طرح پیشنهادی، دو رویکرد مزبور را تحت عنوان 1- سیاست های کیفری (سرکوب گرایانه) ،2- سیاست های غیر کیفری (پیشگیرانه) نامگذاری می نماییم.
در بخش نخست سیاستهای کیفری یا سرکوب گرایانه را آن دسته از اقدامات دولتها می نامیم که در جهت اعمال حاکمیت و تأمین امنیت در چارچوب مجازاتها به مرحله اجرا گذارده میشوند و در قوانین جاری ما به پنج دسته: حدود، قصاص، تعزیرات، مجازاتهای بازدارنده و اقدامات تأمینی وتربیتی تقسیم می شوند. گرچه در خصوص دو نوع اخیر، تعریف روشنی از مصادیق آن و چهارچوب های مد نظر قانونگذار
/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af%d9%85%d8%ad%d8%af%d9%88%d8%af%db%8c%d8%aa-%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%be%db%8c%d8%b4/
وجود ندارد لکن اثرات اجتماعی و کیفری خود را به مجموعه مجازاتهای مندرج در قوانین تحمیل می کنند.
اما در خصوص بخش دوم و سیاستهای غیر کیفری یا پیشگیرانه که معطوف به اندیشه ورزی متفکران در حوزه علوم جزا و جرم شناسی است، رویکرد نخست – پیشگیری اجتماعی – که حد و مرز آن گسترده و دارای لایه های گوناگونی است از جمله تلاش در جهت ارتقاء آگاهی و دانش حقوقی افراد جامعه، بهبود وضعیت اقتصادی و معیشتی فرهنگ سازی در بستر
مولفه های دینی و فرهنگی جامعه و … می باشد اما پیشگری وضعی بعنوان رویکرد دوم این بخش، معطوف به بکارگیری ابزار و وسایل، لوازم متناسب و اقدامات موثری است که فرد مجرم را از به فعلیت رسانیدن اندیشه مجرمانه خود تحت تأثیر و اجبار اقدامات مذکور باز دارد. لذا به دلیل ماهیت غیر سرکوبگرایانه این چنین اقداماتی، آنها را در زمره سیاستهای پیشگیرانه تقسیم بندی میکنند این مقوله به مانند سایر مقولات در حوزه علوم انسانی، نیازمند نگاه بومی است بدین معنا که در جوامع مختلف و در بسترهای مختلف فرهنگی و اجتماعی می باید با ویژگیهای بومی و فرهنگی جوامع مذکور تطبیق یافته تا بتواند به اهداف عالیه خود دست یابد حالیا اگر بستر فرهنگی و اجتماعی و مهم ترین مولفه جامعه ایرانی را مذهب توصیف کنیم که نزدیک ترین توصیف به واقع خواهد بود. لازم است تا با در معرض پرسش قرار دادن نحوه تقابل این دو مقوله یعنی (دین و عقل) به بازشناسی چالشهای موجود میان متون مقدس همچون قرآن کریم و نهج البلاغه، با پیشگیری وضعی به مثابه دستاورد عقل مدرن بپردازیم. لذاست که پژوهش مزبور به دنبال تبیین محدودیتهای پیشگیری وضعی در نگاه اسلام
می باشد.
«افساد،نقیض صلاح است»(ابن منظور،1405 :3/335). «فسدالشیءیعنی باطل شد و نابود گردید»(زبیدی، بیتا: 2/452؛ فیروزابادی،بیتا: 1/323؛جوهری، 1407: 2/519). مورد باب افعال از ماده «فسد یفسد» به معنای تباه کردن و از بین بردن است. اصطلاح «افساد فی الارض» به معنای ایجاد تباهی و خرابی در زمین به کار میرود .
با توجه به قوانین جزائی اسلامی به نظر میرسد که افساد فی الارض زمانی محقق میشود که حدت، وسعت و شدت عمل مجرمانه یا تاثیرگذاری آن بسیار زیاد باشد اما اکثر فقهای اسلامی اعم از شیعه و سنی این اصطلاح را در مورد محاربین و قطاع الطریق به کار برده اند. هیچ تفاوتی میان محاربه و افساد فی الارض قائل نیستند. در مقابل، عدهای از فقها و مفسران میگویند مفهوم افسادفیالارض عام تر از محاربه است، به گونه ای که محاربه فقط یکی از موارد افسادفیالارض است و رابطه عموم وخصوص مطلق برآنها بار مینمایند. اما آنچه بیشتر مسئله مورد بحث را دچار مشکل می کند این است که حتی آن عده از فقهای اسلامی که قائل به جدایی جرم افسادفیالارض از محاربه هستند، مجازات معینی را برای افسادفیالارض معین نکرده اند و هر کس فلسفه ای منحصر به مجازات افساد را معرفی کرده است. در هیچ یک از کتب فقهی بحثی مستقل تحت عنوان افساد فی الارض انجام نشده است و فقط بعضی از فقها یا مفسران اسلامی ، چه شیعه و چه سنی، جرم های خاصی را بعنوان افسادفیالارض مطرح کرده و مجازات مرگ را برای آن در نظر گرفته اند. مثلاً از جمله مواردی که افساد تلقی شده، کفن دزدی در صورت عادت به آن زورگیری، آتش زدن خانه های مردم و تخریب اماکن عمومی است. که به بررسی آیات و روایات و نظرات مفسرین و محققین خواهیم پرداخت. اما بحث پرداختن به وسعت اثر جرم به صورت خاص مغفول مانده است.
نکته ای که اینجا مبهم است این است که: بر چه اساسی فقط این موارد افساد هستند و چرا جرمهای مشابه آن افساد تلقی نگردند. با توجه به معانی افسادفیالارض، این عمل میتواند مصادیق زیادی داشته باشد. اما اگر افسادفیالارض فقط به معنای محاربه و قطع الطریق است، با چه معیاری کفن دزدی، زورگیری و … افسادفیالارض محسوب شده و مجازات آن قتل است؟
نگارنده در حد توان خود سعی کرده است با بهره گرفتن از آیات و روایات و نظرات علمای عظام و مفسرین گرام، به بررسی مبانی و پیشینه وسعت عمل و نتیجه مجرمانه در افساد فی الارض و اینکه افساد جدای از محاربه است بپردازد. از بررسی مجموعه قوانین جزایی اسلامی چیزی به دست می آید که موید همین موضوع است. مثلاً درحدود و جرائم تعزیری، قوانین اسلامی در صورت ارتکاب جرم برای مراتب بعدی، حکم را بسیار شدیدتر تجویز کرده است. و این تشدید مجازات بواسطه سعی در افساد بوده است.
فساد در لغت و اصطلاح
در زبان «فساد» در حالت مصدر لازم به معنای تباه شده از بین رفتن، متلاشی شدن و در حالت اسم مصدر به معنای تباهی و خرابی و در حالت اسم به معنای فتنه، آشوب، شرارت و بدکاری است (عمید، ذیل «فساد») .
افساد در لغت به معنای تباه کردن و از بین بردن آمده است. اغلب فساد به همین معنا ذکر گردیده است. در زبان عربی «فساد» ضدصلاح و به معنای تباه شده، از بین رفتن، فتنه، آشوب و خارج شدن چیزی از حد اعتدال است. در «روائع البیان» آمده است: «فساد ضدصلاح است و بر هر چه که از حالت صالح منفعت آور خود، خارج شود، گفته می شود: فاسد شد»(صابونی، 1981، 564) و نیز در «دایره المعارف اسلامی» آمده است: «فساد به معنی به هم خوردگی حال یا اخراج از امنیت می باشد»(فرهنگ خواه، 1359، 205). همین معنا در لسان العرب آمده ولی بعدش اضافه نمود: و مفسده خلاف مصلحت و فساد خواهی در مقابل اصلاح طلبی است(لسان العرب، ج 3، ص 335). در مجمع البحرین فساد چنین معنا شده است: فساد معنای مقابل درستکاری است(مجمع البحرین، ج 7، ص 231).
بنابراین، با توجه به نحوه استعمال واژه «فساد» بالاخص در فرهنگ و متون عربی، می توان گفت که: مفهوم فساد و صلاح، عام است و هر کس عمل صالح انجام دهد، صالح و اگر نفعی متوجه دیگران شود؛ مصلح است و برعکس، هر کس فسادی را مرتکب شود؛ فاسد و اگر ضررش به دیگران برسد؛ مفسد است. «افساد، نقیض صلاح است»(ابن منظور، 1405 :3/335). «فسد» و «فساد» به معنای زوال صورت از ماده (خوری، 1374، 4 :163) تغییر، بطلان و اضمحلال (زبیدی، 1414، 5 : 164) فساد به معنای نقیض صلاح، ضدصلاح به کار رفته است (فراهیدی،1409 : 231 ؛ جوهری، 1420، 2 : 124 ؛ ابن منظور، 1997، 5 :128؛ فیروزآبادی، 1424، 277). قحط و خشکی (طریحی، 1375، 3 :121؛ ابن منظور، همان: 129)، لهو و لعب (خوری، همان :4: 163) و گرفتن مال به صورت ظالمانه (فیروزآبادی، همان: 277) راغب اصفهانی می گوید :«فساد، بیرون رفتن از حد اعتدال است؛ چه کم باشد و چه زیاد و صلاح ضد فساداست» (راغب اصفهانی، 376). الفساد خروج الشی عن الاعتدال، قلیلاً کان الخروج عنه او کثیراً و یضاده الصلاح و یستعمل ذلک فی النفس و البدن و الاشیاء الخارجه عن الاستقامه (راغب، 1412 : 636 ).
