره وری سازمانی وجود دارد؟
– آیا اختلاف معناداری بین مرکز استان و شهرستانها در رابطه با اجرای نظام آراستگی محیط کار5S و بهره وری سازمان وجود دارد.
سؤالا فرعی
– آیا رابطه معناداری بین ساماندهی مناسب و افزایش بهره وری وجود دارد؟
– آیا رابطه معناداری بین وجود نظم و افزایش بهره وری وجود دارد؟
– آیا رابطه معناداری بین پاکیزگی مطلوب و افزایش بهره وری وجود دارد؟
– آیا رابطه معناداری بین استاندارد سازی و افزایش بهره وری وجود دارد؟
– آیا رابطه معناداری بین خود انضباطی و افزایش بهره وری وجود دارد؟
– کدامیک از مؤلفه ها توانسته است تأثیر بیشتری بر افزایش بهره وری داشته باشد.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
:
خلاقیت به عنوان یک نیاز عالیه بشری در تمام ابعاد زندگی او مطرح است و عبارت است از ، تحولات دامنه دار و جهشی در فكر و اندیشه انسان ، به طوریكه حائز یک توانائی در تركیب عوامل قبلی به طرق جدید باشد را شامل می شود . خلاقیت همچون عدالت ؛ دموكراسی و آزادی برای افراد مختلف دارای معانی مختلف می باشد ولی یک عامل مشترك در تمام خلاقیتها این است كه خلاقیت همیشه عبارت است از : «پرداختن به عوامل جدیدی كه عامل خلاقیت در آنها موجود بوده و بعنوان مجموع میراث فرهنگی عمل می كند ولی آنچه كه تازه است تركیب این عوامل در الگوی جدید است» (آقائی فیشانی، 1377ص ; 16).
تحقیق در مورد خلاقیت ، از زمان گالتون 1869شروع شد كه در مورد نوابغ شروع به مطالعه نمود . و جنبه های منشی و وراثتی آنرا مد نظر قرار داد . ولی آغاز واقعی آن به پژوهشهای خلاقیت گیلفورد در سال 1950كه او را پدر و بانی تحقیقات ، در زمینه خلاقیت شناخته اند، باید دانست كه عوامل مختلف خلاقیت را از طریق تجزیه عوامل بررسی كرد. برای گیلفورد و همكارانش ، خلاقیت و حل مسئله در واقع پدیده های بسیار مشابهی می باشند كه در هر دو مورد فرد مجبور است در رفتار خود كار یا عملی راكه حداقل برای خودش تازه است ، را انجام دهد . یعنی در مورد مسئله های جدید یا در مقابل موقعیتی جدید، پاسخی جدید بوجود آورد (آرلت ، 1359ص:2 ).
هر وقت كه كلمه خلاقیت را می شنویم بی اراده به یاد كار ها و آثار برجسته هنرمندان واندیشمندان می افتیم . لیكن باید به خاطر داشته باشیم كه همواره لازمه خلاقیت نبوغ نیست. زیرا هر كس در كارهای روز مره خود ، ممكن است خلاقیت از خود نشان دهد منتهی خلاقیت بعضی بیشتر است و بعضی كمتر ، مثلا”كسی كه در خانه دستگاهی كه قبلا”ندیده است را تعمیر می كند،كد بانوئی كه غذای جدید خوشمزه ای را می پزد یا دانش آموزی كه شیوهای جدید برای درس خواندن ابداع می كند و باصرف وقت كمتر ، نتیجه بهتری بدست می آورد ، همگی از قدرت خلاقیت خود استفاده کرده اند ( آقائی فیشانی ، 1377 ، ص : 19 ) .
در سالهای اخیر خلاقیت یکی از محورهای مورد بحث در محیطهائی چون آموزش و پرورش و دانشگاه می باشد . همچنین به این نکته توجه شده است که روند آموزش برای فراگیر باید روندی پویا باشد . فراگیر خود فعالانه در امر آموزش شرکت کند . تفکر کند و ایده های بکر ارائه نماید ابراز ایده هائی که هم مربوط و هم غیر معمول باشد و دیدن آنچه ورای طبیعت کنونی نهفته است محصول تفکر خلاق است . مسئله مهم در مورد خلاقیت فراگیر این است که وی گیرنده صرف نباشد بلکه باید بتواند آنچه را که خود می آموزد دوباره باهم ترکیب کند و محصول نوئی را بوجود آورد .