به نظر می رسد تعریف اخیر، تعریف جامعتری نسبت به تعاریف ماقبل است که مصادیق دیگر فساد را نیز در خود جای می دهد.
با توجه به اینکه در آیات قرآن کریم مشتقات واژه «فسد» دهها بار استعمال شده است، اهمیت این موضوع را میرساند. در فرهنگ لغت عمید فارسی نیز فساد به: تباه شدن، تباهی، پوسیدگی، فتنه؛ آشوب، ظلم و لهو و لعب نیز معنا شده است. از بیان آیاتی که درباره فساد و افساد در قرآن کریم آمده است، ضروری است به بیان معنای فساد در آنها بپردازیم در آیات فراوانی از قران کریم إفساد در مقابل اصلاح ذکر شده است. همانها که در زمین فساد مىکنند و اصلاح نمىکنند(شعرا، 152)، خداوند، مفسدان را از مصلحان، بازمىشناسد(بقره،220)، و(آنها) را اصلاح کن و از روش مفسدان، پیروى منما(اعراف،42)، آیا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند همچون مفسدان در زمین قرار مىدهیم؟(ص،28)، از این رو است، که امکان برشمردن آیات فساد و افساد در این نوشتار مقدور نیست. برای این که این آیات بسیار فراوان است و قسمت اعظم قرآن را به خود اختصاص داده است. به عنوان نمونه می بینیم که بعضی از اصطلاحاتی که به معنای فساد آمده با واژه فساد بیان نشده، بلکه در قالب لفظ دیگر آمده است؛ مانند واژه «خبال به فتح حرف اول» یعنی زیادی در فساد. کلمه «لا تعثوا» به معنای شدت در فساد(تفسیر نمونه،ج1، ص273) و کلمات دیگری؛ مانند الفحشا، الثبور به ضم «ث»، البوار به فتح«ب»، که همه اینها إفاده معنای فساد می دهد. بنابراین اگر بخواهیم به تمام آیاتی که به صورت مستقیم و غیر مستقیم مسئله فساد را مطرح کرده اند متعرض بشویم، نیاز به نوشتاری مفصل است. از این رو در این جا به آیاتی چندکه فقط ماده «فسد» در آنها آمده است اکتفا می کنیم.
واژه فساد و مشتقات آن در قرآن کریم
همانطور که گذشت، در کلام الله مجید واژه فساد و مشتقات آن به مراتب بکار گرفته شده و مراد از بسیاری از واژه های مترادف مانند
/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d8%b3%d9%85%db%8c%d9%86%d8%a7%d8%b1-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87%d9%88%d8%b3%d8%b9%d8%aa-%d8%a7%d8%ab%d8%b1-%d8%ac%d8%b1%d9%85-%d8%af/
«فتنه» و…، نیز فساد است. در برخی از آیات، اعمال ناشایست انسانها را منجر به ظهور فساد در زمین دانسته است مانند مخالفت مردم با اوامر خداوند و انحراف آنها از طریق حق، همینطور؛ سلطه بر مردم از جمله عواملی است که باعث ظهور فساد است. گاهی نیز بر این نظر داشته که تعدد خدایان و پیروی از خواسته های نفسانی کافران موجب فساد در آسمان ها و زمین می شود، برخی دیگر آیات نیز نصرت خواهی پیامبران بر مفسدان، بعضی هم نسبت ناروای داده شده فساد به پیامبران برای مخدوش کردن دعوت آنان را بیان کرده اند. بیان حکم مفسدان، ثواب کسانی که از فساد دوری می کنند، بیزاری خداوند از مفسدان، نسبت سنجی بین مؤمنان و مفسدان، انکارتوسط مفسدان از افساد و ادعای اصلاح توسط ایشان، هشدار به پیروان افراد مفسد، خبر از فساد بنی اسرائیل در روی زمین، ذکر چیزهایی که موجب دفع فساد میشوند، منظور آیات شریف قرآن مجید است و در نهایت مراد آیه، ذکر مصادیق شخصی و گروهی مفسدان مانند:فرعون، قارون، یهود، قوم هود، قوم صالح، قوم شعیب ،قوم لوط، کسی که بر امام عادل خروج کند، پادشاهان، منافقان، اسرافکنندگان، کسانی که قطع رحم می کنند و ساحران میباشد. در تمامی موارد کلام حضرت حق بر اهمیت،گستره، تاثیر، شدت، حدت وتکرار عمل یا نتیجه آن نظر داشته است. که ذیلا به این موارد میپردازیم.
خداوند یکتا با کلام نورانی خود در قرآن مجید می فرماید:
فساد، در خشکى و دریا به خاطر کارهایى که مردم انجام داده اند، آشکار شده است(روم،41). (نشانه آن، این است که) هنگامى که روى برمىگردانند (و از نزد تو خارج مىشوند)، در راه فساد در زمین، کوشش مىکنند، و زراعتها و چهارپایان را نابود مىسازند (با این که مىدانند) خدا فساد را دوست نمىدارد(بقره،205)، اگر (از این دستورها) روى گردان شوید، جز این انتظار مىرود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندى کنید(محمد،22)، پادشاهان هنگامى که وارد منطقه آبادى شوند آن را به فساد و تباهى مىکشند، و عزیزان آنجا را ذلیل مىکنند (آرى) کار آنان همین گونه است(نمل،34)، و فرعونى که قدرتمند و شکنجهگر بود، همان اقوامى که در شهرها طغیان کردند و فساد فراوان در آنها به بار آوردند(فجر12-10)، و اگر حق از هوس هاى آنها پیروى کند، آسمان ها و زمین و همه کسانى که در آنها هستند تباه مىشوند، ولى ما قرآنى به آنها دادیم که مایه یادآورى (و عزّت و شرف) براى آنها است، امّا آنان از(آن چه مایه) یادآوریشان (است) رویگردانند(مومنون،71)، اگر در آسمان و زمین، جز «اللَّه» خدایان دیگرى بود، فاسد مىشدند (انبیاء،22)، (لوط) عرض کرد: «پروردگارا! مرا در برابر این قوم تبهکار یارى فرما(عنکبوت،30)، و فرعون گفت: «بگذارید موسى را بکشم، و او پروردگارش را بخواند (تا نجاتش دهد)! زیرا من مىترسم که آیین شما را دگرگون سازد، و یا در این سرزمین فساد بر پا کند(غافر،26)، و اشراف قوم فرعون (به او) گفتند: «آیا موسى و قومش را رها مىکنى که در زمین فساد کنند(اعراف،107).