رشد خلاقیت به عوامل متعدد فردی چون (هوش ، ویژگیهای شخصیتی ،…) و اجتماعی ( خانواده ، مدرسه ، تجربه و… ) بستگی دارد . هر یک از عوامل ذکر شده می تواند در پرورش خلاقیت موثر باشد ولی رشد خلاقیت می تواند به میزان قابل توجهی تحت تاثیر آموزش در محیطهائی مانند مدرسه و دانشگاه باشد چون فرد زمان لازم را در اختیار دارد تا در بسیاری از موارد آموخته های تئوری خود را بارها و بارها تجربه کند و از بکار گیری آموخته هایش در زندگی بهره مند گردد . و مهمتر از همه اینکه با شیوه فکر کردن برای حل مسائل خود در زندگی آشنا می شود که اساس تفکر خلاق را تشکیل می دهد . با توجه به اهمیت بحث تحقیق حاضر به بررسی جایگاه خلاقیت در محیط دانشگاهی می پردازد . باتوجه به اینکه چنین تحقیقی در سطح دانشگاه مشاهده نشده است و با توجه به اینکه خلاقیت محدود به دوره سنی خاصی نیست .
در ضمن تحقیق ابتدا به سنجش خلاقیت دانشجویان در سه رشته روانشناسی ، مدیریت آموزشی و مشاوره و راهنمائی می پردازیم و سپس به این سوال جواب می دهیم که آیا دوره تحصیل دانشگاهی فرد در رشد خلاقیت او تاثیر داشته است یا خیر ؟
از ویژگیهای بارز انسان و محور اساسی حیات او قدرت اند یشه اوست. انسان در طول زندگی خویش هرگز از تفكر و اندیشه فارغ نبوده و با نیروی تفكر صحیح، تصمیم گرفته و توانسته است به حل مسائل و مشكلات بپردازد . و به رشد و تعالی نائل آید . بنابراین تمام مو فقیتها و پیشرفتهای انسان در گرو اندیشه بارور و پویاست . از پیچیده ترین و عالیترین جلوه های اندیشه انسان تفكر خلاق است كه درباره آن نظرات مختلفی وجود دارد . رایجترین تعریف محققان از خلاقیت عبارت از :”ایجاد طرحی جدید و متناسب”. خلاقیت دارای عناصر تشكیل دهنده ای است:
عنصر اول ، قلمرو مهارتهاست كه مربوط به استعداد آموزش و تجربه در یک زمینه خاص است . و به مواد اولیه كار محسوب می شود . زیرا برای اینكه افراد دریک حوزه خاص خلاق گردند باید دارای مهارت لازم درآن زمینه باشند .
عنصر دوم ، مهارتهایی تفكر خلاق است . همه افراد از ویژگیهای مختلفی برخوردارند كه باعث می شود آنها بتوانند قلمرو مهارتهای خود را در راه جدید بكار اندازند . این ویژگیها و مهارتها را میتوان با آموزش و تجربه گسترش داد .
عنصر سوم ، انگیزه است . انگیزه میل به كار به خاطر همان كار است . اصولا”انگیزه زمانی ایجاد می شود كه شخص كار را جالب ، جذاب و رضایت بخش ببیند . و به انجام آن علاقه مند گردد . برای ظهور و تقویت خلاقیت در افراد باید محل تقاطع این سه عنصر مشخص گردد . زیرا این محل تقاطع ، تركیب پرقدرتی است كه شخص را به سوی خلاقیت سوق می دهد (آقائی فیشانی 1377)
رشد و توسعه خلاقیت ، وابسته به عوامل مختلف فردی، اجتماعی مانند : هوش ، خانواده و ویژگیهای شخصیتی و … وغلبه بر موانع مختلف فردی و اجتماعی مانند ترس از شكست، قوانین محدود آن مستلزم پرورش آن است . تورنس[1] معتقد است كه جامعه برای بقا نیازمند است كه ، قدرت خلاق افراد خود را توسعه و مورد استفاده قرار دهد . خلاقیت بشر مهمترین اسلحه اوست و با آن می تواند فشارهای روحی ناشی از زندگی روزانه و ناشی از امور فوق العاده را از بین ببرد. بنابراین با آموزش صحیح افراد می توان توان بالقوه آنان برای خلاقیت را بالا برد .(آقائی فیشانی،1377)
یکی از مراکز بسیار موثر در آموزش تفکر خلاق برای افراد جامعه محیطهای آموزش و پرورش و بخصوص محیط دانشگاهی می باشد . دانشگاه در بسیاری از موارد نقطه شروع ورود افراد به فعالیتهای اجتماعی است . توانا سازی فرد از نظر فردی و اجتماعی و از نظر ایجاد و گسترش دانش و تربیت متخصصان که بتواند صلاحیتهای علمی و مهارتهای عملی لازم را برای انجام وظائف خود در جامعه دارا باشند از نتایج و اهداف آموزشهای دانشگاهی است. ورود فرد در هر بخش از امور جامعه و موفقیتش ، با طرز تفکر او در نحوه انجام کار ارتباط تنگاتنگ دارد . تفکر خلاق فرد را یاری می دهد تا با توجه به موقعیت و شرایط کاری که در آن واقع شده راه حلهای متعدد و مختلف انجام کار و حل مشکلات بیابد . رسیدن به چنین هدفی نیازمند آموزش خلاقیت است . از مناسبترین مراکز موجود ، محیطهای آموزشی از جمله دانشگاه می باشد . تحقیق حاضر به بررسی خلاقیت و فرایند آن از جنبه های مختلف پرداخته و میزان خلاقیت افراد در سه رشته دانشگاهی را می سنجد .