کسانى که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند، به خاطر فسادى که مىکردند، عذابى بر عذابشان مىافزاییم (غافر، 26)، باز می فرماید: کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمىخیزند، و اقدام به فساد در روى زمین مىکنند، (و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله مىبرند،) فقط این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا (چهار انگشت از) دست (راست) و پاى (چپ) آنها، بعکس یکدیگر، بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایى آنها در دنیاست و در آخرت، مجازات عظیمى دارند(مائده،33)، کسانى که کافر شدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند، به خاطر فسادى که مىکردند، عذابى بر عذابشان مىافزاییم(نحل،88)، آرى،) این سراى آخر تو را (تنها) براى کسانى قرار مىدهیم که اراده برترىجویى در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیک براى پرهیزگاران است(قصص،83)، و براى فساد در زمین، تلاش مىکنند و خداوند، مفسدان را دوست ندارد(مائده،64)، در زمین در جستجوى فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد(قصص،77)، آیا کسانى را که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند همچون مفسدان در زمین قرار مىدهیم، یا پرهیزگاران را همچون فاجران؟(ص،28)، و هنگامى که به آنان گفته شود: «در زمین فساد نکنید» مىگویند: «ما فقط اصلاح کنندهایم(بقره،11)، و همانگونه که خدا به تو نیکى کرده نیکى کن و هرگز در زمین در جستجوى فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد (قصص،11)، و موسى به برادرش هارون گفت: «جانشین من در میان قومم باش. و (آنها) را اصلاح کن و از روش مفسدان، پیروى منما(اعراف،142)، ما به بنى اسرائیل در کتاب (تورات) اعلام کردیم که دو بار در زمین فساد خواهید کرد، و برترىجویى بزرگى خواهید نمود(اسراء،4)، و اگر خداوند، بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر دفع نمىکرد، زمین را فساد فرامىگرفت، ولى خداوند نسبت به جهانیان، لطف و احسان دارد(بقره،251)، فرعون در زمین برترىجویى کرد، و اهل آن را به گروههاى مختلفى تقسیم نمود گروهى را به ضعف و ناتوانى مىکشاند، پسرانشان را سر مىبرید و زنانشان را (براى کنیزى و خدمت) زنده نگه مىداشت او به یقین از مفسدان بود(قصص،40)، قارون از قوم موسى بود، اما بر آنان ستم کرد،… و در آنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را بطلب و بهرهات را از دنیا فراموش مکن و همانگونه که خدا به تو نیکى کرده نیکى کن و هرگز در زمین در جستجوى فساد مباش، که خدا مفسدان را دوست ندارد(قصص،77-76)، و یهودیان گفتند: «دست خدا (با زنجیر) بسته است.»،… هر زمان آتش جنگى افروختند، خداوند آن را خاموش ساخت و براى فساد در زمین، تلاش مىکنند و خداوند، مفسدان را دوست ندارد(مائده،64). آیا ندیدى پروردگارت با قوم «عاد» چه کرد؟ و با آن شهر«ارَم» با عظمت، همان شهرى که مانندش در شهرها آفریده نشده بود؟! و قوم «ثمود» که صخرههاى عظیم را از (کنار) درّه مىبریدند (و از آن خانه و کاخ مىساختند) و فرعونى که قدرتمند و شکنجهگر بود، همان اقوامى که در شهرها طغیان کردند، و فساد فراوان در آنها به بار آوردند به همین سبب خداوند تازیانه عذاب را بر آنان فرو ریخت(فجر، 6-13.و نک: اعراف، 25 و 27؛ شعراء، 140 و 133)، و به خاطر بیاورید که شما را جانشینان قوم «عاد» قرار داد، و در زمین مستقر ساخت، که در دشتهایش، قصرها براى خود بنا مىکنید و در کوهها، براى خود خانهها مى تراشید، بنا بر این، نعمتهاى خدا را متذکر شوید و در زمین، به فساد نکوشید(اعراف، 74)، و اى قوم من! پیمانه و وزن را با عدالت، تمام دهید! و بر اشیاء (و اجناس) مردم، عیب نگذارید و از حق آنان نکاهید! و در زمین به فساد نکوشید(هود،85)، و لوط را فرستادیم هنگامى که به قوم خود گفت: «شما عمل بسیار زشتى انجام مىدهید که هیچ یک از مردم جهان پیش از شما آن را انجام نداده است! آیا شما به سراغ مردان مىروید و راه (تداوم نسل انسان) را قطع مىکنید و در مجلستان اعمال ناپسند انجام مىدهید؟! «اما پاسخ قومش جز این نبود که گفتند:» اگر راست مىگویى عذاب الهى را براى ما بیاور! (لوط) عرض کرد: «پروردگارا! مرا در برابر این قوم تبهکار یارى فرما(عنکبوت، 30 – 38)، کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمىخیزند، و اقدام به فساد در روى زمین مىکنند، (و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله مىبرند،) فقط این است که اعدام شوند(مائده،33)، و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید! همان ها که در زمین فساد مىکنند و اصلاح نمىکنند(شعراء، 151 و 152)، اگر (از این دستورها) روى گردان شوید، جز این انتظار مىرود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندى کنید؟(محمد،22)، فاسقان کسانى هستند که پیمان خدا را، پس از محکم ساختن آن، میشکنند و پیوندهایى را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده، و در روى زمین فساد میکنند اینها زیانکارانند(بقره، 17؛ رعد، 25)، هنگامى که ساحران (به میدان مبارزه) آمدند، موسى به آنها گفت: «آنچه (از وسایل سحر) را مىتوانید بیفکنید، بیفکنید!» هنگامى که افکندند، موسى گفت: «آنچه شما آوردید، سحر است که خداوند بزودى آن را باطل مىکند چرا که خداوند (هرگز) عمل مفسدان را اصلاح نمىکند(یونس، 80 و 81)،علاوه بر این موارد آیات دیگری نیز وجود دارد که به جهات دیگر اشاره دارد و ما جهت اختصار بیان نکردیم.باید عنایت داشت که فساد و افساد دارای مراتب مختلف است؛ به عنوان مثال بدیهی است که ا
فساد شخص اسراف کننده در ردیف افساد قاتل نیست.
آیه 32 سوره مائده شده است در آنجا که خداوند متعال میفرماید:
«مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلى بَنی إِسْرائیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً وَ لَقَدْ جاءَتْهُمْ رُسُلُنا بِالْبَیِّناتِ ثُمَّ إِنَّ کَثیراً مِنْهُمْ بَعْدَ ذلِکَ فِی الْأَرْضِ لَمُسْرِفُونَ. به همین جهت ، بر بنی اسرائیل مقرّر داشتیم که هر کس ، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد ، چنان است که گویی همه انسانها را کشته و هر کس، انسانی را از مرگ رهایی بخشد، چنان است که گویی همه مردم را زنده کرده است. و رسولان ما، دلایل روشن برای بنی اسرائیل آوردند، اما بسیاری از آنها، پس از آن در روی زمین، تعدّی و اسراف کردند.»
…..(بغیر نفس ) بغیر قتل نفس، لا علی وجه الاقتصاص ( أو فساد ) عطف علی نفس بمعنی أو بغیر فساد ( فی الأرض ) و هو الشرک. و قیل: قطع الطریق ( و من أحیاها ) و من استنقذها من بعض أسباب الهلکه قتل أو غرق أو حرق أو هدم أو غیر ذلک(تفسیر کشاف، تفسیرسوره مائده، آیه32).
که جارالله زمخشری فساد را به شرک و به قولی نیز به قطع الطریق، آتشافروزی و…، تعبیر نموده است. اگر آیه 32 سوره مائده و آیه 40 سوره قصص را با هم جمع کنیم، نظر جارالله موجه دیده میشود. چراکه خداوند کریم در آیه 40 سوره قصص فرعون را به این دلیل مفسد میداند که فرزندان ذکور قوم ناتوان خود را سر میبرید و زنان و دختران ایشان را به کنیزی میگرفت. لذا کسانی که نفسی را تلف نمایند یا قتال نمایند، چنانکه فرعون کرد؛ مفسد خواهند بود.
:
موضوع امامت یکی از مهترین مباحث کلامی است که از جایگاه ویژه ای در میان مسلمانان برخوردار است لذا پژوهش های بسیاری پیرامون آن سامان یافته است که در میان این آثار به ظرفیت قصص قرآن در استنباط کلامی مسائل امامت کمتر مورد توجه قرار گرفته که در این نوشتار به این موضوع خواهیم پرداخت.
اما ارائه مبانی تخصصی استنباط کلامی از آیات قصص و نیز تبیین گونه های ارتباط قصص با مسائل کلامی امامت و نیز گونه های استدلال به قصص قرآن و نیز ارائه دیدگاه تفسیری-کلامی در آیاتی که کمتر مورد توجه مفسران قرار گرفته و نیز مطالعات میدانی از مهمترین سختی های فراروی این نوشتار بوده است که الطاف الهی و استمداد از معصومان(ع) این سختی ها را هموار نمود و در نهایت این اثر سامان یافت.
کلیات
1- تعریف مسأله و تبیین موضوع
قصص قرآن از دیرباز مورد توجه مفسران، محدثان و دانشمندان علوم قرآنی بوده و از ابعاد گوناگون پژوهشهای متنوعی در این موضوع سامان یافته است برخی از این آثار روایی و برخی ناظر به ابعاد تاریخی و جغرافیایی قصص قرآن است و برخی دیگر مربوط به ابعاد زیبایی شناسی قصص قرآن و ابعاد هنری و اعجاز بیانی آن است.
از سوی دیگر هر یک مفسران باتوجه به رویکرد تفسیری خویش در ذیل آیات قصص به تفسیر آن پرداختهاند. در برخی از تفاسیر اهل سنت غالباً به جزئیات قصص پرداختهاند مانند «جامع البیان» طبری(د 310ق)، «لطائف الاشارات» قشیری(د 465ق)، «الجامع لأحکام القرآن» قرطبی(د 671ق)، «الدر المنثور» سیوطی(د 911ق) که در ذیل قصص روایات متعددی دیده مىشود، که جزئیات گوناگونی از قصص قرآن در آن بیان شده که برخی از آنها از قبیل إسرائیلیات و روایات غیر معتبر به شمار مىرود و چه بسا خالی از ابعاد هدایتی و تربیتی باشد.[1]
در این میان یکی از موضوعات اساسی در تفسیر قرآن، ابعاد کلامی و جنبهه ای استنباط کلامی از قصص قرآن در حوزه مباحث «امامت» است. لذا موارد گوناگونی مىتوان یافت که مفسران امامی در تفسیر برخی آیات قصص نکات قابل توجهی از مباحث «امامت پژوهی» در استنباط از آن قصص بیان کردهاند، در آثار کلامی امامیه در مباحث «امامت» نیز اهتمام بسیاری نسبت به تفاسیر امامیه، در استنباط کلامی به آیات دیده مىشود. از سوی دیگر تأمل در روایات تفسیری اهل بیت(ع) در باب قصص قرآن نشان مىدهد که یکی از مهمترین شیوههای اهل بیت(ع) در تبلیغ امامت و تبیین ابعاد گوناگون آن و نیز در پاسخگویی به شبهات شیعیان و در احتجاج با مخالفان این است که به قصص قرآن در مسائل کلامی «امامت» استناد بسیاری داشتهاند. نمونههای متعددی از روایات رسول خدا(ص) در آثار روایی امامیه و اهل سنت و نیز روایات بسیاری از اهل بیت(ع) در آثار روایی و تفسیری امامیه شاهد این مدعاست حتی برخی از اصحاب معصومان(ع) در مناظرات و احتجاجات خویش با مخالفان از این شیوه بهره جستهاند. در آثار کلامی متقدم و متأخر امامیه نیز این شیوه از جایگاه ویژهای برخوردار است.
از سوی دیگر دانشمندان اهل سنت در تفاسیر و کتب علوم قرآنی و تک نگاریهای خویش در باب قصص قرآن، تنها به ابعاد زیبایی شناسی قصص قرآن و ابعاد هنری و اعجاز بیانی آن پرداختهاند و غالباً به ارتباط آن با مباحث امامت اشارهای نکردهاند. ایشان در مباحث پیرامون «اهداف، اغراض و رسالت قصص قرآن» نیز مباحثی از قبیل تسلی دادن به رسول خدا(ص) و مؤمنان، عبرت از امتهای پیشین، تثبیت روح ایمان در مسلمانان و مطالبی این چنین بیان کردهاند و غالباً اشارهای به ابعاد استنباطی مباحث امامت از قصص قرآن نداشتهاند، این امر عجیبی نیست چراکه در خصوص امامت تفاوتی اساسی در مبانی کلامی با امامیه دارند اما تعجب اینجاست که برخی آثار علوم قرآنی و تک نگاریهای امامیه در باب قصص قرآن، نیز کمتر اشارهای به «مباحث امامت» دیده مىشود و غالباً متأثر از همان دیدگاههای علوم قرآنی دانشمندان اهل سنت هستند. از سوی دیگر آثاری با موضوع «امامت در قرآن» که در دوران معاصر نگاشته شده غالباً به آیات معروفی چون آیه ولایت، آیه إطاعت از اولی الأمر، آیه تطهیر، آیه إکمال، و آیاتی از این قبیل إشاره کردهاند و به بهرههای کلامی از قصص قرآن در
/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af-%d8%a8%d9%86-%e2%80%8f%d9%85%d8%a7%db%8c%d9%87-%e2%80%8f%d9%87%d8%a7%db%8c-%da%a9/
مسائل امامت کمتر توجه کردهاند. لذا امامت پژوهی در قصص قرآن و به تعبیر دیگر تبیین جایگاه قصص قرآن در استنباط کلامی در موضوع امامت یکی از خلاهای اساسی در حوزه مطالعات میان رشتهای رشتههای علوم قرآنی، تفسیر قرآن و علم کلام است. البته قرار نیست که در این رساله در هر موضوعی همه استدلالها را ذکر کنیم به عنوان مثال در بحث عصمت، ادله قرآنی، روایی، عقلی و موارد دیگر را مطرح کنیم یا در مسأله طول عمر ادله عقلی، علمی، قرآنی و روایی را مورد بررسی قرار دهیم زیرا این خروج از موضوع محسوب مىشود. رسالت اصلی این رساله مشخص کردن بخشی از ظرفیتهای قصص قرآن در زمینه استدلالهای قرآنی مربوط به مسائل اساسی امامت و مهدویت است تا اگر از امامت سخن مىگوییم از این ظرفیت عالی غافل نمانیم.
2- ضرورت تحقیق و هدف
توجه به نکات زیر بر لزوم و ضرورت پژوهش در این موضوع مىافزاید.
أ- توجه به حجم قابل توجه قصص قرآن و ضرورت نگاه نو به قصص قرآن در استنباط مباحث امامت و مهدویت
ب- با استناد به قصص قرآن کریم در تبیین مباحث امامت و مهدویت و پاسخگویی به مهمترین شبهاتی که از دیرباز تاکنون وجود داشته است، مىتوان پاسخ داد به ویژه در مقام احتجاج با اهل سنت و با آنان که روایات امامیه را نمىپذیرند.
ج- إرائه یکی از شیوههای اهل بیت(ع) در تبلیغ و احتجاج با مخالفان
د- تاکنون پژوهش مستقل و قابل توجهی در این جنبه از ابعاد قصص قرآن سامان نیافته است.
ه- بهره گیری کلامی از قصص قرآن در تبیین مباحث امامت و مهدویت مىتواند در کنار اغراض دیگر قصه گویی در قرآن، به عنوان یکی دیگر از اهداف و مقاصد اساسی قصص قرآن کریم بشمار آید.
و- در تفاسیر اهلسنت ذیل آیات قصص قرآن، به خوبی مشخص است که به مسائل حاشیهای چون ذکر جزئیات این قصص پرداخته شده است؛ این مطالب افزون بر اینکه به لحاظ هدایتی کارآمد نیست به لحاظ اعتبار نیز جای تأمل است چراکه وجود روایات ضعیف و نیز إسرائیلیات در میان آنها دیده مىشود. اما در تفاسیر و کتب کلامی شیعه، به ابعاد امامت پژوهی در ذیل آیات قصص قرآن پرداخته شده است. این امر بیانگر جایگاه ویژه قصص قرآن در استنادات و استنباطات کلامی است البته نکات استنباط شده از قصص قرآن در تفاسیر و آثار کلامی شیعه پراکنده بوده و به صورت نظام مند، منسجم و منظم در یک مجموعه مستقل تبیین و إرائه نشده است.
3- پرسش های اساسی تحقیق
این رساله در پی یافتن پاسخ به سه پرسش اصلی ذیل است؟
أ. استنباط کلامی از قصص قرآن کریم بر چه مبانی استوار است؟
ب. تا چه اندازه مىتوان از قصص قرآن، در حوزه مباحث امامت بهره گرفت؟
ج. مهمترین مباحث کلامی امامت در استنباط از قصص قرآن چیست؟
د. مهمترین مباحث کلامی مهدویت در قصص قرآن چیست؟
4- فرضیهها یا پاسخهای احتمالی تحقیق
أ. استنباط کلامی از قصص قرآن کریم بر دو دسته از مبانی و پیش فرضهای عمومی در استنباط از قرآن چون صیانت قرآن از تحریف، نص و قرائت واحد قرآن، قابل فهم بودن قرآن و جواز تفسیر آن، ساختار چند معنایی قرآن، انسجام و پیوستگی آیات قرآن و جاودانگی قرآن، و مبانی و پیش فرضهای تخصصی در استنباط کلامی از قصص قرآن از قبیل حقانیت قصص قرآن یا نمادین و تمثیلی نبودن آن، هدفمند بودن قصص قرآن، لزوم ارتباط بین نبوت و امامت، تجلی سنتهای الهی در قصص قرآن و جریان و ایستایی قصص قرآن تا روز قیامت استوار است.
ب. بررسی علمی میراث علمی فریقین نشان میدهد که استنباط کلامی از قصص قرآن در روایات پیامبر و ائمه اطهار(ع)، استنباط کلامی از قصص قرآن توسط اصحاب ائمه(ع) و تأیید ایشان، بکارگیری این شیوه توسط دانشمندان امامیه و اهل سنت، بیان غیر مستقیم و مستقیم مباحث امامت در آیات قصص و غیر قصص، جدایی ناپذیری قصص قرآن و سنتهای الهی، ایستایی و تغییرناپذیری اصول اعتقادی ادیان الهی به خوبی بیانگر میزان قابل توجه استفاده از این شیوه در مباحث امامت و کارآمدی استدلال به قصص قرآن در موضوع امامت و جایگاه این شیوه از استدلال کلامی در نزد اهل بیت(ع) و دانشمندان امامی و اهل سنت است.
ج- مهمترین مباحث امامت که در قصص قرآن مطرح شده عبارتند از: ضرورت وجود خلیفه و امام در زمین تا روز قیامت، شروط امامت(اعم از اختصاص تعیین امام به خداوند، وجوب نص بر امام، علم و شجاعت از شروط خلافت و امامت، عصمت، صدور معجزه، محدَّث بودن)، وجود صفات خداوند در امام، برتری انبیاء و حجج الهی بر ملائکة، تقدم وجود خلیفه بر دیگران، هدایت به امر از شؤون امامت، سبب موهبت امامت، امکان تصدی مقام امامت در کودکی، رجعت اهل بیت(ع)، توسل، تبرک جستن به اولیاء و آثار ایشان، زیارت معصومان(ع) و شفاعت
د. پنهانی بودن ولادت امام عصر(ع)، تصدی مقام امامت در کودکی، غیبت، طول عمر، بقاء بر شباب، صدور معجزه، حکومت عدل جهانی و آداب انتظار از مهمترین مباحث کلامی مهدویت در قصص قرآن کریم بشمار مىرود.
[1] رک: معرفت، التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، ج2، ص141-286؛ علوی مهر، آشنایى با تاریخ تفسیر و مفسران، ص203-204؛ مهدوی راد، آفاق تفسیر مقالات و مقولاتى در تفسیر پژوهى، ص433-438؛ شاهرودی، ارغنون آسمانى، جستارى در قرآن، عرفان و تفاسیر عرفانى، ص245-247
:
بسم الله الرحمن الرحمن الرحیم. اذا جاء نصر الله و الفتح. و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا. فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا.