سوال اصلی در این تحقیق این است كه آیا تحصیلات دانشگاهی در رشد خلاقیت دانشجویان كارشناسی در سه رشته مشاوره ، روانشناسی و مدیریت آموزشی تاثیر داشته است یا نه ؟ .
نوآوریها هیچگاه نتیجه كار وکوشش و تفكر یک یا چند انسان با استعداد و نابغه نیستند، بلكه حاصل جمع مشاركت هزاران و حتی دهها هزار نفرند كه در زمینه خاصی ، فعالیت خاصی را بعمل می آورند . و در التقاط و تجمع نتایج كار دیگران در همان حوزه تعیین كننده پیشرفت است . عدم تغییر و تحول رامی توان نماینگر انحطاط تدریجی دانست .
خلاقیت زمانی پا به عرصه وجود می گذارد كه ، فرد یا افرادی ، سطح دانش زمان خود را در باره پدیده های طبیعی و یا خود انسان كافی ندانسته و خود را ناچار به بهره گیری از طیف وسیع توانائیها ببیند . تا فرا رسیدن آن برهه از زمان كه دیگر جستجوگری در جستجوی راه های تكمیل فنون باقی نماند ، و یا آن لحظه كه تحقیق برای ازدیاد سطح تولیدات صنعتی به توفیقاتی دست یافته و ضرورت جهاد ملی در راه دستیابی به خود كفائی و خود یابی در جامعه بین المللی، با اهمیت تلقی شود ، پیكار خستگی ناپذیر كه در نهایت به نوآوری و تحول می انجامد ادامه خواهد داشت و پایانی بر آن متصور نیست .
نوع بشر هنوز درگیر نوعی تنازع بقاست . كه عمل سر نوشت ساز در آن ، پیشرفت و تغییر و تحول در صنایع و فنون است و هر گونه وقفه ای در این زمینه نتیجه های جز شكست به بار نمی آورد .
حضرت سلیمان می فرماید:
«جایی كه دوراندیشی نیست موجبات نابودی مردمان فراهم است ».
نوآوری و خلاقیت دست كم برای جامعه سه فایده دارد: آن باعث افزایش رشد اقتصادی می شود ، بهره وری را بالا می برد و باعث بوجود آمدن تكنولوژی ، كالاها و خدمات جدید می گردد (استونر و فریمن ، پارسائیان و اعرابی ، 1375 ) .
اندره برژ (1968) خاطر نشان می كند كه ، وقتی یاد نگرفته ایم خودمان را اداره كنیم بدون شك برایمان آسان تر است كه اجازه دهیم دیگران ما را رهبری كنند تا اینكه بخواهیم خودمان خویشتن را اداره كنیم .نیروی ابتكار كه در بچه های كوچك به وفور دیده می شود وقتی اجازه ظهور و بروز نمی یابد ، به زودی از بین می رود و تاسف بیشتر اینجاست كه مخصوصا” همین ابتكار است كه بیشترین خدمت را در دنیا می تواند انجام دهد . در همین جاست كه بسیاری از بزرگسالان هم حتی وقتی موضوع بر سر انتخاب تفریحات و مشغولیات غیر جدی باشد به نظر می رسد كه شدیدا” دچار تنگنا شده اند.(نلر، مسدد،1369)
در حالیكه در نیم قرن گذشته در سراسر جهان ، جنبه های گوناگون خلاقیت به نحوی گسترده و با شتابی باور نكردنی مورد مطالعه و پژوهش قرار گرفته و نتایج آن به شكل وسیعی در عمل در حوزه های مختلف حیات بشر مورد استفاده قرار گرفته است توجهی كه در كشور ما به آن معطوف بوده به روشنی ناچیز بوده است با وجود معدود كوششهای قابل تحسین ، این موضوع در سازمان های بخش دولتی و خصوصی ،آموزشی، دانشگاهی و پژوهشی ،كه می توان آنها را در این زمینه توانا ، واجد شرایط ، دارای آگاهی كافی از اهمیت مسئله و حتی رسما” دارای مسئولیت در ارتقاء همه بخشهای علمی ، از جمله این حوزه حیاتی دانش ، دانست؛ صادق بوده است.