اللهم لا حول لنا الا بقوتک ولا قوه لنا الا بعونک فایدنا بتوفیقک و سددنا بتسدیدک و اعم ابصار قلوبنا عما خالف محبتک و لا تجعل لشیء من جوارحنا نفوذا فی معصیتک فصل علی محمد و آله.
رساله پیش رو با عنوان «راهبرد فرهنگی ـ سیاسی جمهوری اسلامی ایران با تاکید بر گفتمان مهدویت»، به منظور بررسی نسبت میان «شریعت مقدس اسلام»، «فرهنگ جامعه اسلامی» و «اقتضائات جامعه مهدوی» در دستور کار قرار گرفت و در جریان این پژوهش، ضرورت نهادینه کردن فرهنگ آرمانی اسلام در جامعه و تاثیر این مهم در استحکام پایه های حاکمیت سیاسی اسلام در عصر غیبت و نیز نقش آن در تمهید شرایط ظهور منجی عالم بشریت ارواحنا فداه به موضع فحص و بررسی نهاده شد.
جمهوری اسلامی ایران به عنوان یگانه پرچمدار حاکمیت تشیع در عصر حاضر که بی شباهت به عصر آخر الزمان نیست، نقش و اهمیت ویژه ای در تحقق اهداف آرمانی شیعه دارد. بدیهی است این اهداف آرمانی که ریشه در معارف حقه اسلام و آموزه های اصیل اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام دارد، تحت ولایت، زعامت و درایت «فقیه جامع الشرایط» و نیز رهنمودهای علمای ربانی و عرفای الهی کیان اسلامی پیگیری می شود. در این راستا باید متذکر شد که اهداف آرمانی و آموزه های ربانی در اعماق خود با حقیقت و واقعیت پیوندی ژرف و ظریف دارد که نیل به ژرفای این حقایق جز از راه سیر انفسی و آفاقی بسی سخت و دشوار خواهد بود و لازمه آن نیز حرکت زیر لوای پیران طریق و حکیمان رشید است تا از رهگذر آن حقایق الهیه درونی افراد شود و فهمی عمیق نسبت به معارف دین برای آحاد حاصل آید و در پرتو آن، ایمان عمیق و خلق کریم در قلب آحاد مستقر شود و زمینه برای تجلی فرهنگ آرمانی اسلام مهیا گردد.
در این رساله اصل بر آن است که فرهنگ اسلام در شکل آرمانی خود زمانی بر جامعه مستولی می شود که اعمال آحاد مسلمین از حدود الهی تجاوز نکند و مکارم اخلاق در سطح گسترده به صورت نهادی شده در جامعه عینیت یابد و به تبع آن مطالبات حضرت حق ـ عز اسمه ـ به مطالبات مردمی مبدل شود. بدیهی است در شرایطی که زمامداران صالح مسلمان، زمام امور حاکمیتی را به دست دارند و به دنبال عینیت بخشیدن به مطالبات الهی هستند، تبدیل شدن مطالبات ذات اقدس الهی به مطالبات مردمی (این امر نتیجه پروسه نهادینه کردن شکل صحیح فرهنگ اسلامی در جامعه خواهد بود)، پیکره امت و امامت را به پیکره ای واحد و منسجم مبدل کرده و میان دو روی سکه سیاست که «مردم» اند و «حاکمیت» پیوندی ناگسستنی برقرار می کند. پس دور از حقیقت نیست که نهادینه شدن شکل صحیح «فرهنگ اسلام» در جامعه را به مثابه عنصری اساسی تلقی کنیم که تحقق آن در جامعه به اصلاح مناسبات «مردم ـ مردم»، «مردم ـ حاکمیت» و «حاکمیت ـ مردم» منجر شود و انسجام ملی و ثبات سیاسی را نتیجه دهد.
از سوی دیگر باید تاکید کرد که یکی از کارویژه های اساسی حکومت اسلامی در نظام ولایی شیعی، تنظیم رابطه معنوی ولایت محور میان حاکمیت و آحاد ملت است. (ضرورت ایجاد سنخیت و همگونی بنیادی میان امام و ماموم در عقیده و رفتار) بر این اساس می توان مدعی شد، این مهم نیز جز از طریق نهادینه کردن فرهنگ اسلامی (اسلام ناب محمدی) در جامعه و تربیت نفوس متقی، مهذب و متکامل میسر نمی باشد. بدیهی است تحصیل توفیق در این زمینه نیازمند اراده دستگاه حاکمیت و نظام سیاسی است که با نگاهی فعال و پویا به پدیده فرهنگ، آن را به گونه ای سامان بخشد که از طرفی موجب تعالی و تکامل فرهنگ دین بنیاد شود و از طرف دیگر فرهنگ تکامل یافته موجب استحکام پایه های اقتدار ملی و برقراری پیوند حداکثری میان حاکمیت و مردم گردد. از این حیث تحقق هدف مذکور مستلزم اتخاذ راهبرد فرهنگی ـ سیاسی از سوی دستگاه حاکمیت است تا از رهگذر آن زمینه های لازم برای اصلاح و بهسازی حداکثری در دو حوزه: 1) مناسبات میان حاکمیت و مردم (جامعه با حاکمیت) و 2) مناسبات فردی – اجتماعی در جامعه (مناسبات جامعه با خود) فراهم آید. ضمنا متذکر می شود در رساله پیش رو جامعه مهدوی (آرمان شهر اسلامی) به مثابه هدف غایی مورد توجه بوده و حاکمیت اسلامی در عصر غیبت به مثابه نهاد هماهنگ کننده وضع موجود (جامعه فعلی) با وضع مطلوب (جامعه مهدوی) معرفی خواهد شد و افق مهدویت در این حوزه مورد تاکید است.
مطالبات آرمانی مذکور در شرایطی بیان می شود که ما به این مسئله اذعان داریم که با وجود اینکه انقلاب اسلامی ایران پدیده ای ذاتا فرهنگی ـ سیاسی بوده، به نظر می رسد پس از تشکیل جمهوری اسلامی ایران تداوم بعد فرهنگی آن برای تحقق جامعه آرمانی شیعی تا حد زیادی مغفول واقع شده و یا در مسیر صحیح و کارشناسی شده هدایت نشده است. این در حالی است که طی این سال ها بر بعد سیاسی انقلاب بیشتر پای فشرده شده است. در همین راستا باید متذکر شد بازتاب عملکرد دستگاه های فرهنگی در طول 30 سال گذشته بیانگر آن است که وضعیت مناسبات فردی ـ اجتماعی جامعه کنونی ما فاصله ای چشمگیر با جامعه مطلوب و ایده آل شیعی دارد و از سوی دیگر هجمه های نرم فرهنگی و رویارویی نامتناسب و نامتقارن نهادهای فرهنگی داخلی با این هجمه ها همواره بر این فاصله چشمگیر می افزاید و این رویارویی خطیر این اصل را بر ما مسلم می کند که بهینه سازی اوضاع کنونی نیازمند تبیین ساختارهای فرهنگی کار آمد است که این ساختار باید با افق مهدویت و آرمان شهر اسلامی قابل انطباق باشد.
با این وصف نگارنده معتقد است تحصیل توفیق در بعد سیاسی ارتباطی تنگاتنگ با کسب موفقیت های روز افزون در حوزه فرهنگ و نهادینه سازی بنیادهای فرهنگ دینی در بستر جامعه دارد. چه، یکی از کارویژه های اساسی و مهم حکومت اسلامی بسط فرهنگ و اندیشه اسلامی در جامعه است. به همین منظور وجود نگاه راهبردی به این دو حوزه از سوی حاکمیت اسلامی عصر غیبت ضرورتی انکارناپذیر است و در حاکمیت سیاسی شیعی تمام جهت گیری ها باید با توجه به آرمان مهدویت صورت پذیرد. بنابر این پیشینه تحقیق حاضر، ناظر بر تمام پژوهش های حوزه مهدویت است که در این میان غیر از شیعیان بسیاری از بزرگان و علمای اهل سنت نیز در این باب آثاری بر جای گذاشته اند و طی سال های اخیر این پژوهش ها وجه پویاتری به خود گرفته است. برگزاری همایش های بین المللی مهدویت طی سالیان اخیر شاهد بر این مدعا است که طی آن پژوهش هایی در باب «زمینه سازی ظهور»، «وظایف دولت زمینه ساز»، «مهدویت و رسانه» و … مورد بررسی قرار
/%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af-%d8%b1%d8%a7%d9%87%d8%a8%d8%b1%d8%af-%d9%81%d8%b1%d9%87%d9%86%da%af%d9%8a-%d9%88-%d8%b3%d9%8a%d8%a7%d8%b3%d9%8a-2/
گرفته اند و در سال های آتی نیز این محورها پیگیری خواهند شد. بر این اساس، فضای گفتمانی برای طرح موضوع این رساله تا حدود زیادی فراهم بوده و بلکه پرداختن به آن را می توان امری ضروری تلقی کرد چراکه به نظر می رسد نوع نگاه حاکمیت شیعی به حوزه فرهنگ و سیاست باید ملهم از آرمان مهدویت باشد و این مسئله را می توان یکی از نیازهای تئوریک کشور دانست.
بر این مبنا رساله حاضر کوشش می کند این کارویژه را در چارچوب سیاست های جمهوری اسلامی ایران مورد بررسی قرار دهد؛ امید که بتواند برای متولیان سیاستگذاری در این عرصه مفید واقع شود.
در این مجال با توجه به توضیحات ارائه شده در بالا و همچنین برای روشن تر شدن فضای گفتمانی پژوهش حاضر، در زیر به طرح سوال اصلی و سوالات پیرامونی و بیان فرضیه اصلی و فرضیات پیرامونی می پردازیم.
این پژوهش در صدد پاسخگویی به این سوال اصلی است که رویکرد سیاسی مطلوب به حاکمیت، جامعه و فرهنگ در جهت گذار از وضع موجود (جامعه و حکومت فعلی) به وضع مطلوب (جامعه و حکومت مهدوی) چه اقتضائاتی در طراحی راهبرد فرهنگی سیاسی مطلوب دارد؟
و به تبع آن سوالاتی از قبیل:
1) فرهنگ اسلامی در تدوین راهبرد فرهنگی ـ سیاسی جمهوری اسلامی ایران چه جایگاهی دارد؟
2) حاکمیت اسلامی در عصر غیبت از چه جایگاهی برخوردار است؟
3) اهداف و کارویژه های حکومت اسلامی در عصرغیبت چیست؟
4) حاکمیت سیاسی جهت نهادینه کردن فرهنگ اسلامی در جامعه از چه ابزارهایی می تواند استفاده کند؟
در طرح اولیه تحقیق برای سوالات مذکور پاسخ های ابتدایی در قالب فرضیه های تحقیق بیان شد به این ترتیب که در پاسخ به سوال اصلی، این فرضیه اصلی ایراد شد که ایجاد جامعه مهدوی (آرمان شهر اسلامی) مستلزم تحقق نظام سیاسی ـ اجتماعی متکامل شیعی است که در شکل ایده آل این نظام، میان امام معصوم علیه السلام به عنوان ولی علی الاطلاق و مامومین به مثابه امت اسلامی، سنخیت و همگونی بنیادی وجود دارد. بر این اساس بدیهی است که در عصر غیبت این مهم (ایجاد سنخیت و همگونی بنیادی میان امام و ماموم) می تواند از مجرای اراده حاکمیت اسلامی محقق شود تا از این راه بستر های لازم برای پذیرش ولایت کلیه الهیه ـ که در وجود مقدس حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف متجلی است ـ از جانب مردم فراهم شود. از این رو توجه به گفتمان مهدویت در تدوین راهبرد فرهنگی ـ سیاسی جمهوری اسلامی ایران با رویکردهای ذکر شده اهمیتی مضاعف می یابد.
همچنین در طرح تحقیق پاسخ هایی برای سوالات فرعی در نظر گرفته شد که در اینجا با رعایت ترتیب و توالی آن ها تحت عنوان فرضیه های فرعی تحقیق مورد اشاره قرار می گیرد:
1) فرهنگ اسلامی از یک سو به مثابه منشا و خاستگاه راهبرد فرهنگی ـ سیاسی جمهوری اسلامی ایران است و از سوی دیگر اجرای راهبرد فرهنگی ـ سیاسی، نهادینه شدن فرهنگ اسلامی در جامعه را در پی خواهد داشت.
2) حاکمیت اسلامی در عصر غیبت به مثابه نهاد هماهنگ کننده وضع موجود (جامعه فعلی) با وضع مطلوب (جامعه مهدوی) محسوب می شود که در این راستا باید تمام ظرفیت های مادی و معنوی خود را برای تحقق جامعه آرمانی شیعه بسیج کند.
3) توجه به مقوله تربیت دینی آحاد ملت و نهادینه کردن فرهنگ اسلامی در جامعه، از کارویژه های اصلی حکومت اسلامی در عصر غیبت است.
4) از میان نهادهای فرهنگی موجود در کشور، نهاد تعلیمی ـ تربیتی (نظام آموزش و پرورش) ابزاری مناسب، سریع و زود بازده جهت برقراری ارتباط پایدار و فراگیر میان حکومت و بدنه جامعه است که از طریق ایجاد اصلاحات ساختاری در آن و طراحی نظام تعلیمی ـ تربیتی نوین می توان تا حدود زیادی فرهنگ اسلامی را در جامعه نهادینه کرد.
همچنانکه ملاحظه می شود ایده اولیه این رساله با هدف حرکت در جهت ایجاد یک نظام سیاسی ـ اجتماعی متعالی شیعی در مقام طرح و تبیین قرار گرفته و از این حیث رساله وجه کاربردی دارد اما از سوی دیگر باید توجه داشت که ترسیم وجه متعالی نظام سیاسی ـ اجتماعی شیعی نیازمند باریک بینی و مداقه در باب مسایل نظری و اعتقادی است. در این میان با عنایت به رویکرد اصلی رساله، توجه به مبانی انسان شناسی اسلامی و نیز مبانی اندیشه های ولایی تشیع و طرح مسایل نظری پیرامون گفتمان مهدویت از اهمیت ویژه ای برخوردار است که از این منظر رساله وجه نظری دارد.
بنابراین پژوهش حاضر در 5 بخش اصلی تدوین شده است که عبارتند از:
الف) کلیات
در این بخش مطابق عرف کارهای تحقیقی ـ پژوهشی به تعریف و تبیین مفاهیم به کار رفته در عنوان رساله پرداخته شده است که در سایه آن نمایه و صورت بندی گفتمانی رساله تا حدودی روشن شده است.
ب) بنیادهای معرفتی انسان شناسانه در اسلام
در این بخش مبانی انسان شناختی در اسلام و قرآن تشریح و عوامل تاثیر گذار در سیر تکاملی انسان که منجر به ایجاد سنخیت و همگونی میان امام و ماموم ـ در نظام ولایی شیعه ـ می شود تبیین خواهد شد.
ج) بنیادهای معرفتی ولایت در اندیشه تشیع و ارتباط آن با مقوله مهدویت
در این بخش راه های نهادی شدن مقوله ولایت پذیری در جامعه تشیع بررسی، و تحلیلی از علل رقم خوردن غیبت و عدم بهره مندی جامعه انسانی از ولایت بالغه الهیه ارائه می شود.
د) اقتضائات رهیافت سیاسی در راهبرد مهدویت
در این بخش تحلیلی از ماهیت حکومت اسلامی در عصر غیبت ارائه می شود و ذیل آن اساسی ترین اهداف و خط سیر حکومت اسلامی در این برهه از زمان تبیین گردیده و همچنین نوع ارتباط میان حاکمیت و ملت برای نهادینه شدن فرهنگ اسلامی در جامعه با توجه به افق مهدویت تشریح خواهد شد.
ه) بررسی نهادهای موثر در راهبرد نهادینه کردن فرهنگ اسلامی در جامعه
این بخش بیشتر جنبه آسیب شناسی فرهنگ و نهادهای فرهنگی را داشته و در نهایت راهبرد مورد نظر و امکانات و ظرفیت های مورد نیاز برای نهادینه کردن فرهنگ اسلامی در جامعه با توجه به افق مهدویت پیشنهاد می شود.
با توجه به اقتضائات موجود، این رساله در روش توصیفی ـ تحلیلی تهیه شده است که بخش اعظم یافته های آن، با از راه جستار کتابخانهای گردآوری شده است و در مواردی نیز از سلسله مباحث اخلاق و معارف اسلامی آیت الله حاج شیخ مجتبی تهرانی (حفظه الله) که در قالب الواح فشرده با عنوان حدیث پارسایی طبع شده است استفاده شده. همچنین در بخش هایی از این رساله به برخی برنامه های شبکه علمی (چهار) سیمای جمهوری اسلامی ایران که با رویکرد حکمی ـ فلسفی (سلسله مباحث دکتر غلام حسین ابراهیمی دینانی و دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی در برنامه معرفت؛ ذیل عنوان کلی حکمت الهی) و آکادمیک (برنامه گفتگوهای فرهنگی) تهیه و پخش شده است استناد گردیده.
در باب قلمرو تحقیق نیز باید متذکر شد قلمرو مکانی آن مرتبط با نظام فرهنگی ـ سیاسی جمهوری اسلامی ایران بوده و در این مقیاس کاربرد داخلی دارد. همچنین در این تحقیق مقوله ولایت پذیری جامعه مسلمانان در گذشته آسیب شناسی شده و بر مبنای آن راهکارهای اصلاح در زمان حال و تحصیل نتیجه در آینده مورد توجه قرار خواهد گرفت. لکن نقطه عطف قلمرو زمانی تحقیق زمان حال است. رساله پیش رو به لحاظ قلمرو موضوعی نیز ناظر بر جامعه شیعی به طور خاص و جامعه اسلامی به طور عام بوده و در آن رابطه متقابل میان حاکمیت و مردم تحلیل می شود.