تحقیق حاضر نیز ، با توجه به ضرورت و لزوم توجه گسترده تاثیرآموزش بر خلاقیت، به بررسی اثرات تحصیلات دانشگاهی بر میزان رشد خلاقیت در سطح دانشجویی ، پرداخته است كه امید است به نتایج قابل توجهی در این زمینه دست یابد.
اهداف تحقیق :
خلاقیت گستره وسیعی از مسائل روزانه تا پیشرفتهای مهم تاریخی در علوم ، ادبیات ، هنر را در بر می گیرد بر خلاف نظر عمومی ، هر فرد با توانائیهای شناختی معمولی ، با مقداری تلاش می تواند از خود خلاقیت به خرج دهد . بررسی اجزاء خلاقیت نشان می دهد كه خلاقیت یک ویژگی ثابت شخصیتی نیست كه بدون هیچ تغییر و تحولی در وجود انسان نهفته باشد بلكه از جمله مواردی است كه كاملا”تحت تاثیر عوامل و یا موانعی تقویت ، تضعیف و یا حتی نابود می شود .
بعضی شرایط زمینه های ظهور و گسترس خلاقیت را فراهم می كند . در حالیكه بعضی موقعیتها رشته های خلاقیت را در وجود آدمی خشك می كند .
محققان معتقدند كه ، همه انسانها در دوره كودكی از استعداد خلاق برخوردارند . لیكن عدم وجود محیط مناسب و بی توجهی و عدم تقویت این توانائی مانع ظهور آن می گردد . برای هر جامعه ای وجود افراد خلاق اهمیت زیادی دارد، زیرا جوامع در دوره انتقال و تغییر نیازمند راه حلهای خلاق ، یرای مسائل حال و آینده هستند.
توین بی معتقد است ، اگر جامعه نتواند از موهبت خلاقیت حداكثر استفاده را بكند و بد تر از آن ، اگر این توانائی را سركوب كند ، انسان دیگر از خلق ذاتی اش یعنی اشرف مخلوقات بودن محروم می شود. زیرا در آن صورت كم ثمرترین عضو حیات است. همین دلیل كافی است كه جامعه برای تعلیم و تربیت افراد خلاق اولویت قائل شود. با توجه به مدت زمان زیادی كه بچه ها در مدرسه می گذرانند می توان گفت تجربه های مدرسه نقش اساسی در تحقق خلاقیت آنها در آینده دارد . لكن تحقیقات نشان می دهد افراد برجسته بندرت از مدرسه و معلمان بعنوان عامل موثر مهمی در رشد توانائیها و خلاقیتشان یاد نمودند.
آنها برنامه درسی پوچ كه خلاقیت در آن جائی ندارد را مهمترین عامل در عدم موفقیت مدرسه دانسته اند . علت شكست مدرسه تا حد زیادی به تعلیم و تربیت هم شكل و یكنواخت مربوط می شود . این در حالی است كه هر كدام از بچه ها كاملا” از یكدیگر متفاوت اند .
توین بی معتقد است كه ایجاد فرصت برای پرورش خلاقیت برای هر جامعه به منزله مرگ و زندگی است. بدین سبب اغلب جوامع مدتهاست برای شناسائی افراد خلاق و استفاده از شیوه های آموزشی خلاق به برنامه ریزی جدی پرداخته اند (حسینی،1378).
در جامعه ما، علی رغم داشتن نیرو های مستعد ، توانائیهای خلاق هرز می رود . و علت آن ، نا مشخص بودن جایگاه خلاقیت و فقدان بستر رشد آن است . در حالیكه در جامعه رو به رشد و توسعه ما نیز توجه به این مسئله نقش حیاتی دارد. زیرا برای نائل شدن به پیشرفتهای اجتماعی ، قتصادی ، فرهنگی و آموزشی به افراد مستعد و خلاق نیازمند هستیم . بنابراین به تحقیقات وسیعی درباره خلاقیت ، ماهیت آن ، راه های پرورش و توسعه آن نیاز داریم .