چنانچه از توضیحات فوق بر می آید این رساله رویکردی آینده پژوهانه در حوزه فرهنگ و سیاست دارد و در آن چالش ها و تهدیدهای پیش رو پیش بینی شده و بر مبنای آن می بایست تصمیمات کارساز و راهگشا در زمان حال اتخاذ شود. در این رویکرد آینده پژوهانه ثقل مباحث در حوزه عملیاتی و اجرا متوجه نظام تعلیمی ـ تربیتی به عنوان رکن فرهنگی قابل توجه است. به این منظور ضمن تبیین ساختار نوین و موثر برای نظام تعلیمی تربیتی، وجه مفید و کارآمد فرایند نهادینه کردن فرهنگ اسلامی در جامعه با محوریت نظام های فرهنگی ـ آموزشی متمرکز به عنوان پیشنهاد مطرح می شود.
بدیهی است با توضیحات فوق این تحقیق می تواند برای تمامی نهادهای تاثیرگذار در حوزه سیاست گذاری فرهنگی کاربرد داشته باشد.
در پایان وظیفه خود می دانم از تمامی کسانی که به هر نحو در تدوین این رساله موثر بوده اند، خصوصا اساتید ارجمند خود، عالی جنابان دکتر جلال درخشه و دکتر محمدهادی همایون کمال قدردانی را داشته باشم و از پیشگاه خداوند متعال آرزوی توفیقات روزافزون برای ایشان مسئلت می کنم.
:
از آنجایی كه دغدغة بشر در طول اعصار دستیابی به اصیلترین و نابترین معارف بوده است تا بتواند تیشه بر ریشة همة جهالتها بزند و خود را از بند اسارت جهالت برهاند. این پایان نامه بر آن است تا بتواند راهی را برای دستیابی بشر به ادراكاتی مصون از خطا معرفی نماید. از آنجایی كه در روایات معصومین: و آیات قرآن كریم در مورد تأثیر فضایل و رذایل اخلاقی بر شناخت و ادراك، اشاراتی به صورت مستقیم و غیر مستقیم وارد شده است این تحقیق بر آن است كه این نقش و تأثیرگذاری را در این پژوهش بررسی نماید.
برخی قائلند كه گناه حجابی بر دیدگان انسان ایجاد میكند كه مانع از دید صحیح میشود و یا اصلاً دیده را كور كرده و آدمی را از دیدن بسیاری از حقایق بازمیدارد. آیا این ادّعا صحیح میباشد؟
آیا گناه میتواند در نوع نگاه و نگرش انسان و بالطبع ادراك آدمی اثر بگذارد؟
آیا آدمی میتواند با رعایت تقوا به مدارجی دست یابد كه دیگران از آن محرومند؟
بر فرض جواب مثبت به این تأثیرگذاری، آیا میتوان دیگران را هم نسبت به این تأثیرگذاری متقاعد نمود؟ یا دست كم به تأمّلی جدی در این مسئله وادار كرد؟
آیا در بررسی علل و عوامل اُفت تحصیلی دانشجویان و طلاب و محصّلین میتوان عواملی همچون، گناه و یا رذایل اخلاقی را به عنوان یكی از فاكتوریهای تأثیرگذار در این امر به حساب آورد؟
آنچه كه از آیات و روایات استفاده میشود این است كه نافرمانی از خداوند و گناه كه حركت در خلاف مسیر كلّ نظام هستی میباشد باعث دگرگونی در عقل و خرد و حسّ تشخیص آدمی میگردد. در حقیقت دگرگونی و ناموزونی حسّ تشخیص و ادراك آدمی، معلول بیماری خاصّی است كه همانند بیماریهای جسمی بر مزاج و یا روح انسان مسلّط میگردد.
گرایش به گناه، نوعی بیماری روانی محسوب میشود كه در روح آدمی اثر منفی گذاشته و باعث دگرگونی در نحوة اندیشة او و اعوجاج در دستگاه ادراك میگردد. از منظر قرآن و روایات در اثر تكرار گناه آدمی به حالت خاصی میرسد كه دیگر زشتیها را نمیبیند و آن را امری طبیعی قلمداد میكند و آرام و آرام فاعل گناه خود به شكل گناه درمیآید. و بر اثر آن بر قلب و گوش او مهر میخورد و پردهای در برابر دیدگانش آویخته میگردد و از فهمیدن حقایق و شنیدن نصایح، محروم میماند. ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ…﴾[1].
با انجام رذایل، زمینة سقوط آدمی فراهم گشته و در اندیشه او شبهه و زمینه كجفهمی و اعوجاج در بینش ایجاد میشود. و بر عكس؛ با فضیلتمندی زمینة ارتقاء فهم و ایجاد بصیرت فراهم گشته و وسعت دید او زیاد میگردد.
کلیات:
در یک تقسیمبندی كلّی میتوان عوامل مهم تأثیرگذار بر ادراك را به دو عامل درونی و بیرونی تقسیم كرد:
عوامل بیرونی میتواند مصادیقی همچون شیطان، دوستان گمراه یا خوب، اجتماعات صالح یا ناصالح، دسترسی یا عدم دسترسی به امكانات آموزشی و معلم داشته باشد.
امّا عوامل درونی نیز مثل ملكات و فضایل اخلاقی و رذایل اخلاقی، در نوع شناخت تأثیرگذارند.
البته تأثیرگذاری عمل بر شناخت و ادراك و همچنین اثرگذاری ادراك و شناخت بر عمل یک تأثیرگذاری دوسویه و متقابل است، امّا ما در این تحقیق فقط یک سوی این تأثیرگذاری كه همان نقش عمل[1] بر شناخت است را در قالب تأثیرگذاری اعمال خوب یا بد بر شناخت و معرفت مورد مطالعه و دقت نظر بیشتر قرار میدهیم.
این تأثیرگذاریها را میتوان از منظر فلسفی، دینی، روانشناختی و یا علوم اجتماعی مورد بحث و پژوهش قرار داد امّا از آنجایی كه ما در اینجا از منظر قرآن و روایات معصومین: آن را مطرح مینمائیم امكان ورود به همة این رویكردها را به طور مفصّل نداریم و غالب بحث جنبة دینی و از نگاه و منظر قرآن و روایات میباشد.
(مفاهیم) و متغیّرها
معرفت و ادراك عنوان متغیّری است كه در پرتو رفع و دفع رذایل اخلاقی توسعه پیدا میكند و همچنین كسب فضائل اخلاقی باعث تسهیل كسب معارف میشود.
پیشفرضهای پژوهش
در این بحث ما پیشفرضهای زیر را مفروض میدانیم:
1- انسان موجودی اخلاقی است.
2- انسان تربیتپذیر میباشد.
3- ظواهر كتاب و سنّت حجّت میباشد.
4- شیوه اكتساب از منابعِ دینی شیوة اجتهادی است.
اهداف پژوهش:
تأثیرات علمی این پژوهش در علم اخلاق نظری، بسیار وسیع و گسترده میباشد و همچنین در حیطة اخلاق عملی و كاربردی تأثیرات زیادی را به دنبال خواهد داشت.
از دستاوردهای این پژوهش میتوان به كاربرد این بحث و نتایج آن در محیطهای – علمی حوزه و دانشگاه – اشاره نمود. و این گونه نتیجهگیری نمود كه: تزكیه مقدّم بر تعلیم بوده و عدم التزام به اخلاق دینی یكی از آفات و دلایل اُفت تحصیلی در محیطهای علمی میباشد. و با تهذیب اخلاقی میتوان سطح علمی مراكز علمی را بالا برد.
سؤالات پژوهش:
سؤالاتی كه در این پژوهش به آن پاسخ خواهیم داد به دو گروه سؤالات اصلی و فرعی تقسیم میگردند:
الف) سؤالات اصلی:
آیا فضایل و رذایل در ادراك آدمی نقش دارند؟
نظر قرآن و روایات معصومین: در این باره چیست؟
ب) سؤالات فرعی:
/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af-%d9%86%d9%82%d8%b4-%d9%81%d8%b6%d8%a7%d9%8a%d9%84-%d9%88-%d8%b1%d8%b0%d8%a7-2/
آیا برای فهم بهتر و بیشتر مسائل و ارتباط دقیقتر با عالم هستی، «تقوا» كارساز است؟
آیا میتوان گناه را به عنوان یكی از دلایل اُفت تحصیلی در مراكز علمی قلمداد نمود؟
و آیا میشود چنین ادعایی را طرح نمود كه هر كس كه در راه شناخت و معرفت گام برمیدارد گریز و گزیری از پاكسازی درونِ خویش به عنوان ظرف معلومات ندارد و برای بهتر دیدن باید فضای ذهن و جان را از آلودگیها و غبارهای غفلت و گناه زدود؟
ضرورت تحقیق:
از آنجایی كه همة جهانبینیها، از نوعِ شناختِ انسانها از جهان هستی نشأت میگیرند و شناختهای صحیح و سقیم هستند كه جهانبینیها را شكل میدهند و از طرفی هم متون دینی همه ادیان الهی و سخنان بزرگان هر دینی بر كسب شناخت و ادراكی بیپیرایه تأكید فراوان دارند لذا برای رسیدن به ایدئولوژی صحیح، باید، نوع شناخت و ادراك خود را از كجی و اعوجاج مصون بداریم.
از دیرباز بشر به دنبال دستیابی به معرفتی ناب و ادراكی دقیق بوده است تا خود و دیگران را از تاریكیهای جهل و گمراهی برهاند. و به نور ادراك و معرفت دست یابد و در شأن و منزلت به قلة رفیع جایگاه عالمان و عارفان حقیقی برسد. چرا كه قرآن مجید شأن عالمان را رفیع دانسته و آنان را از جاهلان ممتاز نموده است: ﴿هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ﴾[2].
و در رفعت مقام عالمان میفرماید: ﴿یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ﴾[3].
امّا رسیدن به ادراكِ ناب و بیپیرایه و بدور از خطاء، موانعی بر سر راه خود دارد.
در آیات شریف قرآن مرتبه علم و یقین به عنوان برترین هدف آفرینش ذكر گردیده است. به گونهای كه «عبادت» كه خود در آیاتی از كلام الله به عنوان هدف خلقت نام برده شده است[4] خود، زمینه و مقدّمهای برای رسیدن به مقام رفیع و شامخ یقین میباشد: ﴿وَ اعْبُدْ رَبَّكَ حَتَّى یَأْتِیَكَ الْیَقِینُ﴾.[5]
ترغیب آیات و روایات به كسب علم و دستیابی به آن، مستلزم شناسایی و بررسی موانع ادراك و شناخت است و به نوعی به آن الزام میكند.
امّا از پس این همه تأكید كه به علماندوزی و رسیدن به معرفت در آیات و روایات است سئوال اساسی این است كه برای رسیدن به این معرفت ناب چه موانعی را باید از سر راه كنار زد و آن موانع كدامند؟
ما در این پژوهش میخواهیم رذایل را به عنوان یكی از موانع ادراك و معرفت معرفی نموده و به تشریح این مطلب بپردازیم كه گناه به عنوان مانع بزرگی در راه رسیدنِ به ادراك صحیح میباشد و همچنین این نكته را بازگو نمائیم كه فضیلتمندی میتواند ما را در دستیابی به علوم و شناختی برتر و بالاتر مدد رساند.
پیشینه تحقیق:
برای تحقیق حاضر، دو گونه پیشینه میتوان ذكر نمود:
الف) پیشینة بحث كه منظور از آن، ریشهدار بودن این بحث در آیات قرآن مجید و روایات معصومین: به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم میباشد. كه در تفاسیر و كتب روایی ما انعكاس یافته است.
واژههایی نظیر «ختم»، «طبع»، «رین»، «قفل»، «غلاف»، «كنان»، «عمی»، «ضیق»، «غشاوة» و نظایر آن و همچنین واژههایی مثل «علم»، «نور»، «فتح»، «شرح»، و غیره در قرآن مجید اشاره به این مطلب در قرآن دارند كه ما در بحثهای آینده در بارة آنها سخن خواهیم گفت.
همچنین در آثار فلاسفة اسلامی و علمای علوم اجتماعی و روانشناسان نیز مطالب مفیدی در این باب مطرح شده است. كه نشاندهندة حضور این بحثها در نزد گذشتگان میباشد.
ب) پیشینة تحقیق و پژوهش كه مقصود از آن بررسیهای محقّقان و پژوهشگران در این زمینه است كه در سالهای گذشته به صورت رسالههای علمی و پایاننامه انجام پذیرفته است.
با توجّه به اهمیّت موضوع، تعداد پژوهشهای انجام شده در این زمینه بسیار محدود بوده و در عین حال هر كدام از آنها نیز با رویكردی خاص طرح شده است كه همین امر سبب میشود كه فضا برای كارهای جدید در این زمینه بسیار گسترده باشد.
در این مجال اشارهای كوتاه به پژوهشهای انجام شده مینمائیم.
1- رسالهی دكترای با عنوانِ «تأثیر گناه بر معرفت» با تأكید بر آراء آگوستین قدّیس كه توسط خانم میترا «زهرا» پورسینا در سال 1382 ارائه گردید و بعدها با همین عنوان به صورت كتابی به چاپ رسیده است. این رساله با راهنمایی آقای دكتر شهرام پازوكی و مشاورة آقایان دكتر محمّد لگنهاوسن و مصطفی ملكیان – در مركز تربیت مدرّس دانشگاه قم در مقطع دكتری در رشتة فلسفه تطبیقی دفاع گردیده است.
در این پژوهش، امكان تأثیرگذاری گناه به منزلة مقولهای دینی – اخلاقی بر تحصیل معرفت، از دیدگاه یكی از متفكران مسیحی بررسی شده است.
2- پایاننامه كارشناسی ارشد با عنوان «گناه مانع معرفت» كه توسّط خانم فرانك بهمنی در سال 1379 ارائه گردیده است. در این پژوهش نیز گناه به عنوان یكی از امور مهم تأثیرگذار بر خلاّقیت انسان مورد پژوهش قرار گرفته است. این پایاننامه با راهنمایی آقای مهدوی راد و مشاورة آقای دكتر قاسم كاكایی، در مركز تربیت مدرّس دانشگاه قم، مقطع كارشناسی ارشد در رشته الهیّات و معارف اسلامی دفاع گردیده است.
3- پایاننامة كارشناسی ارشد با عنوان «تأثیر گناه بر شناخت» با تأكید بر دیدگاه علاّمه طباطبایی; توسط آقای مهدی شكری در سال 1386 ارائه گردید. این پایاننامه با راهنمایی استاد محمّد حسینزاده و مشاورة آقای دكتر محمّد لگنهاوسن در مؤسسة آموزشی و پژوهشی امام خمینی; قم در رشتة دینشناسی دفاع گردیده است.
4- پایاننامة كارشناسی ارشد با عنوان «موانع شناخت از منظر آیات و روایات» توسط آقای قربان ابراهیمی ارائه گردیده كه تا لحظه تدوین این پایاننامه متأسفانه نتوانستم آن را تهیه نمایم.
همان گونه كه ذكر گردید در پایاننامه اوّل كه محصول زحمات سركار خانم پورسینا میباشد رویكرد بحث، نظرات و آراء یک كشیش و متفكّر مسیحی میباشد. و پایاننامه دوّم كه خانم فرانك بهمنی آن را تهیه و ارائه دادهاند جنبه مانعیّت گناه فقط مطرح شده و به نقش فضائل اشارهای نشده است و پایاننامة سوّم كه به زحمت آقای شكری حاصل شده است تأثیر گناه بر شناخت از منظر یكی از مفسّران بزرگ قرآن مطرح شده است.
امّا حقیر در این پژوهش هر چند ناقص این موضوع را از دیدگاه قرآن و روایات معصومین: طرح نموده و جنبة «مانعیّت رذایل و مُعِدّ بودن فضائل» را برای فهم و ادراك صحیح بررسی مینمایم.
و در عین اعتراف به نقاط قوّت در پژوهشهای انجام شده توسط پژوهشگران بزرگواری كه نامشان را ذكر نمودهام، قائلم كه به خاطر اهمیّت موضوع و ثمرات فراوانی كه میتواند در حوزه اندیشه داشته باشد و تأثیرات شگرف این بحث در امر آموزش و پرورش، كه میتوان آن را در علل رشد یا اُفت تحصیلی دانشآموزان، دانشجویان و طلاّب جای داد، تعداد پژوهشهای انجام شده بسیار ناچیز میباشد و باید در این زمینه كارهای بسیاری را انجام داد.
[1] – مقصود از عمل در اینجا شامل نیّت عمل نیز می شود. چرا که فضایل رذایل گاهی بصورت عمل و گاهی به صورت نیّت و قصد خیر یا شرّ ظهور پیدا می کند. مثلاً خیرخواهی برای بندگان خدا، از فضایلی است که گاهی به صورت عمل و گاهی به صورت نیّت درونی در انسان فضیلتمند وجود دارد.
[2] – قرآن مجید، زمر، آیه 9: «آیا كسانی كه میدانند (خدا را میشناسند) با كسانی كه نمیدانند (خدا را نمیشناسند) یكسانند؟ تنها خردمندانند كه حقایق را درمییابند».
[3] – قرآن مجید، مجادله، آیه 11: «…خدا مقام اهل ایمان و دانشمندانِ عالم را (در دو جهان) رفیع میگرداند…».
[4] – قرآن مجید، اَلذّاریات، آیه 56: ﴿وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ﴾: «من جنّیان و آدمیان را جز برای این كه مرا بپرستند نیافریدم».
[5] – قرآن مجید، الحِجر، آیه 99: «و پروردگارت را بندگی كن تا زمانی كه مرگ به سراغت میآید و جهان غیب برای تو مشهود میشود (به هنگام مرگ و لِقای ما به مقام یقین میرسی)».
[1] – قرآن مجید، بقره، آیه 7: «خدا بر دلها و گوشهایشان مهر و بر دیدگانشان پردهای افكنده كه فهم حقایق و معارف الهی را نمیكنند…».