بررسی خلاقیت از جنبه های مختلف که عوامل و موانع رشد آن و تکنیکهای آموزش آن در اولویت است.
سنجش خلاقیت دانشجویان در سه رشته روان شناسی ، مدیریت آموزشی و مشاوره دانشگاه شهید بهشتی و تعیین میزان تاثیرگذاری تحصیلات دانشگاهی بر روی خلاقیت دانشجویان در دو جنس دختران و پسران از اهداف این تحقیق است تا ، برآوردی از میزان تاثیرگذاری این دوره تحصیلی بررشد خلاقیت آنان بدست آوریم . امید است که گامی در جهت توجه بیش از پیش به جایگاه و اهمیت خلاقیت در مراکز آموزشی و به تبع آن در سطح جامعه باشد .
رشد خلاقیت با دوره تحصیل دانشگاهی فرد در ارتباط است .
فرضیات فرعی :
ویژگیهای شخصی فرد ( سن ، جنس ) با رشد خلاقیت در ارتباط است .
رشد خلاقیت با رشته تحصیلی فرد در ارتباط است .
نمره خلاقیت بالا با نمره معدل بالا در هر کدام از رشته ها در ارتباط است .
خلاقیت : فرایند ذهنی است كه شخص را به حل مسئله ، ایده ها ، تصورات ، فرمهای ذهنی ، تئوریها و محصولاتی كه منحصر به فرد و جدید هستند رهنمون می سازد . (خان زاده ،1358، ص :10) .
ورنون خلاقیت را به این صورت تعریف می کند : خلاقیت توانائی شخص در ایجاد ایده ها و نظریه ها ، بینشها یا اشیاء جدید و نو ، بازسازی مجدد در علوم و سایر زمینه هاست که بوسیله متخصصان به عنوان پدیدهای ابتکاری و از لحاظ علمی ، زیباشناسی ، فن آوری و اجتماعی با ارزش تلقی می گردد . ( حسینی ، 1378 ، ص : 40 )
خلاقیت فرایندی جهت تولید یک چیز ، یک عقیده یا شکل و ترتیب جدیدی از عناصر قدیمی است . اختراع ممکن است به صورت ابداع یک اثر یا ذوق و یا حل بعضی از مشکلات باشد . ( میر افضل ، 1371 ص:259 )
خلاقیت فرایندی است که نتیجه یک اثر شخصی است و توسط گروهی اجتماعی در یک برهه زمانی بعنوان چیزی مفید و ارضاءکننده پذیرفته می شود ( بودو ، خانزاده ، 1358).
با توجه به تعاریف فوق ، در این تحقیق ، مقصود ما از خلاقیت آن ویژگی است که با تست سنجیده می شود . و بر اساس تعداد پاسخهای درستی که افراد به پرسشنامه می دهند اندازه گیری و سنجیده می شود .
دانشجو : فردی است كه در هر سال تحصیلی به منظور اخذ مدرك تحصیلی مورد تائید وزارت فرهنگ و آموزش عالی در یكی از مراكز آموزش عالی ثبت نام كرده و در آن ترم مشغول به تحصیل باشد.( سالنامه آماری 1375).
تست cree : پرسشنامه cree یک آزمون نیمه نهان مربوط به خلاقیت آفرینشگری است ومی تواند برای شناسائی خلاقیت بالقوه افراد بکار رود . در این آزمون 145 سوال وجود دارد وهر سوال پرسشی را از آزمودنی درباره خود او مطرح می کند . اگر جواب آزمودنی « بلی » باشد در پاسخنامه در خانه بلی در جلوی همان شماره ضربدر می زند و اگر جوابش « خیر » باشد در خانه خیر و اگر در مورد آن سوال بی تفاوت باشد یا جوابش نا معلوم باشد در خانه « ؟ »در پاسخنامه ضربدر می زند. نمره فرد برابر تعداد دفعاتی است که جوابهای او درست منطبق با جوابهائی است که افراد خلاق پاسخ می دهند . این پرسشنامه توسط تی . جی. میلن جر از دانشگاه کارولینای شمالی تهیه و به وسیله ابوالفضل کرمی عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبائی ترجمه شده است .
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)